درباره پایان ساختگی و تحمیلشدهی «گوزنها»
در همه سالها میدانستیم که «گوزنها»، پایان دیگر و تحمیل شدهای هم دارد، اما تا به چشممان نمیدیدیم، باور نمیکردیم که پایان یکی از مهمترین و ماندگارترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران، اینقدر نچسب و باسمهای باشد و یکتنه قدرت داشته باشد، سریک فیلم خوب را زیرآب کند.
روزنامه جامجم - علی رستگار: در همه سالها میدانستیم که «گوزنها»، پایان دیگر و تحمیل شدهای هم دارد و حتما عدهای از آن نسل سینماروی قدیم، آن پایان ساختگی را هم دیدهاند، اما تا به چشممان نمیدیدیم، باور نمیکردیم که پایان یکی از مهمترین و ماندگارترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران، اینقدر نچسب و باسمهای باشد و یکتنه قدرت داشته باشد، سریک فیلم خوب را زیرآب کند.
انتشار پایان ساختگی و تغییریافته گوزنها که بتازگی در گفتوگوی تصویری هوشنگ گلمکانی با مسعود کیمیایی و در قالب برنامه «فیلمکات» و به بهانه انتخاب گوزنها به عنوان بهترین فیلم تاریخ سینمای ایران در نظرسنجی ماهنامه فیلم از برخی منتقدان و نویسندگان صورت گرفت و بلافاصله هم به شکل فراگیری در فضای مجازی دست به دست شد.
قطعا مهمترین رویداد و اتفاق این چند روز اخیر سینمای ایران است؛ حالا همه مردم میتوانند پس از سالها دستپخت مضحک و بدمزه ساواک را در پایانبندی فیلم گوزنها ببینند و آن را با پایان اصلی و واقعی فیلم و همان که موردنظر کارگردان فیلم است، مقایسه کنند. ماجرا از آنجا شروع شد که پس از نمایش موفق فیلم در سومین جشنواره جهانی فیلم تهران در آذر ۵۳، ساواک سازندگان فیلم، مهدی میثاقیه (تهیهکننده) و مسعود کیمیایی (نویسنده و کارگردان) را احضار کرد و خواستار تغییر پایان قصه فیلم شد.
سازندگان گوزنها طی این رفت و آمدها و احضارها به ساواک، سرانجام تسلیم فشار سازمان اطلاعات و امنیت حکومت پهلوی شدند و یک روز، خود ساواکیها با کارگردان، صدابردار و احیانا فیلمبرداری آمدند و پایان ساختگی و موردنظر خودشان را فیلمبرداری کردند و رفتند! اگرچه تماشاگران در اکران عمومی فیلم و در سال ۵۴، همین پایان ساختگی و جعلی را دیدند، اما خیلیها همان زمان میدانستند که پایان اصلی فیلم چیز دیگری است.
همان پایان اصلی هم بود که سرانجام راهش را در دل تاریخ باز کرد و ماند و مردم در سالهای پس از انقلاب و در قالب نسخههای ویدئویی و بعدها در قالب نسخههای لوح فشرده و در سالهای اخیر هم با کیفیت خوب و در قالب فایل تصویری و دانلودی بارها دیدند شد، آنقدر که خیلیها لحظه به لحظه رفاقت سیدرسول و قدرت را ازبر هستند و با آن خاطرهها دارند.
ساواک را چه به سینما؟
حتما این پایان (سکانس شش دقیقهای) ساختگی را در این چند روز در فضای مجازی دیدهاید یا به احتمال قوی جزو اولویتهای شما برای تماشا خواهد بود. ما اینجا نگاهی مقایسهای داریم به این دستکاری سینمایی ساواک با پایان اصلی فیلم و اینکه ساواک، چه تغییرات مضحکی در فیلم انجام داد تا ضمن اعلام برائت و موجه جلوه دادن خودش، توپ خرابکاری را در زمین چهرههای چریک و مبارز فیلم همچون قدرت بیندازد و آنها را شخصیتهایی نامرد و نارفیق نشان دهد.
پیش از دخالت علنی ساواک در فیلم گوزنها و بر اثر فشار سیستم نظارتی وقت، مسعود کیمیایی ناچار شده بود برای مجوز گرفتن فیلمنامه، شخصیت چریک و مبارز فیلم، قدرت را به یک دزد بانک تبدیل کند، با این حال در فضای انقلابی آن سالها، تماشاگران نکته را درباره این شخصیت گرفته بودند و میدانستند او با آن عینک فریم درشت، مبارزی است که علیه حکومت پهلوی فعالیت میکند.
اولین تفاوت سکانس ساختگی با سکانس واقعی گوزنها در دکوپاژ خودش را نشان میدهد؛ در فیلم جعلی، سید با مامور ساواک (که ایرج رضایی به جای او حرف میزند) در گوشهای از حیاط و زیر یک درخت حرف میزند. این همسطحی و نزدیکی بیش از حد سید و مامور ساواک همراه لحن نسبتا آرام مامور، همگی در حکم یک پاس گل به ساواک است، به این معنی که ماموران حکومت حتی در چنین شرایطی این همه نرمش به خرج میدهند.
در حالی که دکوپاژ فیلم اصلی، در این سکانس به کلی متفاوت است و ساواکیها حالتی خشن و تهدیدکننده دارند؛ سید را در نمای سرپایینی میبینیم که در ورودی خانه ایستاده و دورتادور او و بالای پشت بام خانههای اطراف، پر از مامور است. مامور اصلی ساواک هم با صدای سیامک اطلسی با لحن محکم و آمرانهای با سید صحبت میکند که: «هی با توام! گوشاتو خوب واکن...»
سید در فیلم ساختگی، دیالوگهای کوتاهی در جواب دستور مامور ساواک میگوید: «نوکرتم. خیلی آقایی، میارمش.»، اما وقتی آن را با دیالوگهایی در همین فضا در فیلم اصلی مقایسه میکنیم، متوجه میشویم، سید، چون به ساواکیها و آژانها اعتماد ندارد، بیش از اندازه وقت صرف میکند تا با ماموران حرف بزند: «پس بگین ما رفتیم تو حیاط این آژانها گولّه مولّه به ما نزننا! نوکرتم، کارِ دیگه.»
از دیگر تفاوتهای اساسی سکانس ساختگی توسط ساواکیها با پایان واقعی گوزنها، گریم، جنس و کیفیت بازیها و متن ضعیف آن است که نسبتی با دیگر بخشهای فیلم ندارد. گریم بهروز وثوقی، بازیگر نقش سید نسبت به فیلم اصلی تغییراتی دارد و به گفته گلمکانی در همان گفتوگوی «فیلم» و به تایید کیمیایی، پروتزی که در صحنههای دیگر روی دندانهایش گذاشته بودند، اینجا نیست. بازیهای فیلم در این سکانس جعلی بد است، بهویژه فرامرز قریبیان، بازیگر نقش قدرت که بسیار گلدرشت و اغراقشده بازی میکند و دیگر نشانی از آن قدرت دوست داشتنی و باوفای قبلی ندارد. دیالوگها ظاهرا با توجه به شیوه دیالوگ نویسی مسعود کیمیایی نوشته شده، اما نتیجه خندهدارشده و نه در ظاهر و نه در مفهوم، با کیمیایی در اوج آن زمان، سنخیتی ندارند. راستش از سنخیت این نوع نوشتار و این پریشانی تصویر، با کیمیایی حالا نظری نمیدهیم!
استفاده از واژه لو دادن هم در همین چند دقیقه، به شکلی مسخره انجام و تکرار میشود. قدرت، سید را متهم میکند که او را به ماموران لو داده است! دوربین این لحظه زوج میانسال همسایه با بازی زنده یادان جهانگیر فروهر و پروین سلیمانی را نشان میدهد که برای سید، اظهارنگرانی میکنند و زن میگوید: «نکشنش طفل معصوم رو.» همه اینها به اضافه لحن تند و چشمان از حدقه بیرون زده، قرار است تصویری خشن و بیرحم و نامرد از قدرت به عنوان یک چریک و مبارز انقلابی بسازد. ساواکیها حتی به این هم راضی نمیشوند و قدرت در ادامه به رفیقی که به او پناه داده، شلیک میکند. گروه فیلمسازی ساواک، پا را از این هم فراتر میگذارند و توپ لودادن را به زمین محمد (یک مبارز دیگر با بازی پرویز فنی زاده) شوت میکنند و سید میگوید: «شاید همون ممدی که تو اتاق امونش دادی، تو رو لوت داده!» یعنی میخواهند با یک تیر، دو نشان بزنند و چهرههای مبارز فیلم را خبرچین و بدنام جلوه دهند.
در پایان ساختگی، وقتی قدرت دستهایش را به نشانه تسلیم بالا میآورد، سید را میبینیم که با لبخند، رضایتش را از این تصمیم اعلام میکند! این را مقایسه کنید با همه دیالوگهای بینظیری که سید، در همراهی با دوستش قدرت میگوید. ضمن اینکه یادمان نرود گلولهای که سید در پایان جعلی از دوستش میخورد، در نسخه اصلی از سوی ساواکیها به سمت او شلیک میشود.
تنها امتیاز نسخه جعلی نسبت به فیلم اصلی، آن نمایی است که قدرت اسلحه را کنار گلدان لب پنجره میگذارد که این هم به گفته کیمیایی، کار ساواکیها نبوده بلکه او آن را بعد از دخالت ساواک، فیلمبرداری کرده و در فیلم گنجانده که از آن به عنوان ادامه مبارزه تعبیر شده است. باز در تفاوتهای دو نسخه یکی اینکه در فیلم اصلی دو گلدان پشت پنجره میبینیم و در پایان ساختگی یک گلدان.
مماشات ساواک در ادامه صحنهها، دیگر خیلی تصنعی و خندهدار میشود؛ وقتی قدرت به حیاط میآید و مقابل سید زانو میزند، همان مامور ساواکی ابتدای سکانس به همکارانش میگوید: «کاریش نداشته باشین، بذارین حرفشو بزنه!» که یعنی ما خیلی با متهم راه میآییم. این لطف و محبت تا پایان فیلم هم وجود دارد و ساواکیها به نرمی و آرامی و مهربانی به سمت دستگیری او قدم برمیدارند و نشانی از هجوم و خشونت و حتی وظیفهشناسی مرسوم ساواک در آن نیست!
آخرین لگد ساواکیها به کاراکتر قدرت، این دیالوگ خطاب به سید است: «.. با هم کار شرافتمندونه میکنیم!» این اگر درباره دزدی بانک باشد، یک چیزی، اما چون میدانیم و ساواکیها هم میدانستند قدرت یک مبارز انقلابی است، آنوقت یعنی اینکه او کار شرافتمندانهای نمیکرده است.
تنها دیالوگی که ساواکیها عینا از سکانس پایانی و اصلی گوزنها حفظ کردند هم این بود که البته در پایان فیلم از آن استفاده میکنند: «تنمون ضایع شده، رفاقتمون که جایی نرفته.» دستشان درد نکند، زحمت شد برایشان!
سابقه سانسور در سینمای قبل از انقلاب
تغییر پایان گوزنها احتمالا یکی از مهمترین دخالتهای ساواک و حکومت پهلوی در سینمای ایران است، اما سینمای آن سالها پیش از این باز هم طعم سانسور، توقیف و تغییر فیلمها را چشیده بود و اینطور نیست که فکر کنید آنموقع هم همه چیز گل و بلبل بود و در سینمای ایران و هرآنچه ساخته میشد به راحتی و بدون هیچ مشکلی روی پرده سینماها میرفت.
آنطور که در شماره ۵۵ ماهنامه ۲۴ و در مطلبی با عنوان فیلم کاغذ قیچی آمده، چند فیلم در سینمای پیش از انقلاب ایران، گرفتار سانسور شدند. از اولین فیلم ناطق ایرانی، دختر لر که با فشار دربار، پایان فیلم تغییر میکند، چون سازندگان آن ایران زمان مشروطه را ناامن نشان داده بودند تا آغامحمدخان، همه گناهکاریم، چشم به راه و جنوب شهر، از دیگر فیلمهایی است که حکومت وقت، دستور به تغییر برخی سکانسهای آن داد. دلیل اصلی این سانسورها هم این بود که حکومت خوش نداشت مردم، زشتی و فقر و دیگر مشکلات جامعه را در فیلمها ببینند.
پاهای زشت و شاخهای زیبا
مسعود کیمیایی در بخشی از گفتگو با هوشنگ گلمکانی بار دیگر اشاره میکند که دلیل انتخاب نام «گوزنها» برای این فیلم چیست. استاد هم توضیحاتی میدهد از این قبیل که گوزن پاهای زشتی دارد که باعث خوب دویدن و فرارش میشود و در عوض شاخهای زیبایی دارد که باعث میشود به درختها گیر کند و گرفتار شود؛ وضعیتی شبیه آنچه شخصیتهای اصلی گوزنها دارند.
نظر کاربران
خیلی از فیلم هایی که هم امروز توقیف و سانسور شدند هم در آینده راه خودشون باز میکنن و دیده میشن گذر زمان هر تفکری رو تو خودش ذوب میکنه دیر و زود داره سوخت و سوز نداره.
نویسنده عزیز و رگ گردنی ما هنوز تفاوت تیپ و نحوه لباس پوشیدن یک ساواکی را از یونیفرم پلیس قبل از انقلاب تشخیص نمی دهد. واقعیت این است که چریک بودن قدرت در گوزنها نکته تحمیلی منتقدان و رفقای کیمیایی در آن سالها است و کسی تا به حال با یک عینک و اورکت خاص تبدیل به چریک نشده است. وگرنه پلیس فیلم گوزنها فقط به خاطر همان چمدان پر از پول که دزدی شده است به سراغ قدرت می آید. در فیلم هم بارها به پلیس بودن نیروهای حاضر در اطراف خانه اشاره می شود نه ساواک
آره نه اینکه الان فیلم سفارشی ساخته نمیشه!!!
قلاده های طلا
بادیگارد
به وقت شام
گاندو