فیلمهایی که از داستانهای واقعی الهام گرفتهاند
گاهی زندگی واقعی میتواند بسیار عجیبتر و پرجاذبهتر از فیلمهای هالیوودی باشد. این مساله در فیلمهای ترسناک بیشتر از همه نمود پیدا میکند. شاید برایتان جالب باشد بدانید که برخی از فیلمهای ترسناک و پر هیجان سینما از اتفاقات واقعی در دنیا الهام گرفتهاند.
وبسایت روزیاتو - فروغ بیداری: گاهی زندگی واقعی میتواند بسیار عجیبتر و پرجاذبهتر از فیلمهای هالیوودی باشد. این مساله در فیلمهای ترسناک بیشتر از همه نمود پیدا میکند. شاید برایتان جالب باشد بدانید که برخی از فیلمهای ترسناک و پر هیجان سینما از اتفاقات واقعی در دنیا الهام گرفتهاند.
مثلا آیا میتوانید تصور کنید که شرور اصلی فیلم «کشتار با اره برقی در تگزاس» واقعی است؟ صورت چرمی نقش منفی اصلی است که از رفتار و زندگی واقعی یک قاتل زنجیرهای آمریکایی به نام اد گین الهام گرفته شده.
برای آشنایی با دیگر فیلمهایی که شخصیت آنها از انسان ها و اتفاقات واقعی الهام گرفته شدهاند در ادامه با روزیاتو همراه باشید.
۱- محققان اتفاقات فراطبیعی، اد و لورین وارن / کانجرینگ (تسخیر)
داستان واقعی: در ژانویه سال ۱۹۷۱ خانواده پرون به خانه جدید خود نقل مکان میکنند. اما اتفاقات غیر قابل توضیحی در آنجا روی میدهد. همیشه صدای شکستن از آشپزخانه میآید، بعد از تمیز کردن همه جا کثیف میشود و به هیچ عنوان نمیشود در شب خوابید.
آنها از احضارکنندههای روح به نام های اد و لورین درخواست کمک میکنند. این زوج در واقع روی پدیدههای غیرطبیعی و پارانرمال تحقیق میکردند. نتیجه بررسیها نشان میداد شیطان آنجا را تسخیر کرده. اما خانواده پرون ۱۰ سال دیگر در آن خانه ماندند تا در نهایت توانستند هزینه خرید خانه دیگری را پرداخت کنند.
فیلم: داستان احضار دربارهٔ خانوادهٔ پرون (Perron) با پنج دختر است که در سال ۱۹۷۱ به یک خانهٔ بزرگ و کهنه در روستایی در ایالت رود آیلند اسبابکشی میکنند. در بدو ورود، سگ خانواده حاضر به ورود به خانه نیست. کمی بعد، خانوادهٔ پرون متوجه میشوند که این خانه توسط قدرتی ناشناخته در حال کنترل است. مادر ملتمسانه از دو متخصص مسائل ناشناخته به نامهای اِد و لورِین وارِن (پاتریک ویلسون و ویرا فارمیگا) میخواهد تا از خانهٔ آنها بازدید کنند. اِد و لورِین پی میبرند که درگیر مخوفترین پروندهٔ زندگیشان شدهاند.
۲- دیوانهای که نامه مینوشت / زودیاک
داستان واقعی: قاتلی با نام مستعار زودیاک از مشهورترین قاتلین زنجیرهای آمریکا بشمار میرود. دلیل شهرت او این است که هنو هم دستگیر نشده و او در دهه ۱۹۶۰ میلادی ۱۲ نفر را به کام مرگ کشاند.
زودیاکِ قاتل یکی از بزرگترین قتلهای سریالی حلنشده تمام دوران به شمار میرود. هویت زودیاک هرگز شناسایی و آشکار نشد.
قربانیان او اغلب افراد جوان و زنهای بین سنین ۱۶ تا ۲۹ سال بودند.
تا به حال مظنونهای بسیاری توسط مأمورین قانون نامگذاری شدهاند، اما هیچ شواهد قطعی در این زمینه وجود ندارد. اگرچه پلیس از بیش ۲۵۰۰ نفر بازجویی به عمل آورده است، پرونده زودیاک قاتل هیچوقت به طور رسمی حل نشدهاست.
یکی دیگر از دلایل شهرتش نامههای کدگذاری شده او بود. زودیاک قاتل بیش از بیست نامه برای ارتباط با پلیس نوشته بود که از این نامهها به تعداد چهار عدد توسط سایفر، نمادها و علائم قرون وسطایی کدگذاری شده بود. از بین این چهار نامه کدگذاری شده، تنها یکی از آنها به طور کامل رمزگشایی شدهاست.
فیلم: یک قاتل روانی به مدت ۲۵ سال در سان فرانسیسکو و اطراف آن زندگی می کند و جان قربانیانش را می گیرد. او هر چند وقت یکبار غیب و دوباره ظاهر می شود. قاتل که خودش را زودیاک می نامد، برای دفتر روزنامه نامه می فرستد تا نشان دهد که خودش را هنوز بازنشسته نکرده است.
۳- برنی تاید؛ معشوق پیرزن بیوه / برنی
داستان واقعی: برنی تاید در کارتج تگزاس متولد شد و از نظر بسیاری از مردم شهر بخصوص زنان پیر، مرد بسیار خوب و مهربانی بشمار میرفت. بنابراین چندان عجیب نبود که در مراسم عزاداری به مردم کمک کند.
یک روز برنی با یک بیوهی بسیار پیر به نام مارجری ناگنت در مراسم سوگواری همسر آن زن آشنا شد. آن زن به خاطر اخلاق بسیار بد خود مشهور بود. رابطه او و برنی تا جایی پیش رفت که پیرزن برنی را وارث اموال خود کرد.
اما پس از مدت زمان کوتاهی، مارجری گم شد. این خبر در شهر پیچید که برنی او را به ضرب گلوله به قتل رسانده است. در طول محاکمه برنی گفته بود که پیرزن با او بسیار بد رفتار میکرده و همه کارها و فعالیتهای او را تحت کنترل خود داشته است. اما این حرف ها از جرم او کم نکرد و به جرم قتل عمد به حبس ابد محکوم شد.
فیلم: در یکی از شهرهای کوچک تگزاس، مردی بنام برنی که سازنده تابوت است با یک زن بیوه ثروتمند آشنا شده، و بعد از کشتن آن زن برای بدست آوردن ثروتش، دست به هر کاری میزند تا مردم شهر باور کنند که زن هنوز زنده است.
۴- اولیور ساکس / بیداریها
الیور ساکس، پزشک، عصب شناس و نویسنده بریتانیایی بود که بر اساس کتاب خاطرات او فیلمی به همین نام ساخته شده است.
دکتر ساکس در این کتاب داستان جالبترین بیماران خود را به رشته تحریر در آورده است. او به درمان بیمارانی مشغول بود که از کاتاتونیایی رنج میبردند میپرداخت. افرادی که به واسطه یک ویروس قدرت حرکت و مکالمه خود را از دست میدادند به کاتاتونیک تبدیل میشدند.
دکتر ساکس با مسئولیت خود به بیماران دارویی موسوم به L-DOPA تزریق میکرد و حال بیماران نیز در کمترین زمان رو به بهبود میگذاشت.
فیلم: یک پزشک خجالتی و جوان به نام مالکوم سایر کار خود را در بیماراستان بیمارانی که از کاتاتونیایی رنج میبردند مراقبت میکند. برخی از این بیماران چندین دهه است که با دنیای بیرون هیچ ارتباطی ندارند و فعالیتهای عادی زندگیشان متوقف شده و بقیه پزشکان آنها را مجسمه میخوانند.
او برای اینکه دلیل این بیماری را کشف کند سراغ یکی از بیمارها به نام لئوناردو میرود که به مدت ۳۰ سال است منجمد شده.
۵- داستان تامی آشکرافت / سرگردان
داستان واقعی: یک زن قایقسوار ۲۳ ساله «تامی آشکرافت» و نامزدش ریچارد شارپ است که برای تفریح به جزایر وسط اقیانوس میرفتند. اما این ماجراجویی به یک فاجعه اساسی تبدیل شد. آنها در یک توفان گرمسیری گرفتار شدند و باید قایق خود را از امواج ۱۲ متری و سهمگین محافظت کنند. داستان عاشقانه این زوج بسیار ناراحت کننده تمام شد. نامزد تامی را آب برد و او علیرغم ضربه شدیدی که به سرش وارد شده بود توانست با یک ساعت مسیر خود را پیدا کرده و به یک خشکی برسد. او ۴۵ روز روی آبها شناور بود تا در نهایت زنده به خشکی رسید.
فیلم: تامی و ریچارد در تاهیتی یکدیگر را ملاقات کردند و داستان عاشقانه آنها آغاز شد. این زوج جوان بعد از وقوع طوفانی در وسط اقیانوس آرام سرگردان شدهاند؛ این در حالی است که قایق آنها آسیب دیده و ارتباط رادیویی و مواد غذایی نیز ندارند.
۶- جنگیر تاناکو/ فیلم: راهبه
داستان واقعی: در سال ۲۰۰۵ میلادی، یک کشیش در کلیسای ارتدکس رومانی به نام دنیل کوروگینو یکی از راهبههای کلیسا را به قتل رساند. او معتقد بود که شیطان در وجود این زن نفوذ کرده است زیرا رفتارهای عجیبی داشت؛ بیدلیل میخندید و یکهو فریاد میکشید. به همین خاطر او و شماری دیگر از راهبههای کلیسا به این نتیجه رسیدند که باید جنگیری روی او صورت بگیرد و شیطان را از وجود آن زن جوان خارج کنند. اما زن در برابر این عمل جان سالم به در نبرد و کشته شد.
قربانی، ماریسیکا ایرنا کورنیسی، در واقع به شیزوفرنی مبتلا بوده و حرکات عجیب وی هم ناشی از بیماریاش بوده است.
کشیش و همدستان او در این قتل مقصر شناخته شدند و سالهای طولانی زندانی شدند اما هرگز اتهام قتل را به گردن نگرفتند.
فیلم: فیلم در کشور رومانی در سال ۱۹۵۲ میلادی جریان دارد. در یک کلیسای دورافتاده یک راهبه گم میشود. این در حالیست که گفته میشود او خودکشی کرده است.
یک کشیش با گذشتهای خالی و نسبتاً ترسناک، به همراه یک راهبه تازهکار که نزدیک به اتمام دوره آموزشی است، از جانب شهر واتیکان مسئول تحقیق روی این کلیسا و اتفاقات رخ داده در آن میشوند. آنها در حین بررسی پرونده، به راز نامقدس و شومی برخورد میکنند که نهتنها زندگی، بلکه ایمان و همچنین روح خود را به خطر میاندازند.
۷- قصاب گینزویل - جیغ ۲
داستان واقعی: در سال ۱۹۹۰ میلادی در کشور آمریکا چندین قتل سریالی روی داد. ۵ دانشجو در خوابگاهی در گینزویل کشته شدند. پلیس تا مدتها نمیتوانست قاتل را پیدا کند به این خاطر که او بسیار باهوش و البته قصیالقلب بود. اما بعد از یک سال پلیس بالاخره او را یافت: یک گارسون به نام دنی هارولد رولینگ.
با اینکه پس از معاینات پزشکی بیمار روانی تشخیص داده شد اما به خاطر خشونتی که در قتلهایش داشت به اعدام محکوم شد.
دنی رولینگ عادت داشت قربانی های خود را پس از تجاوز و کشتن به نحوی فجیع، همانند وقتی که یک انسان زنده می خواهد عکس بگیرد، با ژست های خاص و هنری اما مملو از خون و جنایت آمیز حالت دهد.
او مجموعا ۸ نفر را به قتل رسانده و اعتراف کرده که در صحنه قتل پدرش نیز حضور داشته است. وی در سال ۲۰۰۶ میلادی با تزریق مواد سمی قصاص شد.
فیلم: یک دختر و همکلاسیهای او قربانی یک قاتل مرموز شدند که نقابی به چهره داشت.
۸- قاتل کاریزماتیک / سکوت بره ها
داستان واقعی: تد باندی، با نام مستعار «قاتل فریبنده» از دیگر قاتلانی است که از شخصیت او برای ساخت فیلمهای ترسناک الهام گرفته شده است. او یکی از پرآوازهترین قاتلین زنجیرهای آمریکاست.
در موارد بسیاری تد باندی در مکان های عمومی در قالب کسی که آسیب دیده یا معلولیت دارد به زنان نزدیک می شد و از آنها برای انجام کاری کمک میخواست. او از این حربه برای کشاندن آنها به یک مکان خلوت استفاده می کرد. در برخی موارد او بارها به محل انجام جنایت باز میگشت و هر بار ساعتها به آراستن جسد و معاشقه با آن مشغول می شد.
او که در طول زندگی خود به مردم زیادی کمک کرده بود تا خودکشی نکنند، یک قاتل سریالی بسیار بی رحم بوده که بالغ بر ۳۶ نفر را در زندگی خود به قتل رسانده بود.
او حداقل ۱۲ قربانی را سر بریده بود و در مواردی سر بریده را برای مدتی به عنوان یادگاری در آپارتمانش نگه داشته بود.
جالب است بدانید چندین بار توسط پلیس دستگیر شد اما با زیرکی تمام خود را بیگناه نشان داده و به جامعه باز میگشت و جنایاتش را ادامه میداد.
تد باندی در ژانویه ۱۹۸۹ در زندان ریفورد فلوریدا با صندلی الکتریکی اعدام شد.
فیلم: یک بیمار روانی به آدم ربایی و قتل زنان در میدوِست آمریکا میپردازد. بررسی پرونده این قاتل به یک نیروی جوان اف بی آی به نام کلاریس استارلینگ داده میشود. وقتی پلیس متوجه میشود همه قتلها توسط یک نفر صورت گرفته، از هانیبال لکتر - روانشناس و قاتل زنجیرهای - کمک میخواهد تا به آنها در پیدا کردن «بیل بوفالو» (قاتلی زنجیرهای که پوست قربانیانش را از تن جدا میکند) کمک کند.
شخصیت قاتل در این فیلم بسیار مرموز، باهوش و بیرحم است و از این لحاظ از تد باندی الهام گرفته است.
۹- اد گین / کشتار با ارهبرقی در تگزاس / روانی
داستان واقعی: اد گین، از مشهورترین قاتلین سریالی تاریخ و اهل ویسکانسین بود. او دوران کودکی سختی داشته و همیشه تحت شکنجه و سواستفاده پدر دائمالخمر و سادیستیک و مادر خود رای و سطه جوی خود قرار داشته. وی همچنین با برادر خود نیز رابطه خوبی نداشته و در نهایت به یک قاتل سریالی تبدیل شد.
اد گین تنها به دو قتل اعتراف کرده و برای یک مورد گناهکار شناخته شد.
هنوز تایید نشده که وی قربانیان خود را خورده یا نه اما به هر ترتیب گزینه مناسبی برای این فهرست به شمار می آید زیرا دستکم اگر گوشت قربانیان را نمی خورد از آن ها برای خودش لباس تهیه می کرد. وقتی که نیروهای پلیس به گین مشکوک شده و وارد مزرعه او شدند با جسد یکی از قربانیان مواجه گردیدند که سرش از تنش جدا شده و شکمش پاره شده بود.
همچنین گین سابقه طولانی در دزدیدن جسدهای قبرستان داشته و از بدن جسدهای دزدیده شده برای ساخت قطعات دست ساز استفاده می کرد.
فیلم: از سرگذشت و فعالیتهای بیرحمانه گین فیلمها و داستانهای بسیاری ساخته و نوشته شده است. تریلر آلفرد هیچکاک یعنی فیلم روانی با الهام از او ساخته شده. شخصیت اصلی داستان با مادرش مشکل دارد و زنی جوانی که مسافر مهانپذیر آنها بوده را به قتل میرساند زیرا صداهای درون مغزش این فرمان را به او دادهاند.
در فیلم کشتار با ارهبرقی در تگزاس نیز یک بیمار روانی در مزرعهای دوردست زندگی میکند و همه همسایههای خود را به قتل میرساند.
۱۰- اختلال چند شخصیتی بیلی میلیگان / شکافته
بیلی میلیگلن مشهورترین انسان با چندین شخصیت در جهان است. ۲۴ شخصیت مختلف در مغز میلیگان زندگی میکنند و نمیتوانند در صلح و آرامش در کنار هم باشند. شخصیتهای ساکن در ذهن این بیمار او را به ارتکاب خشونت، سرقت و سو مصرف مواد سوق میدهند.
میلیگان کودکی بسیار سختی را پشت سر گذاشته است. ناپدری او بسیار عصبی و بی رحم بوده و همین امر سبب شکل گیری چندین شخصیت مجزا در ذهن او شده است.
او به خاطر جرائمی که مرتکب شد چندین بار گناهکار شناخته شد. اما در نهایت بیمار روانی تشخیص داده شد و ۱۰ سال در آنجا بود.
بیلی پس از گذراندن ۱۰ سال در بیمارستان روانی در سال ۱۹۸۸ بالاخره آزاد شد. در سال ۱۹۹۶ او موفق به ساخت فیلمی کوتاه شد و سرانجام در حالی که پس از آزادی در خانه سالمندان زندگی می کرد، در سنه ۵۹ سالگی در سال ۲۰۱۴ بر اثر بیماری، جان خود را از دست داد.
او اولین انسان با اختلال چند شخصیتی بود که به خاطر این بیماری از تمام جرایمی که مرتکب شده بود، تبرئه شد. طبق نظر پزشکان، «بیلی میلیگان»، ۲۴ شخصیت مختلف داشت که در هر کدام از آنها می توانست با لهجه های مختلف صحبت کند و کارهای مختلفی انجام دهد.
اولین شخصیت او همان «بیلی میلیگان» بود. یک مرد از طبقه متوسط جامعه، دومین شخصیتش مردی انگلیسی و تحصیلکرده به نام «آرتور» بود، یک دانشمند و پزشک در رشته هماتولوژی. این یکی از شخصیت هایی بود که او خود را خیلی خوب نشان می داد و حتی می توانست به راحتی با این شخصیت در جمع متخصصان این رشته ظاهر شود.
«ریگان واداسکووینیچ» یکی از بدترین شخصیت های بیلی به حساب می آمد. او در این نقش، یک کمونیست اهل یوگسلاوی بود. بیلی زمانی که تبدیل به ریگان می شد، به زبان صربستانی و با لهجه اسلاوی صحبت می کرد و حتی می توانست به این زبان بنویسد. بیلی سرقت های مسلحانه خود را در زمانی که در این شخصیت بود انجام می داد.
«آلن» یک هنرمند بود که می توانست بنوازد و نقاشی بکشد. او در این شخصیت پرتره های بسیار زیبایی می کشید و این تنها شخصیت او بود که سیگار می کشید.
فیلم: سه نوجوان توسط دنیس دزدیده میشوند و در سردابی نگهداری میشوند. دنیس یکی از ۲۳ شخصیت مجزای کوین وندل کرامب است. او قربانی آزار و اذیت دوران کودکی است و از اختلال تجزیه هویت رنج میبرد.
ارسال نظر