دیاباته و قائدی، مثل دو غریبه؛ خودیارگیری استقلال
استقلال بازی به بازی در این سبک از بازی که فاقد سبک و شیوه مقبولی از حرکت است، فرومیرود! باتلاق تاکتیکی! گرداب بازیکش! و حالا استقلال باید به خودش بازگشتی داشته باشد، مفید و آزادکننده!
خبرورزشی: استقلال بازی به بازی در این سبک از بازی که فاقد سبک و شیوه مقبولی از حرکت است، فرومیرود! باتلاق تاکتیکی! گرداب بازیکش! و حالا استقلال باید به خودش بازگشتی داشته باشد، مفید و آزادکننده!
یکم- مقابل الشرطه عراق، بازی استقلال یک چیزی کم داشت که هیچ ربطی به نیمکتنشینی علی کریمی و محمد دانشگر نداشت! هردوی این عالیجنابان که از جمله خوبهای استقلال هستند، کاری کرده بودند که نامجومطلق مجبور باشد با بهترین و قویترین تیمش مسابقه را شروع نکند! کمبود استقلال که چیزی حدود یک سال، کاری به کار این تیم نداشت این بود:
... پاس بده و ندو! پاس بده و نرو! به همین راحتی، استقلال در تمام حملات پرتعدادی که داشت، حمایت از مرد پا به توپ شونده را، دریغ میکرد! به این ترتیب بود که هر دو مهاجم استقلال- هم دیاباته و هم قایدی- زودتر و تنهاتر و فاصلهدارتر، هم با هم و هم با بقیه تیم در موقعیت یک تمامکننده «تکمانده» باید به بازی یک به چند، روی بیاورد! که نتیجهای در یک نتیجه بهبار نمیآورد! بازی استقلال، یک «نه یاد بود» هم داشت: توپ بازی، دیر پاسدهی، وقت تیم را تلف کردن!
بازی استقلال که دوباره رجعتی داشت به عادات قدیمیاش، از حرکت در ۱۸ قدم حریف هم دست برمیداشت و تبدیل میشد به فوتبالی ساکن و ایستاده یا نشسته که در آن نه به دیاباته توپ به اندازه میرسید و نه به قایدی! دو کمکار و حتی بیکار!
حتی ارسلان مطهری هم که گل پربهایی زد، به عنوان یک پاسگیر، هدف خوب و پرتحرکی نبود! گرچه او، بازی در ۱۸ را ذاتاً دوست دارد! مهاجمهای ایستا، در هر تیمی آسانتر یارگیری و گرفته میشوند!
چرا درجا زدن؟
دوم- نحوه بازی فرشید باقری نشانه نوعی از عقبنشستگی حرکتی و شناختی است که در بازی فرشید اسماعیلی و نیز وریا غفوری هم نشاندار شده است! این هر سه به نوعی دور خودشان میچرخند! بازی خطی ولو با انحنا، بازی بدون شکست و فاقد تغییر فضا! اسماعیلی مدتهاست که در بازی گم میشود و غفوری دیگر قائل به حضور در مکان هافبکها، تا زدن گل نیست! و استقلال بازی به بازی در این سبک از بازی که فاقد سبک و شیوه مقبولی از حرکت است، فرومیرود! باتلاق تاکتیکی! گرداب بازیکش! و حالا استقلال باید به خودش بازگشتی داشته باشد، مفید و آزادکننده!
چهارشنبه شب، برای غلبه بر الاهلی، هم باید تیم اول استقلال را از اول در زمین دید و هم به زیان خود وقت را نباید کشت! هم باید به عادت پاس دادن و دویدن و دویدن برای پاس گرفتن بازگشت! و هم باید دیاباته، اسماعیلی، قایدی و علی کریمی را در پرتحرکترین نقشها به بازی گرفت! حتماً برای مطهری هم فکری بهتر باید که شاید تا فردا، جا افتادنش در خط حمله ممکن شود! در این صورت، یک «فرماسیون» آشنا، هم مفیدتر از ندیده گرفتن او با هرکدام از نفرات چرخه آتش است!
استقلال، کار خودش را با گلهایی که نزد، بسیار سخت کرده است! وظیفه باز کردن گرهی که خودش بر بازی خودش زده، بر عهده تمام تیم است! حتی آنها که با کت و شلوار سورمهای، کنار زمین بالا و پایین میپریدند! حضرات چهکاره تشریف داشتند؟
۱۱ جنگجو لازم است
سوم- «نالش» کردن و نالیدن و پای این و آن را به ماجراهای خانگی باز کردن، کمترین ضررش، خود را دچار ضعف روحی کردن است! یک بازی در پیش است و یک صعود در پی آن! باید الاهلی را برد! برای این برد، در تلهای خودساخته نباید افتاد! جوری باید مسابقه داد که حداکثر لیاقت و تمام سزاواری همه تیم معلوم شود! غلطهای مبنایی و اشتباهات اصولی فوتبال، باید پاک شوند! باید بازی تمیزی را برای بردن آغاز کرد و تا نبردیم به پایانش اجازه نداد! باید برد! باید برد! بردن باید!
شخصیت والای کمکمربی
در نامش مستتر است
چهارم- اتفاقی به صورت کاملاً غیراتفاقی، توسط مدیران ناشی و تازهواردها در حال شدت گرفتن دوباره است:
استخدام «فله»ای اعضای کادر فنی، در راستای جور کردن همکاران سرمربی، آن کار دیگر را انجام دادن! در این شیوه نامیمون و غیرمبارک، باشگاه، با سرمربی کلی و کنتراتی به توافق ریالی، تومانی و یا ارزی میرسد و دیگر کاری به کار الباقی امور ندارد! زحمت از سر مدیریت راحتطلب و سطحینگر کم میشود و به سود خودشان میدانند!
این رویه، قبلاً هم وجود داشت ولی پس از آنکه یکسری اجحافات و زیادهخواهی از سوی دلالان محترم بالا گرفت، یک روز، یک نفر از کمک مربیان که جایگاه خود را کوچک شده و تشخص کاریاش را دستخورده میدید، گفت: من نیستم و سپس همه، نه یکصدا ولی با صدای بلند گفتند:... «ما نیستیم» تا همه چیز به قاعده شود! تا اینکه امروزه دوباره شاهد باشیم که همان آش است و همان کاسه و چقدر هم شورتر! دلالان گرانقدر، در ازای «کارسازی» خود سهم بیشتری میخواهند! تیولداری به همان شیوه مغولی! حداکثر طلبی در همه موارد و همه چیزها!
حواس بخش خصوصی، باید جمع باشد! و بخش دوستی هم! حواس سازمان لیگ و کانون مربیان -دکتر ذوالفقارنسب و دوستان- و کمیته مربیان را باید متمرکز کرد!
کمک مربیها، دوم شخص خیلی متشخص و باشخصیت کادر فنیاند! دلالها را به این دایره نباید پذیرفت! نباید راه داد!
نظر کاربران
آره فقط لنگ تیم خوبیه
چه اعتماد به نفس دارن اینا شرطه با ادحیل مقایسه میکنن
چه قلم شیوایی!
فلش بک به:
روزنامه دیواریِ مدرسه،۴۵سالِ پیش. ؛)