۹۳۸۵۰
۵۰۰۵
۵۰۰۵
پ

سریال های دو ریالی تلویزیون ایران

هنوز خيلي نميگذرد از روزهايي كه تلويزيون همزمان چند سريال طنز را روي آنتن داشت و چهرههاي معروف كمدي و طنز تلويزيون و حتي امروز سينما سريالهاي روتين را روي آنتن ميبردند.

بانی فیلم: هنوز خيلي نميگذرد از روزهايي كه تلويزيون همزمان چند سريال طنز را روي آنتن داشت و چهرههاي معروف كمدي و طنز تلويزيون و حتي امروز سينما سريالهاي روتين را روي آنتن ميبردند. جالب است در روزهايي كه مسؤولان سازمان صدا و سيما مدام ادعا ميكنند ساخت سريالهاي طنز در اولويت است ، كنداكتور شبكههاي مختلف پر است از ملودرامهاي هر شبي كه گاهي به خاطر خطوط قرمز مرسوم تلويزيون با لكنت و محدوديت روي آنتن ميرود. اتفاق ديگر رخ داده برميگردد به جشنواره فيلم فجرامسال؛ با كمال تعجب شاهد اين بوديم كه خط اصلي قصه اكثر آثار امسال در جشنواره تلخ و غمگين بود و بسيار معدود بودند آثاري كه در فضاي كمدي نگارش و توليد شدند. «چرايي» اينكه به اين ژانر پرطرفدار نه در تلويزيون آنطور كه بايد پرداخته ميشود و نه در سينما (با استناد به اكثر آثار سينمايي جشنواره ۳۲) ما را بر آن داشت تا با داريوش كاردان كه طنز را در ادبيات، تلويزيون، راديو و... تجربه كرده است دقايقي در اين باب گپ و گفت داشته باشيم. بايد خدا را شكر كرد كه مناسبت نوروز فرصتي است تا مسؤولان و سياستگذاران تلويزيون مجبورشوند توليد آثار مفرح را در راس برنامهها داشته باشند وگرنه در عيد نوروز هم خنديدن ممنوع بود!

سریال های دو ریالی تلویزیون ایران

آقاي كاردان چرا توليدات كمدي ما در تلويزيون و سيما در سالهاي اخير تا اين حد افت كمي (و اگر احياناً توليد شود) و كيفي داشته است، جالب است همانهايي كه يك روز آثار جذاب و پرسر و صدايي را در اين ژانر براي سينما و تلويزيون توليد ميكردند امروز كمتر موفق عمل ميكنند. چرا؟ چه اتفاقي را در اين امر مؤثر ميدانيد؟

- من كوچكتر از آن هستم كه پيامي داشته باشم! (ميخندد) به نظر من اين مسئله مهم بيشتر به حوزه جامعه شناسي برميگردد تا به سينما و تلويزيون، البته رسانهها ميتوانند توابعي از اين ماجرا باشند. در واقع توابعي تحت تأثير وضعيت خود اجتماع فكر ميكنم مكانيكي كه قبلاً خوب تعمير ماشين ميكرد هم امروز كارش را خوب انجام نميدهد. پزشكي كه قبلاً احساس مسؤوليت ميكرد هم همينطور، سوپرماركتي هم گاهي جنس تاريخ گذشته به ملت ميدهد، آن كسي كه چيپس درست ميكند هم دو سوم باد ميفروشد و يك سوم سيب زميني و... من فكر ميكنم اين معضل اجتماعي در همه رسوخ كرده و هر كس به نوبهاي اين مسئله را بروز ميدهد. از من نويسنده، من بازيگر و به قول آقاي علي دايي من نوعي گرفته تا نماينده مجلس، وزير، وكيل و... به نظر من هيچ كس نميداند چه ميكند. مثالهاي اين مسئله را هم در جامعه ميبينيد. حتي آدمهاي بزرگ سوتيهايي ميدهند كه آدم انتظار ندارد. يك سردرگمي با اين سؤال كه «حالا چه ميشود؟» همه را در برگرفته كه نتيجهاش ميشود اين. مسئله بعدي هم سادهپسندي اين روزهاست. جواب اين سؤال شما واقعاً در اين مقال و فرصت كم نميگنجد و ما مجبور هستيم به جاي «باني فيلم» آن را در يك كتاب چاپ كنيم. آدمي ميآيد زحمت ميكشد و يك فيلم خوب درست ميكند چقدر ارزش كارش را ميدانند تا او دوباره بيايد و كار خوب بسازد. خب او هم پشيمان مي شود و درست نميكند. يعني كسي كه كارش را بلد هست هم دست به كار نميشود. براي اينكه تحويلش نميگيرند.

درواقع منظورتان اين است آن كس كه كارش را بلد نيست تحويل ميگيرند؟

ـ دقيقاً و نتيجهاش ميشود اين! اينها نتايج خيلي عادي يك جامعه است كه مردمش بلاتكليف هستند.

اينكه شما اشاره كرديد به سردرگمي انسانها، بلاتكليف بودن، سوتي دادن مسؤولان و... در همه جا رخ ميدهد و اتفاقاً همين ميشود دستمايه توليد يكسري آثار موفق و ماندگار كمدي؟

ـ درست ميگوييد. يك ويدئو وجود دارد كه در آن سوتيهاي فرانسوا اولاند نمايش داده شده است. اشتباههاي او در برخوردها، صحبت و... اين فيلمها آنجا تدوين و منتشر ميشود و حتي شايد جايزه هم بگيرند. اينجا شما جرأت داري در مورد يك كارگردان كه به شكل سري فيلم سينمايي ميسازد حرف بزن! پدرت را درميآورند! ما بايد بتوانيم با مردممان راحت و واضح حرف بزنيم، اين راه موفقيت است. بايد بتوانيم ناخالصيهاي اجتماع را مثل يك آئينه تمام نما به مردم با شوخي و طنز نشان دهيم.

خب چرا داريوش كاردان براي نشان دادن ناخالصي هاي اجتماعش به زبان طنز موسومش دست به كار نميشود؟

ـ بنده از شما به عنوان نماينده «باني فيلم» ميپرسم، از كجا بايد شروع كنم.

شما بايد ابتدا طرحي را به تلويزيون ارائه كنيد، به يكي از شبكه هاي سيما پيشنهاد كنيد.

ـ در تلويزيوني كه سريال با دو ريال ساخته ميشود و الان چندين سريال نصفه و نيمه ماندهاند، پول ندارند و كل بازيگران يك سريال فاخر تاريخي هشت ماه يكبار پول ميگيرند و هر بازيگر ۴ تا ۵ ماه و بيشتر طلبكار است. به چه اميدي بايد طرح پيشنهاد كرد. وقتي ريشهيابي ميكنيم تهيهكننده ميگويد تلويزيون پول ندارد، وقتي آقايان مسئول تلويزيون تشريف ميآورند سر صحنه، اين را به آنها ميگويم ، ميگويند به زودي پرداخت ميشود! اما واقعيتي است كه تلويزيون پول ندارد و پول عواملش را نميدهد. اين ماجراي چه كنم؟ چه كنم؟ در ميان اهالي تلويزيون هم هست، خود تلويزيون هم نميداند الان اين كار را بسازد يا خير؟! حالا من الان بروم به چه كسي بگويم كه اين طرح را دارم. نكته ديگر اينكه آيا پس از ۳۵ سال کار، من بايد راه بيفتم در راهروهاي صدا و سيما و بگويم اين طرح را دارم؟ نبايد يك نفر بيايد سراغ من؟

فعلاً شكل مرسوم همين است مگر يكسري تهيهكننده و كارگردان خاص كه...

ـ با اين حال من به محض اينكه احساس كنم گشايشي ايجاد شده، دست به طرح، راهي تلويزيون ميشوم. اصلاً طرحهاي من آماده است. خدا را شكر در چند ساله اخير كه ما سوژه خيلي داشتيم. فقط كافي است ما صحبتهاي مسؤولان محترم را در زمانهاي مختلف كنار هم بگذاريم. يك نفر را بگيريم ببينيم امروز چه گفته، يك ماه بعد چه گفته، پنج ماه بعد چه گفته، يكسال بعد چه گفته؟ اينها خودش طنز است.

چه تضميني وجود دارد كه اين نوع طنز بتواند مخاطب امروز را جذب كند؟ (مخاطبي كه سخت ميخندد)

ـ من تضمين ميكنم كه اين سوژه ميتواند مخاطب را جلب كند.

نكته اي كه معضل بسياري از آثار كمدي و طنز سينما و تلويزيون ماست اين است كه سازندگان شناخت كافي از مذاق و سليقه طنز مخاطب ندارند و احساس ميكنند فيلم يا سريالشان ميتواند مخاطب را جذب كند. درحاليكه اين اتفاق رخ نميدهد و جالب اينكه اكثراً زير بار هم نميروند و اثرشان را جذاب و مفرح ميپندارند؟

ـ (مي خندد)

به نظر شما چه فاكتورهايي در توليد يك اثر نمايش طنازانه و جذاب كه بتواند مخاطب خسته امروز را بخنداند مؤثر است؟ به نظر شما چقدر بازخورد گيري و شناخت مخاطب و نزديك شدن به سليقه مردم در اين مسير ميتواند كمك حال باشد؟

ـ به نظرم كسي در توليد يك اثر نمايش طنز و كمدي موفق است كه از زاويه نگاه مردم به مسائل نگاه كند. من اصلاً نميگويم مردم هميشه راست ميگويند و اشتباه نميكنند، ولي نظر عامه مردم نسبت به فلان شخص، فلان موضوع اجتماعي، فلان برخورد، سبد كالا، يارانه، بيمارستان، دارو، ناصرخسرو و... ميتواند دستمايه درستي براي يك اثر جذاب طنز در تلويزيون باشد. شك نكنيد اگر سازنده، نگاه مردم را در كارش لحاظ كند قطعاً بازخورد خوبي خواهد داشت.

خب اينكه كار سختي نيست؟

ـ مشكل اين است كه ما نشستهايم و دور خودمان يك حباب ايجاد كرديم يا كنار شومينه نشستهايم و قهوهمان را ميخوريم و راجع به فقر نطق ميكنيم. جالب اينكه برخي متوهم هستند و احساس ميكنند جامعهشان را خوب ميشناسند. من ادعا ميكنم كمدي را خوب ميشناسم، بدون اينكه از مردم اطلاعات كافي داشته باشم. با اين وضع ميروم يك كار ميسازم بعد ميبينم مردم را اصلاً جذب نكرد، چرا كه مردم اصلاً در عالم او نبودهاند و به يك چيز ديگر فكر ميكردند. ضمن اينكه بايد قبول كنيم سليقه مردم ما عوض شده است.

متأسفانه احساس ميشود هنرمند ما از اين مسئله يا اطلاع ندارد يا نميتواند لقمه مناسبي براي اين سليقه بگيرد؟

ـ اين مسئله اولاً به گردن كسي است كه سليقه مردم را تغيير داد. ما سالها در تلويزيون، راديو، مطبوعات و... گفتيم آقا برخي از طنزكاران ما اين ره كه ميروند به تركستان است! اشتباه است! آثار اين دوستان با طنز واقعي زاويه دارد. داريم ميرويم به سمت لودگي يا هيچ كس گوش نكرد و يا خواستند كه اينگونه باشد. بالاخره مردم ما عادت كردهاند به اينكه به آفتابه بخندند! به فحش بخندند! سليقهها افت كرد. وقتي سليقهها افت كرد، آثارنازل شد و يكسري كمدين نما مثل تماشاگر نما (مثل كارگردان نما، پزشك نما، مثل همه چيز نما) آمدند و آثاري توليد كردند كه نتيجهاش شد اين. متأسفانه سليقه مردم ما شده به چيزهاي سخيف خنديدن.

راهكار شما؟

ـ بالا بردن اين سليقه خودش يك رسالت عظيم است. من نميخواهم براي مردم تعيين تكليف كنم، ميخواهم بگويم بزرگان فرهنگي جامعه هستند كه مردم را يا به اين سو ميبرند يا به آن سو. وقتي مردم را بردي و از مسير درست فرهنگي دور كردي بايد حالا زحمت بكشي مردم را دوباره به مسير درست برگرداني و سپس شروع كني خوراك درست به مردم دادن.

آقاي كاردان اين تغيير سليقه كه شما ميگوييد يعني اينكه مردم ما الان بر اساس توليدات ما تغيير خواسته دادهاند و به جنس نامرغوب ما اعتماد دارند اما يك حساب و كتاب منطقي ميگويد مردم ما تن به اين كج سليقگي ندادهاند و به جز تعداد معدودي، آثار، تلويزيون وطني اصلاً مخاطب ندارد. ما نبايد به آمار دور از حقيقت موجود اعتماد كنيم .حقيقت را خيلي راحت ميتوان در كوچه و خيابان از زبان مردم شنيد.

ـ صحبت شما را تا حدودي قبول دارم. من گفتم بخشي از موضوع اين تغيير سليقه است اما صحبت قبليام هم سرجايش هست، همه ماجرا اين نيست، در مورد توليد يك طنز و كمدي واقعي كه بتواند مخاطبش را در اين وانفسا پيدا كند به چه فاكتورهايي نياز است، غير از شجاعت كسي كه مينويسد و فيلمبرداري ميكند و ميسازد و تحويل ميدهد يك ضمانت پخش هم لازم دارد، حمايت هم لازم است. بالا رفتن آستانه تحمل در مسؤولان هم لازم است كه متأسفانه بسيار بسيار پايين است. الان گاهي ميبينيم كه خود مسؤولان با هم كنار نميآيند درحاليكه در دين و آئين ما را به سعه صدر سفارش كردهاند. در اين شرايط چه كسي ميتواند بيايد يك هنرمند را حمايت كند. به همين دليل يكسري آدم ميآيند وسط كه اصلاً اين كاره نيستند. در همه موارد ما شاهد اين هستيم كه غير متخصصها سر كار هستند. يك خاطره كوچك تعريف كنم، دو سال پيش من مشكلي روي شانهام ايجاد شد و رفتم پيش يكي از دكتران بزرگ ارتوپد، ايشان تشخيص دادند عضلات بازوي من ملتهب شده، چند آمپول ضد التهاب در بازوي من تزريق كردند به نحوي كه كار درد به استخوانها كشيد. بعد از آن رفتم نزد دكتر متخصص ديگري كه بنا به دلايلي كه هم شما ميدانيد و هم بنده از نام بردن ايشان معذورم چون ميترسم. ترس البته از اينكه ايشان ناراحت شوند! دكتر فرمودند رباط سرشانه شما پاره شده، تعدادي فيزيوتراپي نوشتند و دارو و... براي رباط كه اگر درست نشد بايد رباط را ترميم كنيم و جراحي و... دست آخر رسيديم به اينكه مايع مفصلي بين اين دو استخوان از بين رفته، به قول علماي ارتوپد كپسولش خالي شده مايعي تزريق كردند و تقريباً حل شد! اين سه تشخيص از علماي اين حرفه بود، و فكر ميكنم اين نوع تشخيص را ميشود به همه چيز تعميم داد ،حتي در مسائل اجتماعي و... شما بايد برويد و يكسري از سوالاتتان را از يك جامعه شناس يا روانشناس اجتماعي بپرسيد. كاري كه مسؤولان تلويزيون هم بايد انجام دهند. اينكه الان مردم ما به چه خوراكي احتياج دارند؟ يك عده مينشينند و ميگويند مردم بايد بخندند خب قبول اما مردم را با چوب كه نميشود خنداند! خنداندن وسايل و لوازم ميخواهد و از همه مهمتر به آرامش نياز دارد. مردمي كه در صف سبد كالا توي سر هم ميزنند را با چه حربهاي ميخواهي بخنداني؟! خدا را شكر كه مرگ افراد در صف هاي سبد خانوار تكذيب شد، چون واقعاً از شنيدن آن ناراحت بودم. گفتند فقط يك پير مرد ۸۶ ساله در شمال و در صف سكته كرده، براي من جاي سؤال دارد كه اين پيرمرد ۸۶ ساله پسر نداشته، نوه نداشته، كله صبح در آن صف چه ميكرده، من نميدانم! به نظر من قافيه گم شده و نياز است يكي با سر انگشت تدبير وارد بازي شود و همه چيز را موشكافانه تحليل كند. بيايد بگويد علت اين مشكل فلان است و از اينجا بايد شروع كرد يا روش معالجه اين است. حالا شايد دو سال ديگر جواب بگيريم،ولي مهم اين است كه تشخيص درد كنيم. من هم در حرفه خودم بايد دو سال بنشينم فكر و تحقيق كنم. كلي كارشناس در اين مملكت داريم كه بايد بيايند اين سؤال شما را آسيبشناسي كنند، نشست داشته باشند به يك نتيجه منطقي برسيم و برنامهريزي كنيم كه انشاا... دو سال ديگر بتوانيم برداشت درست كنيم. «اي نور ديده به جز از كشته ندروي» اين چيزي كه شما امروز در تلويزيون و حتي جشنواره فيلم فجر ميبينيد، محصولي است كه در اين چند سال كاشتهاند و دقيقاً برميگردد به هفت ـ هشت سال اخير. وقتي هيچ كس را آدم حساب نميكنند و يكسري آدم دلير و سلحشور كار ميكنند، نتيجه همين است يا آدم بلد است واجازه ندارد بسازد و يا بلد نيست اجاره دارد و ميسازد و نتيجهاش ميشود اين. من خيلي از محصولات امروز را به گذشته مرتبط ميدانم به جز يكسري كه اين اواخر كار شده است و خب چيزي راجع به آن نميتوان گفت.

ما اخيراً طي گزارشي از اهالي تلويزيون، از بازيگر و كارگردان و برنامهساز گرفته تا ديگر مشاغل مرتبط خواستيم درخواستشان را از رئيس جديد تلويزيون اعلام كنند و البته دراين بين راهكار ارائه بدهند. داريوش كاردان به عنوان يك برنامه ساز و كارشناس در ژانر كمدي تلويزيون در اين خصوص چه ميگويد؟

ـ مسئله ژانر كمدي هم جداي از ديگر ژانرها و گونههاي برنامهسازي نيست. يكسري اصول كلي حاكم بر رسانه بايد رعايت شود. يعني ممكن است چند روش در كمديهاي مختلف، ملودرامها و... باشد اما اصول كلي ثابت است.

خب از اصول كلي بگوييد؟

ـ اولين اصل در رسانهاي مثل تلويزيون مخاطب شناسي است. بعد سياستگذاري فرهنگي يعني ما در آينده ميخواهيم چه كنيم. آيا اين مسيري كه تا به حال رفتهايم درست بوده است؟ اگر نه بايد آسيب شناسي شود. همه چيز برميگردد به سياست كلي و اينكه آيا اين طراحي و سياستگذاري درست بوده است يا خير! اگر كماكان ميخواهيم مردم را به زور بخندانيم مطمئن باشيد موفق نيستيم. من فكر ميكنم كسي كه به عنوان مسؤول ميآيد براي نظارت و رياست سازمان صدا و سيما يا شايد همين آقاي ضرغامي تا ۵۰ يا ۵ سال ديگر به عنوان رياست تلويزيون حضور داشته باشند فرقي ندارد، من نميدانم اما ميگويم هر كسي كه ميخواهد تصميم بگيرد اول بايد ببيند آيا ميخواهد وضعيت سر و سامان بگيرد يا خير!

قطعاً مدير فعلي و مدير آينده رسانه ملي مصمم به سر و سامان دادن اوضاع و بيش از هر چيز جلب نظر مخاطب و برگرداندن تماشاگر است كه چند سال است از تلويزيون روي برگردانده است؟

ـ اگر آقاي مدير تصميم دارد وضعيت را درست كند بايد اهل فن را صدا كند.
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با 15 سال گارانتی 10/5 ميليون تومان

>> ویزیت و مشاوره رایگان <<
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج