۱۰ فیلم برتر سال ۲۰۱۸ به انتخاب BBC
یک سال دیگر گذشت با انبوهی، اما و اگر در عالم سینما، دهها جشنواره جهانی اسم و رسمدار و جوایزی که گاه به حق اهدا شدند و فیلمهایی که به ناحق فراموش شدند و برخی هم بیجهت تحسین نصیب بردند و تمجید بسیار.
برترین ها: یک سال دیگر گذشت با انبوهی اما و اگر در عالم سینما، دهها جشنواره جهانی اسم و رسمدار و جوایزی که گاه به حق اهدا شدند و فیلمهایی که به ناحق فراموش شدند و برخی هم بیجهت تحسین نصیب بردند و تمجید بسیار. میماند سنت مرسوم انتخاب ده فیلمی که میتواند در بین بهترین فیلمهای سال قرار گیرد:
روما (آلفونسو کوآرون/Roma)
ضیافتی برای چشمها که به حق بهعنوان بهترین فیلم سال توسط منتقدان در رای گیریهای مختلف انتخاب شد؛ برنده شیر طلای جشنواره ونیز و بهترین اثر آلفونسو کوآرون فیلمساز متفاوت و متمایز مکزیکی این بار فارغ از هیاهوی هالیوود به زادگاهش باز میگردد و در داستانی درگیر کننده درباره یک خانواده و خدمتکارشان در محلهای به نام روما ( یا رم) در دهه هفتاد میلادی، بستر سیاسی- اجتماعی را بهانهای میگیرد برای روایتی فمینیستی درباره تنهایی زن، با تصاویر سیاه و سفید خارق العاده و جزئیات به شدت حساب شده که روایتی ضدقصه را به بهترین نحو پیش میبرد.
کلایماکس (نقطه اوج/ گاسپارنوئه/ Climax)
گاسپارنوئه فیلمساز آرژانتینی/فرانسوی، علاقهمندان سینما را به دو دسته تقسیم می کند: آنها که به آثارش عشق میورزند و آنها که ازاو متنفرند و غالباً حد وسطی وجود ندارد. اما این استاد نماهای طولانی و حرکات دلپذیر دوربین همه هم و غماش را صرف روایت جهان جنون آمیزش میکند و چیزی کم نمیگذارد. همه هست و نیستاش و همه درگیریها و دغدغهها و اعتقادات جنسیاش را روی میز میریزد و قمار میکند.
این بار در یک میهمانی شبانه یک شبه تمام خوی حیوانی شخصیتهایش را بیرون میریزد بی آن که شخصیتهای درگیر در آن خود به آن واقف باشند (درست مانند زندگی که در نمای نزدیکی که در آن زندگی میکنیم چقدر جدی و منطقی به نظر میرسد و با فاصله شاید بس پوچ و بیهوده) و فیلمساز کماکان بی اعتنا به هر نوع قاعده و اخلاقیات پدیرفته شده، به همه چیز پشت پا میزند، حتی به قاعده غیرقابل پرسش جای گرفتن عنوانبندی نهایی در پایان فیلم: برای اولین بار در تاریخ سینما، عنوانبندی پایانی یک فیلم در میانه آن دیده میشود!
خوشحال مثل لازارو (آلیس رورواشر/Happy as Lazzaro)
این فیلمسازجوان ایتالیایی پلههای ترقی را گام به گام پیمود تا به امروزکه بهترین ساختهاش را با ما قسمت میکند: یک فیلم گرم شبه سوررئال که از هر فیلم رئالیستی واقع گراتر به نظر میرسد و نفوذ میکند به لایههای مختلف جامعهای پیچیده و مردمانی ساده دل که تن به بردهداری مدرن دادهاند و ناگهان گویی از خواب بیدار میشوند. دو بخش فیلم در دو دوران مختلف به طرزمعجزهآسایی به هم پیوند میخورد تا ما را شریک کند در لایهها و مایههای انسانی فیلم.
غروب (لازلو نمش/ Sunset)
دومین ساخته فیلمساز مجار، لازلو نمس به اندازه فیلم اولش، پسر شائول (برنده جایزه بزرگ کن و همین طوراسکار بهترین فیلم غیر انگلیسی زبان) تحسین نشد اما کماکان تجربه شگفت انگیزی است درنمای بلند وتعقیب شخصیت اصلی و همراهی با او در جهانی آخرالزمانی؛ این بار با یک شخصیت زن و چند دهه قبلتر از جنگ دوم جهانی، درست پیش از آغاز جنگ اول (یا جنگ بزرگ) که مادر غالب جنگهای قرن بیستم است: با روایتی قطره چکانی که التهاب فضا را بیشتر میکند و فیلمنامهای به غایت حساب شده- و البته ثقیل و دیرفهم- که مرز انسانیت و خشونت حیوانی را میکاود و تماشاگر خاص صبور را درگیر میکند با پرسشهای اساسی بشر.
برادران سیسترز (ژاک اودیار/The Sisters Brothers)
وسترنی غیرقابل انتظار از ژاک اودیار، فیلمساز برجسته فرانسوی که ضمن رعایت سنت این ژانر، از نوع آوری و شکستن قواعد ابایی ندارد؛ روایت درگیر کننده دو برادر در غرب وحشی با فیلمنامهای حساب شده و دقیق، شخصیتهای خلافکاراما به شدت دوست داشتنی را با ما قسمت میکند و در نهایت با پایانی فراموشی نشدنی، ثابت میکند که با احساسات تماشاگرش بازی نکرده؛ فیلمی به شدت خشن اما در نهایت انسانی و ضد خشونت.
داگمن (میتو گارونه/Dogman)
بهترین ساخته متیو گارونه، فیلمساز تحسین شده ایتالیایی که با سادهترین شکل روایت، داستان حیرتانگیز مرد ساده دلی را بازمیگوید که در جهان کودکیاش میزید و هنوز نمیتواند خشونت و سبعیت جهان اطرافش را درک کند؛ با بازی فوقالعاده شخصیت اصلی (برنده جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره کن) که در فیلمی متکی به قصه، خیر و شر را در برابر هم قرار میدهد و در جهانی به شدت آخرالزمانی، هنوز انسانیت و معصومیت را میستاید.
یادت هست؟ (والریو میه لی/Ricordi)
یک فیلم عاشقانه به ظاهر ساده اما به غایت پیچیده درباره مفهوم زمان و خاطره که در جهانی پروست وار، به شکنندهترین درونیات انسان پا میگذارد و بیپاسخترین سوالات فلسفی درباره جریان سیال ذهن را به چالش میکشد و ما را غرق میکند در صحنههایی رویا گونه و خیالی درباره جهان خیال و خاطره و به طرز شگفتانگیزی موفق میشود درجهانی شعرگونه، فیلمی به شدت ضد قصه را با خط نامرئیای از روایت بیامیزد و ما را با خود همراه کند.
تومباد (رهی آنیل بارو، آناند گاندی، آدش پراساد/Tumbbad)
یک فیلم مستقل در میان انبوه فیلمهای شبیه به هم هندی که از درون کارخانه رویاسازی بالیوود بیرون میآیند و هدفی جز پولسازی ندارند. تومباد اما رویاسازی را با وسواس هنری میآمیزد و داستانی به شدت تخیلی و غیر قابل باور را باورپذیر میکند و با روایتی نزدیک به سینمای وحشت- اما در نهایت متفاوت با آن- قلب تماشاگرش را میلرزاند: با وفاداری مطلق به وجه داستان گویی سینما و ادای دین به آثار هنری آنیش کاپور، که ترکیب رنگها و فضاسازی برخی صحنههایش هر علاقهمند به آثار این هنرمند ستایش شده را به وجد میآورد.
جنگ سرد (پاول پاولیکوفسکی/ Cold War
فیلم دیدنی دیگری از خالق لهستانی "ایدا"، که کماکان علاقه اش به بازگشت به چند دهه قبل تر، تصویر سیاه و سفید و همین طور وسواس فرمی در قاب بندی را با ما در میان می گذارد: این بار در فضای پس از جنگ دوم جهانی و جنگ سرد و داستان یک عشق طولانی که تحت تاثیر محیط و فضای سیاست زده آسیب می بیند؛ با فضاسازی حیرت انگیز، نماهای غیرمعمول و بازی های فوق العاده بازیگران( بعلاوه زیبایی خیره کننده بازیگر زن)، تماشاگر را غرق در دنیایی می کند که روزهای متمادی با او می ماند.
مردی که دون کیشوت را کشت (تری گیلیام/The Man Who Killed Don Quixote)
هواخوان تری گیلیام احتمالاً از این فیلم متفاوت سر میخورند اما این فیلم پرسر و صدای اختتامیه جشنواره کن امسال، شاید بهترین فیلم سازندهاش است؛ روایتی متفاوت از داستانی به شدت نخ نما شده که گیلیام با هوشیاری تمام از آن آشناییزدایی میکند و در فضایی دیوانهوار، جنون شخصیت اصلی را به فضاسازی و روایتی سوررئال بدل میکند که از لحظه اول تا انتها، تماشاگر را با خود میکشد و در دنیایی به شدت فانتزی - و البته قصه گو؛ به مانند رمان سروانتس، دون کیشوت فراموش نشدنیای را به ما هدیه بدهد و بیش از پیش اثبات کند که کماکان ازهر اثر صدها بار روایت شده، میتوان با نگاهی متفاوت، تاویل و تفسیر تازهای عرضه کرد.
نظر کاربران
تومباد واقعا بی نظیره
کدوم زیبایی خیره کننده ؟ خوشگله ولی نه اونقد که گفتی
روما روایتی بی نظیر از زنانی که بی رحمانه تنها می مونن و بجای غم و اندوه با امید و عشقی سرشار به زندگیشون ادامه میدن،
به همه توصیه میکنمش :)