پیشنهادهای فرهنگی آخر هفته
جشنوارهای که در همهی استانها اکران دارد. تا امروز فیلمهای «مغزهای کوچک زنگ زده»، «دارکوب»، «بمب؛یک عاشقانه»، «لاتاری»، «مصادره»، «چهارراه استانبول» و «عرق سرد» جزو محبوبهایش هست.
درامی روانکاوانه که به شکلی پینگ پنگی به ما اطلاعات میدهد و شاید هر کدام از ما در مقام تماشاچی چیزهای از خودمان را در کاراکترهای جاندار ببینیم، خصوصا این که داریوش فرهنگ و امید روحانی در کار بازی می کنند. سوژهای جهان شمول و ازلی بدی.
اکران: اکران عمومی که جانی ندارد، «کمدی انسانی» را شخصا ندیده ام اما هر که دیده شاکی است. از داستان فیلم و سرگردانی آدمهای کار، می گویند تحمل فیلم از دشوارترین کارهاست. مگراین که بخواهید در این دو سه روز باقیمانده از جشنواره بروید صف بایستید.
جشنوارهای که در همهی استانها اکران دارد. تا امروز فیلمهای «مغزهای کوچک زنگ زده»، «دارکوب»، «بمب؛یک عاشقانه»، «لاتاری»، «مصادره»، «چهارراه استانبول» و «عرق سرد» جزو محبوبهایش هست. تا لحظه نوشتن این مطلب من فقط «بمب» و «لاتاری» را دیدم. اولی ایدهی قشنگی داشت و افسوس که خیلی مفتون فضاسازی شده بود و لحن چند پارهای داشت که به ریتم کندش نمی آمد و در واقع کار قبلی معادی (برف روی کاج ها) کار بهتری بود. «لاتاری» هم که رسما یک حاتمی کیای جوان با مقادیر محدودی کیمیایی به سینمای ما معرفی می کند. فیلم البته خوش ضرب و سرگرم کننده است اما از لحاظ مضمونی متاسفانه آن نیست که باید. باید مغزها و مصادره را هم دید.
کیوسک: اگر اتفاق خاصی رخ ندهد ، دوشنبه هفته آینده اولین شماره روزنامه «سازندگی» در خواهد آمد به سردبیری محمد قوچانی و با همان تیم موفق کارگزاران. تیمی که پیش از این هفته نامه شهروند، روزنامه هم میهن، ماهنامه مهرنامه، ماهنامه تجربه و البته دورهای درخشان از شرق را به کیوسکها ارائه داده اند. اگر سازندگی زودمرگ نشود وعمر قابل توجهای داشته باشد، کیوسکها جانی خواهد گرفت، آن هم در روزهایی که روزنامه ها بیشتر از همیشه رخوت زدهاند و جانی ندارند.
دیروز بود که خبر آمد روزنامه مردمسالاری از ابتدای سال جدید منتشر نخواهد شد،هفت صبح که از تعداد صفحاتش کم کرده و عصر اقتصاد هم قید پنجشنبهها را زده. با سازندگی احتمالا روزنامهای فراتر از کپی پیستهای مرسوم خواهیم دید. البته ناگفته نماند این روزها روزنامه وقایع اتفاقیه هم با سرگه بارسیقیان خوب کار میکند و خواندنی است.
خورجین: «سه بیلبورد خارج از ابینگ، میزوری». مارتین مک دونا داستان میلدرد (فرانسیس مک دورمند) مادر تنهایی را روایت می کند که در یک شهر کوچک زندگی میکند. دختر میلدرد را کشتهاند و البته تجاوز کرده اند و سوزانده اند. میلدرد نمیتواند با کم کاری پلیس نسبت به پیدا کردن قاتل دخترش کنار بیاید، او طی اقدامی مبتکرانه بیلبوردهای کنار یک جادهی کم عبور حوالی شهر را اجاره میکند و آن ها را تبدیل به متنی اعتراضی علیه مقامات می کند و...
در میان آثار امسال حتی فراتر از «دانکرک» و«لیدی برد» تا این جا همین «سه بیلبورد خارج از ابینگ، میزوری» بهترین و دلنشینترین بوده. کمدی خفیف یک اثر تراژیک که جنون یک مادر تنها و زخم خورده را نشان میدهد و یاد می دهد که چگونه چند لحن را می شود توامان در ساخت یک فیلم بکار برد و چند پاره نشد. شخصیت پردازیها و داستانهایی که به موقع شیفت میکنند تا روایت جاندار جلو برود و ضرباهنگی مناسب داشته باشد.
کتاب: شناختن ترفند و نیرنگ و اصلا ماهیت رسانهها در دنیای پر از رسانه امروز فقط برای اهالی مطبوعات و تلویزیون و... نیست. مردم عادی هم بهتر است مجهز باشند تا کمتر تحت تاثیر موجهای غلط قرار بگیرند. رسانه می تواند یک فیلم باشد، یا یک کانال تلویزیونی و رادیویی و حتی یک کتاب.
«فهم نشانهشناسی رسانهها» مشتمل بر 10 فصل است. فصل نخست کتاب به مفاهیم و روش نشانهشناسی میپردازد و فصل دوم مبانی نظری نشانهشناسی را تشریح میکند.
هشت فصل دیگر «فهم نشانهشناسی رسانهها»، به نشانهشناسی رسانههای گوناگون اعم از رسانههای چاپی، شامل کتاب، روزنامه و مجله، رسانههای شنیداری مانند موسیقی و رادیو، رسانههای دیداری از جمله سینما و تلویزیون، رسانههای دیجیتال مانند رایانه و اینترنت و نیز تبلیغات و رسانههای اجتماعی اختصاص دارد. همچنین این کتاب در فصل نهم به آثار اجتماعی رسانهها پرداخته است.
نظر کاربران
اتفاقا من کمدی انسانی رو دیدم و دوست داشتم...موضوع فیلم کاملا نو بود و اتفاقا تحمل هم کردم فیلمو:) ازین فیلم های فلسفی طور باید خیلی بیشتر ساخته بشه...آزادتر و قوی تر...نکته ی جالبش نبودِ اسم برای شخصیت ها بود...جالب بود...تنها نقطه ی ظعفش بازی ها بود...اگر قوی تر بود بهتر می شد.