چرا «خورشید» بهترین فیلم جشنواره شد؟
«خورشید» یکی از احساساتیترین فیلمهای سیوهشتمین جشنواره فیلم فجر است. فیلم مجیدی در کنار «درخت گردو» مهدویان همچنین مشترکا میتوانند عنوان انسانیترین فیلم این دوره را هم از آن خود کنند. یکی با موضعی شدیدا ضدجنگ و صلحطلبانه و دیگری با پرداختن به مضمونی که به یک غریبهی آشنا میماند: کودکان کار.
برترینها: «خورشید» که در شمار پرکاندیدترین فیلمهای جشنواره بود، توانست بعضی از مهمترین سیمرغها را هم به خانه ببرد. فیلم مجید مجیدی البته خیلی دیر به جشنواره رسید و تقریبا نیمی از اکرانهای جشنواره در روزهای اول را از دست داد. فیلم بسیار کم دیده شد. در سانسهای نرسیده، «پسرکشی» به جای «خورشید» به نمایش درآمد تا شانس تماشای فیلم برای تماشاگران جشنواره از دست برود. حالا با وجود همه جوایزی که فیلم از آن خود کرده است، میل برای دیدن آن دوچندان شده و همین یک نکته کافیست تا فیلم در اکران عمومی به اقبال همگانی دست یابد.
در این یادداشت نگاهی انداختهایم به نکاتی که درباره محبوبیت «خورشید» مهم بهنظر میرسند.
مضمون فیلم
«خورشید» یکی از احساساتیترین فیلمهای سیوهشتمین جشنواره فیلم فجر است. فیلم مجیدی در کنار «درخت گردو» مهدویان همچنین مشترکا میتوانند عنوان انسانیترین فیلم این دوره را هم از آن خود کنند. یکی با موضعی شدیدا ضدجنگ و صلحطلبانه و دیگری با پرداختن به مضمونی که به یک غریبهی آشنا میماند: کودکان کار که هرچند مردم از آنها زیاد میشنوند و حتی در زیست روزمره خود به کرات با آنها سروکار دارند، اما در ساختارهای اجتماعی شدیدا نادیده گرفته میشوند و از محرومترین اقشاری هستند که در ایران معاصر زندگی میکنند. پرداختن به احوالات کودکان کار آنهم بهشکلی که موقرانه و توامان با احترام به جایگاه انسانی و شان شخصیتیشان باشد نه همراه با دلسوزی و ترحمانگیزیهای بیجا، از مهمترین دلایلی است که «خورشید» را تبدیل به یک فیلم دوستداشتنی میکند.
فضای نوستالژیک فیلمهای مجیدی
احتمالا روزهای آخر جشنواره این جمله را بارها از زبان اهالی سینما و رسانه شنیدهاید که مجید مجیدی با «خورشید» به فضای آشنا و قدیمی بهترین آثارش یعنی «بچههای آسمان» و... بازگشته است.
این بازگشت به مدل فیلمسازی مجید مجیدی در دهه هفتاد آنقدر نکته مهم و خوشحالکنندهای هست که هرچقدر ازش بگوییم، کم گفتهایم. بعد از شمار زیادی آثار ضعیف و معمولی از «بید مجنون» گرفته تا «آنسوی ابرها»، اینکه مجیدی به سینمای مالوفش رجعت کرده، خبر بسیار خوبی است. آن هم در شرایطی که پیشکسوتانی مانند کیمیایی و مهرجویی، فیلم به فیلم بدتر و دورتر از آن سویه فیلمسازشان میشوند. اما مجیدی هنوز محکم ایستاده و به ساخت فیلمهای باشکوهی مانند «خورشید» فکر میکند و این بسیار امیدوارکننده بهنظر میرسد.
بچههای باحال و مشتی
این روزها تصاویر متعدد و شورانگیز زیادی از کودکان کاری که بعضیشان افغانهای مهاجر هم هستند و در «خورشید» بازی کردهاند، در شبکههای مجازی بهاشتراک گذاشته میشود و دستبهدست، به همه میرسد و احتمالا با دیدنش احساسی میشوید، گریه میکنید یا بغض گلویتان را میچسبد. اغراق نکردهایم اگر بگوییم بخش عمدهای از بار و مسئولیت فیلم را همین بچهها خصوصاً روحالله زمانی بازیگر اصلی بهدوش میکشند و تماشاگر و فیلم را تا انتها مشایعت کرده و به پایان میرسانند. وقتی بدانیم که آنها خود کودکان کار هستند نه بازیگر، همهچیز معنای تازه و مضاعفی هم پیدا میکند.
اما در رابطه با کار با این بچهها یک انتقاد خیلی بزرگ به تیم سازنده وارد است: آن هم نحوه کار و بازی گرفتن از این بچهها که معلوم است جان کندهاند تا فیلم بهپایان برسد! عوامل آنها را خواسته یا ناخواسته در موقعیتی بسیار سخت قرار دادهاند. طبق گفته خودشان، روحالله مجبور بوده مدت زیادی، صحنههای داخل تونل را در آب سرد و با پایی شکسته بازی کند. صحنههایی که احتمالا بارها و برای ساعتهای متمادی هم تکرار برداشت داشتهاند. این درحالی است که قوانین بینالمللی کار با کودکان در سینما بسیار سختگیرانه اجرا میشود.
در حالت استاندارد و حرفهای اتحادیه اروپا، بازیگر کودک و نوجوان تنها اجازه دارد روزی شش ساعت سرصحنه حضور پیدا کند و از این شش ساعت، فقط سهساعت اجازه دارد جلوی دوربین باشد و بازی کند، باقی زمان استراحت اوست. اما کاری که از کودکان در فیلم «خورشید» کشیده شده، بسیار بیشتر و پرفشارتر از اینها بودهاست. حتی اگر آنها کودک کار هم باشند و به کار زیاد خو گرفته، اما این اصلا دلیل نمیشود که روحالله را با پای شکسته جلوی دوربین ببریم و بیاندازیم در آب سرد. برای زمانی بسیار طولانی!
داستان تاثیرگذار
داستان «خورشید» بسیار دلنشین و تاثیرگذار است و مورد توجه هر فردی که کمی به احساسات و عواطفش مجال بروز دهد، قرار میگیرد. داستانی غمانگیز، اما پر از رسوخ و ارادهی کودکانی که برای نجات زندگیشان از هیچ تلاشی دریغ نمیکنند. این کودکانگی جاری در قصه یکی از همدلیبرانگیزترین ویژگیهای «خورشید» است. مجید مجیدی که پیشتر در «رنگ خدا»، «بچههای آسمان»، «باران» و «آواز گنجشکها» کار با بچهها در نقشهای اصلی را آزمون و خطا کرده و نشان داده بهخوبی از پس گرفتن بازی واقعگرایانه از بچهها برمیآید، در «خورشید» هم داستانش را با چند کودک آغاز میکند و با همانها هم جلو میبرد. داستان کودکی که برای نجات زندگی خود مجبور است کاری خلاف و پردردسر را قبول کند، روایت جذابی است که همانطور که گفته شد سویههای اجتماعی مهمی را هم در خود میپروراند.
ساختی فراتر از سینمای ایران
«خورشید» از نظر فنی و کیفیت ساخت، نه تنها عالی است که سطحش از معمول سینمای ایران، بالاتر مینماید. جزئیات فنی فیلم از صدابرداری و صداگذاری تا فیلمبرداری درخشان هومن بهمنش و کیفیت کارگردانی خود مجیدی، تماشاگران را غافلگیر میکند. معلوم است همه عوامل از جان مایه گذاشتهاند و بهترین خودشان را ارائه دادهند. دلیلی دیر رسیدن فیلم هم بخش اعظمش همین بود که نمیخواستند فیلم را هول هولکی بسازند.
«خورشید» بدون اینکه بخواهد کیفیت اجرایی را مدام با انجام کارهای عجیب و غریب و ثبت تصاویر محیرالعقول به رخ تماشاگر بکشاند (کاری که مثلا «روز صفر» میکند.)، او را در خود غرق میکند. در کمال وقار و با حفظ اسلوب یک فیلم شکوهمند کلاسیک اینکار را میکند و آنقدر غنی و فکرشده است که به جنگولکبازیهای مرسوم سینمای ایران در اجرا نیاز نداشته باشد.
نظر کاربران
به خاطرلابی گری
مجید مجیدی به نظرم بهترین کارگردان ایرانه .هنوز فیلم بچه های آسمان جزو ۲۵۰فیلم برتر جهان تو رنگکینگ آی ام دی بی.
مجیدی به شدت شعار میده از مظلومیت و فقر گرفتاری شخصیت تو فیلم هاش میگه اما خنثی و منفعل ترین آدم تو حوادث و وقایع تلخ واقعی و اجنماعی هست
پاسخ ها
حداقل آدم متظاهری نیست
مثل حاتمی کیا با تعریف بیخودی بعضی منتقد ها فیلمساز شد فیلم هاشون همه تکراری و تاریخ مصرف دار
پاسخ ها
واقعا؟!!!
فیلم بسیار خوب و تاثیر گذاریه، البته هنوز ندیدمش
چون یک کارگردان پاچه خوار دولت اونو ساخته