لوون هفتوان؛ متخصص نقشهای منفی دوست داشتنی
شاید حتی ١٠درصد از کسانی که نخستین بار لوون هفتوان را بر پرده سینما دیدند؛ هم، باورشان نمیشد که این بازیگر سنگین وزن که چهرهاش معصومیتی کودکانه را در کنار نوعی تلخی غریب به نمایش میگذاشت، در کوتاه زمانی بدل شود به چهره متمایز بازیگری در فیلمهایی خاص.
روزنامه شهروند - پولاد امین: شاید حتی ١٠درصد از کسانی که نخستین بار لوون هفتوان را بر پرده سینما دیدند؛ هم، باورشان نمیشد که این بازیگر سنگین وزن که چهرهاش معصومیتی کودکانه را در کنار نوعی تلخی غریب به نمایش میگذاشت، در کوتاه زمانی بدل شود به چهره متمایز بازیگری در فیلمهایی خاص؛ چنان که اگر الان این هنرپیشه را چهره اول بازیگری سینمای مستقل هنر و تجربهای بهشمار آوریم، بیراه نیست.
این بازیگر که اول بار در نخستین سال دهه ٩٠ با فیلم پرویز ساخته مجید برزگر دیده شد و همزمان هم مورد تحسین قرار گرفت؛ از آن پس حضوری مداوم در سینمای ایران داشته و در تکتک سالهای پس از آن همه سال در فیلمهایی تواناییهایش را به سینمای ایران ارایه کرده است...
لوون هفتوان با نام اصلی لوون خانکلدیان هفتوان خانکلدیان ٥١سال دارد. بچه ارمنی محله حشمتیه تهران؛ ٣٣سال است در هوای نمایش و بازیگری نفس میکشد. او که در آغاز دهه ٧٠ با نمایش اسب نوشته محمد چرمشیر که پایاننامهاش در رشته هنرهای نمایشی بود، نشان داد قصد حضوری جدی در این عرصه را دارد؛ برای اینکه استعداد و تواناییهایش را به همگان ثابت کند، ٢٠سال انتظار کشید. در این فاصله او را در نقش کوتاهی در فیلم در کوچههای عشق ساخته خسرو سینایی دیدیم؛ که البته نتوانست لوون را در سینما ماندگار کند. پس از آن لوون هفتوان به روسیه رفت و فوقلیسانس خود را در رشته کارگردانی تئاتر از آکادمی هنرهای نمایشی روسیه دریافت کرد. یک دوره مهاجرت به کانادا و تاسیس کمپانی تولیدات هنری لماز و گروه تئاتری ریرا در شهر تورنتو گام دیگر لوون هفتوان برای حضوری جدی در عرصه نمایش است.
در آن روزها این بازیگر و کارگردان با آتیه نمایشنامههایی چون آهای کی اونجاست؟ نوشته ویلیام سارویان؛ عاشق هارولد پینتر؛ شاید رؤیا و دارم خواب میبینم. نمیبینم؟ از لوئیجی پیراندلو؛ مرغ دریایی آنتوان چخوف و یکشنبه از هارچ تارونیان را در مقام بازیگر و کارگردان روی صحنه آورد. در کنار این حضور در فیلم صدای تاریک یا بلک نویز ساخته بهروز افخمی بهعنوان بازیگر اقدام دیگری برای دیده شدن از سوی این بازیگر بود که این نیز به فرجامی خوش ختم نشد. درنهایت لوون در تابستان ۱۳۸۹ پس از ۱۹سال دوری از وطن به ایران بازگشت و در بدو ورود هم پیشنهاد بازی در فیلم لرزاننده چربی و سپس پرویز را دریافت کرد.
چنین شد که دور جدیدی از فعالیتهای لوون در ایران آغاز شد؛ که این بار گامبهگام او را در این سینما ارتقا داد و تبدیلش کرد به گزینه نخست فیلمسازانی که دنبال خلق یک نقش متفاوت هستند. درواقع در فیلمهایی که در سالهای اخیر بازی کرده؛ لوون را میتوان متخصص ارایه چهرهای دوستداشتنی و قابل تامل از بدمنهای سینمایی نامید. جلوهای که بیش و پیش از هر نوع سینمایی آن را در حضورهای او در فیلمهای موسوم به هنر و تجربه دیدهایم...
لوون هفتوان نخستین بار با فیلم پرویز بر سر زبانها افتاد. جثه بزرگ این بازیگر دارایی و اسلحه اصلی او در نقش قهرمان اصلی فیلم پرویز به کارگردانی مجید برزگر بود. در نقش یک مرد ٤٠ساله مجرد که در یک مجتمع آپارتمانی با پدرش زندگی میکند و با همسایهها روابطی دوستانه دارد. اما وقتی پدر تصمیم میگیرد دوباره ازدواج کند و از پرویز میخواهد که خانه را ترک کند؛ احساس انزوا این شخصیت بیآزار را به اعمال وحشتناکی وادار میکند.
در پرویز، لوون هفتوان با جثه درشتش نقش این کودک عظیمالجثه را با جذابیت و توانایی بازی میکند و همین نیز او را به یکی از شخصیتهای ماندگار سینمای ایران تبدیل میکند. لوون البته همزمان با پرویز در فیلم لرزاننده چربی ساخته محمد شیروانی هم نقشآفرینی کرده بود. فیلمی که در جشنواره معتبر ساندنس به نمایش درآمد و در جشنواره رتردام نیز جایزه مهمی را به دست آورد. فیلمهای یک دزدی عاشقانه ساخته امیرشهاب رضویان و مردی که اسب شد ساخته امیر ثقفی دیگر فیلمهای کارنامه لوون هفتوان هستند که البته در اینها در نقشهای مکمل ظاهر شده است. از دیگر فیلمهای لوون باید به فیلمهای دراکولا، غیرمجاز، کوپال، هجوم و کار کثیف اشاره کرد...
رودررو با لوون هفتوان درباره کارنامهاش در مقام یک بازیگر؛به بهانه اکران فیلم «هجوم»
قضاوت، کار را خراب میکند!
خیلی از بازیگران نقشهای منفی وقتی از تجربیات و خاطراتشان میگویند اشاره به این میکنند که خیلیوقتها مخاطبان بهخاطر نقشهای منفی آنها واکنشهای بد نشان داده و حتی بعضیوقتها کار را به درگیری کشاندهاند. شما که در کارنامهتان نقش منفی کم ندارید، آیا با چنین مواردی مواجه شدهاید؟
تاکنون که اصلا چنین تجربیاتی نداشتهام. البته شاید هم به این دلیل باشد که نقشهای منفی که من بازی کردهام با آن تلقی مرسوم از نقش منفی تفاوت دارند. به عبارت بهتر؛ خوشبختانه نقشهای منفی که به من پیشنهاد شده، حداقل اینکه به هرحال در قیاس با کلیت سینمایی که داریم کارهای نازلی نبودهاند. درواقع من نقش منفی بازی نکردهام، نقش آدمها و به اصطلاح انسانهای منفی را بازی کردهام و از این نظر که انسان بودند و میتوانستند مخاطب را متوجه وجوه انسانی و قابلتاملی کنند، آنچنان موجب واکنشهای منفی نشدهاند.
مثل پرویز؟
بله. مثلا در همین فیلم پرویز ببینید این کاراکتر با اینکه در پایان آدم هم میکشد، اما نمیشود این احساس تماشاگر را که در عین بیزاری از رفتارهای پرویز همزمان دلش به حال او میسوزد و با او همذاتپنداری میکند را نادیده گرفت؛ که به دلیل همان وجوه مثبت و انسانی این شخصیت است. من باید بگویم که خوشحالم نقشهای منفی کارنامهام همگی وجوه انسانی دارند و صرفا نیامدهاند که یک موجود تنفرانگیز بدجنس سیاه باشند تا پازل کاراکترهای فیلم را پر کنند. علاوه بر وجوه شخصیتپردازی، حتی وقتی بازی هم میکنم باز دقت میکنم که این وجوه را شناسایی کنم.
یعنی در نقشهای منفی دنبال وجوه مثبت میگردید؟
اینقدر هم پیچیده نیست. من فقط سعی میکنم نقشی را که باید بازی کنم، قضاوتش نکنم و مثلا با این دید سراغ فیلم نروم که قرار است نقش منفی بازی کنم. حتی منفیترین آدمها هم خودشان و رفتارشان را منفی نمیدانند. بهنظر من بازیگر وقتی نقشش را قضاوت میکند، کار خراب میشود.
یعنی چه که بازیگر نباید نقشش را قضاوت کند؟
یعنی با این دید نقش را بازی نکند که این آدم مثبت یا منفی است. مثلا من وقتی قرار شد پرویز را بازی کنم، اگر قرار بر قضاوتکردن بود میتوانستم بگویم این آدم بد است و عامدانه تصمیم میگرفتم آن را بد بازی کنم. اینجور بازیکردن همان قضاوتکردن نقش است. وقتی این اتفاق بیفتد، ناچار ابعاد مختلف شخصیت مدام کاهش و تنزل پیدا میکند و بدتر از آنچه که هست، ارایه میشود. بعضی وقتها آدم مثلا در فیلمهای هندی شخصیتهایی را میبیند که میخواهند با نگاه و اجزای صورت به همه تماشاگران بفهمانند که شخصیت منفی فیلم هستند. اگرچه این کار ممکن است تماشاگر را بیشتر وارد قصه کند و درواقع این کار اگرچه به تماشاچی حالت انزجار میدهد، اما من فکر میکنم این شیوه کار کردن، شیوه درستی نیست.
میخواهید بگویید شما با این دید که دارید نقش یک آدم را بازی میکنید، سراغ نقش میروید؟
دقیقا. بگذارید از اول این روند را توضیح دهم: وقتی قرار میشود که نقش منفی یک فیلمی را بازی کنم، با این نگاه سراغ نقش میروم که این کاراکتر اول از همه یک آدم است و مثل هر آدم دیگری این کارها را انجام میدهد. اینها یکجور ظاهر انسانی به نقش میدهد. حالا دیگر بقیهاش به این ربط دارد که آن آدم قرار است در آن فیلم چه شرایط بهخصوص و موقعیت خاصی داشته باشد. البته باید این را بگویم که این چیزی یا کشفی نیست که مختص من باشد. اولین اصل در بازیگری این است که شما بدون قضاوت درباره نقش آن را ایفا کنید.
به همین دلیل هم هست که شخصیتی مثل مشروب فروش فیلم «کار کثیف» با اینکه بدترین کار را انجام میدهد، اما یک بدمن کلیشهای نشده است.
بله؛ مستان در فیلم «کار کثیف» تولیدکننده مشروبات تقلبی است که در فیلم هم میبینیم باعث مرگومیر افراد زیادی میشود، اما در فیلم او را از اول تا آخر شرور و بد نمیبینیم. حقیقت هم جز این نیست؛ و هیچکس را نمیشود پیدا کرد که از ابتدای خلقت جانی بوده باشد. بیشتر جانیان شخصیتهایی هستند که تحت شرایطی به کارهای جنایتکارانهشان دست زدهاند. در واقع شرایط اجتماعی، اقتصادی، زیستی و نظایر اینها باعث میشوند که یکنفر دست به این کار بزند.
احتمالا درچند سال گذشته خیلیها از شما خواستهاند بازی و حضورتان در فیلم پرویز را تکرار کنید. آخر در سینمای ایران موفقیت یک نقش موجب میشود که همه از آن بازیگر همان بازی را بخواهند.
اتفاقا پیش آمده و طبیعی هم هست. به هرحال نخستین فیلم من که مطرح شد، پرویز بود و طبیعی است که شناختها از من بر پایه آن فیلم شکل گرفته باشد. جالب اینکه حتی بعضی از دوستانی که مرا میدیدند، به شوخی بهم میگفتند توقعشان این بوده که با یک آدم خشن و عبوس مواجه شوند.
خودتان فکر میکنید چرا پرویز این همه موفق شد؟
خب؛ در پرویز تقریبا تمام عوامل خوب جمع شده بودند. وقتی هم فیلمی جلو و پشت صحنهاش خوب جمعوجور شده باشد، طبیعی است که فیلم خوبی خواهد شد.
وقتی در پرویز بازی میکردید، آنجا خبر داشتند که شما نزدیک ٢٠سال سابقه تئاتر دارید؟
نه؛ بیشتر همکارانمان در آن فیلم فکر میکردند چون تیپ و هیکلم شبیه پرویز است، آقای برزگر مرا برای آن نقش انتخاب کرده است. به هرحال، من حدود ۱۹سال ایران نبودم. به همین دلیل هم بود که در ادامه سعی کردم از آن فضا فاصله بگیرم و مثلا در یک دزدی عاشقانه رفتم سراغ یک نقش کمدی. در حقیقت تلاش کردم ادامه مسیرم تکرار پرویز نباشد و الان اگر بفهمم در این راه موفق شدهام خیلی خوشحال خواهم شد.
البته فقط یک دزدی عاشقانه نبود و پشتبند آن در دراکولا هم طنز بازی کردید. آیا به این دلیل است که میخواهید مخاطبان بیشتری داشته باشید؟
خوشبختانه من زیاد درگیر مخاطب نیستم، چون مخاطب را نمیشود پیشبینی کرد. همچنان که کسی نمیتوانست پیشبینی کند قرار است فیلم و نقش پرویز با چنین استقبالی روبهرو شود. البته به هرحال تماشاگر و مخاطب هم برای کسی که کار فیلم و تئاتر انجام میدهد، اهمیت دارد، اما برای من مسأله اصلی این است که دغدغهها و نگرانیهایم را بیان کنم. دلنگرانیهایم درباره موقعیت من بهعنوان انسان در جهان.
فارغ از اینکه یک بازیگر تا چه حد میتواند در پی تصویرکردن دلمشغولیهایش در فیلم کارگردانان دیگر باشد- که این بحث را امیدوارم بتوانیم در آینده با هم پی بگیریم؛ اما این نکته که دو کار پشتسر هم کمدی بازی کردید، از این نمیترسیدید که پس از آن صرفا بهعنوان بازیگر فیلمهای کمدی شناخته شوید؟ خصوصا که فیزیکتان هم تا حدی به این بدفهمی راه میدهد.
این را فراموش نکنید که من در کارنامهام در این ٥-٤سال خیلی فیلمهای متفاوتی دارم. کسی نمیتواند بگوید که دراکولا شبیه پرویز است؛ و این یکی هم شبیه مثلا یک دزدی عاشقانه. حالا اینها را با کوپال مقایسه کنید و آن را هم با هجوم و کار کثیف تا این گفتهام را که اصلا از این نمیترسیدم کلیشه شوم، روشنتر شود. منظورم از گفتن این حرفها این است که هراسی ندارم از اینکه کلیشه شوم و البته چراغ راه من در بازیگری این است که اگر کاری را دوست داشته باشم، حتما تجربه میکنم.
برای اینکه کاری را دوست داشته باشید، چه معیارهایی دارید؟
مثل هر بازیگر دیگری فیلمنامه، موضوع و سابقه کارگردان برایم بسیار اهمیت دارد، اما اولویت اول اول اولم همیشه فیلمنامه بوده و خواهد بود. البته نمیتوانم انکار کنم که جاهایی هم ممکن است در انتخاب یک نقش رفاقت نقش داشته باشد. در این بین یکسری اصول هم دارم برای خودم. مثلا اگر فیلمی را بازی کردم که خوب نشده، از زیرِ کار درنمیروم و بدون هیچ خجالتی بیان میکنم. این را هم باور دارم که کیفیت در کمیت تولید میشود. یعنی نباید ترسید و باید کار کرد و کار کرد و در این بین هم مطمئن باشید که کار خوب هم خواهید کرد. باید بدون ترس کار کرد و دچار روزمرگی نشد.
میتوانید بگویید چه شد که در فیلم پرویز بازی کردید؟ آخر تا جایی که شنیدهایم، زیاد علاقهای به بازی در سینما نداشتید و حتی میگویند که هنوز هم ندارید.
من و برزگر را جعفر پناهی با هم آشنا کرد. پناهی را از زمانی که با فیلمهای دایره و طلای سرخ به تورنتو و مونترال آمده بود، میشناختم و وقتی در سال ٩٠ برای جشنواره فجر به ایران آمدم، پناهی مرا با برزگر آشنا کرد.
خیلیها عقیده دارند که فیلم هجوم و نقشتان در این فیلم ارتباطی با بقیه فیلمهایتان ندارد. شما خودتان هجوم را دوست دارید؟
پیش از اینکه بگویم این فیلم را دوست دارم یا نه؛ باید بگویم که روند ساخت هجوم برایم هیجانانگیز بود. در واقع کار با شهرام مکری مثل یک تمرین تئاتری بود. ما ١٥روز تمام مثل یک گروه تئاتری تمرین میکردیم. بعد از آن ١٥روز هم با دوربین کار کردیم و تصمیم کارگردان این بود که فیلمبرداری را بارها و بارها تکرار کنیم تا درنهایت از بین تمام آنها که گرفته شده، یکی انتخاب شود.
شهرام مکری تا چه حدی درباره نقش راهنمایی میکرد؟
اولش این را که آیا باید این نقش کوتاه را بازی کنم یا نه؛ مرا با تردید مواجه کرده بود و نگران بودم. البته او هم همانگونه که بعد به خودم گفت، نگران انتخاب من بود، اما وقتی فیلمنامه را خواندم و دیدم که فیلمنامه را دوست دارم و شخصیتی را هم که باید ایفا کنم، شخصیتی کلیدی است، خوشحال شدم از اینکه در این فیلم سهمی دارم، اما درباره سوال شما؛ خود من ترجیح میدهم کارگردان، من را برای رسیدن به نقش هدایت کند و خوشبختانه تعامل بسیار خوبی با هم داشتیم.
ارسال نظر