۷۷۱۶۲
۴ نظر
۵۱۷۹
۴ نظر
۵۱۷۹
پ

سریال‎ها و فیلم‌های ایرانی که توهین آمیز بود

انگار یک جورهایی عادت شده، از آن عادت هایی که باید هنگام تماشای هر فیلم و سریالی و با هر میزان گستردگی و اهمیتی راغش را گرفت؛ نمایش یک صنف و شغل خاص در موقعیتی خاص تر و فردا روز، اعتراض گسترده برای دفاع از حرمتشان و احتمالا آبروی بر باد رفته شان.

سریال‎ها و فیلم‌های ایرانی که توهین آمیز بود




مجله همشهری جوان: انگار یک جورهایی عادت شده، از آن عادت هایی که باید هنگام تماشای هر فیلم و سریالی و با هر میزان گستردگی و اهمیتی راغش را گرفت؛ نمایش یک صنف و شغل خاص در موقعیتی خاص تر و فردا روز، اعتراض گسترده آدم های حاضر در صحنه و متعهدی که - دیده و ندیده - به میدان آمده اند برای دفاع از حرمتشان و احتمالا آبروی بر باد رفته شان. فرقی هم ندارد که مسئله، سر زدن یک کار خلاف باشد یا یک دیالوگ چند ثانیه ای بی اهمیتی در یک فیلم 90 دقیقه ای.

مهم این است که بهشان برخورده و احساس وظیفه می کنند که دست روی دست نگذارند. اینجوری هم صدایشان را به گوش «مسئولان امر» می رسانندو هم برای مدتی سر زبان ها می افتند. از این دست اتفاق ها و عادت ها در حافظه تاریخی مان کم نبوده و نیست.

سریال‎ها و فیلم‌های ایرانی که توهین آمیز بود

قصه اش سر درازی دارد و هر بار به شکلی بروز می کند؛ یک بار در قالب تجمع اعتراض آمیز و تحصن، یک بار در فرمت بیانیه و گفتگوهای تند خبری (مدت هاست که با توجه به سهولت و دسترسی فراوان، اقبال به شکل دوم، یعنی بیانیه دادتن، کمپین راه انداختن و شکایت کشی از راه سایت های خبری اقبال بیشتری دارد).

مهم این است که «اعتراض» همیشه هست و از بین نمی رود، فقط از فیلم و سریالی به محصولی دیگر منتقل می شود! در این صفحه به مهمترین اعتراض هایی می پردازیم که در این سال ها با آنها مواجه بوده ایم. البته حواسمان هست که گاهی معترضان «حق» داشته اند و برای این حق کوتاه نیامده اند، گاهی هم برعکس. راستی، حساب اعتراض های پرطمطراق و - معمولا - پردامنه سیاسی را هم از این جمع جدا کرده ایم.

۱۳۷۶؛ آژانس شیشه ای؛ ابراهیم حاتمی کیا

علت: مامور دست و پا چلفتی نیروی انتظامی در همان آغاز فیلم، هم تفنگش را به راحتی از دست می داد و هم به شکل بدی روی زمین می خورد. نیروی انتظامی برای این صحنه، نسبت به فیلم اعتراض داشت و می گفت باید اصلاح شود (البته شایعه شده بود که مسئله اصلی پلیس به قبل از اینها برمی گردد و به هنگام ساخت فیلم و ندادن خودروهای پلیس مربوط می شود.)

نتیجه: یک ماه بعد این شکایت پس گرفته شد و حتی فرمانده وقت نیروی انتظامی از فیلم تقدیر کرد. بعد از این ماجراها نیروی انتظامی با تشکیل موسسه هنری جداگانه ای هم خودش وارد عرصه فیلمسازی شد و به این ترتیب، در برهه های مختلف، جلوی برخی شکایت ها و اعتراض ها را از سرمنشأ آن گرفت (تصویب فیلمنامه و تخصیص امکانات و بودجه).

۱۳۷۷؛ شوکران؛ بهروز افخمی

علت: هدیه تهرانی، اغواگری پرستار شوکران (سیما ریاحی) را به بهترین شکل بازی کرد و خب پرستاران برآشفتند و در اقدامی بی سابقه، جلوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تحصن کردند و چند شب را در میدان بهارستان به صبح رساندند. پوشش تلویزیونی و روزنامه ای این قضیه، آتش التهاب را تندتر کرد. این اعتراض را باید نقطه عطفی در تاریخ اعتراض ها دانست؛ هم شکایت صنفی (غیرسیاسی) را به کف خیابان ها کشید و هم عامل موثری شد برای فروش بالای فیلم (به حدی که بعدها مورد تقلید قرار گرفت!)

نتیجه: با ریش سفیدی و برگزاری یک جلسه مشترک در حوزه هنری، قضیه فیصله پیدا کرد. شوکران نشان داد که اعتراض و شکایت رسانه ای، فروش هر فیلمی را تکان می دهد و ضمنا باید پرستاران و پزشکان را هم پای ثابت اغلب این نوع اعتراض ها دانست.

سریال‎ها و فیلم‌های ایرانی که توهین آمیز بود

۱۳۸۳؛ بانویی دیگر؛ سیروس مقدم

علت: در آن سال ها موجی تلویزیونی راه افتاده بود درباره زن دوم. نقطه اوج آن موج، همین سریال سیروس مقدم بود که زن اول، می افتاد دنبال خواستگاری برای شوهرش که زن دوم بگیرد و الخ. آیا می شود بانوان به این موج خانمان برانداز و تهدیدآمیز اعتراض نکنند؟ آیا می شود تلفن های روابط عمومی صدا و سیما نسوزد؟ آیا می شود به طعنه های حین تماشای فیلم، واکنشی نشان نداد؟ خیر!

نتیجه: بیشتر تماشای فیلم در خانه ها ممنوع و سانسور شد تا در تلویزیون، البته همه دلشان می خواست ببینند ته اش چه می شود! این اعتراض کاملا خودجوش و زنانه، عیش این نوع قصه ها را منغص کرد.

۱۳۸۳؛ نقطه چین؛ مهران مدیری

علت: مدیری و نویسندگانش تا قبل از شب های برره که شمایل اخلاق ناپسند ایرانی را در یک جغرافیا جمع کردند. طعنه های بسیاری به مسائل روزمره جامعه می زدند و با پشتوانه حمایت مدیران تلویزیون، پیه همه چیز را به تنشان می مالیدند. یکی اش همین ماجرای روزه سیاسی و اعتراضات آن زمان که توسط بامشاد (رضا شفیعی جم) به سخره گرفته شد و اعتراض های گسترده ای در پی داشت.

نتیجه: طبیعی بود که چیزی نشود ولی از آن جهت مهم بود که برخلاف اعتراضات سیاسی مرسوم (حتی در این سال ها)، به خیابان کشیده نشد و در حد حرف و نقد و اعتراض روزنه ای باقی ماند.

۱۳۸۴؛ او یک فرشته بود؛ علیرضا افخمی

علت: وکیلان (طبیعتا نه همه شان؛ برخی از وکلا) شخصیت آقای سرابی را تحمل نکردند. او شیطان اصلی و نهایی فیلم بود و تاثیر زیادی هم روی مخاطبان سریال های رمضانی داشت.

نتیجه: به دلیل ساختار معمایی فیلم، وقتی همه چیز برملا شد و اعتراضات بالا گرفت که سریال به پایان رسیده بود. در بازپخش هم کسی به این اعتراضات وقعی ننهاد.

۱۳۸۶؛ میوه ممنوعه؛ حسن فتحی

علت: سریال های تلویزیونی در صدر توجه و محبوبیت بودند و اعتراض ها به کوچکترین اتفاقات، از دید رسانه ای دور نمی ماند؛ حالا می خواهد شرکت ارتباطات سیار باشد که به برخورد هانیه توسلی با آنتن موبایلش معترض بود (!) یا سردفترداران باشندکه به اتهام زدوبندبازی شکایت داشتند.

نتیجه: با توجه به اقبال گسترده به این سریال، اتفاق خاصی نیفتاد (البته گویا پایان فیلم به دلیل اعتراض داخلی تلویزیونی ها و برخی منتقدان تغییرات اندکی داشت) ولی نشان داد که کسب شهرت هم می تواند عاملی برای اعتراض به فیلم ها و سریال های پرمخاطب باشد.

۱۳۸۶؛ اغما؛ سیروس مقدم

علت: تعدادی از پزشکان به عدم رعایت مسائل فنی پزشکی شکایت داشتند و کمیسیونبهداشت مجلس هم نسبت به شخصیت پردازی پزشک فیلم که باعث سلب اعتماد مردم می شود، معترض بود.

سریال‎ها و فیلم‌های ایرانی که توهین آمیز بود

نتیجه: سریال های رمضانی به دلیل ساخت روزانه، قابل تغییر بودند ولی مقدم (با توجه به سابقه چنین اعتراضات کوچک اما تاثیرگذاری در زمان پخش سریال نرگس)، آنقدر پزشک خوب و کاردان در فیلم قرار داده بود که راه دررویی برای این نوع اعتراضات داشته باشد. ضمنا، پخش فشرده سریال، اجازه قدرت نمایی بیشتر به اساتید نداد.

۱۳۸۶؛ حلقه سبز؛ ابراهیمی حاتمی کیا

علت: داستان فیلم را یادتان هست؟ یک عقب مانده ذهنی که دچار مرگ مغزی شده بود ولی روح سرگردانش دنبال کسی می گشت که قلبش را به او اهدا کند. قصه حاتمی کیا از دو وجه مورد اعتراض قرار گرفت؛ یکی اشتباهات پزشکی موجوددر فیلم، یکی هم از طرف «انجمن پیوند اعضا» که مدعی بود آمار اهدای عضو پس از نمایش این سریال پایین آمده.

نتیجه: برای اولی، جوابیه بلندبالایی از طرف عوامل سریال (گویا به قلم خود حاتمی کیا) در روزنامه همشهری منتشر شد و تا مدت ها محل بحث قرار گرفت. دومی هم که هیچی! گذر زمان همه چیز را حل می کند.

۱۳۸۷؛ مرد هزار چهره؛ مهران مدیری

علت: مسعود شصتچی که کلا آدم اشتباهی بود و در موقعیت های اشتباهی هم قرار می گرفت، کارمند بایگانی اداره ثبت احوال شیراز بود و خب چه انتظاری دارید؟ با اینکه جانمایه اصلی سریال، قرار دادن نقش اولش در صنف ها وشغل های مختلف و بهره برداری کمیک از آن بود (و دقیقا به همین دلیل از نظر شکایت و اعتراض، رکورددار است)، ولی این دلیل نمی شودکه پس از تعطیلات نوروز، کارمندان اداره مذکور اعتراض نکنند. آنها هم شکایتشان را رسانه ای کردندو هم پای دادگاه را وسط کشیدندو تقاضای دو میلیارد تومان خسارت معنوی کردند. همشهری جوان خودمان هم در همان ایام سراغ شاکیان رفت و با تیترهایی مثل «اگر دستم به مدیری برسد، ۷ تا تیر بهش می زنم» و «گفتند شکایت تان را پیگیری نکنید» ماجرا را پوشش داد.

نتیجه: کسی نمی داند که اصلا دادگاهی برای این شکایت تشکیل شد یا در همان حد حرف باقی ماند. تلویزیون هم از این عدد و رقم ها به کسی نمی دهد (اصولات شکایت از تلویزیون خیلی راه به جایی نمی برد!) مرد دو هزار چهره سال بعد نیز روی آنتن رفت و البته به شغل مورد نظر نپرداخت.

۱۳۸۸؛ مرد دو هزار چهره؛ مهران مدیری

علت: باز هم شصتچی در صنف ها و محیط هایی قرار می گرفت که جایش آنجا نبود! هر چند این بار سعی شده بیشتر جانب احتیاط رعایت شود و حوزه های کم دردسر سوژه شود ولی شوخی با روشنفکران کار خودش را کرد. اعتراض به چند نقد تند و تیز در روزنامه ها محدود شد و جوابیه ای هم از جانب یکی از نویسندگان منتشر شد. همین!

نتیجه: چیزی نشد! همه آنچه هم که در بالا خواندید، برای پس از تعطیلات نوروزی و پس از اتمام سریال بود.

سریال‎ها و فیلم‌های ایرانی که توهین آمیز بود

۱۳۸۹؛ به کجا چنین شتابان؛ ابوالقاسم طالبی

علت: بازپرس ویژه قتل تهران با انتقاد از اهانت به قضات گفت که حتما شکایتی تنظیم می کند. چرا؟ «چون در صحنه بازرسی از شرکت، فردی که متهم به کلاهبرداری بود با این دیالوگ که «قاضی فس فس کرد» قضاوت را در رسیدگی سریع به پرونده ها مورد انتقاد قرار داد و ادامه گفتگوی این مامور انتظامی با رئیس تیم عملیاتی، موارد دیگری را نیز درخصوص قضات مطرح کردکه قابل پیگیری است.»

نتیجه: طبیعتا چیزی نشد!

۱۳۸۹؛ در مسیر زاینده رود؛ حسن فتحی

علت: هر چند خود سریال برای فتحی دستاورد چندانی نداشت ولی اعتراض ها به لهجه اصفهانی بازیگران، سریال را سر زبان ها انداخت. خیلی ها هم متوجه نشدندکه چرا باید این اعتراض ساده این همه رسانه ای شود و تیم سازنده را به دردسر بیندازد. آن هم تیمی که سختی ساخت سریال فشرده در اصفهان را جایگزین کار در پایتخت کرده بود و می خواست ایده جدیدی در ساخت سریال خارج از پایتخت رو کند.

نتیجه: کار به بیانیه دادن توسط تیم سازنده و عذرخواهی از مردم اصفهان هم کشید و فتحی هم از این همه انتقاد تند غیرمنصفانه گلایه کرد.

۹۲ و ۱۳۹۰؛ پایتخت؛ سیروس مقدم

علت: لهجه مازنی بازیگران و شخصیت های پردردسر شمالی سوژه اعتراض بودند. هر چند به دلیل داستان شیرین و دوست داشتنی، حفظ شأن و نمایش محبت و سادگی شمالی ها در جای جای قصه، تعطیلات نوروزی و تعطیلی رسانه ها، اعتراضات چندان گسترده نشد ولی بد نیست بدانید که سایت های خبری شمالی، برخی نمایندگان استان مازندران، جمعی از حقوقدانان مازندرانی و حتی معاون سیاسی و امنیتی وقت استانداری مازندران خواستار توقف پخش فیلم و عذرخواهی از مردم شریف مازندران شدند.

تلویزیونی ها هم کار جدیدی یاد گرفتند و در برنامه های خاصی قبل از پخش سریال، میکروفونشان را به میان شمالی ها می بردند و از آنها می خواستند که سریال را تایید کنند.

نتیجه: این شکایت ها در حد همین حرف و خودنمایی باقی ماند و از سازندگان پایتخت ۲ در مرکز آن اعتراض های پوشالی، استقبال هم شد. هر چند در سری دوم، لهجه های اغراق شده برخی را اذیت کرد ولی کار به بیانیه و اینها نرسید!

۱۳۹۱؛ خداحافظ بچه؛ علیرضا افخمی

علت: دزدیدن ساده و سردستی بچه از شیرخوارگاه و نمانیش شرایط فرزند خواندگی، باعث واکنش و صدور بیانیه رسمی سازمان بهزیستی شد. البته آنها در بخش دوم، بیشتر نسبت به اطلاعات غلط مطرح شده در سریال معترض بودند. نظام پرستاری هم نسبت به نمایش برخی صحنه ها اعتراض کرد.

سریال‎ها و فیلم‌های ایرانی که توهین آمیز بود

نتیجه: اتفاق خاصی نیفتاد.

۱۳۹۲؛ پژمان؛ سروش صحت

علت: شما یک فوتبالیست را با همه خنگی ها، بی سوادی ها، توهم ها و اشتباهات سوژه کنی و برخی اهالی فوتبال اعتراض نکنند؟ اصلا شدنی نیست! هر چند به دلیل وجود بازیکنان فوتبال در نقش های اصلی، روایت کم نقص و خاص کردن قصه و از همه مهمتر، سیب زمینی بودن نسبی حوزه ورزش، اعتراض ها به یکی دو مصاحبه بی جان محدود شود. در نهایت نیما نکیسا، خداداد عزیزی و مسئولانی چون رئیس کمیته حقوقی فدراسیون فوتبال (هوشنگ نصیرزاده) نسبت به برخی اتفاقات مطرح شده در پژمان اعتراض کردند.

نتیجه: هیچی نشد و قسمت آخرش به سلامت روی آنتن رفت! اصولا حوزه ورزش با جنبه ترین حوزه در همه این سالیان بوده؛ ورزش و مردم و نود به عنوان پرقدمت ترین و جنجالی ترین برنامه های تلویزیون همچنان روی آنتن اند؛ مثل پژمان.
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با 15 سال گارانتی 10/5 ميليون تومان

>> ویزیت و مشاوره رایگان <<
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

نظر کاربران

  • رضا

    سریال ساعت شنی و راستش رو بگو رو جا انداختین

  • زهراجون

    کدوم به مخاطب احترام نذاشت؟!!!
    مثلا همین سریال آخری که از شبکه تهران پخش شد و اسمش یادم نمیاد با بازی لاله اسکندری و مجید مظفری و شهره لرستانی ....
    خیلی و خیلی مسخره بود و به نظر من به همه مردم توهین شد نه قصه و دیالوگ درستی نه هدفی ...

  • بدون نام

    همه اعتراضا مسخره بود ولی جالب اینه که از قلاده های طلا نگفتین...نیروی امنیتی ایران رو جاسوس قلمداد کردن و کسی هم حق اعتراض نداشت

  • المیرا

    اسم فیلم های که بهش اعتراض نشده بودو پوشش میدادی بهتر نبود اینکه تمام فیلما توش بود

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج