افسانه بایگان؛ غرور و صلابت غبطه برانگیز
وقتی که در سال ۵۶ دختر دوم شایسته ایران شد، اصلا فکرش را هم نمیکرد که سال بعد در روز تولدش شاه ایران کشور را ترک کند.
در «سربداران» او علاوه بر منشیگری صحنه و کمک به گروه کارگردانی نقش عروس ارغون شاه مغول را هم بازی کرد و نشان داد استعداد بازیگریاش کمتر از هنرهای دیگرش نیست و عروس ارغون شاه یکی از ستارههای دهه بی ستاره شصت شد.
سربداران: غرور و صلابت زنانه در سریالی تاریخی
سریال «سربداران» یکی از اولین سریالهای ابتدای انقلاب هنوز هم رقیبی برای هماوردی ندارد، زمانی که تلویزیون دو شبکه - بخوانید کانال - بیشتر نداشت. «سربداران» قصه قیامی است که آغازش از خراسان بود و علیه حمله مغول به ایران شکل گرفت. بایگان در این کار نقش عروس ارغون شاه را بازی میکرد که غرور و صلابتش به یاد همه کسانی که این سریال را در زمان خود دیدهاند، مانده است. افسانه بایگان با «سربداران» میخش را در تلویزیون و سینمای ایران محکم کوبید.
بگذار زندگی کنم: ملودرامهای اشک انگیز دهه شصت
در اینکه فیلم بسیار سطحی است شکی نداریم، اما همین فیلم سطحی توانست تماشاگر را طوری به سالن سینما بکشاند که در آن سالها بسیار بیشتر از سالهای بعدش به خاطر و حافظه مانده است. بایگان در این فیلم قطب اصلی ماجرای طلاق است و آن طرف هم مهدی هاشمی قطب مثبت ملودرام. افسانه بایگان حالا دیگر به یکی از پولسازترین بازیگرهای دهه شصت تبدیل شده بود.
دو فیلم با یک بلیت: جور دیگری باید بازی کرد
داریوش فرهنگ دقیقا میدانست با افسانه بایگان چطور برخورد کند، پس نقشی به او داد که انگار خودش زندگی کرده بود. بازیگری که در فیلمهای اکشن بازی میکند، اما میخواهد از ایران برود. بایگان در «دو فیلم با یک بلیت» توانست روی دیگری از بازیاش را جلوی دوربین بیاورد. تا آن زمان تماشاگر تنها وجه فم فتال بودن ماجرا را از بایگان دیده بود، اما اینجا دیگر نمیشد آن فرم بازی کرد، باید مقابل دوربین طوری بازی می کرد که مخاطب بپذیردش، پس خودش را به داریوش فرهنگ سپرد و نتیجه کار را وقتی روی پرده دید، خودش اذعان کرد نقشی متفاوت با سایر نقشها بازی کرده است.
خواهران غریب: مادر؛ نقشی که کمتر بازی کرده است
«خواهران غریب» حکایت یکی از معدود بازیهای مقابل خسرو شکیبایی است که هر بازیگری آرزو داشت که این اتفاق حتی شده یک بار برایش بیفتد. برای افسانه بایگان این اتفاق افتاد و بازی در مقابل شکیبایی برای بایگان رفت جزو افتخارات فراموشنشدنی زندگیاش.
هر بازیگری نیاز دارد که حوزههای مختلف را تجربه کند. این اتفاق برای بایگان در «مرد عوضی» افتاد و پای او را به کمدی باز کرد. «مرد عوضی» با حضور پرویز پرستویی و سیمین معتمدآریا احتمالا نمیتوانست این جذابیتی که الان دارد را داشته باشد، اگر مثلث پرستویی، معتمدآریا و بایگان حضور نداشتند. زن اول جمشید جم که میفهمد مغز یک آدم دیگر را روی آناتومی شوهرش سوار کردهاند و حالا عادی دارد نفس میکشد و فکر میکند، جمشید جم حالا نه آن است و نه این، و هم آن است و هم این. بایگان میبایست این حوزه را هم در کارنامه کاریاش تجربه میکرد تا شخصیت بازیگریاش کامل میشد.
کافه ستاره: زن کافهدار جنوب شهری
یکی از نقاط اوج بازیگری افسانه بایگان بیشک «کافه ستاره» است. یک زن افسرده کافهدار، که خرج و دخلش با هم نمیخواند و صاحب کافه هم هر سال بر اجاره اضافه میکند. بایگان با «کافه ستاره» از زاویه بازیگر خوشگل پولدار بیرون آمد تا تجربههای متفاوتتر و جذابتری داشته باشد.
افسانه بایگان الان ۵۶ سال تمام دارد و کاملا به عنوان بازیگر حرفهای شناخته میشود، هر چند خیلی نقشهای متنوعی نپذیرد و نخواهد ریسک بالایی در پذیرفتن نقش انجام دهد، اما همچنان بازیگر مغرور و با صلابت دهه شصت در ملودرامهای اشکانگیز است.
ارسال نظر