علی انصاریان: هنوز از دیدن فیلمهای راکی انگیزه میگیریم
از بروسلی، جکی چان، سیلوستر استالونه و فرانکی تا جت لی، بسیاری از هنرپیشههای بزرگ سینمای جهان چهرههای موفق ورزش بودند. ما هنوز فیلمهای راکی را میبینیم و از آنها انگیزه میگیریم، اما این چیزها واقعا در سینمای ایران دیده نمیشود.
جشنواره یازدهم هم تمام شد و شما هم با دو نقش متفاوت در آن حضور داشتید. فیلم «کاپیتان امیر» اما انگار اثر شاخصی در جشنواره بود و در قالب روایتی مستند به ژانر دفاع مقدس هم پهلو زده است. کمی از نقشآفرینی در این فیلم میگویید؟
پیش از هر چیز باید بگویم کار بسیار سختی بود. یکی از دشوارترین کارهایی که در سینما انجام دادم بدون شک «کاپیتان امیر» بود. این فیلم همانطور که گفتید در حالوهوای دفاع مقدس ساخته شده و درواقع زندگینامه شهید مهدی رضاییمجد است؛ فوتبالیست برجسته تیمملی جوانان ایران که زمان جنگ تحمیلی برای دفاع از میهنمان، به جبهه میرود و شهید میشود. درباره فیلم «حس خوب زندگی» هم باید بگویم، داستان این فیلم درباره مردی است که دو دختر دارد و همسرش را از دست داده است. او پیش از ازدواج بازیکن فوتبال بود، اما با شرطی که همسرش میگذارد و به دلیل علاقه به او، از فوتبال میگذرد. این مرد روزی در هتل با پسری آشنا میشود که آرزوی حضور در تیمملی فوتبال را دارد و... فکر کنم دارم همه فیلم را تعریف میکنم! (میخندد)
نقشآفرینی در قالب یک شخصیت حقیقی کار دشواری به نظر میرسد. از بازی در نقش شهید رضایی مجد رضایت دارید؟
خب بله. به نکته خوبی اشاره کردید. وقتی قرار است در نقش شخصیتی حقیقی مقابل دوربین بروید، بدون شک کارتان چندبرابر سختتر میشود. من علاوه بر مطالعه روی شخصیت این شهید بزرگوار ، با خانواده محترم رضاییمجد هم صحبتهای زیادی کردم. این شخصیت برای من بسیار خاص بود.
چرا؟
زمانی همه ما، بازیکنان دهههای گذشته فوتبال، در جامهایی بازی میکردیم که نام شهید رضاییمجد زینتبخش آنها بود و من از کودکی با نام او آشنا بودم. زمانی که قرار شد در کاراکتر این بازیکن و شخصیت دوستداشتنی به ایفای نقش بپردازم، ناخواسته بسیاری از خاطرات دوران کودکی و نوجوانی به ذهنم هجوم آوردند. امیدوارم شرمنده خانواده محترم رضاییمجد نشده باشم.
تا آنجا که بهعنوان یک خبرنگار ورزشی در خاطرم مانده، شما سابقه نقشآفرینی در آثار ژانر دفاع مقدس را نداشتید.
همینطور است؛ البته در نقشهای نظامی سابقه حضور داشتم؛ مثلا یک بار در نقش یک خلبان بالگرد بازی کردم که حوادث متعددی برایش رخ میدهد. البته آن فیلم در ژانر دفاع مقدس نبود و مربوط به جنگ تحمیلی عراق علیه ایران نمیشد. یک بار هم در نقش سرگردی به نام صارمی جلوی دوربین رفتم که آن هم در ژانر فیلمهای جنگی تعریف نمیشد. بله با شما موافقم؛ «کاپیتان امیر» نخستین تجربه من در سینمای دفاع مقدس بود.
به نظر میرسد عوامل تولید در تدوین «کاپیتان امیر» کمی شتابزده عمل کردهاند و غیر از محورهای مستند فیلم، خردهروایتها به قول معروف پخته نیستند. همچنین در طراحی صحنه ضعفهای تکنیکی وجود دارد؛ ضمن اینکه به نظر میرسد فیلم در بخش غیرمستند خود با بخش مستند، چندان بالانس نیست. قبول دارید این نقاط ضعف باعث شد «کاپیتان امیر» در جشنواره یازدهم به آنچه شایستهاش بود نرسد؟
خب خدا را شکر که شما خبرنگار ورزشی هستید! (میخندیم) اولا که «کاپیتان امیر» در بخش ورزش و سبک زندگی فعال برنده تندیس جشنواره و دیپلم افتخار شد و خانواده محترم رضاییمجد هم در مراسم پایانی تجلیل شدند. ثانیا بههرحال هر فیلمی نقاط ضعف و قوت دارد؛ من هم منکر آن نیستم. اتفاقا به کارگردان هم گفتم این فیلم به بازنگری نیاز دارد و اگر آن را دوباره شخم بزنید، باید کار از اول مونتاژ شود. برخی سکانسها هم به دلیل همان عجلهای که شما گفتید از روایت اصلی ماند که اگر به فیلم اضافه میشدند، کار بسیار بهتری از آب درمیآمد. بههرحال این یک تجربه بسیار خوب و متفاوت برای من بود.
موضوع فیلم خیلی به حقیقت ماجرا وفادار مانده. به نظرتان اگر در فیلمنامه کمی تصرف میشد، تعلیق بیشتری به وجود نمیآمد؟
شما از سینمای مستند صحبت میکنید نه داستانی. نویسنده فیلمنامه میتواند در روایت داستانی دست به دخل و تصرف بزند، اما شما در این فیلمنامه، روایتهایی از خانواده شهید را به تصویر میکشید. من اول مصاحبه هم گفتم «کاپیتان امیر» درواقع زندگینامه شهید مهدی رضاییمجد است؛ پس نمیتوانستیم در روایت زندگی او دست ببریم؛ نمیتوانیم دروغ بگوییم و به حرفهای خانواده و همرزمان رضاییمجد بیتفاوت باشیم.
از سختی این کار صحبت کردید؛ این سختی مقابل دوربین بود یا در حاشیه کار ؟
ما در سردترین روزهای زمستان مجبور بودیم سکانسهای این فیلم را اجرا کنیم. فکر کن در سرمای شدید پشت موتور بنشینی و صحنهها هم در کانال آب فیلمبرداری شود! آفیش ما هم از ساعت ۵ بعدازظهر تا ۶ بامداد روز بعد بود. خیلی اذیت شدیم، اما همه عوامل تلاش میکردند کارشان را با بهترین کیفیت ارائه دهند.
زمانی که شهید رضاییمجد در جبهه بود، به نظر میرسد شما به دبستان میرفتید. از فوتبال در سالهای جنگ تحمیلی چیزی در خاطرتان مانده است؟
بله بهخوبی یادم هست؛ حتی زمانی که بازیهای جام باشگاههای تهران در ورزشگاه شهید شیرودی برگزار میشد من به آنجا میرفتم. فکر میکنم اواسط دهه ۶۰ بود که به دلیل استقبال زیاد مردم از بازیهای پرسپولیس، دیدارهای این تیم به ورزشگاه آزادی منتقل شد، اما باز هم ما نمیتوانستیم قید فوتبال را بزنیم. همان وقت در محلهمان چهار سینما بود و درواقع زندگی من از همان دوران در سینما و فوتبال خلاصه میشد.
با وجود گذشت بیش از یک دهه از عمر جشنواره فیلمهای ورزشی، هنوز اهداف متعالی آن که توسعه فیلمسازی ورزشی است برآورده نشده است. واقعا چرا سینمای ایران به سمت ورزش حرکت نمیکند؟
شما حتما فیلم «فرار به سوی پیروزی» را دیدهاید. این فیلم سال ۱۹۸۱ تولید شد؛ حدود ۴۰ سال پیش، اما تماشاگران همین حالا هم از دیدن آن لذت میبرند. واقعا این فیلم تماشایی و جذاب است. خب ما چهکار کردیم؟ کدام فیلم ورزشی در ایران تولید شده است که کارش گرفته باشد؟
فکر میکنم اوایل دهه 60 فیلم «خط پایان» ساخته محمدعلی طالبی از معدود کارهای موفق این ژانر بود. قبول دارید؟
«خط پایان» واقعا فیلم خوبی بود و از کارهای برجسته دوران خود محسوب میشود، اما فکر میکنم کار این فیلم هم آنطور که باید نگرفت. ما فیلم «روز باشکوه» را هم داشتیم، اما غیر از این یکیدو فیلم واقعا سینمای ورزشی ایران کجاست؟ از بروسلی، جکی چان، سیلوستر استالونه و فرانکی تا جت لی، بسیاری از هنرپیشههای بزرگ سینمای جهان چهرههای موفق ورزش بودند. ما هنوز فیلمهای راکی را میبینیم و از آنها انگیزه میگیریم، اما این چیزها واقعا در سینمای ایران دیده نمیشود.
ممکن است خود شما روزی فیلمی در قوارههای «فرار به سوی پیروزی» بسازید؟
خب اینکه شوخی است!
شوخی؟
بله. بازسازی شاهکارهای ورزشی و سینمایی دنیا در ایران واقعا شوخی است. شما میتوانید فیلمهایی شبیه به راکی در ایران بسازید؟ میتوانید «گاو خشمگین» را به سینمای ایران بیاورید و چیزی مشابه آن بسازید؟ نه نمیتوانید. اینها شوخی است.
فکر میکنید ورزش ایران و بهویژه فوتبال این ظرفیت را دارد که دستمایه ساخت فیلمهای متعدد شود؟
اصلا شک نکنید. ما نباید فقط به فکر ساختن فیلم باشیم.؛ باید اصولی کار کنیم و حرفهای جلو برویم. دستکم فکر میکنم در بخش مستند میتوانیم کارهای بزرگی بکنیم. واقعا وقتی مستند مارادونا را میبینم لذت میبرم. چند وقت پیش هم مستندی از زندگی زلاتان دیدم و با خودم گفتم واقعا ما نمیتوانیم چنین آثاری تولید کنیم؟! فکر میکنم ما این ظرفیتها را داریم.
و جایی خواندم یکی از الگوهای شما «اریک کانتونا»، بازیکن برجسته تیمملی فرانسه و باشگاه منچستریونایتد، بوده است. این موضوع صحت دارد؟
مگر میشود کانتونا را دوست نداشت! من به خاطر او یقه بالا دادم (کانتونا عادت داشت یقه پیراهن خود را همیشه بالا بدهد)، کتک زدم و کتک خوردم. او واقعا دوستداشتنی بود و هست؛ چه در قاب سینما، چه در ورزشگاه فوتبال.
اما انگار کانتونا نتوانست موفقیتهای ورزشی خود را در دنیای سینما هم تکرار کند و هنرپیشه چندان موفقی نشد.
با شما همعقیده نیستم؛ اتفاقا چند کار بسیار خوب از او دیدم؛ مثل فیلم «به دنبال اریک» که زندگینامه خود کانتونا بود. در فیلمی هم نقش یک افسر پلیس را بازی میکرد و بسیار هم موفق بود. ورزشکاران متعددی در دنیای سینما حضوری موفق داشتهاند. امیدوارم این اتفاق در ایران هم رخ دهد.
ارسال نظر