نقد کتاب «به روایت تقوایی»
عظمت «ناصر تقوایی» را چرا نمیتوان انکار کرد؟
احمد طالبینژاد میگوید که حتی اگر ناصر تقوایی فقط یک فیلم خوب ساخته باشد و از حالا به بعد دیگر هیچ کار خوبی ارائه ندهد، باز هم جایگاه رفیعی در سینمای ایران دارد.
«به روایت تقوایی» کتابی است که احمد طالبینژاد آن را در دهه ۷۰ برای نخستین بار منتشر کرد. در این کتاب او به عنوان یک منتقد سینما روبروی ناصر تقوایی کارگردان و داستاننویس نشسته تا به بررسی کار این هنر مند در عرصه سینما بپردازد. این کتاب پس از دو دهه با ویرایش تازه از سو نشر زاوش منتشر شده و در مدت کوتاهی چاپ اول آن به پایان رسیده است. انتشار ویرایش جدید «به روایت تقوایی» بهانهای شد تا در خبرآنلاین میزبان طالبینژاد و جواد طوسی باشیم.
بین چاپ اول و دوم این کتاب ۲۰ سال وقفه افتاد. چرا زودتر به فکر تجدید چاپ این کتاب نیفتادید؟
طالبینژاد: چاپ اول این کتاب خیلی زود تمام شد. کتاب غلطهای تایپی و اطلاعاتی زیادی داشت، از چاپ اولش راضی نبودم و دلم میخواست هرچه زودتر تجدید چاپ شود تا در آن اصلاحات و تغییراتی انجام دهم. ناشر کتاب آقای فخریزاده بود. چند بار از او خواستم برای چاپ دوم کتاب اقدام کند، ولی او توجهی نکرد. من هم دلسرد شدم تا اینکه سال گذشته آقای تقوایی به من گفت؛ دانشجویان من سراغ این کتاب را زیاد میگیرند، چرا این را تجدید چاپ نمیکنی؟ من گفتم؛ این کار مستلزم این است که چند گفتوگوی دیگر هم با هم داشته باشیم و راجع به فیلمهای بعدیتان هم با هم حرف بزنیم.
او پذیرفت ولی سر قرارها حاضر نمیشد و مدام پشت گوش میانداخت. این گذشت تا اینکه یک روز در نشر چشمه برای یک کتاب دیگر قرار داشتم. آقای محسن آزرم پیشنهاد داد این کتاب را در همین نشر زاوش تجدید چاپ کنم. در این فاصله یک بار دیگر با تقوایی حرف زدم. چاپ اول را به او دادم و او با حوصله آن را ویرایش کرد. این ویرایش هم شامل غلطهای تایپی و نگارشی من میشد و هم شامل اطلاعات اشتباهی که خود او به طور سهوی در گفتوگوها به من داده بود. مثلاً بعضی از جملات و نقلقولهایی را که از دیگران آورده بود، تعدیل و تصحیح کرد و کتاب را به من تحویل داد. من هم کتاب را به ناشر دادم. البته مصاحبهای را که در مجله فیلم درباره کاغذ بیخط گرفته بودم هم به آن اضافه کردم. کتاب چاپ شد و ناشر چند نسخه برای تقوایی فرستاد. اصلاً او خبر نداشت که کتاب برای چاپ مجدد به ناشر داده شده. دلیلش هم این بود که برای بار چندم رابطه ما قطع شده بود.
چرا رابطه شما اینقدر قطع و وصل میشود؟
طالبینژاد: متأسفانه الان هیچکدام از سینماگران برجسته با من رابطه خوبی ندارند. خدابیامرز علی حاتمی وقتی مرد با من قهر بود و من هنوز هم بابت این قضیه متأسفم.
طوسی: این به صراحت لهجه شما برمیگردد.
طالبینژاد: دقیقاً همینطور است. اغلب فیلمسازان ما حتی نسل جدیدشان هم دوست ندارند که نقد بشنوند. دوست ندارند نقطه ضعفشان را بدانند فقط میخواهند از آنها ستایش شود. من هم نمیتوانم فقط ستایشگر آثارشان باشم. نمیتوانم چشمم را بر خطاهای آنها ببندم. من بین منتقدان اصولگرا هستم نه اصلاحطلب. نه اصولگرا به معنی ارتجاعیاش نه. منظورم این است که برای کارم قواعدی دارم و به آنها پایبندم. نمیتوانم به خاطر رفاقتم با یک فیلمساز از آن اصول بگذرم.
طالبینژاد: حرف شما درست است ولی کسی که به اعتراف خودش با خیلیها رابطه دارد، در سینمای ایران موجسوار خوبی است و با هر موجی که میآید، سوار میشود و کارش را پیش میبرد، حق ندارد دیگران را به خاطر فیلم نساختن سرزنش کند و آنها را محکوم به غر زدن و کار نکردن.
بله ولی این دلیل نمیشود که نقد شخصی و شخصیتی را با نقد علمی همراه کنید. جای این حرفها در مطبوعات نیست.
طالبینژاد: من نمیخواهم دشمنتراشی کنم ولی از دروغ بدم میآید، از بازی کردن بدم میآید، از بازیهای پشت پرده و تناقضگویی بیزارم.
شما رسالت خود را مبارزه با هرگونه کژی و ناراستی میدانید و فکر میکنید هرجا به آن برخوردید، باید علناً بیانش کنید؟
طالبینژاد: بله این را رسالت خود میدانم. من سی سال است که دارم مینویسم. تا حالا هم نشده به کسی بابت چیزی باج بدهم. تا حالا نشده یک ریال بابت نوشتهای از کارگردانی بگیرم. در حالی که خیلی از منتقدان ما با فیلمساز ساخت و پاخت میکنند، قرارداد میبندند که نقدها و نظراتی را که درباره فیلم آنها میشود، ساپورت کنند. من اینطوری یاد نگرفتهام کار کنم. با همین چندرغاز حقالتحریر امورمان میگذرد.
طوسی: شما یکی از کسانی بودید که همواره در حوزه نقد حضور ثابت داشتید و در عین حال تفکر و دغدغههای خاص خود را به هر بهانه که ممکن بوده، مطرح کردهاید. مخاطب خاص خودتان را هم دارید. ممکن است بعضیها به اصلاحطلبی شما در نقد ایراد بگیرند ولی شیوه نگارش و سادهگویی شما فضیلتی انکارنشدنی است. با وجود اختلاف نظری که با شما دارم لازم میدانم یادآور شوم که الان کمتر نویسنده و منتقدی نسبت به حفظ مبانی عرفی و اخلاقی پایبندی و اصرار و الزام شما را به این مبانی داشته باشد. براساس این پیشینه و شناختی که از شما دارم، سؤالم این است که چرا در این کتاب از بسیاری مسائل سرسری گذشتهاید؟ این کتاب یک فرصت بسیار خوب بود و میتوانست به یک منبع ماندگار تبدیل شود چرا از کنار بسیاری مسائل با مسامحه عبور کردهاید و با تأمل بیشتری آن را تدوین نکردهاید؟ مثلاً به بعضی از آثار تقوایی فقط در سه، چهار صفحه پرداختهاید. به آثار مستند تقوایی مثل «تاکسیمتر»، «نانخورهای بیسواد» و یا مستندهای پژوهشی ایشان به اندازه کافی نپرداختهاید. به «آرامش در حضور دیگران» و «نفرین» هم خیلی کم پرداختهاید. علتش چیست؟
طالبینژاد: ممنون از این سؤالتان! مصاحبه کردن با تقوایی بسیار سخت است. چند وقت پیش از من خواسته شد با تقوایی مصاحبه کنم من گفتم حاضرم بروم کوه قاف با سیمرغ مصاحبه کنم ولی با تقوایی مصاحبه نکنم. دلیلش هم وسواس بسیار زیاد ایشان است. در مقدمه این کتاب هم نوشتهام که این کتاب حاصل یک پروسه یک ساله است. این کار از سال 70 تا 71 طول کشید. قرار بود در سه، چهار جلسه بنشینیم، حرف بزنیم و کار را تمام کنیم. دو جلسه اول خیلی خوب و با فاصله اندک برگزار شد. بین جلسه دوم و سوم شش ماه فاصله افتاد و مصاحبه آخر هم با یک سال فاصله برگزار شد. آن روزها تقوایی حال خوشی نداشت. به شدت دلخور بود و حق هم داشت. مدیران سینمایی آن روزها خیلی بد با او تا کرده بودند. آنقدر شرایط روحی او به هم ریخته بود که اصلاً نمیتوانست روی یک موضوع تمرکز کند. علاوه بر این وقتی از ناصر تقوایی سؤال میپرسی، جوابی که میدهد اصلاً جواب سؤال شما نیست. مونتاژ گفتوگوهایی که با او میگیرید خیلی سخت است. بله، جای خالی خیلی چیزها در این کتاب حس میشود ولی این به دلیل اهمال من نبوده. شرایط اجازه نمیداد کار بهتر از این باشد.
ناصر راجع به مستندهایش حرف زده، ولی نه آنطور که اقناع کننده باشد. او حتی در مورد «داییجان ناپلئون» هم به اندازه کافی حرف نزد. قرار بود یک جلسه کامل را به این سریال اختصاص دهیم ولی این اتفاق نیفتاد. این سریال محبوبترین کار تقوایی و محبوبترین سریال در تاریخ سریالسازی ایران است. خیلیها مشتاق بودند که درباره آن بیشتر بدانند. من هرچه تلاش کردم این مصاحبه انجام شود، نشد. وقتی کتاب تنظیم شد، دیدم که حق مطلب در مورد این سریال ادا نشده، در نتیجه گفتوگویی را که درباره «داییجان ناپلئون» در مجله تماشا چاپ شده بود، پیدا کردم و در آن بخش کتاب گنجاندم. فکر کردم نسل امروز به این مصاحبه دسترسی ندارد. میدانم که به لحاظ حرفهای این کار درستی نبود، ولی چارهای برایم نمانده بود. همه تلاشم را کردم که کتاب بهتر از این شود و مجبور به چنین کاری نشوم ولی نشد.
گفتوگوی مجله تماشا خیلی گفتوگوی جذابی بود ولی به نظر میرسد شما در آن دست بردهاید.
طالبینژاد: نه به هیچوجه.
این گفتوگو سال ۱۳۵۵ گرفته شده. ولی یک دفعه ارجاعاتی در آن دیده میشود که به بعد از انقلاب مربوط میشود.
طالبینژاد: شما مطمئنید؟
بله.
طالبینژاد: احتمالاً این اشتباهات در ویراست چاپ دوم توسط خود تقوایی اتفاق افتاده.
کاش در مقدمه یا در پاورقی به این موضوع اشاره میکردید.در چاپ دوم شما در یک فصل سؤالی میپرسید بعد ایشان جواب شما را میدهند. در فصل دیگر باز شما همان سؤال را پرسیدهاید. شاید پس و پیش شدن زمان برگزاری این گفتوگوها باعث شده این اتفاقات بیفتد و شما یادتان رفته باشد قبلاً چنین سؤالی را پرسیدهاید.
طالبینژاد: گفتم چاپ اول کتاب ویرایش نشد چون ناشر فکر میکرد من ویراستار نوشتههای خودم هستم. مطالب مرا که در مجله فیلم چاپ میشد، میخواند، فکر میکرد خودم اینطوری مینویسم در حالی که ویراستار کار مرا تصحیح میکرد. من به امید ناشر بودم و ناشر به امید من در نتیجه کار بدون ویرایش و پر از غلط چاپ شد.
عکسها چرا اینقدر بد و بیکیفیت چاپ شده؟
طالبینژاد: متأسفانه شرایط طوری بود که عکسها بسیار بد از آب درآمد. به خصوص عکسهایی که از فیلم درآوردند. من به ناشر گفتم عکسهای اصلی را که در چاپ اول از آنها استفاده شده بود، از تقوایی پس بگیرند و استفاده کنند ولی پس گرفتن عکس ها از تقوایی کار حضرت فیل بود. به آن عکسها دسترسی نداشتند، از طرف دیگر اگر میخواستند از روی عکسهای چاپ اول کپی کنند، کیفیت عکسها خیلی پایین میآمد. این شد که تصمیم گرفتند عکسها را از فیلمها دربیاورند و نتیجه کار این شدکه میبینید. من عکسها را موقع صفحهبندی یکییکی دیدم. خیلی خوب و باکیفیت بود، نمیدانم چرا چاپ شدهاش اینطور شد. عکسهای کتاب خیلی بد است و من بابت عکسهای این کتاب از عالم و آدم عذرخواهی میکنم. ناشر هم راضی نیست. اگر به چاپ سوم برسد، شاید بشود این ایراد را جبران کرد.
نمیشد عکسها را بین هر فصل بگذارید؟
طالبینژاد: در چاپ اول به همین شکل کار شده بود ولی گرافیست این طور صلاح دید.
نسبت به سایر گفتوگوهایتان به نظر میرسد در این کتاب خیلی مراعات حال آقای تقوایی را کردهاید.
طالبینژاد: دوستی ما از نقد تندی که من بر فیلم «ای ایران» تقوایی نوشتم، شروع شد. غیر از این فیلم، نمیتوانم پنهان کنم که شیفته سایر کارهای او هستم. من ناخدا خورشید را سند افتخار تاریخ سینمای ایران میدانم.
طوسی: ولی شما در این کتاب گفتهاید فیلم «آرامش در حضور دیگران» بهترین فیلم تقوایی است.
طالبینژاد: نگفتهام بهترین فیلم تقوایی است،گفتهام بهترین فیلم اقتباسی اوست.
طوسی: ولی طوری حرف زدهاید که معلوم است آرامش در حضور دیگران را به «ناخداخورشید» ترجیح میدهید. اینجا جای خالی بحث اقتباس ادبی کاملاً به چشم میخورد. یکی دیگر از حلقههای مفقوده این کتاب بحث اقتباس ادبی است.
فقط یک جا درباره ادبیات و اقتباس ادبی صحبت شده ولی تا بحث گرم میشود، تمام شده.
طالبینژاد: بحث کردهایم ولی کافی نیست. میتوانست یک فصل مشبعی باشد که نشد.
طوسی: یکی از ایرادات کار شما در این کتاب کلیگویی است. مثلاً دلیلی برای خوب یا بد بودن فیلمها نیاوردهاید.
طالبینژاد: آن روزها اینطور نبود که هر وقت اراده کنی، یک فیلم را ببینی. «آرامش در حضور دیگران» را روی پرده دیدم و آنقدر بر من تأثیر گذاشت که فکر میکردم بهترین فیلم تقوایی است و بهترین اقتباس ادبی است. سالها بعد که ویدئو آمد، من دوباره فیلم را دیدم و متوجه شدم که فیلم خوبی است ولی خامدستیهایی در ساخت آن وجود دارد چون فیلم اول کارگردان بود. «ناخداخورشید» را اولین بار که دیدم، خیلی مجذوبش نشدم ولی در طول این ۲۰ سال هر بار آن را دیدم، چیزهای جدیدی در آن کشف کردم. الان فکر میکنم این فیلم یک کار آکادمیک تاریخی است. این فیلم یک الگوی کاملاً حرفهای برای کسی است که میخواهد فیلمنامهنویسی، دیالوگنویسی و کارگردانی یاد بگیرد. آنموقع هنوز به این کشفیات نرسیده بودم.
طوسی: دوست نداشتی این فیلم را محملی قرار دهی برای مقایسه تطبیقی بین اثر سینمایی و متن ادبی وام گرفته شده. مثلاً نمیخواستی فیلم «داشتن و نداشتن» هاوارد هاکس را با «ناخداخورشید» مقایسه کنی که هر دو اقتباسی از رمان ارنست همینگوی هستند؟
طالبینژاد: من با جرأت گفتهام که «ناخدا خورشید» به مراتب از «داشتن و نداشتن» هاکس قویتر و بهتر است، «داشتن و نداشتن» یک فیلم استاندارد آمریکایی است. ناخدا خورشید از یک اثر درجه دوی ادبی اقتباس شد، اگر در تیتراژش نوشته نشده بود که این فیلم اقتباسی از رمان همینگوی است، کسی متوجه نمیشد، جز کسانی که آن کتاب را خوانده بودند. «ناخدا خورشید» آنقدر بومی شده که دیگر نمیشود به آن گفت اثر اقتباسی؛ این اثر کاملاً یک کار مستقل است.
طوسی: در این کتاب بیشتر نگاه مضمونی و تماتیک به آثار تقوایی شده.
طالبینژاد: بیشتر به شرح خاطراتش پرداخته ماجرای جشن هنر و...
طوسی: و یکی از بهترین فصلهای کتاب خاطرات پیشتولید سریال «کوچک جنگلی» است.
طالبینژاد: آنجا چند بار هم گریه کرد.
طوسی: چرا به تأثیرپذیری تقوایی از سبک و سیاق همینگوی نپرداختی؟
طالبینژاد: تقوایی آنقدر دل پردردی داشت که اصلاً نمیشد با او بحث نظری بکنم. در همین حدی که در کتاب آمده توانستم با او حرف بزنم. بیشتر از این نمیشد. خیلی ناراحت بود.
چقدر به او حق میدهید؟
طالبینژاد: آن موقع کاملاً به او حق میدادم. آقای انوار معاونت سینمایی بدون دلیل با او دشمنی میکرد تقوایی به ناحق نادیده گرفته شد به همین دلیل از موضع قهر حرف میزد. «کوچک جنگلی» را از چنگش درآورده بودند حسرت این کار بر دلش ماند.
طوسی: یکی از بدترین ناجوانمردیهایی که در حق تقوایی شده کاری است که گلستان با او کرد. با این حال چقدر در این کتاب با احترام از او یاد کرده.
طالبینژاد: تقوایی از اول تا آخر این کتاب با احترام از گلستان یاد میکند، او معتقد است که هرچه دارد از گلستان دارد. گلستان در سینما و عرصه فرهنگ و هنر مؤثر بوده ولی به دلیل تبختر ذاتیاش، خیلیها را ناراحت کرده، در مصاحبهای که حمیدرضا صدر در لندن با گلستان کرده بود گفته که من تقوایی را نمیشناسم، این مصاحبه در مجله فیلم چاپ شد. من هم نقد تندی علیه گلستان نوشتم. تقوایی آن مصاحبه را خواند و دلش خیلی شکست با این حال اصلا حاضر نشد دربارهاش حرف بزند تقوایی برای سه نفر ارزش و احترام خاصی قائل است؛ یکی نجف دریابندری، یکی گلستان و دیگری صفدر تقیزاده و به هیچوجه حاضر نیست علیه اینها چیزی بگوید.
یک جاهایی با آنکه کاملاً معلوم است که پرهیز دارد از حرف زدن درباره برخی افراد ولی شما به او گیر دادهاید و هرطور شده نظرش را پرسیدهاید مثلاً در مورد کیمیایی این اتفاق افتاده آنقدر سؤال کردهاید تا وادار شده جواب بدهد، چرا این شیوه را جاهای دیگر به کار نبردید؟
طالبینژاد: تقوایی حال خوبی نداشت نمیشد همه جا خیلی راحت از او حرف کشید.
طوسی: اصلاً میشود برای ما بگویید چطور شد که بار اول این آدم پیچیده و چندوجهی را سر ذوق بیاورید و با او حرف بزنید.
طالبینژاد: در اولین قرارمان فقط میخواستم برای مجله فیلم یک گفتوگو از او بگیرم. آن روزها قرار بود مجله فیلم پروندهای برای پیدایش موج نو در سینمای ایران دربیاورد. وقتی موضوع بحث را مطرح کردم همانجا پیشنهاد داد که بیا این گفتوگو را ادامه دهیم و یک کتاب دربیاوریم. من که دیدم پیشنهاد خوبی است، فوری استقبال کردم و برای اینکه مجلهفیلمیها ناراحت نشوند بخشی از گفتوگوها را که درباره پیدایش موج نو در سینمای ایران بود به آنها دادم که بعدها در کتاب یک اتفاق ساده چاپ شد. هرکدام از جلسات گفتوگویمان حدود سه ساعت بود. ولی در این سه ساعت من مصیبتها کشیدم.
به شکل دیگری از نوشتن فکر نکردید؛ مثلاً بهتر نبود کتاب را به شکل گزارش - گفتوگو در میآوردید؟
طالبینژاد: نه به این فکر نکردم. این کتاب با وجود همه ضعفهایی که دارد و هنوز هم برطرف نشدهاند برای دانشجویان سینما نکات بسیار آموزندهای دارد. تقوایی اگر شروع کند به حرف زدن حتی نمیشود از یک جملهاش گذشت. به نظرم این شکل کار با صرف نظر از کاستیهایش قابل قبولتر از اشکال دیگر است.
طوسی: این اتفاق در مورد «کاغذ بیخط» هم افتاد. آن گفتوگو یک گفتوگوی کامل بود.
طالبینژاد: این گفتوگو را من برای مجله فیلم گرفتم اولین بار هم آنجا چاپ شد. یک شب تقوایی آمد خانهام، در یک محیط صمیمی خانوادگی نشستیم و با هم حرف زدیم، حالش خوب بود مصاحبه هم خیلی خوب از آب درآمد. ولی این اتفاق دیگر خیلی تکرار نشد. من با تقوایی چند بار سفر رفتم به خوزستان به مازندران و بیشتر که با او آشنا شدم، فهمیدم تقوایی کسی نیست که او را بنشانی و با او مصاحبه کنی. باید در شرایط مختلف یک ضبط صوت با تو باشد و هروقت دیدی سرحال است دزدکی صدایش را ضبط کنی. تقوایی آدم سختی است، اصلاً قابل پیشبینی نیست، حرف زدن با او شرایط خاصی میخواهد. من ادعا ندارم کار شاقی کردهام قبول دارم این کتاب ضعفهای زیادی دارد ولی باور کنید در آن شرایط و موقعیت بهتر از این نمیشد. یک نمونه از کار کردنم با او خیلی خوب در ذهنم مانده. مال همین چند وقت پیش است، از مجله فیلم پیشنهاد کردند برای ویژهنامه بازیگری با تقوایی گفتوگو کنم. رضا کیانیان دبیر این ویژهنامه است، رضا زنگ زد به من گفت یک گفتوگو با ناصر تقوایی بگیر. گفتم رضاجان نمیتوانم، نمیشود. گفت: با همسرش هماهنگ کردهایم. برو نگران نباش. من هم زنگ زدم به تقوایی طبق معمول جواب نداد.
سرزده رفتم در خانهاش. در را باز کرد رفتم تو و بعد از سه ساعت کل کل راضیاش کردم. اول گفت من مقاله میدهم. گفتم این کار عجلهای است، تو بخواهی مقاله بدهی شش ماه طول میکشد، رفت بالا بعد از اینکه آمد پایین دیدم چند تا برگ کاغذ دستش است، شروع کرد به خواندن. یک مصاحبه بود بین من و او. من تعجب کردم و گفتم من کی از تو این مصاحبه را گرفتهام. کی با تو این حرفها را زدهام، گفت تو چه کار داری، این حرفها بین من و تو ردو بدل شده... خودش با خودش مصاحبه کرده بود بعد به جای مصاحبهگر اسم مرا گذاشته بود. دیدم کار خوبی است زنگ زدم به هوشنگ گلمکانی. گفتم هوشنگ! ناصر زیربار نمیرود ولی همچین کاری کرده. بد هم نشده. قرار شد فردایش بروم و کل مصاحبه خیالی را از او بگیرم، ویرایش کنم و بدهم به هوشنگ. فردای آن روز رفتم در خانه تقوایی. در را باز کرد. کار را داد دست من و گفت تو فقط یک مقدمه بر این بنویس طوری که معلوم نشود، من با خودم گفتوگو کردهام و برایم گفتوگوی کافکا با خودش را مثال زد، لحظهای که داشتم مصاحبه را با خودم میبردم، پشیمان شد و گفت نه این را بده به من میخواهم بازهم رویش کار کنم.
گفتم ناصرجان امروز دهم ماه است مجله پانزدهم بسته میشود گفت: تو نگران نباش من فردا آمادهاش میکنم. این را که گفت دعوایمان شد، من قهر کردم آمد دنبالم و صورتم را بوسید... گفت: فردا ظهر آماده است، گفتم: ناصر من نه میام نه زنگ میزنم. خودت به گلمکانی زنگ بزن و کار را به او تحویل بده. گلمکانی فردا ظهر دخترش را فرستاد دم خانه تقوایی. به او هم گفته بود فردا حاضر میشود به هر حال یک هفته طول کشید و همین دیروز یا پریروز مصاحبه را تحویل داده بود. من هم دیگر نرفتم ببینم چهکار کرده. وسواسی که دارد باعث شده کارش طول بکشد و کار کردن با او خیلی سخت شود. من این کتاب را در چنین شرایطی درآوردم. نسل جوان که همین نسخه اول پر از غلطش را خوانده بودند، مدام سراغش را میگرفتند. به دردشان خورده. ظاهراً خود تقوایی هم سر کلاسهایش بچهها را به این کتاب ارجاع میدهد.
طوسی: این همه رنج و مرارتی که متحمل شدید...
طالبینژاد: من نشدم او شد.
طوسی: با این اوصاف طبق ارزیابی شما جایگاه و موقعیت هنری تقوایی در سینما آنقدر رفیع هست که نویسندهای باسابقه و سن و سالش را ملزم به چنین رنج و مرارتی بکند؟
طالبینژاد: بله به نظر من همه ما یک طوری مدیون تقوایی و امثال او هستیم، چون اینها بودند که باعث شدند ما با فیلم فارسی قهر کنیم. تقوایی کار خودش را کرده و دین بزرگی به گردن ما دارد. حتی اگر او فقط یک فیلم خوب ساخته باشد و از حالا به بعد دیگر هیچ کار خوبی ارائه ندهد، باز هم همین جایگاه را دارد. حتی اگر یک سریال خوب ساخته باشد که ساخته است، باید مورد توجه و احترام باشد به نظر من او آدم باارزشی است و همیشه قابل ارجاع است.
طوسی: میخواهید بعد از تقوایی به سراغ چه کسی بروید؟
طالبینژاد: پرویز کیمیاوی. چون او هم از جمله کسانی است که نقش مهمی در تحول سینمای ایران داشته ولی مهجور مانده است. هنرمندانی در حد و اندازه تقوایی و کیمیاوی بسیار حساسند و هر چیزی ممکن است آنها را درهم بشکند.
طوسی: یک ویژگی بارز که تقوایی دارد اهمیتی است که به قاب میدهد به ترکیببندی قاب و فیلمبرداری کارهایش بهتر نبود در این کار با کسی که هم عرض تو باشد همراه شوی تا به جنبههای تکنیکی کار تقوایی بپردازد. منظورم کسی است که در کنار تو باشد و نقطه مکمل کارت باشد.
طالبینژاد: آن دوره دوره کتابسازی بود، همه با مجموعه مقالات دیگران کتاب درمیآوردند، خود من هم این کار را کردهام اینجا دلم نمیخواست مجموعه مقاله دربیاورم و کتابسازی کنم میخواستم کارم یک کتاب اورجینال باشد کارم خیلی عمیق نشد شرایط اینطور نبود که وارد بحثهای عمیقتر و تکنیکیتر بشویم. بیشتر در این کتاب به حواشی پرداخته شد تا به متن. بیشتر یک سیر تاریخی پیگیری شد. در این اثر تقوایی بیشتر به بدشانسیها و مصائبی که در طول حرفهاش بر سرش آمده پرداخته. این کتاب بیشتر یکجور درددل است با مخاطب.
ارسال نظر