کارنامه پرفراز و نشیب «اکبر عبدی»، جادوگر سینمای کمدی ایران
سالهای نخستین دهه ۶۰ و در دورانی که ستارههای سینما و تلویزیون پیش از انقلاب اجازه فعالیت نداشتند یا به شکلی محدود مقابل دوربین میرفتند، نیاز به چهرههایی تازه بود. اگرچه مدیران فرهنگی مخالف ستارهسازی بودند و آن را میراث حکومت قبلی و نظام طاغوتی میدانستند، اما در همان فضای بسته بعضی از بازیگران محبوب شدند و مورد توجه قرار گرفتند.
همکاری با بهترینها
اگر دوره کاری عبدی را به سه دوره تقسیم کنیم، نخستین دوره که از دهه 60 آغاز شده، پربارترین و جدیترین دوران فعالیت حرفهای او در سینماست. سالهایی که علاوه بر محبوبیت مردمی و تبدیل شدن به ستارهای پولساز و قابل اعتماد در گیشه، فرصت همکاری با سینماگران شاخص را به دست آورد. این فرصت به درخشش او منتهی شد و در بسیاری از این آثار عبدی توانست وجوه مختلف بازیگریاش را عیان کند و نشان دهد بازیگری ششدانگ است. بازی در نقش آقای قندی در «اجارهنشینها» یکی از بهترین کمدیهای کارنامه داریوش مهرجویی نقطه آغاز این دوران است. عبدی در این فیلم پر بازیگر، با وجودی که نقش مکمل دارد اما بخوبی دیده میشود. آقای قندی شخصیتی برونگرا و پرتحرک است و در آشفته بازاری که در آپارتمان دیده میشود سهم خود را از ماجراها دارد. عبدی که ذاتاً طناز است، همسو با فضای فیلم بر بار کمیک صحنهها افزوده.
یکی از مهمترین امتیازهای دوران اول فعالیت عبدی این است که او همزمان در سینمای تجاری و هنری موفق است. پرکاری در فیلمهایی که برای جذب مخاطب انبوه ساخته میشوند مانع از آن نبود که او در آثار خاص مقابل دوربین برود یا پیشنهاد کارگردانهای درجه یک را نپذیرد. همکاری با محمدرضا هنرمند در فیلم پرفروش و موزیکال «دزد عروسکها» و بازی در نقش یک کودک با گریمی ویژه جایگاه عبدی بهعنوان ستاره را تثبیت میکرد. او در «سفر جادویی» ساخته ابوالحسن داوودی که متعلق به سینمای کودک و نوجوان بود، هم نقش مردی میانسال را بازی کرد هم در بخش عمدهای از فیلم دوباره در قالب نوجوان ظاهر شد. تیپی که مردم دوست داشتند و او را در این قالب میپسندیدند. «سفر جادویی» مانند «دزد عروسکها» گیشه پررونقی داشت و بخشی از موفقیت هر دو فیلم در جذب مخاطب بهحضور عبدی در آنها باز میگشت.
عبدی در اواخر دهه 60 فرصت همکاری با ناصر تقوایی را هم بهدست آورد. بازی در نقش سرگرد مکوندی یکی دیگر از نقاط قوت کارنامه اوست. اگرچه «ای ایران» بهترین فیلم کارنامه تقوایی نیست اما حضور عبدی در پروژهای که در تولید و اکران بارها دچار مشکل شد، در نهایت به نفع او بود. عبدی در این فیلم، نوعی دیگر از بازی طنز را تجربه کرد و جنس بازیاش با تجربههایی که در سینمای کمدی داشت، متفاوت و قابل قبول است. بازی در نقش ملیجک در «ناصرالدین شاه آکتور سینما» زمینه حضور او در «هنرپیشه» را فراهم کرد. فیلمی اجتماعی و تلخ درباره سینما و پشت پرده زندگی ستارگان. موضوعی که زندگی شخصی و موقعیت حرفهای عبدی را تداعی میکرد.
روزهای سخت
کارنامه اکبر عبدی در دهه ۷۰ پرفراز و نشیب است. بازی در فیلمهای صرفاً تجاری مثل «تحفه هند»، «آقای شانس» و «آرزوی بزرگ» هنر او را هزینه ساخت فیلمهای نازلی میکرد که مخاطبان فقط به خاطر نام و اعتبار او برای دیدنشان مشتاق میشدند. این روند البته به مرور زمان باعث شد موقعیت این ستاره متزلزل شود و جایگاه او در اواخر دهه ۷۰ و با ورود نسل تازهای از جوانان بازیگر تغییر کند. سینمای دوران اصلاحات، سینمای اجتماعی و انتقادی بود و عبدی گزینه مناسب بازی در این فیلمها نبود.
محبوب برای همیشه
برای بازیگر حرفهای حفظ یک روند در طول دوران کاری آسان نیست. بسیاری از بازیگران بزرگ سینمای ایران و جهان، در کارنامهشان تجربیاتی شکستخورده دارند. نمیتوان ستاره بود و اشتباه نکرد، نمیتوان ستاره بود و ستاره ماند. این قصه برای عبدی، مانند صدها ستاره دیگر تکرار شد. او حالا از سالهای جوانی فاصله گرفته، نامش کمتر باعث انتخاب یک فیلم برای تماشا میشود اما در همین دوران دشوار بازی در «خوابم میاد» نشان داد سرچشمه ذوق و هنر او خشک شدنی نیست. او هنوز شیرین است، قدرت بازی در نقش جدی و طنز را دارد و میتواند یک نقش خنثی را تشخص بدهد.
کودک بازیگوشی که با یک کیف روی دوش در راه مدرسه میدوید در «بازم مدرسهام دیر شد»، پدری عصبی و جوشی اما مهربان در مجموعه «در خانه»، کودک شیرین زبان «محله بهداشت»، دنیا و عباس در «آدم برفی»، غلامرضا در «مادر»، آقای قندی «اجارهنشینها»، یارولی در «نان، عشق و موتور هزار» و مادر در «خوابم مییاد». اکبر عبدی برای همه تصاویری که برای چند نسل از ایرانیان خلق کرده، در قلبمان زنده است. بخشی از خاطرات ما از کودکی، جوانی و سینما با نام او و هنرش گره خورده است. فراموشش
نخواهیم کرد.
به معنای واقعی بازیگر است
هوشنگ مرادی کرمانی - نویسنده پیشکسوت ادبیات داستانی: درباره اکبر عبدی و علاقهای که به او و بازیگریاش دارم بارها سخن گفته ام، با وجود این آنقدر برایم عزیز و دوست داشتنی است که باز هم با اشتیاق از او بگویم. بدون هیچ تعارفی میگویم، اگر قرار باشد از میان بازیگران ایرانی بعد از انقلاب فردی را مثال بزنم که به معنای واقعی کلمه بازیگراست، او اکبر عبدی است. عبدی هنرمندی نیست که تنها اتکایش آموزش تجربی یا آکادمیک این هنر باشد بلکه به صورت کاملاً ژنتیکی و خدادادی بازیگر است.
او از معدود بازیگرانی است که وقتی نقشی را میپذیرد دیگر خبری از خود او در کاراکتری که به جای آن بازی میکند نیست، این در حالی است که اغلب بازیگرانمان وقتی در نقشی بازی میکنند بخشی از شخصیت خود آنان هم در آن میآمیزد و در هر بازیشان میتوان تا حدی خود واقعیشان را هم دید.
علاوه بر این شانسی که عبدی به طور خدادادی در این عرصه داشته و دارد تنها به هنربازیگریاش باز نمیگردد چرا که از نظر چهره و فیزیک ظاهری هم به گونهای است که قابلیت گریمپذیری بسیاری دارد. خودش هم شخصیتی بسیار جذاب و دوست داشتنی دارد، نمیدانم چطور بگویم اما گمان میکنم جذابیتی خدادادی یا به اصطلاح کاریزمای خاصی دارد که مخاطب را به سوی خود میکشاند.
عبدی طی سالهای فعالیتش با اغلب کارگردانان مشهور سینما و تلویزیون کار کرده، از علی حاتمی گرفته تا ناصرتقوایی، داریوش مهرجویی و دیگران. اگرچه همین توجهی که کارگردانان مطرح به او داشتند از جهاتی هم باعث بدشانسیاش شد، آنچنان که طی سالهای فعالیتش گاه در آثاری بازی کرد که ای کاش بازی نمیکرد.
نمی دانم چرا اما نه تنها بازیگران، بلکه حتی نویسندگان و ورزشکاران مطرح هم بدرستی قادر به مدیریت موقعیت خود نیستند. تصور کنید فلان نویسنده وقتی معروف میشود آنقدر کتاب مینویسد که همین میشود بلای موفقیتش، درباره عبدی هم همین طور است، اگر مدیریت درستی درباره موقعیتش داشت بیشک میتوانست بهترین بازیگر بعد از انقلاب کشورمان باشد. حیف، نه اهالی فرهنگ و هنرمان این کار را بلدند و نه اینکه جایی برای انجام آن وجود دارد، درست برخلاف کشورهای دیگر. با وجود این گفتهها باز هم معتقدم که عبدی یکی از بهترینهای سینما و تلویزیون ایران است و برای او عمری طولانی آرزو دارم.
گریمخورترین صورت
ابوالحسن داوودی - کارگردان سینما: اکبر عبدی از آن دست بازیگرانی است که به لحاظ حرفهای چه ارتباط با او را دوست داشته باشید و چه نداشته باشید نمیتوانید منکر این شوید که یک پدیده است. نمونه عبدی در سینما و تلویزیون کشورمان بسیار کم پیدا میشود و شاید همین مسأله منجر به آن شده است که در کارنامه کاریاش نه تنها کارهای خوب، بلکه کارهای بد هم دیده میشود. با وجود این حاصل کار او از منظر بازیگری و چیزی که از خود در این هنر به جای گذاشته آنقدر شاخص و درخشان است که بیاغراق میتوان تأکید کرد تعداد افرادی همچون او در هنربازیگری به سختی به انگشتان دو دست میرسد.
تراژیکهای عجیب یک کمدین
امین تارخ - بازیگر سینما: اکبر عبدی هم تراژدین خوبی است و هم کمدین خوبی! اما سینما و تلویزیون از تمام ظرفیت اکبر عبدی در زمینه فیلمهای درام و بازیهایی که جدیت یا استحکام شخصیتی خاصی دارند بهره نبرده یا درواقع خودش از سینما دریغ کرده یا سینما این بعد از تواناییهای او را از سینما دریغ کرده است. من اشاره میکنم به سکانس 14دقیقهای فیلم «هنرپیشه» و صحنهای که عبدی راجع به بچه صحبت میکند، خودش گریه میکند و پابهپایش تماشاگر هم اشک میریزد. این صحنه قابل استنادترین مدرک برای قدرت بازیگری جدی و دراماتیک اکبرعبدی است یا اشاره میکنم به بازی زیبایش در فیلم «مادر» که به نظرم بیشباهت به یک درس بازیگری نیست.
منزلت اکبر عبدی به مناسبات مردمی بودنش است. اکبرعبدی از بطن و متن مردم آمده است و میداند که چگونه با مردم ارتباط برقرار بکند. در بازی همه تلاشش این است که تماشاگر را یک تماشاگر عام ببیند و تمام ظرفیتها و توانش را به کار گیرد تا اینکه با تماشاگر بسیار صمیمانه رو به رو شود؛ یا در قالب بازی کاراکترهای جدی که تعدادش کم بوده یا در قالب بازیهای طنزآمیزی که با لهجههای مختلف در سینما و تلویزیون به یادگار گذاشته است. در نهایت به اعتقاد من تمام کارهای اکبر عبدی قابل ستایش است و من به سهم خودم به احترامش کلاه از سر برمیدارم و تعظیم میکنم.
مراقب هنر و جایگاهت باش
فریدون آسرایی - خواننده: اکبرعبدی از معدود بازیگرانی است که میتواند اکثر نقشها را بخوبی ایفا کند. اگر چه اظهارنظر درباره کیفیت کاری او با صاحبنظران این عرصه است اما بهعنوان یک بیننده عام باید بگویم گرچه اکبر عبدی بازیگر طنازی است اما صحنههای تراژیک بازی او را میتوان با چهرههایی چون پرویز پرستویی مقایسه کرد. از این عزیزان هرچقدر قدردانی شود بازهم کم است اما یک انتقاد هم بر ایشان وارد میدانم اینکه مراقب هنر و جایگاهش نیست و بهعنوان نمونه در فیلم کارگردانی بازی کرد که روزگاری فیلمهای روی پرده را پایین میکشید. به خاطر بقیه کارهای درخشان او برای این بازیگر بزرگ آرزوی موفقیت و سربلندی دارم.
عاشق کار و مردم
کامبیز دیرباز - بازیگر سینما و تلویزیون: حدود ۱۲ سال پیش بود، سر سریال «در چشم باد» در نخستین دیدار آنقدر خندیدم که تمام عضلات صورتم درد گرفت. بچههای گریم سعی میکردند قبل از آمدنش کار را تمام کنند چون او که میآمد خنده مجال کار را میگرفت و حتی گاهی گریمورها مجبور میشدند گریم ما و عمو اکبر را تجدید کنند. همه آنهایی که با اکبر عبدی کار کردهاند لابد روزهای خاطرهانگیزی را با او ثبت کردهاند. هنوز بازی ایشان در نقشی که میگفت بازم مدرسهام دیر شد را از یاد نبردهام و غمی که بعد از پایان هر قسمت بر دلم مینشست را دوباره در زمانی که ایشان درگیر بیماری بودند تجربه کردم.
وقتی حرف از درد مردم میشود...
مجید صالحی - بازیگر سینما و تلویزیون: بازی کردن در کنار کسی که بهترین نقشها را درسینمای ایران رقم زده است قطعاً کار سخت و در عین حال لذت بخشی است. کسی که لقب مرد هزار چهره را به او دادهاند و بحق هم شایستگی این لقب را دارد و قطعاً این لقب تنها بهدلیل گریمهای متفاوتی نیست که روی چهرهاش نشسته است؛ بلکه بازیهای او در کارهای مختلف است. بازیگری که تک تک نقشهایش یک درس بازیگری است.
ارسال نظر