پنج فیلم تاثیرگذار بر سینمای برادران کوئن
گذشت دو دهه از زمانی که «لبوفسکی بزرگ» برای اولین بار راهی سینماها شد، نکته کنایه آمیزی دارد. بیست سال دقیقا همان زمانی است که از دوران هیپی گری دود گذشته و ما با او روبرو می شویم.
روزنامه سازندگی: گذشت دو دهه از زمانی که «لبوفسکی بزرگ» برای اولین بار راهی سینماها شد، نکته کنایه آمیزی دارد. بیست سال دقیقا همان زمانی است که از دوران هیپی گری دود گذشته و ما با او روبرو می شویم. کمدی سال ۱۹۹۸ برادران کوئن در لس آنجلس در دوران جنگ خلیج اتفاق می افتد، دورانی که صلح طلبانی مثل دود وصله ای ناجور به شمار می آمدند، درست همان طور که دوست صمیمی دود، والتر (جان گودمن) در دوران جنگ ویتنام. اگر لبوفسکی بزرگ هنوز با گذشت بیست سال همچنان جذابیت هایش را حفظ کرده، دلیلش چیزی جز زمان و مکان قصه نیست،
برادران کوئن
فیلمی که از زیر سایه «فارگو» (1996) برادران کوئن بیرون آمده به یک کالت محبوب تبدیل شده و با مخاطبانی که پس از تجربه «پالپ فیکشن» (1994) و مقلدانش آمادگی پذیرش روایت های پست مدرن کالیفرنیایی را پیدا کرده بودند. ارتباط عمیقی برقرار کرد، البته برادران کوئن از همان فیلم اول شان «تقاص» (1984) قواعد فیلم منوآر و پالپ فیکشن ها (داستان های عامه پسند) را به بازی گرفتند اما در اواسط بعدی بود، تارانتینو موفق شد آن نوع فیلمسازی شلوغ و آشفته را وارد جریان سینما کند. در نتیجه فیلم هایی که مثل لبوفسکی بزرگ، مملو از ارجاع به «دانش پیشین» (به قول وکلا) بودند، به محبوب ترین های دوران بدل شدند. بد نیست نگاهی بیندازیم به پنج فیلم الهام بخش که دیدگاه کوئن ها در ساخت فیلم را شکل دادند.
خیابان چهل و دوم (۱۹۳۳)؛ لوید بیکن
کوئن ها علاقه وافرشان به موزیکال های هالیوودی را پنهان نمی کنند؛ یکی از نمونه هایش ادای دینی به استر ویلیامز در فیلم «درود بر سزار» (2016) است، شاید بتوان گفت لبوفسکی بزرگ به نوعی پارودی فیلم نوآر است ولی در عین حال از فرصتش استفاده می کند تا به طراحی حرکات موزون بازبی برکلی هم مفصل ادای دین کند. در موزیکال های دهه 30 مثل «خیابان چهل و دوم» و «دیمز» (1934) برکلی حرکات و جایگیری بازیگران در صحنه را طوری طراحی می کرد که وقتی دوربین از بالا نشان شان می داد؛ شبیه اشکال و الگوهای هندسی دیده شوند. البته این زاویه دید کار ناممکنی بود که به واسطه دوربین فیلمبرداری محقق شده بود. رویای دود در سالن بولینگ که کفش های بولینگ به اندازه آسمان خراش ها بودند. دقیقا یادآور همان بناهای دوران اوج برکلی است.
لوید بیکن
خداحافظی طولانی (1973)؛ رابرت آلتمن
رابرت آلتمن بسیاری از هواداران جدی چندلر را با استفاده مجدد از الگوی مارلو در فیلم «خداحافظی طولانی» که در کالیفرنیای عصر هیپی ها می گذرد، خشمگین کرد. در این فیلم الیوت گلد نقش کارآگاهی خصوصی را بازی می کند که دوران اوجش را پشت سر گذاشته و در همسایگی یک مشت جوانک هیپی سر خوش و اهل دود و دم زندگی می کند. در لبوفسکی بزرگ، کوئن ها این شوخی را یک قدم پیش بردند و یکی از پلات های چندلر را به تصویر کشیدند که در آن شخصیت مارلو در هپروت سیر می کند و به درد همسایه های گیج و منگش دچار شده است. گلد آشفته و ژولیده با سیگاری که از لب پایینش آویزان است در سوپرمارکتی سرگردان به دنبال غذای گریه می کرد. همین صحنه، هسته اصلی شخصیت لبوفسکی دائم الخمر را می سازد.
جادوگر شهر اُز (۱۹۳۹)؛ ویکتور فلمینگ
در تاریخ تفسیری مفصل جنی ام. جونز درباره لبوفسکی بزرگ یک یا دو صفحه به حواشی از کلاسیک کوئن ها بر اساس جادوگر شهر اُز اختصاص داده شده است. در این تفسیر دود، همان دوروتی است که پا به دنیای تکنی کالری عجیب و غریب می گذارد و همراهانی شجاع و مسیری پرفراز و نشیب پیش رو دارد که موجودی قدرتمند و در عین حال پوشالی (اُز / لبوفسکی بزرگ) بر آن حکمرانی می کند. یا در خوانشی دیگر بانی لبوفسکی دوروتی است، دختری اهل میدوست که از خاله اش دور افتاده است، و نهیلیست ها همان میمون های پرنده اُز هستند. همانطور که خود جوئل کوئن گفته است: «هر فیلمی که ساخته می شود تلاشی است برای بازسازی جادوگر شهر اُز.»
خواب بزرگ (1946)؛ هاوارد هاکس
عنوان فیلم لبوفسکی ارجاعی است به استفاده از کلمه «بزرگ» در عناوین فیلم های کلاسیک نوآر؛ فیلم هایی مثل «ساعت بزرگ» (۱۹۴۸)، «سرقت بزرگ» (۱۹۴۹)، «تعقیب بزرگ» (۱۹۵۳)و «دارودسته بزرگ» (۱۹۵۵) و شاید به لحاظ تاثیرگذاری، از همه مهمتر فیلم «خواب بزرگ» باشد، اقتباس جاودان هاوارد هاکز از رمان ریمونه چندلر، که هامفری بوگارت در آن نقش فیلیپ مارلو، کارگاه خصوصی را بازی می کند. خود شخصیت لبوفسکی، یا همان لبوفسکی بزرگ، مرد ثروتمندی که روی ویلچر می نشیند از ژنرال استرنوود، میلیونر از کار افتاده ای وام گرفته شده که مارلو را استخدام می کند تا کسی را که به خاطر عکس های نامناسب دخترش از او اخاذی می کند، تعقیب و شناسایی کند.
روش کاتر (۱۹۸۱)؛ ایوان پاسر
یکی از الگوهای کلاسیک اما تا اندازه ای ناشناس برای کوئن ها تریلر بی نظیری است که در اواخر دوره جدید هالیوود ساخته شد: «روش کاتر» که به نام کاتر و بون هم مشهور است، نواری آفتابی است که در سواحل لس آنجلس و در عصر هیپی ها می گذرد. در این فیلم جف بریجز نقش ولگرد بی هدفی را بازی می کند که در ساحل پرسه می زند و همراه بهترین دوستش (کهنه سربازی ویتنامی) به درون داستان جنایی مبهمی کشیده می شود که حول یک سرمایه دار بزرگ محلی رقم خورده است. اما در فیلم اول پاسر، جنایت محوری، قتل یک دختر جوان است که - برخلاف فیلم لبوفسکی بزرگ - هیچ چیز خنده داری در آن وجود ندارد اما ردپای فضای فیلم روش کاتر به وضوح در فیلم کوئن ها احساس می شود.
ارسال نظر