پیشنهادهای فرهنگی آخر هفته
«چهار راه استانبول» اثر مصطفی کیایی در جشنواره هم جزو فیلم های پرطرفدار بود و حالا به اکران عمومی رسیده
برترین ها - ایمان عبدلی:
تماشاخانه: «نارنجیغ» یک درام اجتماعی است و این نمایش مونولوگی است که شش شخصیت دارد که همه آنها را یک بازیگر (محمدرضا سجادیان) بازی می کند، کار را بهادر آذری کارگردانی کرده و سجاد افشاریان در آن با حنجره اش حضور دارد. یک جوان بعد از مدتها به ایران برمیگردد چون به کشورش علاقه خاصی دارد اما به دلیل وضع مالی بدش در پایین شهر ساکن میشود. نیمه شبی میرود تا آشغالها را بیرون بگذارد اما همان موقع شاهد اتفاقی تراژدی در سر کوچه میشود که ماندنش آن لحظه در کوچه باعث میشود اتفاقات بدتری رقم بخورد.
آن های که به فضاهای انتزاعی و فکری علاقه دارند و مثلا کارهایی مثل «شرقی غمگین» را پسندیده اند، احتمالا از این نمایش خوششان خواهد آمد، نمایشی که هم درامش درآمده و هم با تمرکز روی فضای داستانی، اتمسفر مورد نظرش را بر روح تماشاچی غالب می کند. در هر صورت این یک انتخاب وزین است که البته خلاصه و موجز اجرا شده است.
شهر من بر روی گسل زلزله قرار دارد
گسل هایی که دیگر دلیلی برای فعالیت ندارند
اکران: «چهار راه استانبول» اثر مصطفی کیایی در جشنواره هم جزو فیلم های پرطرفدار بود و حالا به اکران عمومی رسیده، فیلمی که در بک گراند داستان خودش حادثه پلاسکو را گنجانده تا به نوعی سندیت تاریخی هم پیدا کند، جنس فیلم های کیمیایی همان طور که حتما تجربه اش کرده اید در آثاری چون «خط ویژه»، «بارکد» و حتی «عصر یخبندان» همیشه خوش ریتم و نمکین است و این بار هم با اثری خوش ریتم و جذاب طرفیم. به عبارتی فیلم اصلا کسل کننده نیست و تماشاچی با داستان درگیر می شود و شخصیت ها را باور میکند.
منتهی مراتب ایراد بزرگ «چهار راه استانبول» شاید این باشد که در جسارت تغییر ژانر کیایی دچار آفاتی شده و این فیلم حادثه ای در پاره ای اوقات نباید بامزه باشد و هست و همین از جدیت فضای کلی داستان کم می کند، این دو گانگی لحن و البته برخی کلیشه ها خصوصا در دیالوگ ها اثر را از سطح یک کار با کیفیت بالا به یک اثر معمولی تنزل می دهد، در هر صورت «چهارراه استانبول» ارزش سینما رفتن دارد.
نمایش خانگی: «پل خواب» به کارگردانی اُکتای براهنی، فرزند رضا براهنی کبیر. اقتباسی از داستان جنایات و مکافات فیلم داستان شهاب (ساعد سهیلی) است که به عنوان قربانی روایت در ساختاری سرد و مفلوک در جامعه شهری با فاصله طبقاتی نشان داده می شود داستان با تمرکز روی شهاب بر خلاف نسخه مکتوب جهان بینی کوچکتری دارد. در اثر نویسنده بزرگ روس ما با یک جهان وسیع داستانی مواجهیم و این جا جهانی کوچکتر پیش رو داریم. شهاب که درگیر مشکلات بی انتها هست از جایی به بعد دچار سقوط اخلاقی می شود و کم کم به سمتی می رود که برای اعمال نیات شرورانه برای خودش توجیه می تراشد. توجیهاتی که در نهایت از او یک قاتل می سازد آن طرف داستان هم یک پیرزن ثروتمند حواس پرت داریکم که به شکل تپیکال نماینده اقشار بالادست است و در نهایت جای قربانی و قربانی کننده عوض می شود، فیلم در فضاسازی تقریبا موفق است داستانش هم که خب خیلی غنی است و در مجموع فضایی قابل احترام دارد و البته تقریبا متفاوت با جریان روز سینمای ایران.
کتاب: «باهم بودن، همه چیز است» اثر آنا گاوالدا برای آنان که نثری لطیف و در عین حال گزنده را دوست دارند، رمانی برای یک آخر هفته بهاری!
«او میدانست آخروعاقبت پیرزن بیخاصیتی مثل او چیست. پیرزنی که میگذاشت علفهای هرز در باغچهٔ سبزیجاتاش ریشه بدوانند و همیشه از مبلماناش کمک میگرفت مبادا هنگام راه رفتن زمین بخورد. پیرزنی که نمیتوانست سوزن نخ کند یا به خاطر نداشت چهطور صدای تلویزیون را زیاد کند و تمام دکمههای کنترل را برای این کار امتحان میکرد و در نهایت تلویزیون را از برق میکشید و از شدت خشم به گریه میافتاد. اشکهای ریز و تلخی که مقابل تلویزیون از برق کشیده شده و با سری محصور میان دستان ریخته میشد .
پس قرار است از این به بعد همه چیز همینگونه باشد؟ خانهای در سکوت ابدی؟ بدون هیچ صدایی؟ فقط به این خاطر که رنگ دکمهها را به خاطر نداری؟ با وجود اینکه آن پسر-نوه ات- برایت برچسبهای رنگی روی آنها نصب کرده؟ فقط به خاطر تو! یکی برای کانالها، یکی برای صدا و دیگری برای روشن کردن. به خودت بیا پولت، گریه نکن و به برچسبها نگاه کن!»
خورجین: «ایرما خوشگله» اثر بیلی وایلدر، یک کمدی فوق العاده جذاب است. داستان یک فاحشه خانه که ساکنان آن ماجراهای خاص خودشان را دارند و تا این که یک پلیس وظیفه شناس وارد منطقه می شود و مهندسی تبانی های آن منطقه را بهم می زند. جک لمون در نقش آن پلیس وظیفه شناس، عالی است و فیلمنامه هم البته خیلی بیشتر از تمام کمدی های این سال های سینمای ایران جذاب است و اصلا نشانمان می دهد که چگونه فیلمنامه می تواند چیزی بیشتر از لحظه های خنده دار خلق کند و لبخند را به اندازه تمام فیلم عریض کند، بماند که این داستان البته در سینمای ایران قابلیت کار شدن ندارد اما خب پس از چند دهه سرحال مانده و حتما نکاتی دارد که سینمای کمدی ایرانی فاقد آن است. ببینید، فیلم لذت بخشی است.
نظر کاربران
من فیلم ایرما خوشگله رو به توصیه یکی از فیلمبازای مجازی،پارسال دیدم و واقعا لذت بردم و تبدیل شد به یکی از بهترین و منحصربفرد ترین فیلمای عمرم،هرکی این فیلمو ندیده باشه یکی از بهترین فیلمهای دنیارو از دست داده
وای پل خواب خیلی مسخره بود
بی محتواترین فیلمی که به عمرم دیدم پل خواب بود