فیلم هایی که اعتراض جامعه را به دنبال داشت
بحث صرفا بر سر نقد یا شوخی نیست. اینجا عده کثیری از مردم به نمایش هر تصویر نامطلوبی از کاراکتری که لیبل صنف یا قشر آنها را دارد، واکنش نشان می دهند.
مجله تماشاگر: بحث صرفا بر سر نقد یا شوخی نیست. اینجا عده کثیری از مردم به نمایش هر تصویر نامطلوبی از کاراکتری که لیبل صنف یا قشر آنها را دارد، واکنش نشان می دهند. شاید در نگاه اول خنده دار به نظر برسد اما در رسانه های تصویری ایران ممکن است لوله کش ها به مصرف مواد مخدر توسط شخصیتی از یک فیلم اعتراض کنند و بپرسند که مثلا او چرا صافکار نیست! جالب است که زیر سایه سنگین چنین توهم توطئه ای، همواره معضل کم سوژگی سینما و تلویزیون ایران نیز در دهان مردم می چرخد. اینجا البته همه انتقادپذیرند اما تنها به شرطی که این انتقاد تنها رفتارهای دیگران را دربر گیرد! ظاهرا مهم نیست تصویر در آینده تا چه حد معضل شخصی یک کاراکتر است و اصلا ربطی به تمام افرادی که ویژگی های مشترکی با او دارند، دارد یا نه. این آینه باید شکسته شود! اینجا مرگ همیشه خوب است، البته برای همسایه.
باغ مظفر
در سریال باغ مظفر مهران مدیری که به تبلیغات کالاهای مختلف و عرضه شعارهایی در ارتباط با کارت سوخت و مصرف بنزین می پرداخت، سکانسی وجود داشت که شخصیت نصرالله رادش یا همان «حیف نون» به عنوان پرستار خطاب شد. این شخصیت بلافاصله در دیالوگی گفت: «به من می گوید پرستار؟ من این ننگ را نمی پذیرم!» این جمله سبب اعتراض سریع و آتشین پرستارها به مهران مدیری شد. او که در این مجموعه علاوه بر نقش مظفر در نقش راوی نیز حضور داشت، یکی دو قسمت بعد در نقش راوی روی آنتن از مخاطبان پرستارش عذرخواهی کرد. دیالوگ تندتر این مجموعه که البته هیچ گاه نیز سبب عذرخواهی جناب مدیری نشد، به نقد و یا به عبارت بهتر توهین به روزنامه نگارها می پرداخت. «روزنامه رو نمی خورن، رو روزنامه کار دیگه می کنن، دفعه بعد نبینم روزنامه رو بخوری، رو کاهو یه کار دیگه کنی!» این جملات شخصیت کامران که با هدفی مشخص در فیلمنامه گنجانده شده بود، اعتراض شدید تعدادی از خبرنگاران را به دنبال داشت.
شوکران
در زمان اکران شوکران بهروز افخمی، پدیده صیغه هنوز پدیده داغ و ناگفته ای به شمار می رفت و کمتر کسی عادت داشت در تریبون های رسمی چیزی از آن بشنود. با توجه به جو آن روزهای جامعه، احتمالا هر غلی برای کاراکتر سیما ریاحی (هدیه تهرانی) در نظر گرفته می شد نمایندگان اصناف مختلف به آن اعتراض می کردندو شاید حتی در صورت خانه دار بودن نیز، بانوان خانه دار شوکران را مورد هجمه قرار می دادند! شخصیت ریاحی در این فیلم پذیرفته بود همسر یک مرد متاهل شود و از آنجایی که او به عنوان پرستار در بیمارستان کار می کرد، انجمن پرستاران با نوشتن بیانیه ای تند به این اتفاق واکنش نشان داد.
اغما
یکی از معدود اعتراضات صنفی منطقی به سیما، در جریان پخش سریال اغما اتفاق افتاد. در اینس ریال مناسبتی ماه مبارک رمضان، علیرغم درج نام تعدادی مشاور پزشکی در تیتراژ، سکانس هایی آماتورگونه از عمل جراحی پخش شدو شخصیت دکتر پژوهان با بازی امین تارخ در این مجموعه به قدری ساده بیمارانش را عمل کرد که حتی افرادی از گروه محترم بیکاران جامعه برای عمل مغز اعلام آمادگی کردند! از آن گذشته نقش پرستارها در این سریال بیمارستانی تا حدود زیادی نادیده گرفته شده بود و این اتفاق نامه اعتراض آمیز نظام پرستاری به صدا و سیما را در پی داشت.
ساختمان ۸۵
میزان اعتراض به سریال ساختمان ۸۵ مهدی فخیم زاده به اندازه ای در میان کارکنان پزشکی قانونی شدت گرفت که در نهایت رئیس این سازمان در نامه ای به ضرغامی از فخیم زاده و سریالش گلایه کرد. این نامه بیشتر در حکم ستایش از خود و برای تبیین این موضوع بود که اساسا «همه» کارکنان پزشکی قانونی با دقت بالا و توانایی فراوان کار پرخطرشان را انجام می دهندو حقوق کمی هم می گیرند و کلی دور هم به شدت کار درستند! او آخر نامه اش و پس از تمام تمجیدها از عوامل ساختمان ۸۵ و همه صدا و سیمایی ها دعوت کرد که به پزشکی قانونی سر بزنند و اول با شرایط آشنا شوند و سپس فیلم بسازند!
حلقه سبز
ابراهیم حاتمی کیا که یکی از بهترین کارگردانانان سینمای ایران به حساب می آید، هیچ گاه در تلویزیون موفق نبوده است. چندین سال پس از اثر دور از انتظار و نه چندان قوی خاک سرخ،حاتمی کیا با موضوع ملتهب اهدای عضو به رسانه ملی بازگشت و اثر بسیار پرحاشیه ای تولید کرد. اگرچه ابراهیم خان ابدا در راه نقد یا مردود دانستن این پدیده ارزشمند گام برنداشته بود اما با نمایش روحی که از اهدای عضوهایش به بسیاری از بیماران راضی نبود، خیلی از خانواده های داغدار را در زمینه اهدای عضو دچار تردید کرد.
خانه ای روی آب
نوع اعتراض پزشکان به شخصیت دکتر سپیدبخت در این فیلم شباهت بسیار زیادی به اعتراض پرستارها به شوکران داشت. در خانه ای روی آب، دکتر سپیدبخت که نقشش را رضا کیانیان بازی می کرد، دکتری بی اخلاق و فاسد بود و لابد دکترها اینگونه برداشت کردند که او به عنوان نماینده جامعه پزشکی نمایانگر تصویری عمومی از این جامعه است! برداشتی که از چنین قشر فرهیخته ای حقیقتا بعید است.
زمانه
به نظر می رسید قشر وکیل ها دیگر به حضور یک شخصیت فوق العاده منفی در نقش وکیل در فیلم های مختلف عادت کرده اند. در سال های اخیر به طور معمول در بیشتر فیلم و سریال ها یک کاراکتر وکیل برای دور زدن قانون و کمک به ضد قهرمان ها وجود داشته است. با اینحال پخش سریال زمانه، تعداد زیادی از وکلای کشورمان را روی نقطه جوش قرار داد. شخصیت اول این سریال (ارغوان آذرنیا) یک وکیل تازه کار بود و یکی دیگر از شخصیت های محوری (نیکخواه) نیز در نقش یک وکیل پرتجربه در فیلمنامه گنجانده شده بود. این دو به کمک هم و گاهی هم تکی در سریال به خوبی از این موقعیت شغلی بهره بردند و راه های زیادی را برای پیچاندن قوانین طی کردند.
این مجری پرحاشیه
اعتراض نهادهای مختلف به تلویزیون ایران همیشه هم مربوط به سریال های تلویزیونی نبوده است. گاهی یک احسان علیخانی پرحاشیه و یک برنامه ماه عسل کافی است تا گروهی از شدت خشم به نقطه جوش برسند. علیخانی به عنوان یک مجری پر حرف که به خیال خودش بسیار هم بامزه است، حرف های عجیب زیادی را روی آنتن مطرح کرده اما تنها دو نمونه از این صحبت ها بسیار بولد شده اند. اولی به چند سال پیش برمی گردد جایی که این مجری در پاسخ به سوال مهمانش در مورد خجالت کشیدن گفت: «مگر ایدز دارم که خجالت بکشم؟!» این صحبت بی دقت و عجیب اعتراض شدید تمام نهادها و گروه های مبارزه با این بیماری وحشتناک را درگیر ماجرا کرد و کار را به جایی رساند که این مجری به سرعت راه عذرخواهی را در پیش گیرد. او در برنامه امسالش نیز با سازمان ها و نهادهای حامی کودکان درگیر شد. علت این درگیری، پیشکش کردن یک کودک بی سرپرست به خانواده ای بدون فرزند توسط او روی آنتن زنده صدا و سیما بود که تصویر چندان مطلوبی نداشت.
پژمان و فوتبالی ها
همزمان شدن پخش سریال پرمخاطب پژمان با افشاگری های برخی از مربیان و ماجراهای تبانی و داوری، فوتبالیست ها را کمی نگران کرده. واضح است که برادران قاسم خانی، سروش صحت و البته پژمان جمشیدی - که همگی از علاقمندان ویژه فوتبال هستند - این مجموعه را به قصد ضربه زدن به این رشته ورزشی نساخته اند اما برخی از کنایه های تیز آنها به اهالی فوتبال نیز از نگاه ها مخفی نمانده است.
اعتراض بیشتر فوتبالی ها به پژمان معمولا به جملاتی مثل «اگر فوتبال بد است، پخشش نکنید» یا «چرا درباره ناپاکی های سینما فیلم نمی سازید؟» ختم می شوند. در واقع اهالی فوتبال معترض پژمان معتقدند وجود ناپاکی در حوزه های دیگر ناقض وجود ناپاکی در فوتبال است!
البته این سریال با چند اعتراض متفاوت و شخصی تر نیز روبرو شده است. برای مثال می توان به مهرداد میناوند اشاره کرد که ظاهرا از بازی رهبری فرد در این مجموعه شاکی است و اعتقاد دارد بهروز به عنوان یکی از اسطوره های پژمان نباید در چنین کاراکتری قرار می گرفته. اعتراضی که البته پاسخ تند رهبری فرد را به همراه داشته است.
چارخونه
اعتراض قومیت های مختلف ایرانی به نمایش تصویرشان در سیما به نوعی تبدیل به عادت شده بود که ناگهان یک اعتراض ملی - میهنی عجیب و غریب از راه رسید. کاراکتر نظیر شنبه با بازی جواد رضویان در سریال ضعیف چارخونه واکنش سفارت افغانستان را در پی داشت. آنها ابتدا در گفتگویی تند به رفتارهای این شخصیت و حتی نوع حرف زدنش اعتراض کردند و حتی اضافه کردند که دولت افغانستان نیز به این اتفاق واکنش نشان خواهد داد! دیگر چیزی نمانده بود که بر سر این موضوع جنگی میان ما و کشور دوست وهمسایه مان دربگیرد که ماجرا بالاخره ختم به خیر شد.
جالب اینجاست که اگر مسئولان محترم افغانی این سریال را با دقت می دیدند، متوجه می شدند که این شخصیت اصلا افغانی نیست و دارد ادای افغان ها را درمی آورد! این اشتباه محاسباتی البته توجیه کننده کاستی های فیلمنامه و ضعف مفرط شخصیت ها (به ویژه شنبه و چهارشنبه!) در سریال چارخونه سروش صحت نیست.
مارمولک
با توجه به جایگاه روحانیت در جامعه، کمتر نویسنده و کارگردانی تصمیم گرفته اند به سراغ این قشر بروند و آنها را به روی پرده نقره ای ببرند. البته این به آن معنی نیست که سینمای ایران درباره روحانیت اثری نساخته است. اتفاقا در این زمینه آثار جالب توجهی وجود دارند که البته سال به سال با برخوردهای ملوتری مواجه می شوند. برای مثال در دهه شصت و پس از یک دور حاشیه شخصیت روحانی فیلم قدیس به سید تبدیل شد! در دهه هفتاد فرمان آرا و میرکریمی هر کدام با سبک های متفاوت خودشان روحانیت را به سینما آوردند و در دهه هشتاد جنجالی ترین اثر سینمایی تاریخ ایران درباره روحانیت ساخته شد. مارمولک با متن قاسم خانی و کارگردانی تبریزی، بسیاری از خطوط قرمز فرضی را درنوردید.
به کجا چنین شتابان
سریال به کجا چنین شتابان بی تردید جنجالی ترین سریال سال های اخیر تلویزیون است. تقریبا تمام اقشار و اصناف این سریال را از دم تیغ انتقاد گذرانده اند. از فعالان بخش خصوصی گرفت تا بانکی ها و قاضی ها و سیبیلوها (!) و خلاصه هر کسی که دستش می رسید. سریال محمدعلی طالبی کارگردان قلاده های طلا در ارتباط با وام های کلان و دور زدن قانون و دادگاه و در نهایت به دست آوردن ثروت یک شبه بود. پیش از پخش آخرین قسمت های به کجا چنین شتابان، شبکه دوم سیما در زیرنویس های متعددی تاکیدکرد این که عده ای در فیلم رفتارهای خلاف قانون می کنند به معنی زیر سوال رفتن تمام قشرهایی که این عده به آنها متعلق هستند نیست.
ساختمان پزشکان
هنوز پخشش آغاز نشده بود که با خط قرمزهایی مواجه شد و ماه ها دیرتر از زمان وعده داده شده روی آنتن رفت. اولین همکاری قاسم خانی - صحت در مقام نویسنده و کارگردان بلافاصله پس از آغاز پخش، با استقبال بی نظیر مردم و البته نارضایتی شدید روانشناسان و روانپزشک ها مواجه شد.
آنها معتقد بودند این فیلمنامه باید یک روانشناس کاردرست و درجه یک نیز داشته باشد و ادامه این روند تعداد مراجعه کننده ها به مطب های روانشناسی را کاهش می دهد! این قشر البته تنها معترضان این سریال نبودند. حسن عباسی و تعدادی از همفکرانش نیز اتهام های عجیبی از جمله تبلیغ فرویدیسم به این سریال زدند!
اصلا من بد!
اینکه گاهی فیلم های جشنواره فجر به صورت ناگهانی صاحب جهت گیری خاصی می شوند از آن دست اتفاقات جالب روزگار است. برای مثال در جشنواره ۲ سال پیش، فیلم های یک سطر واقعیت، دوباره با هم و بی خداحافظی، با نگاهی بسیار منفی به خبرنگاران پرداختند و حاضران سالن رسانه های جشنواره را تا حدودی آزار دادند. این اتفاق البته اعتراض خاص و ویژه ای را از سوی این قشر در پی نداشت. خبرنگارها عادت کرده اند نقش دیوارهای کوتاه را بازی کنند.
نظر کاربران
ميدونين از اين گزارش چه نتيجه اي ميتوان گرفت؟ در دروازه رو ميشه بست دهن مردم رو نميشه بست. هر جور بگيري و بگي يك عده معترض پيدا ميشن. به قول زنده ياد معروفي، مردم پشت سر خدا هم حرف ميزنند.