این است «شوخی کردم»
خبرهایش را خواندهاید، بیلبوردهایش را دیدهاید و اگر پیگیر کارهای مهران مدیری باشید، تيزرهايش را در شبکههای مجازی دیدهاید. این روزها اولین پک تازهترین سریال مهران مدیری توزیع شده است. یک کار آیتمی با شصت و خردهای بازیگر.
آخر دنیا
احتمالا تا همین حالا میدانید که لوکیشن فیلمبرداری «شوخی کردم» ته تهران است؛ درست آخرین نقطه ممکن. انتهای ارتش، باشگاه دیپلماتیک. جایی که درست بعد از ساختمان کوهها قرار دارند و آن سوی کوهها همان شمال خودمان است. بله درست است، باید تا ته تهران بروید تا به محل فیلمبرداری برسید. یک ساختمان گرد، درست مانند قلعه یک امپراتوری که تمام جادوهای سحرآمیز فیلمبرداری و بعد از آن تبدیل به تصاویری میشوند که قرار است لبخند را روی چهره شما بنشانند. در این قلعه دورافتاده همه عوامل دوستانه کنار هم کار میکنند و تلاش دارند بهترین باشند. شاید خیلی اغراقآمیز باشد، اما اینجا درست مانند سرزمین عجایب آلیس است.
اولین چیزی که در بدو ورود به ساختمان توجه شما را جلب میکند، راهنمای طبقات است و از همین نکته میتوانید متوجه شوید اینجا نظم و انضباط حاکم است. برخلاف بیشتر لوکیشنهای فیلمبرداری هر کسی اینجا یک کار خاصی را انجام میدهد، نه بیشتر و نه کمتر. درست مانند آلیس از پلههای گردان بالا میروم و طبقات را میبینم. طبقه اول به طور کامل به بازیگران اختصاص دارد. اول اتاقی است که بازیگران مینشینند، چای میخورند و استراحت تا زمان کارشان برسد. بعد میرسیم به اتاق گریم. یک اتاق کاملا مجهز، قفسههایی که همه پر است از وسایل گریم. صندوقچههایی که با وسایلش میتوان یک پیرمرد را به یک مرد جوان خوشتیپ تبدیل کرد و البته برعکس. بعد از آن میرسیم به اتاق لباس. لباسهایي كه پشتسر هم آویزان شدهاند، یک کمد لباس مرتب را برای شما تداعی میکنند. طراحان لباس مشغول آماده کردن لباسها برای گرفتن آیتم بعدی هستند و حسابی سرشان شلوغ است. دوباره روی پلهها میچرخم و میرسم به طبقه دوم. اول از همه اتاق تولید است، بعد میرسیم به اتاق روابط عمومی؛ جایی که تلفنها تمامی ندارد و وفا ملکزاده بهخوبی نقش یک تور لیدر را برای خبرنگاران دعوت شده بازی میکند. تمام سوراخ سنبهها را نشانشان میدهد و خلاصه اینکه جای هیچ کاری را باقي نمیگذارد.
مهدی ژوله يکي از نويسندههاي سريال «شوخي کردم»
اسطوره غر
بعد از روابط عمومی میرسیم به اتاقی که جادوها روی کاغذ میآیند؛ اتاق نویسندگان. اتاق نسبتا بزرگی که فضای زیادی از آن را تختی اشغال کرده که برای خستگی نویسندگان تهیه شده است. از همان جایی که نگارنده میداند قضیه از چه قرار است جای توضیحی باقی نمیماند که این تخت برای امیر مهدی ژوله به اینجا آمده است! امیر مهدی ژوله یکی از معدود نویسندگان طنزی است که هنوز هم، بعد از این همه سال شوخطبعیاش را حفظ کرده است، هنوز هم شوخیهایش خنده دارند و هنوز هم هنوز است اسطوره اول و آخر «غر» مطبوعات ایران است. این را تمام همکارانی که با او سابقه کار و فعالیت دارند، میدانند و احتیاج به توضیح بیشتر از این نیست. همینجاست که حمید برزگر میگوید من تا به حال یک بار هم روی این تخت استراحت نکردهام و داستان درست همانطور که باید پیش میرود.
توفیق اجباری
کمند امیرسلیمانی امروز هیچ آیتمی را برای ضبط ندارد و آمده که با برادرش باشد. از همین فرصت استفاده میکنیم و گپ خیلی کوتاهی با هر دوی آنها میزنیم. وقتی از آنها میخواهيم در مورد فضای کار بگویند، کمی تعارف میکنند. کمند امیرسلیمانی درنهایت میگوید اول تو شروع کن، چراکه فعالیت بیشتری نسبت به من داشتی. سپند امیرسلیمانی میگوید: «فضای کار همانطور که خودتان گفتید یک کار آیتمی است، کار آیتمی هم خیلیها تصور دارند کار سادهتری است، اما به نظر من کار سختتری است چرا که فرصتی برای آشنا شدن با شخصیت مقابل و اخت شدن با بازیگر نیست. حالا ممکن است زمان کمتری برای ضبط و فیلمبرداری درنظر گرفته شود، اما کار سختتری است؛ این در بعد کاری. از بعد پشت صحنه هم همه چیز خوب است و خاطرهانگیز. خیلیها میپرسند که کدام را ترجیح میدهم؟ باید بگویم که من کار خوب را دوست دارم. دوست دارم یک کار خوب انجام دهم و به عنوان یک بازیگر در یک کار خوب بازی کنم.» کمند امیرسلیمانی اما تجربه بازیگری در کار آیتمی را نداشته. او در مورد حضورش در این سریال میگوید: «بار اولی است که کار آیتمی را انجام میدهم. برایم خیلی سخت نبود، اما جالب بود. اما خب در کارهای پیوسته هر بازیگری در طول کار به آن فکر میکند، پرورشش میدهد و خلاصه اینکه با آن شخصیت زندگی میکند. سر این کار گاهی اوقات پیش میآید که فراموش میکنم سر کار هستم، آنقدر که نقشها عوض میشود. اما خب جذابیتهای خودش را هم دارد. در هر آیتم تجربه بازی با بازیگران مختلف را به دست میآوری، بهخصوص که در اینجا اساتید طنز همه دور هم جمع شدهاند و هر بازیگری دوست دارد تجربه جدید به تجربههای قبلیاش اضافه شود. روال کار فرق میکند و آنقدر شرایط کار خوب است که دیگر جای هیچ حرفی باقی نمیماند.» درست است که برادر و خواهر هر دو در این سریال حضور دارند، اما تا به لحظه نگارش این گزارش در هیچ آیتمی با هم همبازی نبودهاند. اما حضورشان بدون تاثیر هم نیست. کمند امیرسلیمانی میگوید: «ما از همان دوران کودکی در حال بازی کردن نمایش و فیلم بودهایم و این داستان همیشه ادامه دارد. جالب است که حالا یک توفیق اجباری هم به ما دست داده که همزمان با هم سر کار هستیم و بیشتر با هم گپ میزنیم. خیلیها از ما میپرسند که شما مگر همدیگر را نمیبینید که اینجا اینقدر با هم حرف برای گفتن دارید؟»
طناز کار بلد
یکی دیگر از بازیگران اصلی این سریال نصرالله رادش است. بازیگری که مدتها بود كه هیچ خبری از او نداشتیم و نمیدانستیم کجاست. او وجود مهران مدیری را یک نقطهقوت میداند و به نظرش بزرگترین جاذبه کار به حساب میآید.« مهران مدیری جزو کار بلدترینها در زمینه طنز است، با تکیه به حضور او یک دلگرمی پیدا میشود و میرويم که کار را انجام دهیم. اما بزرگترین جاذبه کار از نظر من خنداندن مردم است. میدانم یک کار طنز خوب باید حرف داشته باشد و میدانم «شوخی کردم» هم این ویژگی رادارد. این نظر شخصی من است و نمیدانم درست است یا نه اما در حال حاضر خودم را سربازی در جامعه میبینم که وظیفهام آوردن لبخند روی لبهاي مخاطبان است. این برایم مهمتر از هر چیزی است نه اینکه محتوا برایم اهمیتی ندارد، اما واقعا جزو آدمهایی هستم که حتی برای کمدیهای بیمحتوا (کاری به «شوخی کردم» ندارم) کمدیهایی که یکسری اتفاقات خندهدار پشتسر هم ردیف میکنند هم احترام قائل هستم، به شرطی که بد آموزي نداشته باشداین همان رسالتی است که از ابتدای فعالیتم قصد داشتم به آن برسم و گمانم بر این است که تا اینجا موفق بوده ام.»
برف روی آیتم!
تور گردشی در سرزمین عجایب تمام شده است و همین که نشستهایم و خرده اطلاعات را روی کاغذ مینویسيم خبر میدهند که زمان ضبط آیتم بعدی رسیده است. آیتمی که عنوانش «خبرنگار نفهم» است. علی اوجی و سپند امیرسلیمانی از بازیگران این آیتم هستند و از آنجایی که قصد نداریم داستان را برای شما لو بدهیم، هیچ چیزی از این آیتم نمیگوییم، تنها میتوانیم بگوییم موضوع ژل زدن به مو و غرب زدگی و... در جریان است! داستان خبرنگاری که به قیافه و مو لباس و .. مصاحبه شونده گیر می دهد و لقب دشمن جوان ایرانی را به او می دهد.هوای بیرون سرد است، اما سردتر از بار قبلی که این آیتم ضبط شده بود، نیست. این بار دومی است که این آیتم را فیلمبرداری میکنند و از آنجایی که بار قبلی برف میآمده و مهران مدیری از لباسهای بازیگران راضی نبوده، دوباره آیتم را ضبط میکنند. همه سر جای خودشان قرار گرفتهاند. از آبدارچی مهربانی که برای از بین بردن سرمای هوا به عوامل تیم تند و پشتسر هم چای میدهد تا بازیگران. همه کار خودشان را میدانند و سر جای خودشان قرار گرفتهاند. مهران مدیری یکی از سختگیرترین کارگردانانی است که تا به حال پشت صحنه فیلمبرداریشان رفتهام. جزئیترین مسائل برایش اهمیت دارد و همه نکات را با حوصله، صبر و احترام توضیح میدهد. دلیل اینکه صحبتی از توضیحات او نمیکنم این است که نمیدانم چه نکاتی را برای بازیگرانش توضیح داده است. هیچ کدام از عوامل اصلی نمیدانند و این چیزی است بین علی اوجی، سپند امیرسلیمانی و مهران مدیری. وقتی کات میدهد، از پشت مانیتور بلند میشود، میرود و خیلی آهسته به آنها میگوید که دقیقا چه میخواهد و آنها باید چه کار کنند. چند باری آیتم را کامل میگیرند و کار ضبط این آیتم تمام میشود.
ایرانیهای طناز
رادش هم مانند خیلی از بازیگران عقیده دارد خنداندن مردم کار سختتری نسبت به قبل شده است؛ «فکر میکنم ۵۰ برابر سختتر شده. مردم سطح توقعشان بالا رفته است، ضمن اینکه عقیده دارم همه مردم ایران طناز هستند. خیلیها میگویند «ساعت خوش» کار شاخصی بود. با وجودیکه من کارهای خیلی بهتری را در سریالهای مهران مدیری، رضا عطاران، سعید آقاخانی و... دیدهام و نمیدانم چرا مردم دائم میگویند «ساعت خوش» یک چیز دیگری بود. اما اینکه چرا خنداندن مردم سختتر است باید بگویم در حال حاضر احتیاج به خلاقیت بیشتری وجود دارد. باید از موضوعات جدیدتری استفاده کرد. فضای جدید خلق کردن کار سختی است و مردم ما خیلی با فضای فانتزی اخت نشدهاند و حتی فکر میکنم که هنوز ما سینمای فانتزی به معنای واقعی کلمه نداریم.
در واقع بخش نمایش فانتزی نداریم و مردم ارتباط خوبی با آن برقرار نمیکنند و به دليل همین کمبود مجبور هستیم دائم در فضاهایی که قبلا کار کردیم کار کنیم و این دلیلی است ما را دچار تکرار میکند... شاید اگر فضای فانتزی داشتیم دستمان بازتر بود و تخیل بیشتر قدرت کار بیشتری را به ما میدهد.» نصرا... رادش عقیده دارد این کار موفق ظاهر خواهد شد و اصلا به همین امید این کار را قبول کرده است؛ «من بخش کوچکی از کار هستم و نوع ضبط مثل کار «ساعت خوش» نیست و من خیلی از آیتمها را نمیبینم و نمیتوانم در مورد کلیت کار نظر بدهم. در بخشهایی که خودم هستم باتوجه به حضور مهران مدیری کار خوبی از آب در خواهد آمد و همانطور که میدانید کار آیتم، اصلا کار سادهای نیست. کار به پشتوانه پلاتوهایی که خودشان میگیرند، میتواند موفق ظاهر شود. طبیعتا آرزوی من این است که موفق باشد و اصلا به همین منظور کارمان را شروع کردیم.»
بدشانسی ما
یک روز کاری کمکم به انتها میرسد. روز کاری برای من البته، تیم تهیه و تولید همچنان در حال ضبط کردن آیتمها هستند و به کارشان ادامه میدهند. به قول خودشان کار ما فقط «از» دارد «تا» ندارد. یعنی معلوم نیست تا چه زمانی کارشان ادامه داشته باشد. اواسط ضبط آیتم «استخدام» در لوکیشن داخلی است و درست شرایط به همان منوال قبلی است. همه سر جای خودشان قرار دارند و صداي کسی در نمیآید و فیلمبرداری این آیتم روی روال عادیاش طی میشود که آرام و بدون صدا سوله فیلمبرداری را ترک میکنم. خیلی از عوامل میگویند که امروز روز خوبی برای تهیه گزارش نبود. احتمالا از شانس بد ما بود که مهران مدیری خوشاخلاقی همیشگیاش را نداشت. اما حتی همین زمانی که بداخلاق بود هم تیم توليد با او همراه بود و میتوان غرور را از چهره تمام عوامل دید.
سه فرمول کلیدی
نیمی از گفتوگوها تمام شده كه یوسف صیادی را میبینم که کار گریمش تمام شده است. همانطور که خودش میگوید قرار است آیتمی که مربوط به مد است را فیلمبرداری کنند. او یکی از کاراکترهای ثابت کارهای آیتمی است و تجربه زیادی در این دست از کارها دارد. او در مورد ویژگی اصلی یک کار آیتمی خوب میگوید: «کار آیتمی به نظر من کار جذابی است، اگر فرمول خاصش رعایت شود. فرمول یک کار آیتمی عالی یک متن خوب است، به علاوه شناخت زمان و دورهای که کار در آن ساخته میشود و مهارت بازیگر و بداههگوییاش. این سه ویژگی میتواند یک کار آیتمی خوب را در هر زمان و در هر برههای به یک کار شاخص تبدیل کند مثلا کار «ساعت خوش»؛ کاری بود در سال ۷۲ تولید و پخش شد و در همان زمان هم توانست به راحتی با مخاطب ارتباط برقرار کند. اگر همان کار را امسال یا الان بخواهیم تولید کنیم، شاید جذابیتهایی که در آن سالها داشته را نداشته باشد. ممکن است مخاطب با دیدن چند آیتم قدیمی به همان حال و هوا بازگردد و خاطرهبازی کند، اما کار شاخصی نیست. در حال حاضر موضوعات خاص خودش مطرح است؛ موضوعاتی که به زمان کنونی جامعه و نگاه حال حاضر مردم به طنز باز ميگردد. شناخت مردم از طنز و کمدی خیلی بهتر شده است. مردم دیگر به راحتی نمیخندند و ارتباط برقرار کردن خیلی سخت شده است. به نظر من اگر این اتفاقات بیفتد، کار آیتم خوبی خواهد شد، کاری که نه تکرار کارهای پیشین است و نه ترس دارد و به نظر من کاری است که مردم به راحتی میتوانند با آن ارتباط برقرار کنند.»
از این حرف میزند که این روزها خنداندن مردم سخت است، نه تنها به دليل مشکلاتی كه مردم با آنها درگیر هستند، بلکه به این دليل که مردم ایران افراد کمدیشناس و با هوشی هستند؛ «به واسطه دیدن کارهای طنز، به واسطه کارهای عمومی که انجام میدهند یا به واسطه رفتارهای شخصی موقعیتهای کمدی را به خوبی میشناسند. اما خب گریه و غم نه، این طور نیست. اگر شما یک موضوع دردناک را جلوی آنها تعریف کنید به راحتی آماده برقرارکردن ارتباط هستند، اما چون با طنز زندگی كرده و با کمدی در طول سالهای عمرشان ارتباط برقرار میکنند خنداندن خیلی سخت است و خیلی سخت میتوان با آنها ارتباط برقرار کرد.» اما این کار ویژگیهای شاخص خودش را هم دارد. تقسیمبندی موضوعات و تمرکز روی آنها از مهمترین ویژگیهایي است که «شوخی کردم» دارد و همین ویژگی است که آن را از کارهای آیتمی دیگر متفاوت کرده است؛ بین موضوعات مختلف تقسیمبندی شده است. مثلا موضوع اعتیاد پکی است که تمام نویسندگان روی آن موضوع تمرکز دارند و به نظر من همین تقسیمبندی موضوعات یکی از شاخصههای کار است. جاذبه دیگر حضور شصت و خردهای بازیگر است که در این کار امتحان خودشان را پس دادهاند و به نظر من جمع شدن آنها دور هم میتواند یک کار متفاوت باشد. شکل اجرایی کار از بداههگویی بازیگران در طول ضبط گرفته تا شکل اجرایی دکور و... تمام این نکات به کلی این نوع کار را از کارهای دیگر متفاوت میکند.»
نظر کاربران
واقعا مزخرفه
من که دیگه از "قهوه ی تلخ" به بعد اعتمادم به مدیری از بین رفت و حاضر نیستم برای هیچ کدوم از سریال هایی که تولید می کنه یک ریال هم هزینه کنم!