هنوز همان است که بود: آقای گل
درسهای فرشاد پیوس را باز هم پی میگیریم ولی امروز به همینجا بسنده میکنیم: سخت کار میکردند! سخت کار میکردند و سخت کار میکردند.
خبرورزشی: درسهای فرشاد پیوس را باز هم پی میگیریم ولی امروز به همینجا بسنده میکنیم: سخت کار میکردند! سخت کار میکردند و سخت کار میکردند.
یکم- درسنامه حمید و ناصر! چه درسها که از حرفهای ناصر و حمید به مربیان جوان ایران که در دهه ۶۰ دنبال آموختن و به روز شدن بودند، منتقل نشد! چه عشقی وجود داشت! چه سختیها که آسان میشدند!
لژیونر شدن ناصر محمدخانی و حمید درخشان در قطر، اتفاقی که هر روز تکرار شود و برای همه هم قابل دسترس باشد، نبود! دانستههای خود را به مشارکت گذاردن هم، دل بخشندهای میخواست که در سینه همه نبود! تمرین زیر دست یک آلمانی به نام «ماسلو» که مربی پردانشی بود با دانستههای قابل تجدید شدن، اتفاقی بود خیلی اتفاقی! و باید که از این اتفاق و نظایر آن، استفادهها میبردیم!
هفتهنامه «بشیر» بود و یک ستون کامل از نوآوردههای فنی ناصر که بخشندگی ناتمامی داشت! خودش میگفت: زکات علم، نشر علم است! و حالا شما تجربه بازی من را در قطر به همان علمی مانند کن که زکاتش را باید بپردازم و این هم زکات من! فرشاد، بزرگ شده و بزرگتر شونده این دوره و این نگاه و این «مدیونیت» بود! چه درسها که در آن خاطرات مستتر و عیان بود! کار کردن زیر نظر «مالو»ی آلمانی، حکم دانشکده فوتبال را داشت! چقدر نکته از همان اشارههای ریز، وارد لحظههای خاص بازی ما شد!
ناصر بچه خالصی بود! سزای ناصر، آن نبود که شد!
حرفهای ناصر، سه جور درس دارد:
۱- درس برای مدیران!
۲- درس برای مربیان!
۳- درس برای بازیکنان! تا شما چهکاره باشید؟!
مکتب راهآهن، فوتبال خط آهن
دوم- فوتبال، هم آموختنی بود و هم آموزش دادنی! در تهران، سبکهای مختلفی را میتوانستیم ببینیم:
مکتب راهآهن که تکنیکمحور و مشتمل بر بازی با توپ بود! مکتب بانک ملی که آقارجب- فرامرزی- و نایب روییندل، قطبهایش بودند! مکتب بانک ملی، درشت استخوانها را میپسندید! مراد بربره، محمود اعتمادی، عباس جواهری، عباس جناب، حسن ابراهیمی، نعمتزاده، هنریک سرکیسیان، رعنایی و رجبیهفرد، بزرگ شدههای این سبک از بازی بودند! و مجید نامجوی مطلق!
مکتب گارد را پرویز دهداری مرکزیت میداد و پرویز ابوطالب، بازیکنان ریزجثه و تند و تیز را ترجیح میداد! تیم کیان و تیمهای شهربانی و پاس و اقبال و تهرانجوان هم ویژگیهای خود را داشتند!
تصادفی نبود که فرشاد در مدرسه فوتبال بانک، پسندیده نمیشد ولی از شاگردان ممتاز مدرسه راهآهن و لکوموتیو و ترن و البرز به شمار میرفت! مثل امیر قلعهنویی، محمود صالحآبادی، بهتاش فریبا، هدایت شعار، مسلمخانی و...!
امیر ابوطالب، فوتبالیست را اینطوری تعریف میکرد: ... پا به توپ باشد! دریبلزن باشد! پاسور باشد! خلاق باشد و بدیههسرا! مثل پیوس! مثل امیر!
درسهای فرشاد را باز هم پی میگیریم ولی امروز به همینجا بسنده میکنیم: سخت کار میکردند! سخت کار میکردند و سخت کار میکردند!
ماجراهای لیگ آسیا؛ امیدواری به امیدآفرینان
سوم- کار شهر خودرو در لیگ آسیا تمام شد! ولی استقلال یک بازی دارد با پلیس عراق- شرطه- و یک بازی با الاهلی عربستان که چهارشنبه آینده، دوم مهر، برگزار خواهد شد! استقلال شانس اول شدن را هم دارد!
پرسپولیس روز جمعه یک بار دیگر با تعاون عربستان مقابلهای با محوریت توپمدارانه دارد! تا ببینیم که یحیی تیمش را چند مرده روانه زمین مسابقه- و نه بازی- خواهد کرد! پیکاری که فقط در دویدن خلاصه نمیشود! دوندگی بیامانی که هنوز به بازی گرفتن توپ را هم به خدمت دارد!
سپاهان، مثل پرسپولیس و نظیر شهر خودرو، بازی چهارمش تکرار بازی سوم است! دوباره با النصر عربستان! حوصله باید داشت، محرم نویدکیا در دایره مربیگری، حالا حالاها باید در کوره رقابتها بپزد تا پختگی به دست آورد! با خامی به جایی رسیدن خام است!
در خود مالکبینی!
چهارم- در این چند سال، فرشاد پیوس کجای کار بوده است؟ در متن پرسپولیس یا در حاشیه تیمی که حکم خانهاش را دارد؟
چه کسانی در نقش صاحبخانه مالک زیر و روی پرسپولیس اگر چه نشدند، ولی خواستند تا بشوند! با دور زدن فرشاد و فرشادها! چشمها را باید بست تا مرتب سرمایههای اصلی فوتبالمان را دور کنیم و اگر رویمان شد، دور بریزیم! و راز خشک شدن ریشه فوتبال ایرانی همین است: ... ورود کردن نوکیسهها و پرمدعاها! درد بیدرمان فوتبال ما- هم پرسپولیس و هم استقلال- در همین است: ... رو داری! پسرخاله شدن! خود مالکبینی!
تغییر استراتژی امیر!
پنجم- قلعهنویی که یک مربی میانمدت است، گویا خیال دارد تغییر رویه داده و دستکم یک امسال را، با نقشههای کوتاهمدت کار کند! پلان A!
نه، تعجب ندارد! قصد نداریم که شما را سر کار بگذاریم! قلعهنویی، همیشه قرارداد عادیاش را هم ۳ ساله تنظیم میکند تا به موفقیت دلخواهش دست پیدا کند! سال اول شناخت، سال دوم تجربه، سال سوم قهرمانی! این یعنی برنامهای برای میانمدت! ولی امیرخان، برای گلگهر یک قرارداد یک ساله را کافی دانسته است و این یعنی ۹، ۱۰ ماه دیگر همین آش است و همین کاسه! دوباره دنبال بازیکن دویدن و یارگیری، دوباره مذاکره، دوباره چانهزنی و سرانجام توافق بر سر یک پول هنگفت پیاده شدن! که از خواص عقد قرادادهای کوتاهمدت است!
در قاموس مربیگری امیر، ۳ سال بیشتر یعنی کار در دایره بلندمدت! که معایبی دارد و محاسنی! حسن و خوبی قراردادهای بلندمدت، این است که بیشتر به سود تیم و مالکان باشگاه تمام میشود! که پول کمتر میدهند و ثبات مربیگری بیشتری کسب میکنند!
راستی امیرخان! کار استخدام یک مربی بومی و سیرجانی برای گلگهر به کجا رسید؟ یعنی که نه؟ تا این حد؟
ارسال نظر