چرا از «من بهارم تو زمین» رسیدیم به «هر بار این در و...»؟
اگر در برنامه نوروز ٧٣ استاد محمدرضا شجریان روبروی هرمز شجاعیمهر مینشست و چند بیتی به صورت زنده در دستگاه ماهور میخواند امسال سال نکویمان را با ژانگولرهای سراسر رنگ بهنام بانی شروع کرد.
روزنامه اعتماد - نیوشا مزیدآبادی: وقتی بهنام بانی لحظه تحویل سال نو را با خواندن دعای این دقایق در شبكه سه سیما به كمدی تمامعیاری تبدیل كرد، وقتی هقهق ساختگی احسان علیخانی، بهنوش بختیاری و سایر آنها كه در استودیو برنامه بهارنارنج جمع بودند، با حركات عجیب و غریب بهنام خان در حین لب زدن مدام اوج میگرفت، مرغ پخته در دیگ هم دستگیرش میشد كه فاتحه صدا و سیما در استفاده از موسیقی یكسره خوانده شده است.
اگر در برنامه نوروز ٧٣ استاد محمدرضا شجریان روبروی هرمز شجاعیمهر مینشست و چند بیتی به صورت زنده در دستگاه ماهور میخواند امسال سال نكویمان را با ژانگولرهای سراسر رنگ بهنام بانی شروع كرد.
رویكرد صدا و سیما در استفاده از موسیقی در تمامی این سالها عجیب و گاهی شبههبرانگیز بوده است. موسیقی با وجود آنكه برای مدیران سازمان حكم پركننده زمانهای خالی میان برنامهها را دارد، اما امری است كه در شكلگیری سلیقه شنیداری مردم پرتاثیر است. حتی اگر این تاثیر را در روزگار امروزی و با رشد شبكههای ماهوارهای یكجا كتمان كنیم، باز هم در تحلیل جامعه و آنچه سالهای پس از انقلاب برایش تعیین كرده، رویكردی قابل اعتنا است. در این گزارش تلاش شده تنها بخش اندكی از نگاه رسانه ملی به موسیقی را آن هم فقط در حوزه پاپ مورد بررسی قرار دهیم. بیشك این موضوع تحقیق و پژوهش آكادمیك و مفصلی را میطلبد كه از حوصله اندك روزنامه خارج است.
اوایل دهه ٧٠؛ گذار از سرود به ترانه
پس از انقلاب ۱۳۵٧ بعضی زمینههای هنری ممنوع و هنرمندان آنها ناچار به رها كردن پیشه خود شدند. موسیقی پاپ ایرانی نیز از این قاعده مستثنی نبود اما پس از پایان یافتن جنگ تحمیلی خوانندههایی مثل بیژن خاوری، حسن همایونفال، عباس بهادری، مهدی سپهر و... شروع به فعالیت كردند كه اگرچه مضامین مورد استفاده در ترانههایشان بیشتر حول محور طبیعت و رخدادهای مذهبی میگذشت اما مسیری تازه پیش پای نسلهای بعد در میانه دهه ٧٠ گذاشت.
سامان احتشامی، آهنگساز و نوازنده پیانو، كه از سنین كم وارد عرصه ضبط موسیقی و تهیه و توزیع آثار صوتی شده، درباره آن سالها به «اعتماد» میگوید: «در سال ١٣٦٨ تازه جنگ تمام شده بود و دیگر سرودها و آهنگهای انقلابی نمیتوانست مثل گذشته مخاطب داشته باشد. همین باعث شد كسانی كه خواننده نبودند، خواننده شوند. طبیعی است وقتی خوراكی برای مردم وجود نداشته باشد آنها به هرچه عرضه میشود، عادت میكنند. همین نبود موسیقی باعث شد مردم خیلی از صداها را تحمل و گوش كنند؛ صداهایی كه چندان گیرایی نداشتند.»
سامان احتشامی به اوایل دهه ٧٠ اشاره میكند كه مسوولان صدا و سیما تصمیم گرفتند برخی زمانهای خالی بین برنامهها را با موسیقی پُر كنند. او یادآوری میكند: «دستور آمد هر صدایی از سازمان صدا و سیمای ایران پخش شود، بیاشكال است. ناگفته نماند از سالها قبل برخی موزیسینها استخدام سازمان بودند و برخی دیگر هم به صورت قراردادی كار میكردند. موزیسینهایی كه استخدام بودند مثل كارمندهای سایر ادارهها موظف بودند كارت بزنند و در این زمان آهنگهایی كه سازمان به آنها سفارش میداد را میساختند. اكثر این موسیقیها مناسبتی بود و یك بار بیشتر هم پخش نمیشد. اما وقتی كمكم فضا بازتر شد و صدای چند ساز را از رادیو و تلویزیون شنیدیم، اعلام كردند از ساعت ٦ بعدازظهر تا ١٢ شب استودیوی سازمان میتواند در اختیار سایر موزیسینها باشد.»
به گفته احتشامی اوایل دهه هفتاد، موسیقیدانانی كه بعد از انقلاب به حاشیه رانده شده یا منزوی بودند به صدا و سیما دعوت شدند؛ كسانی مثل فرهنگ شریف، جهانگیر ملك، منصور نریمان، فضلالله توكل و غیره كه از نامدارترین موزیسینهای برنامه «گلها» به شمار میرفتند. سامان احتشامی میگوید: «آن زمان من این افتخار را داشتم كه در اركسترهای مختلف پیانو میزدم و ناظر ضبط بودم اما هیچ كاری نساختم. صدا و سیما هم برای هنرمندان اهمیت و احترام زیادی قائل بود مثلا وسایل ایاب و ذهاب داشتیم و دستمزد بسیار خوبی هم میگرفتیم. یكی از كارهایی كه آن زمان ضبط و پخش شد «جان عاشق» با صدای بهرام حصیری و نوازندگی اسدالله ملك بود. بهرام حصیری قبل ازهر خواننده پاپی شروع به كار كرد. آن زمان مدیریت واحد موسیقی سازمان صدا و سیما را جناب مهدی كلهر برعهده داشت كه بعدها معاون احمدینژاد شد و دیگر هم خبری از او نشد.»
مهدی كلهر زمانی كه علی لاریجانی ریاست سازمان صدا و سیما را برعهده داشت، رییس دفتر موسیقی این سازمان بود. در كتاب «احیای سنتها با رویكرد نو» به قلم عینالله مسیبزاده آمده است: «كلهر اگرچه گاهی موسیقی كار كرده، هرگز در هیات یك موسیقیدان كلاسیك ایرانی نبوده است. وقتی از سابقه موسیقایی و فعالیتها و تحصیلاتش پرسیده میشود، در جواب به كشاندن اركستر سمفونیك به خیابان، باب كردن نقد موسیقی برای اولینبار در ایران، جهانیكردن موسیقی، تصدیهای فراوان، باب كردن ساخت موسیقی برای فیلم به جای انتخاب موسیقی، سی برابر كردن تولید موسیقی در واحد موسیقی سازمان، احیای موسیقی اصیل با دعوت از اسدالله ملك و فرهنگ شریف و احیای ویولن ایرانی اشاره میكند. اما آیا همه این كارها را كلهر كرده است؟»
خشایار اعتمادی كه به زعم خود اولین خواننده موسیقی پاپ در ایران بعد از انقلاب است و برای فعالیت در این حوزه تلاشهای فراوانی كرده به «اعتماد» میگوید: « تا سال ٧٢ آثار موسیقی به شكل سرود بودند و اساسا عنوان كردن نام ترانه یا آهنگ مسوولیت داشت. البته كسانی مثل بیژن خاوری، حسن همایونفال و غیره قطعاتی میخواندند كه به آنها بیشتر سرود میگفتند و در اصل تلفیق موسیقی پاپ و كلاسیك بودند با ساختاری بسیار ضعیف كه مقبولیت اجتماعی نداشتند و جوانپسند نبود اما به هر حال همه این افراد تلاش میكردند.»
او درباره سختیهایی كه آن زمان در مسیر اخذ مجوز موسیقی پیش پایش بود، میگوید: « من سال ٧٢ در دورهای كه مهدی كلهر رییس مركز موسیقی صدا و سیما بود به این سازمان مراجعه كردم و به مدت ٢ سال مدام میرفتم و میآمدم و مكررا مهر و امضای «به دلیل شبیهخوانی غیرقابل پخش» یا «ساختار موسیقی قابل پخش نیست» كارم را متوقف میكرد. آنها نگران بازتاب این اتفاق در جامعه بودند چون به هر حال ١٥ سال بود كه این موسیقی با سوءتفاهم مواجه شده بود. افراد زیادی در آن مقطع به من كمك كردند از جمله محمد اصفهانی، محمدرضا عقیلی و سایرین. در نهایت با مراجعههای پیدرپی و قانع كردن افرادی كه تا حدودی نظر مثبت داشتند، توانستم قطعه «راز پنهان» را در اسفند ٧٣ ضبط كنم كه نوروز ٧٤ پخش شد. بلافاصله بعد از پخش این اثر من را ممنوعالكار كردند و جالب است كه میگفتند به دلیل شبیه بودن صدایم به یكی از خوانندگان پیش از انقلاب است.»
خشایار اعتمادی دست از فعالیت برنداشت و سراغ مركز سرودها و آهنگهای انقلابی رفت كه امروز با عنوان دفتر موسیقی وزارت ارشاد آن را میشناسیم. او به گفته خودش توانست مجوز ضبط آلبوم «دلشوره» را با مشقت فراوان دریافت كند.
اما ساعد باقری، شاعر و ترانهسرا، كه در سالهای ۱۳۷۲ تا ۱۳۷۴ مدیریت اداره كل موسیقی و سرود صداوسیما را برعهده داشت، در نگارش این گزارش موضوع مهمی را به «اعتماد» گوشزد میكند: «شروع موسیقی پاپ در ایران را نمیتوان با ورود این موسیقی به صدا و سیما اشتباه گرفت. تقریبا اولین جرقههای احیای موسیقی پاپ از دهه فجر ١٣٧١ زده شد كه مسیر آن از مركز سرودها و آهنگهای انقلابی میگذشت. بنابراین ما دو سر منشا اصلی داریم؛ یكی جریان موسیقی پاپ در كشور است و دیگری جریان پاپ در صداوسیما كه دیرتر از مورد اول كارش را در این حوزه شروع كرد. متاسفانه در بسیاری از تاریخچهها این دو را اشتباه میگیرند.»
جسارت صدا و سیما در پرداختن به پاپ
موسیقی پاپ، در دوره اصلاحات با گشایش سیاستهای فرهنگی و هنری، قدم به دورانی تازه گذاشت و مسوولان برای پیشی گرفتن از موسیقیهای برون مرزی كه به شكل زیر زمینی ساخته یا وارد كشور میشدند، تلاش كردند تا كارهایی همسو با چارچوبهای قانونی خود تولید كنند. در همین دوران محمدعلی معلم دامغانی و فریدون شهبازیان، انجمنی را در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران تشكیل دادند كه مبنایش بازگشت و پیشرفت موسیقی پاپ بود.
خشایار اعتمادی در این باره میگوید: «با ورود علی معلم دامغانی به عنوان رییس مركز موسیقی صدا و سیما، بستری با اولویتبندیهای حمایت، هدایت، كارشناسی و ممیزی فراهم شد و اساسا ساختار مدیریت تغییر كرد اما نمیدانم نگاه سیاسی به جریان این طور بود یا واقعا به این نتیجه رسیده بودند كه این موسیقی مهجور و مظلوم را حمایت كنند. زمانی كه جناب دامغانی روی كار آمدند لطف فریدون شهبازیان هم شامل حال من شد. اگرچه قبل از او آقای شهبازیان همین سمت را در سازمان داشتند اما با حضور علی معلم دامغانی انگار تسلای خاطری برای او و سایر پیشكسوتان به وجود آمد تا با همان المانها و اولویتها بستر موسیقی پاپ را فراهم آورند.»
قاسم افشار، دیگر خواننده موسیقی پاپ كه در میانه دهه ٧٠ فعالیت حرفهایاش را آغاز كرد درباره تجربه شخصیاش از آن سالها به «اعتماد» میگوید: «شخصا یادم هست در دهه ٧٠ وقتی برای تست صدا رفتم با مرحوم بابك بیات بودم. دو كار خواندم و تست دادم كه ببینند صدایم مورد قبول هست یا نه. این قطعات را ضبط كردیم و به سازمان فرستادیم تا آنها را بررسی كنند. اما یازده ماه طول كشید تا از من بخواهند كاری بخوانم. آن زمان آقای علی معلم دامغانی به همراه فریدون شهبازیان ریاست شورای موسیقی سازمان را برعهده داشتند و فضای كار بسیار خوب و حرفهای بود.»
یكی از مهمترین بخشهای مركز موسیقی و سرود سازمان صدا و سیما شورای ارزشیابی آثار هنری بود كه به گفته بسیاری از هنرمندان آن دوران، در كار خود سختگیری بسیاری میكردند تا جایی كه حتی آلبومهای موسیقی كه از طریق مركز سرودها و آهنگهای انقلابی مجوز میگرفتند برای پخش در رادیو و تلویزیون، دوباره توسط كارشناسان سازمان ارزشیابی میشدند.
سامان احتشامی درباره این شورا میگوید: «موسیقیها و ترانهها را شورای موسیقی صدا و سیما بررسی میكرد و وقتی تأیید میشد تمامی هزینههای ضبط را خودشان تقبل میكردند. این باعث میشد ما ترغیب شویم تا با سازمان كار كنیم. اما هر قطعهای كه ساخته میشد، دیگر صدا و سیما صاحبش بود و نمیتوانستیم به شخصه آن را منتشر كنیم. به همین دلیل من هیچ آهنگی برای صدا و سیما نساختم.»
خشایار اعتمادی نیز میگوید: « رادیو (بخش صدا) كارها را پخش میكرد اما باز هم با ملاحظه. حتی برخی كارهایی كه مجوز داشتند دوباره برای پخش، كارشناسی میشدند. واقعیت این است كه جسارت پخش موسیقی پاپ را باید در آن دوران به صدا و سیما داد چون در همان زمان آلبوم من از سال ٧٥ تا ٧٧ (به مدت دو سال) در مركز سرودها و آهنگهای انقلابی در انتظار مجوز ماند. وقتی صدا و سیما این كار را كرد دست مركز هم برای صدور مجوز باز شد و بلافاصله سه آلبوم منتشر كردند كه یكی «سیب نقرهای» اثر كوروش یغمایی و آن دو دیگری «خواب در بیداری» فرهاد مهراد و «گل گندم» مازیار بود.»
اواسط دهه ٨٠؛ ستیز با موسیقی
اما در میانه دهه ٨٠ رویكرد صدا و سیما در استفاده موسیقی پاپ بار دیگر دستخوش تغییر شد. در سال٨٦ یعنی سه سال بعد از تكیه زدن عزتالله ضرغامی بر مسند مدیریت این سازمان، بخشنامهای به قسمتهای مختلف فرستاده شد كه در آن پخش برخی موسیقیها را كه تا آن زمان مجاز بودند، ممنوع اعلام كرده بود. همچنین بخش صدا كه سیاستش بر پخش ٧٠ درصد موسیقی و ٣٠ درصد گفتار بود، موظف شد كه این ارقام را معكوس كند و ٧٠ درصد را به گفتار و ٣٠ درصد را به موسیقی اختصاص دهد. علاوه بر این پخش موسیقی و آوازی كه به اصطلاح پاپ نامیده میشد نیز ممنوع اعلام شد. شورای نظارتی آثار هم دیگر به سیاق گذشته بر كیفیت آثار ارایه شده دقت نظر نشان نداد.
خشایار اعتمادی در اینبار میگوید: «صدا و سیما تا اوایل دهه٨٠ از موسیقی پاپ حمایت میكرد و به نوعی جوانگرایی در مركز موسیقی صدا و سیما ایجاد شده بود كه تحول و انرژی خاصی به سازمان میداد. جوانان احساس میكردند بستر حمایتی فراهم آمده و برای همكاری به سازمان مراجعه میكردند. در آن مقطع علاوه بر مسوولان، كارشناسان هم با فراغ بال از هنرمندان حمایت میكردند البته تا حدودی هم تبعیضهایی وجود داشت. مثلا یادم هست آن نگاه مثبتی كه نسبت به بقیه وجود داشت به شادمهر نداشتند. در صورتی كه او موزیسین توانمند و توانایی بود و همین حالا هم توانمندیهایش را جای دیگری نشان داده و میدهد.»
قاسم افشار هم درباره این تغییر رویه میگوید: «صدا و سیما از اواسط دهه ٧٠ كارش را بسیار خوب در زمینه موسیقی پاپ آغاز كرد و همكاری قویای با آهنگسازان و خوانندگان جوان داشت اما یك دهه كه گذشت این حمایتها كمرنگ شد تا جایی كه الان از سازمان صدا و سیما روز به روز كارهای ضعیفتری میشنویم.»
خشایار اعتمادی در ادامه سخنانش محدود شدن حمایتهای سازمان صدا و سیما را همزمان با ورود شبكههای ماهوارهای به ایران میداند و معتقد است این دو در كیفیت آثار پاپ ارایه شده تأثیر زیادی گذاشتند: « آن شبكهها ٨٠-٧٠ درصد برنامههای خود را با موسیقی تامین میكردند و این باعث شد كه نسل سوم موسیقی پاپ، بهجای آنكه از ما الگوبرداری كند، از آنها الگو بگیرد. همین هم ذوق و سلیقه مخاطبی را كه به كیفیت كارهای داخلی جذب شده بود، یكباره تغییر داد و متوجه ساختار شبكههای آنور آبی كرد. صدا و سیما با آن رویكرد، اول به خودش كه آن حركت خوب را آغاز كرده بود، لطمه زد و بعد به هنرمندان نسل من و روند موسیقی در سازمان.»
این خواننده نقش صدا و سیما را در شنیده شدن آثار موسیقی بسیار پررنگ میداند و معتقد است همان زمان هر كاری كه از تلویزیون پخش میشد خیلی زود آوازهاش به آن سوی آبها میرسید اما با محدود شدن حمایتها و صدور بخشنامههای جدید ضربه مهلكی، هم به موسیقیدانان و هم خود سازمان وارد شد: «واقعا صدا و سیما میتوانست هم برای هنرمندان و هم برای شخصیت موسیقایی كشور سلیقهسازی كند. چون كاری كه از این رسانه پخش میشد خوشساختار بود و میتوانست برای كسانی كه فعال بودند ملاك و معیار دقیقی باشد. نوروز ٧٧ زمانی كه اثر من با عنوان «من و تو و درخت و بارون» روی اشعار شاملو ساخته و از تلویزیون پخش شد، ١٠ دقیقه قبل از سال تحویل بود و همین عامل موفقیت، شهرت و توفیق من شد. این نشان میدهد كه چقدر صدا و سیما تاثیرگذار است. اما نمیدانم با چه سیاست و نگاهی جلوی این حمایتها گرفته شد.»
دهه ٩٠؛ خداحافظی با یك آرمان
حالا با گذشت نزدیك به ربع قرن از اعتنای نخست صدا و سیما به موسیقی پاپ، به نظر میرسد دیگر شورای نظارت و ارزشیابی این سازمان محلی از اعراب ندارد. خوانندههایی كه تیتراژ سریالها و برنامههای پر مخاطب را اجرا میكنند كه به زعم بسیاری از كارشناسان و صاحبان فن، از كمترین درجه كیفی برخوردار هستند. موسیقیای كه امروز از صدا و سیما پخش میشود دیگر چیزی جز «شو» نیست و این «شو» بیهویت كه نه ایرانی است و نه غیر ایرانی لطمات مهلكی را بر بدنه فرهنگ كشور وارد كرده است.
طبیعی است بخش عمده این مشكلات متوجه عملكرد مدیران و مسوولانی است كه در سازمان صدا و سیما فعالیت میكنند. عملكرد این مسوولان در مقابله با موج روزافزون شبكههای ماهوارهای و رسانههای جمعی بیش از آنكه كنشگرانه و فعال باشد، واكنشگرایانه است و دلیل این عكسالعملهای موسمی، عدم وجود یك استراتژی دقیق در زمینه تولید آثار فرهنگی و هنری است.
سامان احتشامی میگوید: «در حال حاضر چون ضبط موسیقی هزینهبر است كسی ترغیب نمیشود كه با سازمان كار كند بنابراین كارها همه كامپیوتری شدهاند و كیفیت، بسیار پایین آمده است. ضمن آنكه همین حالا هم بعد از گذشت ٣٠ سال اعلام كردهاند هر كسی كه دو كار به ارشاد ارایه كرده و اسمش در حراست باشد دیگر لازم نیست پروسه اخذ مجوز را طی كند. این یعنی فاجعه!»
قاسم افشار كه حالا مثل گذشته فعال نیست درباره شیوه امروزی صدا و سیما در انتخاب موسیقیها میگوید: «من همیشه معتقدم حد و اندازه و شأن قاب تلویزیون بسیار بالاتر از كارهایی است كه امروز پخش میشود. آن زمان آثار موسیقی را به لحاظ كیفی ممیزی میكردند و اگر بسیاری از كارهایی كه امروزه از تلویزیون پخش میشوند برای اخذ مجوز میرفتند، قطعا اجازه پخش نداشتند. به نظر من بخش عمده این اتفاق متوجه جریان مدیریتی (هم در وزارت ارشاد و هم سازمان صدا و سیما) است. زمانی كه شورای سیاستگذاری شعر و ملودی را مورد سنجش قرار داده و به كاری مجوز میدهد دیگر نمیتوان از مردم توقعی داشت. مدیریت فرهنگی و بدنه كار، در این سالها ضعیف عمل كرده است و كسانی كه كارها را ممیزی میكنند به نظرم گاهی اوقات سهوا، اشتباها یا عمدا موسیقیها را رد یا قبول میكنند.»
خشایار اعتمادی اما نقش مردم را در به وجود آمدن بازار آشفته موسیقی پاپ امروز، بیتاثیر نمیداند:«این مخاطبان هستند كه عرضه را تعیین میكنند. اگر متقاضی، به كار نازل عادت نكند هیچوقت كار بد شنیده نمیشود اما وقتی از كارهای نازل (هم از منظر ترانه و هم موسیقی) استقبال میشود، مطمئن باشید كه خواننده تاثیری ندارد چون هر روز نمیتواند براساس سلیقه مردم تغییر كند.»
علاوه بر این، اعتمادی به روابط پشت پرده پخش آثار موسیقی از صدا و سیما نیز اشاره دارد و معتقد است: «وقتی موسیقی خوب پخش نشود، مافیا نقش پررنگی داشته باشد و آن چیزی را كه دلش میخواهد به گوش مردم برساند و كنسرتی را كه میخواهد برگزار كند و فقط به اقتصاد موسیقی فكر كند و نه وجه هنری آن، طبیعی است همین اتفاق میافتد. چند سال آینده با این موسیقی شرایط اجتماعی مملكت را تحلیل میكنند. وقتی كار به دست كسانی باشد كه فقط وجه اقتصادی ذهنشان فعال است قطعا سراغ افراد ارزانتر میروند كه سهلالوصول هستند.»
قاسم افشار معتقد است زمانی كه مردم غذای موسیقایی درستی نداشته باشند بازار عرضه و تقاضا بههم میریزد: «این درست مثل بازار دلار است همانطور كه نشد جلوی دلار را بگیرند با این شیوه كه پیش گرفته شده نمیتوان جلوی موسیقی را هم گرفت.»
حالا سلیقه موسیقی مردم را نه رسانه ملی و شورای مركز موسیقی و سرودش، بلكه ذائقه شنیداری تهیهكنندگان برنامههای تلویزیونی شكل میدهند؛ تهیهكنندگانی كه به فراخور روابط شخصیشان افراد تازه كار را برای اجرای موسیقی به استودیوهای خود دعوت میكنند و شاید مهمترین هدف، وجه اقتصادی و نقدی باشد كه در این میانه رد و بدل میشود. حالا رسانه ملی از موسیقیهای شناسنامهدار فاصله گرفته و روز به روز چهرههای متنوعتری مثل علف هرز از آن سر برمیآورند. انگاری دیگر تلویزیون روی از كیفیت هنری برتافته و نگاه خود را به اقتصاد ناشی از موسیقی دوخته است با چنین روندی به نظر میرسد باید به كل از آرمان «صدا و سیما باید دانشگاه باشد» چشم و دست شست.
قاسم افشار: من همیشه معتقدم حد و اندازه و شأن قاب تلویزیون بسیار بالاتر از كارهایی است كه امروز پخش میشود. آن زمان آثار موسیقی را به لحاظ كیفی ممیزی میكردند و اگر بسیاری از كارهایی كه امروزه از تلویزیون پخش میشوند برای اخذ مجوز میرفتند، قطعا اجازه پخش نداشتند. بخش عمده این اتفاق متوجه جریان مدیریتی است. زمانی كه شورای سیاستگذاری به كاری مجوز میدهد دیگر نمیتوان از مردم توقعی داشت.
خشایار اعتمادی: وقتی موسیقی خوب پخش نشود، نقش مافیا پررنگ باشد و آن چیزی را كه دلش میخواهد به گوش مردم برساند و كنسرتی را كه میخواهد برگزار كند و فقط به اقتصاد موسیقی فكر كند و نه وجه هنری آن، طبیعی است نزول هنری رخ میدهد. چند سال آینده با این موسیقی، شرایط اجتماعی مملكت را تحلیل میكنند. وقتی كار به دست كسانی باشد كه فقط وجه اقتصادی ذهنشان فعال است قطعا سراغ افراد ارزانتر میروند كه سهلالوصول هستند.
سامان احتشامی: در حال حاضر چون ضبط موسیقی هزینهبر است كسی ترغیب نمیشود كه با سازمان كار كند بنابراین كارها همه كامپیوتری شدهاند و كیفیت بسیار پایین آمده است. ضمن آنكه همین حالا هم بعد از گذشت ٣٠ سال اعلام كردهاند هر كسی كه دو كار به ارشاد ارایه كرده و اسمش در حراست باشد دیگر لازم نیست پروسه اخذ مجوز را طی كند. این یعنی فاجعه!
ساعد باقری: تقریبا اولین جرقههای احیای موسیقی پاپ از دهه فجر ١٣٧١ زده شد كه مسیر آن از مركز سرودها و آهنگهای انقلابی میگذشت. بنابراین ما دو سر منشا اصلی داریم؛ یكی جریان موسیقی پاپ در كشور است و دیگری جریان پاپ در صداوسیما كه دیرتر از مورد اول كارش را در این حوزه شروع كرد. متاسفانه در بسیاری از تاریخچهها این دو را اشتباه میگیرند.
نظر کاربران
خشم شبم بیانظربده
پاسخ ها
خیلیییییی مسخره ایی
خدایا ما رو از دست خواننده های دوزاری و بازیگران چرت و پرت و مسوولین بی عرضه مفت خور و این مملکت کلا داغون نجات بده چه بدبختی و بلاییه اخه یکی دو تا نیست
اگر ماکان بند جزوشونه خدا نکنه
اخه چرا انقدر تند راجب بهنام بانی نوشتی؟؟من طرفدارش نیستم ولی اصلا اولای متن خوب نبود و به همه حمله کرده اخه مشکلات چه ربطی به صدای اون داره واقعا متاسفم براتون
چرا الکی شلوغش میکنین؟ چون خواننده مدروز هستن همه تو کف اینان بذار دوروز دیگه که ایناهم قدیمی شدن ببینیم چندنفر میگن بهنام ماکان محسن
پاسخ ها
مااااا کااااا ننننن
آخه هرکسی یه نظری داره این اصلا دلیل نمیشه چون دوتا خواننده که قبلا خیلی مشهور بودن والان کسی راجبشون نظرنمیده از خواننده های جدید راضی نیست نسبت به اونا بعد رفتاری کنیم
این دلیل نمیشه عکس دوتا خواننده رو توی اخبارپخش کنیم واز دوسه نفرکه درمورد اونا حرف میزنن نظربپرسیم
اگه به فکرمردمید که آهنگ های خوب گوش کنن بهتر ازما طرفدارها نظربپرسید واز دوستای سرشناس که حمایت میکنن
واقعا که این کشور کنی مشکل داره از بین اونا شما رسانه ها فقط خواننده ها رو گرفتین
موافقم.بی سوادای عرصه موسیقی مث خیلی عرصه های دیگه هنری دارن تو تلویزیون جولان میدن.بی در وپیکره صدا وسیما وبر اساس رابطه ها صدا ها پخش میشن.
کی این بنگاه دروغ و نفرت پراکنی رو نگاه میکنه که حالا بخوایم واسه پخش اهنگهای بهنام بانی یا هر کس دیگه نگران نزول سطحش باشیم
چ ربطی ب عکس ماکان بند داشت؟؟؟
الکی آدمو ذوق زده می کنید بعد میام می بینم چرت و پرته
ااااه
افرین عالی بودین دمتون گرم