دنباله سازی در سینما؛ تا چند نشه بازی نشه؟!
خبر ساخت «تگزاس ۲» که به تازگی فیلمبرداری آن به پایان رسید، بار دیگر بحث دنباله سازی در سینمای ایران را داغ کرد. دنباله سازی بیش از هر چیز سرمنشأ اقتصادی دارد و اغلب روی جنبه صنعتی هنر سینما متمرکز است.
روزنامه جامجم: خبر ساخت «تگزاس۲» كه به تازگی فیلمبرداری آن به پایان رسید، بار دیگر بحث دنباله سازی در سینمای ایران را داغ كرد. دنباله سازی بیش از هر چیز سرمنشأ اقتصادی دارد و اغلب روی جنبه صنعتی هنر سینما متمركز است.
با این حال به نظر میرسد مسیر دنبالهسازی سینمای ایران با سینمای جهان متفاوت است و بحث عرضه و تقاضا در اینجا لزوما مطابق با استانداردها و نمونههای جهانی آن نیست. گاهی اینجا در قسمتهای بعدی، سازندگان سفرههایی برای مخاطب میگسترانند كه طعام آن به خوشمزگی و تنوعِ خوان یكم نیست و فیلمهای دوم و سوم و احتمالا بعدی، صرفا خاطره بازی با قسمت اول هستند، بدون اینكه اساسا ملزومات جذابی برای ادامه این دنبالهسازی تدارك دیده شده باشد.
ابزارهای دنبالهسازی
دنبالهسازی سینمایی نه دقیقا اما به نوعی حكم سریال سازی را دارد؛ یعنی ادامه دادن قصه، فضا و شخصیتهایی واحد و مشترك كه البته به ضرورت و نیاز، هركدام از اینها قابلیت تغییر دارد. دنبالهسازی دلایل و روشهای مختلف دارد؛ گاهی سازندگان از ابتدا قصد میكنند اثری چندگانه و چند قسمتی را با موضوع و شخصیتهایی واحد و مشترك، تولید كنند. شاید شاخصترین سری فیلم در این زمینه تریلوژی (سهگانه) آبی، سفید، قرمز ساخته كریشتوف كیشلوفسكی باشد. اما غالبا و بهویژه در سالهای اخیر سینمای جهان، دنبالهسازی بیشتر بهدلیل موفقیت بالای تجاری فیلم اول اتفاق میافتد و پس از آن كمپانیهای تولیدكننده تصمیم میگیرند روی همین موج سوار شوند و بار دیگر با استفاده از برند و موفقیت و محبوبیت ایجادشده، مخاطبان و علاقهمندان اثر اولیه را به سالن های سینما بكشانند.
نگاهی به تاریخچه دنبالهسازی نشان میدهد اغلب سطح كیفی قسمتهای بعدی، پایینتر از قسمت اولیه آثار است و بهندرت پیش میآید تماشاگران همان رضایتی را كه از فیلم اول دارند، در دفعات بعدی نیز داشته باشند. این قاعده كلی نشان میدهد كمپانیها و سازندگان آثار، صرفا با تكیه بر برند شكل گرفته، نسبت به دنبالهسازی اقدام كردهاند و چندان به كیفیت فیلمنامه توجه نمیكنند. استدلال اقتصادی آنها این است كه علاقهمندان قسمت اول، به قدری كنجكاو و مشتاق تماشای قسمت دوم و بعدی هستند كه بالاخره به سینما خواهند آمد.
با این همه گرچه ممكن است، هیچوقت بهدلیل فیلمنامه، رضایت تماشای قسمت اول در مواجهه با قسمتهای بعدی تكرار نشود، اما دستكم در سطح اول سینمای جهان، استاندارد و جذابیت ساخت به قوت خود باقی است و همیشه این سری فیلمها، تكخالهایی برای غافلگیری تماشاگران خود دارند.
اما در سینمای ایران در بیشتر مواقع، به همین نكته مهم هم بیاعتنا هستند و چون همه فكر و ذكر سازندگان به سمت گیشه و فروش هرچه بیشتر و به هر قیمتی است، «كیفیت» مورد غفلتی اساسی قرار میگیرد و ظاهرا كمترین اهمیتی برای صاحبان اثر ندارد. آنها بیش از اندازه، روی خاطره خوش تماشاگران از موفقیت و هیاهوی قسمت اول حساب باز میكنند و در همین چند نمونه نشان دادهاند كه در ادامه و دنبالهسازی فیلمها، استفاده خوبی از ظرفیتهای این شیوه نمیكنند.
تا اینجا كه برای سازندگان دنبالهها در سینمای ایران، صرفا فروش اهمیت داشته و اگر هم نیت و تلاشی برای ارتقای كیفیت و جذابیت در قسمتهای بعدی بوده، به هیچوجه به بار ننشسته است و همه قسمتهای بعدی فیلمها در سینمای ایران، به لحاظ فیلمنامه،كیفیت و جذابیت، مسیر نازلی را پیمودند. كمپانیها و سازندگان دنبالهها در سینمای جهان هم معمولا روی الگوها و فرمولهای امتحان پس داده پیش میروند، اما سعی میكنند در ادامه چیزهای تازهای هم به موارد قبلی اضافه كنند، ولی در اینجا قدرت ریسك و خطرپذیری در پایینترین سطح خود قرار دارد، برای همین شاهد تكرار تیپها، دیالوگها، تكیهكلامها و موقعیتها به بدترین شكل ممكن هستیم كه حتی در نگاهی بدبینانه، خاطره خوش تماشای قسمت اول را هم لوث میكنند و از بین میبرند.
حباب فروش
نكته جالب و عجیب درباره دنبالهسازی در سینمای ایران، رابطه الاكلنگی و معكوس كیفیت قسمتهای بعدی و میزان فروش آنها در گیشه است؛ یعنی قسمتهای دوم و بعدی فیلمهای موفق، گرچه در فیلمنامه، ساختار و جذابیت، نشان محو و اندكی از قسمت اول دارند، اما غالب تماشاگران بینوا با تصور و خاطرهای خوش، به دام قسمتهای بعدی میافتند، اما مرور همه نمونههای دنبالهسازی در سینمای ایران نشان داده كه رضایت اغلب آنها در تماشای قسمتهای جدید فراهم نمیشود. در واقع تقریبا همان تعداد تماشاگری كه فیلم اول را دیدهاند، برای تماشای قسمت دوم به سینما میروند، اما با این تفاوت كه قیمت بلیت دیگر همچون سابق نیست، به عبارت دیگر این میزان فروش بیشتر قسمتهای دوم و بعدی، ارتباط مستقیمی با افزایش قیمت بلیت در سینمای ایران دارد و خدای ناكرده فكر نكنید كه كیفیت بالاتر فیلم در دنبالهها و اقبال بیشتر مخاطبان، در این میان دخیل است!
تقریبا نوپا
گرچه دنبالهسازی در سینمای ایران، به شكل ناگزیر با این سنت سینمایی دیرین در جهان، مقایسه میشود، اما باید قبول كرد این روش در سینمای ما تقریبا نوپاست و سابقهای چندان طولانی ندارد. در سینمای پیش از انقلاب، تا حدودی برخی تیپها در فیلمهای دیگر هم تكرار میشدند، اما پیوستگی قصهها و آدمها در ادامه بهگونهای نبود كه بتوان آن را زیرمجموعه دنباله سازی تعریف كرد. سینمای دهه 60 هم اساسا بهدلیل اینكه سیاستهایی به جز ستارهسازی را دنبال میكرد، مجالی به دنبالهسازی نمیداد، مبادا بازیگرانی بهواسطه همین تكرارها به چهره و ستارهای تبدیل شوند. وگرنه میشد بهعنوان مثال، دنبالههایی را برای برخی فیلمهای جمشید هاشمپور، فرامرز قریبیان و... مجسم كرد.
كلاه قرمزی آغاز میكند
یخ دنبالهسازی در سینمای ایران را یك عروسك تلویزیونی آب كرد؛ یعنی كلاه قرمزی. كلاه قرمزی و پسرخاله ساخته ایرج طهماسب در اكران سال 73 به موفقیتی خیره كننده دست پیدا كرد و به لحاظ تعداد مخاطب، یكی از محبوبترین آثار تاریخ سینمای ایران شد.
طهماسب اما در سال 81 سراغ ساخت قسمت دوم این فیلم رفت، این قسمت هم به دلیل خاطره خوش همیشگی مخاطبان از كلاه قرمزی، موفق شد و عنوان پرفروشترین فیلم سال را به دست آورد، اما كلاه قرمزی و سروناز باوجود امتیازات و نكاتی خوشایند، در فیلمنامه و جذابیت تا حدی با فیلم اول فاصله داشت و نتوانست در محبوبیت به پای آن اثر اولیه برسد. قسمت سوم فیلم با عنوان كلاه قرمزی و بچه ننه، گرچه باز جزو فیلمهای پرفروش بود، اما به لحاظ كیفیت و جذابیت، نسبت به دو فیلم قبلی، مسیری نزولی را طی كرد.
اخراجیها
فضای تازه، متفاوت و نمكین اخراجیها، به مذاق بسیاری از تماشاگران خوش آمد و این ساخته مسعود دهنمكی كه محصول سال ۸۶ بود، زمان اكران به موفقیت خیلی خوبی در گیشه دست پیدا كرد. با پایان سرنوشت مجید سوزوكی، شخصیت اصلی قصه در آخر فیلم، علیالظاهر نباید ادامهای میداشت، اما ده نمكی با استفاده از محبوبیت فیلم اول، با دیگر شخصیتهای بانمك و افزودن شخصیتهایی تازه، ساخت اخراجیها را ادامه داد و قسمتهای دوم و سوم این فیلم هم موقع اكران، با اقبال مخاطبان مواجه شد، هرچند كارشناسان اعتقاد دارند سطح كیفی قسمتهای بعدی، قابل قیاس با قسمت اول فیلم نبود. با این حال موفقیت اخراجیها۲، برخی از كارگردانهایی را كه فیلمهای پرفروش و موفقی در گیشه داشتند به صرافت ساخت قسمتهای بعدی انداخت.
آتشبس
تهمینه میلانی آتشبس۲ را سال ۹۲ روانه پرده سینماها كرد، اما تركیب بازیگران اصلی آتش بس ۲ متفاوت از قسمت اول بود و جای محمدرضا گلزار و مهناز افشار را بهرام رادان و میترا حجار گرفته بودند. این فیلم هم شوروحال فیلم اول را نداشت و نتوانست محبوبیت و موفقیت آن اثر اولیه را تكرار كند.
شهرموشها
سالها بعد از موفقیت مجموعه كودكانه مدرسه موشها در تلویزیون و اقبال خوب بچههای دیروز از فیلم شهر موشها در سینما، مرضیه برومند بار دیگر پشت دوربین قرار گرفت و قسمت دوم این فیلم را با امكانات امروزی سینمای ایران كارگردانی كرد؛ فیلم بهدلیل فضای خوب رسانهای و تبلیغاتی و تكیه روی خاطرات خوش تماشاگران از گذشته، زمان اكران در سال 93 ركوردها را جابهجا كرد، با این حال هنوز خیلیها معتقدند آن فیلم اول و آن مجموعه تلویزیونی قدیمی، چیز دیگری بود.
گشت ارشاد
گشت ارشاد ساخته سعید سهیلی با سه شخصیت بامزه و به تهخط رسیده از طبقه فرودست جامعه، در همان نمایش محدود، كلی تماشاگر به سینما كشاند و بعدها بهخوبی در خانهها دیده شد. بعد از مرگ یكی از شخصیتها، كمتر كسی فكر میكرد این فیلم میتواند ادامه داشته باشد، اما سهیلی با كلك سینمایی، مرده را زنده كرد و فیلم بعدی را كلید زد. گشت 2 اما فقط به دلیل تداعی خوش خاطرات گشت ارشاد مردم را به سالنهای سینما كشاند و خوب فروخت، وگرنه فیلمنامه اثر هیچ چنگی به دل نمیزد و فیلم به جز لحظاتی گذرا، به پای اثر اول نرسید.
نهنگ عنبر
اتفاقی كه برای قسمت دوم گشت ارشاد افتاد، برای قسمت دوم نهنگ عنبر یعنی نهنگ عنبر؛ سلكشن رویا هم رخ داد و سامان مقدم نتوانست آن توقع و انتظار تماشاگران را برآورده كند. فیلم دوم كاملا نان موفقیت فیلم اول را خورد و فقط در برخی بخشها، جذاب و بانمك بود، اما در كلیت، آدم ترجیح میداد صرفا با تماشای كاراكترها، همان لحظات بامزه و دوست داشتنی فیلم اول را مرور كند و به یاد آورد.
دیگر دنبالهها
رسوایی۲، پیشونی سفید۲ و دزد و پری ۲ از دیگر دنبالههای سینمای ایران هستند كه این دو فیلم آخری، این روزها اكران میشوند. در این میان شاید ساخت قسمت دوم این دو فیلم كودكان توجیه داشته باشد، اما ساخت قسمت دوم رسوایی باوجود فروش خوب قسمت اول، كمی عجیب و غیرمنتظره بود، ضمن اینكه قسمت دوم فیلم اصلا نتوانست موفقیت گیشهای قسمت اول را تكرار كند. «ماجرای نیمروز؛ در خون» هم قسمت دوم فیلم موفق ماجرای نیمروز است كه اولین رونمایی از آن در جشنواره امسال فیلم فجر خواهد بود.
زمزمههای دنبالهسازی
باتوجه به برخی مصاحبهها و اظهارنظرها و تحلیل ها، احتمال اینكه قسمت دوم فیلمهای خوب بد جلف، سنپترزبورگ، سلام بمبئی و خروس جنگی ساخته شود زیاد است. در این میان شاید حتی سازندگان هزارپا هم به فكر ساخت قسمت دوم بیفتند، به هرحال آنها تا اینجا با فروشی حدودا ۴۰ میلیارد تومانی، عنوان پرفروشترین فیلم تاریخ سینمای ایران را در اختیار دارند.
نظر کاربران
ارسطوی پایتخت تو آتش بس بازی کرده بود مگه؟
پاسخ ها
بله بازی کرده بود ؛تا جایی که یادم میاد نقش فردی رو بازی کرده بود که میخواست تغییر جنسیت بده
کاش قسمت ۲ سنت پترزبورگ ساخته بشه زودتر