نخستین رمان احمدرضا احمدی، شاعر نویسنده
احمدرضا احمدی یک خوبی دارد و یک بدی، خوبی اش این است که او در بیشتر مواقع خودش است و خودش را سانسور نمی کند. بدی احمدرضا احمدی این است که او بیشتر مواقع خودش است و خودش را تغییر نمی دهد.
مجله چلچراغ: احمدرضا احمدی یک خوبی دارد و یک بدی، خوبی اش این است که او در بیشتر مواقع خودش است و خودش را سانسور نمی کند. بدی احمدرضا احمدی این است که او بیشتر مواقع خودش است و خودش را تغییر نمی دهد. او همیشه شاعر است و نگاه جالب و متفاوت خودش را به دنیا دارد و فرقی ندارد که داستانی برای بچه ها بنویسد یا شعرهایی نوستالژیک برای بچه هایی که پیر می شوند.
حتی وقتی رمان می نویسد، شما می توانید شاعری را ببینید که از پنجره های آپارتمانش در جستجوی دریاست. شاعری که از زندگی واقعی و احمقانه خسته شده و می خواهد در دنیای خواب ها ادامه دهد. مردی که نمی داند مرز واقعیت دقیقا کجاست و می خواهد از همه مرزها بگذرد تا به دنیایی سرشار از عاشقانه ها برسد.
اولین رمان احمدرضا احمدی این حسرت را در ما ایجاد می کند که چرا او زودتر این کار را انجام نداده است. در ادامه «آپارتمان، دریا» را به طور کوتاه بررسی می کنیم.
موضوع چیست؟
اگر عنوان رمان «آپارتمان، دریا» را گوگل کنید، به متن های تقریبا یکسانی دست پیدا می کنید. تقریبا در همه خبرگزاری ها و سایت ها نوشته اند که «احمدرضا احمدی به جمع رمان نویس ها پیوست» یا محتوایی از این دست. آنها قیمت کتاب را نوشته اندو ناشرش را. اما به جز این، هیچ کدام از خبرگزاری ها یا سایت های خبری، درباره خود رمان ننوشته اند. یعنی خلاصه ای از داستان را به مخاطب ارائه نکرده اند. چرا؟ این نکته می تواند دلایل زیادی داشته باشد و یکی از دلایل این است که احمدرضا احمدی خلاصه رمانش را به کسی نگفته و خبرنگارهای تنبل ما هم حوصله شان نکشیده کتاب را بخوانند. شاید هم کتاب کمی داغ است و زمان لازم است تا خوانده شود.
دوستی در یکی از سایت های خبری نوشته است: «او در پاسخ به اینکه داستان رمانتان چیست، گفت: بروید بخوانید من کتاب را نوشته ام و کارم تمام شده و دیگر کار شما مخاطب هاست.» منظور از «او» در اینجا احمدرضا احمدی است اما چرا مرد دوست داشتنی ما، به سوال این خبرنگار و هیچ خبرنگار دیگری پاسخ نداده است. چرا گفته بروید و کتاب را بخوانید؟ آیا بی حوصله بوده است؟
پاسخ به این پرسش برای کسانی که رمان «آپارتمان، دریا» را خوانده اند، بسیار ساده است. نمی شود در چند سطر و به طور مختصر تعریف کرد موضوع داستان چیست. تعریف کردن داستان در چند سطر، همه چیز را به گند می کشد واز معنی می اندازد. شما فکر کن که شاعری زندگی سختی را طی می کند و همه چیز برایش در هم ریخته است. صاحبخانه از او خواسته تا خانه اش را تخلیه کند.
همسر سابقش مدام به او تلفن می کند و نگران سلامتی اش است. شما گمان کنید که مردی در خاطراتش غرق می شود و نمی داند چطور از پس عشق برآید. وقتی اینها را به طور کوتاه و مختصر تعریف می کنیم، معمولی به نظر نمی رسند؟ اما وقتی رمان «آپارتمان، دریا» را می خوانیم، دیگر با موضوعاتی معمولی روبرو نیستیم. در نتیجه کسانی که رمان را خوانده اند، می دانند که شیوه نثر، نگاه و داستان پردازی احمدرضا احمدی است که این ماجرا را جالب و خواندنی کرده است.
سال ها پیش گفتگویی را با شاعر انجام می دادم. جمله ای را از کتاب مقدس به عنوان مثال بیان کرد که هر وقت یاد احمدرضا احمدی می افتم، این جمله به یادم می آید و هر گاه این جمله را می شنوم، یاد شاعر می افتم. او به نقل از کتاب مقدس گفت که زیر آسمان های جهان، هیچ چیز تازه ای وجود ندارد. کافی است کمی به این جمله فکر کنیم. چه چیز تازه ای در دنیا وجود دارد؟ همه رمان های جهان، همه فیلم های خوب دنیا و خلاصه همه چیز، پر شده از چیزهای تکراری و تنها چیزی که آنها را خواندنی و جذاب می کند، زاویه دید نویسنده است. کاری که احمدرضا احمدی در «آپارتمان، دریا» به خوبی انجام داده است.
احمدرضا احمدی نمی خواسته به خبرنگاران پاسخ دهد، چرا که اگر چیزی درباره رمان او از زبان خودش نقل می شد، از اهمیت موضوع کم می کرد اما وقتی دیگران درباره این کتاب بنویسند، به هر حال نظر خود را نوشته اند. در مرتبه بعد، چرا باید همه چیز برای ما پخته و آماده باشد؟ یعنی ما به عنوان خبرنگار کتاب، نباید زحمت خواندن یک کتاب ۲۰۰ صفحه ای را به خودمان بدهیم؟ یعنی این کار خیلی سخت است و زحمت دارد؟
فضاسازی
احمدرضا احمدی در رمان «آپارتمان، دریا» از سه تکنیک برای ساخت فضای داستانی استفاده کرده است. در وهله اول او از عبارت ها و واژه هایی استفاده می کند که ما می شناسیم و به همین دلیل می توانیم به سادگی با آنها ارتباط برقرار کنیم. مثلا وقتی از پاریس حرف می زند، ما تصوراتی درباره این شهر داریم. یا وقتی از نویسندگان و فیلمسازان می گوید، ما بسیاری از آنها را می شناسیم. یا وقتی از زندگی آپارتمانی می گوید، این قضیه برای ما ناآشنا نیست.
تکنیک دوم نویسنده این است که با تکرار یکسری از عبارت ها، ما را از عادت تهای خودمان دور می کند و به فضایی تازه می رساند. مثلا او بارها و بارها در مورد «دختری با چشمان عسلی و گیسوان بلوطی» می نویسد و آنقدر این توصیف را تکرار می کند که ما از آن می گذریم و موجودی رویایی را در ذهنمان دنبال می کنیم.
در تکنیک سوم، او مرزهای حقیقت و رویا را در هم می شکند و راهی را مقابل ما می گذارد که فقط می تواند در یک اثر ادبی وجود داشته باشد. البته منظور آن نیست که این رمان نمی تواند تبدیل به یک فیلم شود، بلکه منظورمان این است که شما فقط در یک اثر ادبی می توانید چنین فضایی را داشته باشید. نمی دانم چرا وقتی «آپارتمان، دریا» را می خواندم، یاد فیلم سیاه و سفیدی می افتادم که احتمالا شما آن را ندیده اید: «اورفه» ساخته ژان کوکتو. شاید به این دلیل که کوکتو شاعری بود که فیلم می ساخت و داستان هم می نوشت و شاید به دلیل آنکه او هم در فیلم، واقعیت و رویا را با هم قاطی کرده بود. شاید هم به دلیل اینکه آنجا هم شاعری بود که از آینه می گذشت تا به مرز واقعیت برسد؛ واقعیتی که ریشه در رویا دارد.
قبل از اینکه سراغ ادامه مطلب بروید، یک توضیح کوتاه را خدمتتان عرض کنم. در تمام این متن، اسم احمدرضا احمدی به طور کامل آمده، چرا که به نظرم اسم او وقتی هویت دارد که به شکل کامل بیاید. در مقام استاد، نمی توانستیم او را با عنوان احمدرضا هم صدا کنیم. پس اسم کاملش را آورده ایم.
ویژگی نثر شاعرانه
یکی دیگر از نکات جالب رمان «آپارتمان، دریا»، نثر شاعرانه ای است که احمدرضا احمدی به کار گرفته است. او به هیچ وجه توجهی به قواعد دست و پاگیر نثرهای استاندارد ندارد. همانجور می نویسد که در شعرهایش می نویسد و اصلا برایش مهم نیست که مثلا فلان قاعده را توجه کند. مثلا ممکن است شما چند فعل یکسان را پشت سر هم و در کنار هم ببینید. مثلا می بینید چند بار فعل «شد» کنار هم می آید، در حالی که می شد آنها را تغییر داد یا حذف کرد. اما احمدرضا احمدی این کار را نکرده است. چرا؟ آیا او نمی داند که نباید فعل های یکسان را در کنار هم به کار برد؟
به نظرم به سه دلیل شاعرا بی خیال قواعد شده. اول اینکه داستان در مورد تکرار است و چه چیزی بهتر از تکرارهای فعل. دوم اینکه تکرار این فعل ها، به نثر احمدرضا احمدی، حالی آهنگین می دهد و همانطور که گفتیم، او همیشه خودش است، چه در شعرها و چه در رمان. نکته سوم این است که خواننده بعد از مدت کوتاهی به این شیوه نثرنویسی عادت می کند و این تبدیل می شود به شاخصه نثری احمدرضا احمدی.
احمدرضا احمدی نثر ساده ای دارد و کمتر از کلماتی استفاده می کند که برای پیدا کردن معنی شان، نیاز به فرهنگ لغت داشته باشیم. جملات او کوتاه و آهنگین است و این فضای موسیقی وارف حتما از دنیای شعر به رمان آمده است.
استفاده از شعر
چند سالی می شود که وقتی می خواهند به کسی بگویند حرف بی ربطی زده، می گویند: اما چرا می گویند شعر نگو.
نکته اول این است که عده زیادی از مثلا شاعران، هر مزخرفی را به اسم شعر به خورد مردم داده اند و دیگر اینکه، بعضی ها فکر می کنند همه چیز باید ساده باشد و هر چیزی را که به سادگی نفهمند، چرند است. اما چنانکه می دانیم، شعر آن چیزی است که نثر در آینده به آن می رسد. (خودم از جمله خودم خوشم اومد) یعنی ما در شعر، چیزهایی را می بینیم که در نثر وجود ندارد و تازگی دارد و شعر جاده را صاف می کند تا نثر در آینده بتواند از آن استفاده کند. اصلا به همین دلیل است که نمایشنامه های شکسپیر را شعر می دانند.
احمدرضا احمدی در رمان «آپارتمان، دریا»، هم شعر را به طور مستقیم به کار برده و هم در لابلای نثرش. یعنی ما در این رمان، بدون اینکه با اضافه نویسی روبرو باشیم، شعر را در کنار داستانی می خوانیم. به هر حال، ما قصه مرد شاعر را می خوانیم که خودش را روایت می کند. شاعری که از مافیای پزشکی فرار می کند تا به نان نوشتن، زندگی کند.
شعر تنها در ایران غریب نیست
احمدرضا احمدی اولین رمانش را منتشر کرد. چرا؟
رمان«آپارتمان، دریا»، تجربه مردی ۷۰ ساله است که سال ها دست به نوشتن دارد و شعر نوشته است. اما احمدی، هر چند او را به عنوان شاعر می شناسیم، فقط و فقط شعر ننوشته است. او داستان کودکان دارد و البته یادداشت هایی شاعرانه. بسیاری از کسانی که یادداشت های او را به عنوان «بهاریه» خوانده اند، می دانند که احمدی در نوشتن یادداشت هم دستی توانمند دارد.
از سوی دیگر، بسیاری که احمدرضا احمدی را از نزدیک می شناسند، می دانند که او یک فیلم بین و رمان خوان حرفه ای است. کمتر پیش می آید شما سری به خانه استاد بزنید و او را در حال خواندن چند کتاب نبینید. او هم فلسفه می خواند و همه درباره فلسفه، هم رمان می خواند و هم درباره رمان، هم تاریخ می خواند و هم درباره تاریخ، هم ادبیات کلاسیک می خواند و هم درباره ادبیات کلاسیک. با این همه باز هم این پرسش وجود دارد که چرا شاعر، دست به نوشتن رمان زده است.
این نکته اصلا و ابدا در جهان غریب نیست که رمان نویسی شعر بنویسد یا شاعری رمان نوشتن را تجربه کند. مثلا همه ما ریموند کارور را به داستان نویسی می شناسیم، اما او مجموعه شعری را هم منتشر کرده است. پس شاعرها هم می توانند رمان بنویسند و این عجیب نیست.
اما ممکن است بعضی ها بگویند یکی از دلایلی که شاعرها در چند وقت اخیر به رمان نویسی توجه کرده اند، کسادی بازار شعر است. این نکته البته در مورد شاعری همچون احمدرضا احمدی درست نیست. کتاب های شع راو در کنار چند شاعر دیگر، همیشه در فهرست پرفروش ها بوده. البته شما نمی توانید و نباید فروش آن را با کتاب های عامه پسند مقایسه کنید اما به هر حال فروششان بد نیست. نکته اینجاست که فروش کتاب های شعر به طور کلی خوب نیست. احتمالا یادتان می آید که چند سال پیش آلن لانس، شاعر مطرح فرانسوی به ایران آمد. او گفت که شعر در فرانسه طرفدار ندارد و کتاب های شعر در ۵۰۰ تا ۱۰۰۰ نسخه چاپ می شود که از این تعداد، نصفشان جدید نیستند.
اما به نظر می رسد این چیزها مهم نباشد و احمدرضا احمدی، نخستین رمانش را چاپ کرده، چون می خواسته فضایی نو را تجربه کند. او می خواسته وارد فضایی تازه شود چرا که درجا ماندن را دوست نداشته است.
ارسال نظر