«علی رهبری» فبل از مرگش چه می خواهد؟
اتریش؛ ۶۰ کیلومتری وین و یک بنای ۲۰۰ سالهی قدیمی؛ رهبر سابق ارکستر سمفونیک و رئیس کنسرواتوار تهران اینجا زندگی میکند. علی رهبری یکی از رهبران و آهنگسازان مطرح جهان است که در وین به مایسترو الکساندر رهبری معروف است.
او این روزها سرگرم رهبری ارکسترهای مختلف در گوشه و کنار دنیاست و اوقات فراغت و تنهاییاش را با نقاشی کردن و طراحی سپری میکند.
او که تا کنون بیش از ۱۲۰ ارکستر مانند ارکستر فیلارمونیک برلین، ارکستر ملی فرانسه، ارکستر فیلارمونیک لندن،ارکستر رادیو و تلویزیون بلژیک و بسیاری از ارکسترهای بزرگ دنیا را رهبری کرده و مدیر هنری چندین ارکستر اروپائی بوده است، روزگاری در سنین جوانی رهبر ارکستر سمفونیک و رئیس کنسرواتوار در تهران بود اما چند سال قبل از انقلاب اسلامی ایران را ترک کرد.
البته ارکستر سمفونیک تهران در سال ۸۳ بار دیگر هدایت علی رهبری را به خود دید اما او دوباره به وین بازگشت و به رهبری ارکسترهای دیگر پرداخت.
آنچه میخوانید، حاصل گفتوگوی تلفنی با علی رهبری است. که روایتی از حال و هوای این روزهای او و دیدگاههایش را درباره وضعیت ارکستر سمفونیک تهران در بر میگیرد.
آقای رهبری! این روزها را در وین چگونه میگذرانید؟
سالهاست که در ۲۰۰ کیلومتری وین زندگی میکنم و در واقع محل زندگیام با حرفهی تخصصیام ارتباط زیادی ندارد. حتی در ۱۲ سالی هم که با ارکستر فیلارمونیک بروکسل همکاری داشتم، محل زندگیام را تغییر ندادم و اینجا به آسانی به کار طراحی و نقاشی هم مشغول هستم. البته طی ۴۰ سال گذشته به رهبری ارکسترهای مختلف پرداختم؛ برای رهبری خیلی از ارکسترها دعوت شدم و یا مشغول ضبط اثر بودهام. تا بحال بیش از ۲۰۰ آلبوم به بازار عرضه کردهام.
در حال حاضر ارکستر خاصی را به صورت ثابت رهبری میکنید؟
من تا به حال رهبر دائم و مدیر هنری ارکسترهای فیلارمونیک بروکسل، فیلارمونیک زاگرب، فیلارمونیک مالاگا و ویرتوئوز پراگ و رهبر دائم میهمان فیلارمونیک چک و فیلارمونیک بلگراد بودهام و تقریبا دو هفته پیش نزدیک بود قرار دادی با یکی از ارکسترهای سئول (kbs) را امضا کنم که یکی از بهترین ارکسترهای دنیا است اما خوشبختانه این اتفاق نیفتاد، شاید هم خدا نخواست.
قرار بود رهبر دائم آنها باشم و واقعا یکی از آرزوهایم این است که ارکستر سمفونیک تهران روزی در حد این ارکستر بنوازد اما به این دلیل موافقت نکردم که در یکی از بندهای قرار دادآمده بود که من به عنوان رهبر ارکستر باید هر سال از نوازندگان امتحان بگیرم و من با این موضوع کنار نمیآیم. این رویداد در هیچ جای دنیا مرسوم نیست اما متاسفانه شنیدهام که در ایران هم جدیدا چنین اتفاقی افتاده است.
من با ارکسترهای مختلف بزرگ شدهام و خوب میدانم کار گروهی است که نتیجه میدهد و رهبر ارکستر باید با گروه تمرین کند. همه چیز با نوازنده نیست. من با ارکستر فیلارمونیک برلین که یکی از بهترین ارکسترهای دنیا است، کار کردهام. این طور نیست که شما فکر کنید، تمام نوازندگان درجه ۱ هستند بلکه عوامل متعددی دست به دست هم میدهند.
در کشورهایی مثل سوئد، سوئیس و اتریش به هیچ وجه چنین قوانینی برای نوازنده وجود ندارد و درعین حال بهترین ارکسترها را هم دارند و سطحشان بالاست.
یکی دیگر از شرطهای ارکستر سئول این بودکه ۱۲ کنسرت را در ۱۰ ماه رهبری کنم که برایم مقدور نبود. این روزها از نوازندگان ایران هم تلفنهایی داشتم و پیشنهاداتی به من دادند که اگر رهبری ارکستر سئول را قبول میکردم ما به هیچ کدام از آنها نمیرسیدم.
شما در این سالهایی که در خارج از کشور زندگی میکنید تا چه حد وضعیت ارکسترهای ایران را پیگیری میکنید؟ زیرا همان طور که میدانید ارکسترها در یک سال اخیر وضعیت نا به سامانی داشتند.
همان طور که شما میدانید وقتی ۲۴ ساله بودم از اتریش به ایران آمدم. از من دعوت کردند که رئیس هنرستان عالی موسیقی و کنسرواتوار تهران بشوم و با جوانان ایرانی کار کنم و ارکستری ۱۰۰ نفره با آنها درست کردم این موضوع که میگویم به شش سال قبل از انقلاب برمیگردد؛ این جوانان آنقدر خوب و با استعداد بودند که من اصلا فکر نمیکردم بخواهم روزی ایران را ترک کنم.
من به صورت دائم برای دانشجویان در دانشگاههای مختلف ایران کنسرت داشتم. در شرایطی که هنرستان موسیقی و کنسرتوار تهران را مدیریت میکردم، مخالف شرایطی بودم که وزارت فرهنگ و هنر آن زمان ایجاد کرد.
ارکستر سمفونیک تهران در آن زمان به خاطر بالا بردن سطح اجرا، نوازندگان ایرانی را بیرون کرده بود و به جای آن از نوازندگان خارجی استفاده کرد و اختلاف من با وزیر فرهنگ و هنر وقت همین بود. در این شرایط من هم ایران را با اعتراض ترک کردم.
۳۰ سال کسی به من فکر نکرد در حالی که جایزههای زیادی به نام ایران و ایرانی برده و ارکسترهای بزرگی را رهبری کرده بودم. البته حقیقت این بود که من هم با ایران کاری نداشتم و اطلاعات غلطی بعد از انقلاب به من داده شد. مثلا اینکه گفتند جمهوری اسلامی ارکسترهای ایران را تعطیل کرده است.
آن زمان فکر ایران را از سرم بیرون کردم اما درست هشت سال پیش وقتی آقای ناصری (مدیر وقت ارکستر سمفونیک) من را برای رهبری ارکستر به ایران دعوت کرد، پای تلفن اشک میریخت و گفت: رهبری نمیدانستم تو به ایران علاقه داری! سرانجام به ایران آمدم و دیدم که ایران ارکستر دارد!
رهبری خاطر نشان کرد:متوجه شدم ارکسترها فعالیت دارند و فقط کمی بیبرنامه هستند. از همان هشت سال پیش به آنها علاقه پیدا کردم و پیگیر وضعیتشان شدم.
حتی نامههایی به من نوشتند که برمبنای آن مدیر ارکستر سمفونیک شوم، اما من در پاسخ در نامهای به وزیر نوشتم که وقتی ارسلان کامکار به عنوان کنسرت مایستر در ماه ۱۲۰ دلار حقوق میگیرد که کرایه تاکسی هم نمیشود، نمیتوان در این شرایط ارکستر سمفونیک درست کرد.
اما بعد از آن نامهای که نوشتم به امید اینکه تاثیری داشته باشد، هر روز شاهد یک خرابکاری بودم و نادانیهایی که به ارکستر ضرر میزد.
از نظر شما مشکلات ارکستر سمفونیک در چه مسائلی ریشه دارد؟
من فکر میکنم مرض ارکستر سمفونیک جای دیگری است و به دولت و مذهب ربطی ندارد. بعضیها هرجایی که اوضاع خراب میشود، تقصیر این دو میاندازند در حالی که پایه ارکستر سمفونیک تهران درست ریخته نشده است.
من بیش از ۱۲۰ ارکستر رهبری کردهام و این شغل برایم مانند رانندگی تراکتور میماند. وقتی اوضاع ارکستر را مرور میکنم، یادم میآید، همیشه نیمه حرفهای بوده است. مثلا همیشه از رهبرانی استفاده شده که معمولا بیکار بودهاند.
رهبرانی که به ایران دعوت شدند، رهبرانی بودندکه کار دیگری نداشتند و فقط ایران، آنها را دعوت میکرده است در واقع جلوی رهبران خارجی و حرفهای را گرفتهاند.لازم به یادآوری است که رهبر خوب و حرفهای هیچوقت در این دنیای بزرگ موسیقی بیکار نمیماند.
از طرفی فکر کردند که یک ارکستر ایرانی باید رهبر ایرانی داشته باشد در صورتی که این تفکر به کل اشتباه است. چطور در زمینه فوتبال این اتفاق میافتد و مثلا مربی از کرواسی تیم ملی فوتبال را هدایت میکند؟ اما این در حالی است که رهبر ایرانی ارکستر کرواسی را رهبری میکند.
البته اگر هم زمانی رهبر خارجی آوردند کسی دعوت شد که سطحش از هنرمندان ایران پایینتر بوده است.
پایهریزی ارکسترها باید درست باشد. کاری که آقای چاوز در ونزوئلا کرد را میشود در عرض یک هفته در ایران انجام داد. سواد موسیقایی چاوز از احمدی نژاد بالاتر نبود اما فهمید که برای نشان دادن وجهه کشورش باید یک ارکستر خوب داشته باشد. این ارکستر به جایی رسید که در سطح بالایی در وین ساز زد. من دلم میسوزد؛ آنها هیچ وقت سطحشان از ایران بالاتر نبود اما الان همه از ونزوئلا صحبت میکنند. باید یک قانون، اساسی وجود داشته باشد. اگر یک دستورالعمل اساسی و محکم وجود داشته باشد، هرکسی به خودش اجازه نمیدهد درباره ارکسترها اظهار نظر کند.
شما از تشکیل موسسه ارکستر ایران خبر دارید؟
این خبر را جایی خواندم و فکر میکنم تشکیل موسسه ارکستر فقط وقت صرف کردن است. اینکه وزیر و معاون بعد از چند سال اساسنامه درست کنند، کار به جایی پیش نمیرود. ایران و به طور کلی کشورهای شرقی به اساسنامه نیاز ندارند بلکه به کار و عمل احتیاج دارند.
هیچ نیازی وجود نداشت که برای نوازندگان آزمون برگزار کنند و موسسه تشکیل بدهند.
من پس از ۴۵ سال هنوز عوض نشدم و خوب میدانم که در ایران اغلب این اقدامات یا از روی دوستی و یا دشمنی انجام میشود. کارهای اساسی مملکت را که این گونه انجام نمیدهند. این موسسه ارکستر آیا برای راهاندازی ارکستر اصفهان و شیراز و مشهد هم فکر کرده است؟ چرا وقتی صحبت از کار میشود، شهرستانها سهمی ندارند.
ارکسترها را یا تعطیل کنید و دیگر صحبتش را نکنید یا اینکه نوازندگان را تشویق کنید از ایران بروند و در هنرستانها را ببندید. معلمان موسیقی که خودتان تربیت کردید، در خیابان بریزید؛ اگرنه تصمیم بگیرید، وضعیت را از پایه درست کنید.
این که هرچند وقت یک بار دور هم جمع شوید و چای بخورید و با سرنوشت چند نفر بازی کنید، کار درستی نیست.
شما در ایران دانشمندان موسیقی دارید، مثل روشنروان، پورتراب، علیزاده، داریوش طلایی، شجریان و...
هم در موسیقی ملی و هم در موسیقی غربی آنقدر شخصیت بزرگ دارید که با یک برنامه اساسی میشود در یک هفته کار را درست کرد.
من فکر میکنم، آقای رییسجمهور ، جنتی و مرادخانی آنقدر نامهای خوبی دارند که تمام افرادی که این روزها به من ایمیل میزنند و تماس میگیرند میگویند، الان موقع انجام کار است اما کار این مدیران سختتر است چرا که انتظار از آنها بالاست و اگر کار درست الان انجام نشود، هیچ گاه شرایط درست نمیشود.
ایران پر از هنرمندان با استعداد است و جمهوری اسلامی در مراسم مختلف از ارکستر سمفونیک تهران استفاده کرده است و بنابرین باید برای آن، کارهای اساسی کرد. یک خانه را در ۶ سال میشود ساخت و در ۶ ماه هم میشود این کار را تمام کرد. در حالی که وضع ارکسترهای ایران طوری است که باید هرچه سریعتر به آن پرداخته شود، اگرنه استعدادها میسوزند.
فکر میکنید اگر شرایطی برای حضورتان در ایران فراهم شود، حاضر هستید بار دیگر ارکسترسمفونیک تهران را رهبری کنید؟
صد در صد. من دیگر به هرچه میخواستم رسیدهام و آرزو دارم هم اکنون ارکستر سمفونیک تهران را در همه دنیا رهبری کنم. البته اگر جرئت داشته باشند مرا دعوت کنند.
اگر قرار است اشتباهات گذشته درباره ارکسترها دوباره تکرار شوند، جای من در ایران نیست اما اگر مدیران میخواهند ارکسترهایی در سطح جهان داشته باشند، من برای این کار ساخته شدهام. حاضرم به خاطر ارکستر سمفونیک تهران ارکسترهای بزرگ را رها کنم.
اگر مدیران فکر میکنند، من به درد میخورم، حاضرم ارکستر را در زمان بسیار کوتاه درست کنم.هیچ انگیزهای هم ندارم جز اینکه ارکستر سمفونیک را به درجهای برسانم تا همطراز ارکسترهای درجه ۱ ، آن را در کشورهای بزرگ رهبری کنم. قطعا از نظر مالی نمیتوانند مرا راضی کنند چرا که درآمد ماهانه من نصف بودجه ارکستر سمفونیک است اما نمیخواهم بمیرم و این کار را نکرده باشم.
میخواهم آنچه را که میتوانم در کشور خودم انجام دهم.
نظر کاربران
با این تیتر فک کردم رو تخت بیمارستانه اقا...