پیشنهادهای فرهنگی آخر هفته
«خرگیوش»؛ این فیلم ایرانی روایتگر ماجرای سه دوست به نامهای آرش (با بازی بابک حمیدیان)، بابک (با بازی سیامک انصاری) و بهنود (با بازی جواد عزتی) است که با مصرف قرصهای روان گردان، شبی متفاوت را دور هم سپری میکنند..
برترین ها - ایمان عبدلی:
تماشاخانه: «نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی» در پردیس تئاتر شهرزاد روی صحنه میرود. نمایش یک سولی لوگ خلاقانه است که سهراب حسینی تک نفره آن را روایت میکند. «سولی لوگ» چیزی شبیه مونولوگ است با تفاوتهایی ظریف! نکته قابل ذکر این که نمایش فقط جمعهها روی صحنه میرود و البته یک نکته دیگر این که اگر به کارهای با دکور پر حجم و پر از ضرب و موسیقی ریتم علاقه دارید این نمایش مناسب شما نیست، اما اگر با کارهایی که به متن متکی هستند و کمدی را از لای کلام به خورد مخاطب میدهند علاقه مندید، این میتواند انتخاب مناسبی باشد. خصوصا این که در متن این نمایش با کلی کنایه به چهرههای فرهنگی و حتی سیاسی مواجهیم.
به هر حال وقتی کارهای این چنینی تماشا میکنیم حداقل متنی قابل قبول را شنیده ایم و دیده ام و این میتواند کمی از تنبلیهامان در کم خوانی را جبران کند و البته این ترجیح دارد به آثاری که پر از دیالوگهای کم محتوا و صرفا جدلی است و همانها را میشود در کوچه و خیابان هم شنید. این درراستای تلاش همیشگی برای معرفی آثار متفاوت فرهنگی است.
خلاصه داستان: مردی سوار بر ملخ، اتفاقات روی کره زمین را از آسمان روایت میکند.
اکران: «خرگیوش»؛ این فیلم ایرانی روایتگر ماجرای سه دوست به نامهای آرش (با بازی بابک حمیدیان)، بابک (با بازی سیامک انصاری) و بهنود (با بازی جواد عزتی) است که با مصرف قرصهای روان گردان، شبی متفاوت را دور هم سپری میکنند..
«خرگیوش» یک کمدی متفاوت است و واکنشها هم به آن کاملا متفاوت بوده؛ عدهای خیلی دوستش دارند و آن را نمونهی متعالی کمدی هپروتی میدانند و عدهای دیگر هم آن را اثری ضعیف و گیج و مبهم میدانند. هر چه که هست فیلم مانی باغبانی از جنس کمدیهای مرسوم سینمای ایران نیست، چون اصلا مبتنی بر اتمسفر است و اتمسفر در کمدی فراتر از موقعیت یا همان کمدی است که در چیدمان شکل گرفته است. از این رو «خرگیوش» نیاز به فیلمنامهای دقیق دارد و شاید در همین مرحله هم کاستیهای دارد، مثل شخصیت پردازیهای ضعیف که باعث قطع ارتباط مخاطب با فیلم میشود و یا تشت موضوعی که عارضه بسیاری از فیلمهای ایرانی هم هست. فیلم خیلی حرفها را میخواهد بزند و البته کمی هم دیر شروع میشود، با تمام اینها «خرگیوش» اثری است که تلاش قابل ستایشی داشته و به مخاطبش احترام گذاشته و از حق نگذریم لحظات شیرین کمی هم ندارد.
خورجین: «تاریکترین ساعت»؛ وینستون چرچیل یکی از مهمترین شخصیتهای نیمه نخست قرن بیستم میباشد به طوری که مجله تایم در سال ۱۹۴۹ از او به عنوان «مرد نیمهٔ اول قرن بیستم» نام برده است. سیاستمداری که در در ابتدای لشکرکشی هیتلر به کشورهای اروپایی در برابر زیادههای خواهیهای او مقاومت کرد و در این راه با تواناییهای سخنوری قدرتمند خود توانست طیف گستردهای از سیاسیون و مردم بریتانیا را متحد نماید تا در ادامه حتی از او به عنوان نماد حیله گری نیز یاد شود.
«تاریکترین ساعت» درباره چرچیل است و تماما یک فیلم پرتره است، با خرده داستانهایی که ندارد و فیلسمازمتمرکز روی کاراکتر «چرچیل» یک شخصیت رند و در عین حال باهوش از او نشان میدهد. تاکید فیلم روی مفاهیم میهن دوستانه انگلیسی البته که در پارهای اوقات اغراق دارد و پس میزند، اما با همه اینها القای حس آن روزهای جهان با میزانسنها دشوار، اما موفق مجلس انگلیس و اتاق فرماندهی از نقاط درخشان کار است. «تاریکترین ساعت» ریتم خوبی هم دارد و اگر به تاریخ سیاسی علاقه دارید اثر قابل احترامی است.
کیوسک: اوضاع مطبوعات خوب نیست و پیشنهاد دادن در این شرایط کار دشواری است، با این همه پیشنهاد میدهیم و آنها هم منتشر میکنند و شما هم همچنان ...ماهنامه «تجربه» در تازهترین شماره اش پروندهای مفصل درباره منازعات ادبی حول «مدیر مدرسه» جلال آل احمد ترتیب داده است که خواندنی است. مصاحبه با گروه «گره» که در زمینه موسیقی راک پرطرفدار شده اند و تحلیل فرم موسیقایی آنها از مطالب بخش موسیقی است. مصاحبه آیدین آغداشلو و گریزی به کیارستمی و ... هم نکات جالب توجهی دارد.
معرفی سه مجموعه داستان پرفروش این روزها و البته گزارشی خواندنی از اجرای تازهترین نمایش بهرام بیضایی در آمریکا که گُل مطالب این شماره است و غربت تئاتر ایران را نشان میدهد و در آخر یک مقاله پر و پیمان از زبان یک نویسنده روسی درباره شخصیت پوتین که نباید از دست بدهیدش.علاقهمندان به نشریات فرهنگی ضمیمه پنجشنبههای «سازندگی» را از دست ندهند، هفته بعد مفصل درباره اش خواهم نوشت.
کتاب: «مرگ و پنگوئن» از آن رمان هایی است که یک نفس می خوانیدش. اثری از «اندری کورکف»
خلاصه داستان: در اوکراین دهۀ 90 میلادی، فاصلۀ زندگی تا کشته شدن به دست مافیا، یک پنگوئن است. ویکتور نویسندۀ جویای نام با میشای پنگوئن، حیوان خانگیاش، تنها زندگی میکند. اگر چه دوست دارد داستان بنویسد، زندگیاش از راه نوشتن آگهی ترحیم برای روزنامهها تأمین میشود. او دوست دارد ببیند که نوشتههایش چاپ شود، اما شخصیتهای آگهیهای ترحیماش همچنان سخت به زندگی چسپیدند. وقتی اولین بار روزنامه را باز میکند و میبیند که نوشتهاش چاپ شده، غرور او بهسرعت جایش را به وحشت میدهد. او و میشا به تلهای کشیده شدهاند که ظاهراً گریزی از آن نیست...
نظر کاربران
سلام آقای عبدلی،یک هفته چند چهره چرا تو بخش چهره ها نیست؟
خرگیوش همون گیج ومبهم درست تره که در باره ش میگن،
کتابِ پیشنهادی چه خلاصه داستانِ عجیبی داشت!
ترغیب شدم برم دربارهاش بیشتر بخونم..