۶۶۳۸۴
۱ نظر
۵۰۱۲
۱ نظر
۵۰۱۲
پ

گفتگو با خالق پل چوبی، عاشقانه سیاسی

با اكران «پل چوبي» پرونده فيلم‌هاي تحريمي حوزه هنري بسته شد. فيلمي كه دو سال در نوبت اكران باقي ماند و تعبيرها و تفسيرهاي زيادي از آن شد.

گفتگو با خالق پل چوبی، عاشقانه سیاسی

روزنامه هفت صبح: با اكران «پل چوبي» پرونده فيلم‌هاي تحريمي حوزه هنري بسته شد. فيلمي كه دو سال در نوبت اكران باقي ماند و تعبيرها و تفسيرهاي زيادي از آن شد. يكي از پرستاره‌ترين آثار اخير سينماي ايران با حضور بازيگراني چون مهناز افشار، بهرام رادان، هديه تهراني و مهران مديري با وجود تعداد كم سينماهايي كه به آن اختصاص يافته است، افتتاحيه موفقي داشت.

گفتگو با خالق پل چوبی، عاشقانه سیاسی

با مهدي كرم‌پور، كارگردان و يكي از نويسندگان فيلمنامه «پل چوبي» درباره داستان فيلم و كارگرداني و حاشيه‌هايي كه حوزه هنري برايش به وجود آورد، صحبت كرديم. «پل چوبي» يك فيلم عاشقانه است درباره روابط پيچيده بين آدم‌ها كه اسير گرفتاري‌هاي سياسي و اجتماعي هم مي‌شوند. فيلمي كه روح زمانه‌اش را دارد و با وجود نقطه ضعف‌هايش يكي از معدود فيلم‌هاي سال‌هاي اخير سينماي ايران است كه مي‌تواند بر مخاطبش تاثير بگذارد.

به‌نظرم بهتر است از اينجا شروع كنيم كه «پل چوبي» قرار بود يك فيلم عاشقانه باشد و در دلش ارجاعاتي هم به حوادث سياسي و اجتماعي داشته باشد يا به گفته برخي يك فيلم هوشمندانه سياسي است كه يك داستان عاشقانه هم چاشني آن شده‌؟

«پل چوبي» يك فيلم عاشقانه است كه بستر سياسي دارد. در يك مقطع خاص زماني دارد اتفاق مي‌افتد و البته درباره اينجا و اكنون هم صحبت مي‌كند اما طرح فيلم از «كازابلانكا» گرفته شده است. فيلم «كازابلانكا» را خيلي دوست داشتم و فيلم محبوبم بود و بعد از مدت‌ها مي‌خواستم برداشتي از آن را بسازم. اما آن اتفاقي كه در فيلم «كازابلانكا» افتاد جنگ‌جهاني دوم و عامل پيش‌برنده قصه، ما اينجا نداشتيم. مي‌توانستيم البته به حوادث گذشته اشاره كنيم ولي مشكلش اين بود كه خيلي كهنه بودند و آن وقت با نسل جديد نمي‌توانست ارتباط برقرار كند. نزديك‌ترين چيزي كه اتفاق افتاده بود و محمل خوبي مي‌شد براي كاراكتري كه به دلايل قبلي ديگر حاضر نيست در مسائل سياسي حضور پيدا كند، انتخابات ۸۸ بود. ما يك داستان عاشقانه مي‌خواستيم با شخصيتي كه مثل ريك فيلم «كازابلانكا» اصلا حاضر نيست با سياست سر و كار پيدا كند. البته «پل چوبي» اشارات اجتماعي و سياسي هم مي‌تواند داشته باشد. بهتر است بگويم كه مي‌شود تاويل‌هاي سياسي و اجتماعي از فيلم كرد اما اصل مطلب اين بود كه مي‌خواستيم يك عاشقانه بسازيم كه طرح كلي قصه‌اش شبيه «كازابلانكا» باشد.

گفتگو با خالق پل چوبی، عاشقانه سیاسی

خب اين بستري كه براي فيلم فراهم كرديد خيلي كمك كرده كه «پل چوبي» متعلق به يك زمان و فضا و جغرافياي خاص شود. فيلمي است كه مي‌شود نشان داد و گفت سال ۸۸ زندگي ما اين‌طوري بود. فيلم جو و اتمسفر است. اين جو و اتمسفر به‌نظرت بيشتر به‌خاطر همان فضاي انتخابات است كه خوب از كار درآمده؟

ببين يك پلان هم از ماجراي انتخابات در فيلم وجود ندارد ولي آن فضا و حس در فيلم وجود دارد. درآوردنش كار خيلي سختي بود. براي اينكه ما نمي‌خواستيم حتي يك پلان از يك تجمع يا زد و خورد در فيلم داشته باشيم و نمي‌خواستيم هم كه طرف كسي را بگيريم. چون در «پل چوبي» اصلا طرف گرفتن اهميت نداشت. مهم اين بود كه بگوييم سياست از مشروطه تا الان با ما آمده و از روي خصوصي‌ترين لحظه‌هاي ما عبور كرده است. يعني از آن زمان ما انسان‌‌هاي سياست‌زده‌اي هستيم و نه سياسي. متاسفانه سياست از ما عبور مي‌كند و مي‌تواند خيلي چيزها را در مناسبات و زندگي ما به هم بريزد.

خارج از اينكه چه طرفي باشيم يا چه نگاهي داشته باشيم به يك مقوله سياسي. همان‌طور كه به درستي اشاره كردي من دوست داشتم اينجا و اكنون را ثبت كنم ولي فارغ از نگاه رسمي. چون در طي اين سال‌ها نگاه رسمي فيلم‌هاي خودش را ساخته بود. ما سعي كرديم در بخش خصوصي و خارج از مناسبات قدرت‌ها و جناح‌ها از عشق بگوييم و از اينجا و اكنون و اينكه اين نسل چطور زندگي كرد. فريدون جيراني بعد از ديدن اين فيلم به من تلفن كرد و گفت خيلي جالب است من هيچ فيلمي را نديده بودم كه نوستالژي دهه ۷۰ داشته باشد.

گفتگو با خالق پل چوبی، عاشقانه سیاسی

اشاره به سال ۷۸ خيلي كوتاه است ولي دقيقا آدم را دوباره ياد آن حال و هوا مي‌اندازد. دقيقا نكته اين است كه چطور بدون نشان دادن پلان به اين جو رسيدي؟

بعد از سال ۷۸ فيلم‌هايي ساخته شدند كه درباره مسائل دانشگاه صحبت كردند. مثلا آقاي كيميايي «اعتراض» را ساخت يا فيلمي مانند«متولد ماه مهر» كه در آنها صحنه‌هايي را بازسازي كردند. اما من دوست نداشتم در اين فيلم چيزي را نشان بدهم. حتي امير در اين داستان بوده همين. چطورش را نمي‌دانيم. فيلم‌هاي سياسي تاريخ مصرف پيدا مي‌كنند اما من درباره آدم‌ها حرف زدم. آدم‌هايي كه اسير سياست‌زدگي و سياست‌ورزي شدند. ما بچه‌هاي زيادي را داشتيم كه سياسي نبودند اما گاهي اوقات در يك كوران سياسي قرار مي‌گيرند. اصلا منافعي هم ندارند. جوان هستند و اقتضاي جواني دارند. نبايد از بالا به آنها نگاه كرد. بايد كنارشان ايستاد و حرف زد. نبايد با آنها در نگاه رسمي برخورد كنيم. من چون آنها را زندگي كرده بودم توانستم اين فضا را نشان بدهم. اتفاقي كه در فيلم مي‌افتد، اتفاقي است كه ماجراي شخصي من و هم‌نسل‌هاي مرا به تصوير مي‌كشد. اما ساختن اتمسفر بدون نشان دادن پلان كاري سخت ولي شدني هست و اتفاقا طرف هيچ‌كس را نگرفتن هم كار سختي است كه ما سعي كرديم از همه اين‌ها عبور كنيم. عبور كردن از قيد و بندها و مميزي كار سخت‌تري است و اينكه بتوانيم جواب همه گروه‌ها و سليقه‌ها را هم بدهيم تا اين فيلم را بياوريم و اكران كنيم هم از همه كار سخت‌تري است. علت اين دو سال توقف هم همين‌هاست. يعني هر كسي از ظن خودش مي‌خواست كه به فيلم يك برچسب بچسباند يا با سواد اندكي كه دارد خودش را بر كنه فيلم محيط كند. اما فيلم دارد به عنوان يك كالاي فرهنگي و يك موجود زنده تنفس مي‌كند و امروز اگر به نمايش درآمده و مورد استقبال قرار گرفته و جوان‌ها آن را دوست دارند به اين خاطر است كه توانسته‌اند خودشان را در آن پيدا كنند. اين چيزي است كه سينماي ما خيلي از آن دور شده است. يعني خودمان را در سينما نمي‌بينيم. «پل چوبي» درباره همه مردم نيست. در مورد يك طبقه، يك قشر، يك فرهنگ و يك سن است و كساني كه دوستش دارند يعني دركش كرده‌اند. فيلم بي‌واسطه با آنهايي مواجه مي‌شود كه دوست دارند فيلم را خارج از حواشي‌اش ببينند.

گفتگو با خالق پل چوبی، عاشقانه سیاسی

طرح فيلمنامه را از روي فيلم «كازابلانكا» برداشتيد اما ريك تنهاي آن فيلم را در «پل چوبي» تبديل به يك زوج كرديد. چرا؟

طرح كلي «كازابلانكا» براي من جذاب بود اما نمي‌خواستيم كه عينا «كازابلانكا» را بسازيم. به علاوه اينكه به‌نظرم آمد وجه عاشقانه‌اي كه مي‌تواند شكل بگيرد بين اين مرد با همسرش بيشتر از مرد با عشق قديمي‌اش است. موقعي احساس كرديم كه امير بايد زن داشته باشد كه ديديم داستان‌مان در دايره سوءتفاهم‌ها اتفاق مي‌افتد. اگر انتخابات نبود تلفن‌ها قطع نمي‌شد. آن سوءتفاهم‌ها ايجاد نمي‌شد و اصلا نازلي به ايران برنمي‌گشت.

شخصيت امير به‌نظر مي‌رسد يك سردرگمي دارد. اول فيلم خيلي به همسرش علاقه دارد. با نازلي هم رابطه خاصي پيدا نمي‌كند. پس چرا آخر سر دنبال همسرش نمي‌رود و درواقع پايان خوش‌تري براي فيلم رقم نزديد جوري كه سوءتفاهم‌ها برطرف شود؟

چون سوءتفاهم‌ها برطرف نمي‌شوند. يعني در فيلم همه اتفاقات حتي گرفتن ميشل يا آيدا از روي سوءتفاهم است. به‌نظر مي‌آيد كه اگر سوءتفاهم‌ها را حل مي‌كرديم به واقعيت نزديك نمي‌شديم. درست است كه به يك پايان خوش مي‌رسيديم اما دور از واقعيت زندگي بوديم. پايان فيلم در واقع پاياني است كه مرد دوست دارد همسرش را در كنارش مي‌داشت ولي ندارد به دليل سوءتفاهم‌هاي بزرگ‌تري كه ايجاد شد و بايد نشان مي‌داديم كه اين سال‌ها خيلي از ماجراهاي عاشقانه و حتي خانوادگي تحت‌تاثير ماجراهاي بزرگي واقع شدند كه آدم‌هايي در آن ضربه ديدند كه هيچ نقشي در آن اتفاقات نداشتند. نمونه‌هاي عيني‌اش را در اين سال‌ها خيلي ديديم. آدم‌هايي كه حتي فكر مي‌كردند در انتخابات طرفدار اين جناح يا آن جناح هستند با هم دعوا مي‌كردند و از هم جدا مي‌شدند و هيچ‌كدام هيچ نفعي هم نمي‌بردند و يك سال بعد هم آن ماجرا را همه فراموش مي‌كردند و اصلا اين بازي، بازي آنها نبود. سال ۸۸ اتفاق بزرگي برايمان افتاد. يعني كشور هنوز شش ماهي تنش بعد از انتخابات را داشت. اين چيزي نيست كه ما بتوانيم از تاريخ حذفش كنيم و خيلي سوءتفاهم‌ها را باعث شد. نمي‌شد كه ما سوءتفاهم‌ها را حذف مي‌كرديم و يك فيلم جعلي مي‌ساختيم. به‌نظرم پاياني كه دارد متناسب با همان حال و فضاست.

گفتگو با خالق پل چوبی، عاشقانه سیاسی

به كارنامه‌ات كه نگاه مي‌كنيم به‌نظر نمي‌رسد خيلي به سينماي كلاسيك علاقه داشته باشي. چطور شد كه يك داستان كاملا كلاسيك با روايتي كلاسيك ساختي؟

من سينماي كلاسيك را خيلي دوست دارم. اتفاقا اصرار داشتم كه حتما يك قصه سرراست در «پل چوبي» تعريف كنم. اتفاقا همه فيلم‌هايي كه جزو علقه‌هايم هستند آثار كلاسيك‌ و فيلم‌هاي داستان‌گو هستند اما وقتي شروع كردم نمي‌توانستم از آن ور فرماليستي خودم بگذرم. اينجا بسيار كنترل كردم. سعي كردم فرمي را كه به چشم مي‌آيد حذف كنم و يك قصه كاملا كلاسيك تعريف كنم. چون موضوع به اندازه كافي موضوع پيچيده‌اي بود. براي اينكه يك موضوع پيچيده را توضيح بدهي لازمه‌اش اين است كه تماشاگر را به صورت متمركز با خودت همراه كني. هنر مدرن، هنر بيانگري نيست. هنر تاثيرگذاري است. هنر مدرن خيلي تبيين نمي‌كند بلكه آنارشي دروني‌اش است كه باعث مي‌شود يك حسي را به تو منتقل كند كه ممكن است عينا آن حس درك اوليه هنرمند نباشد اما حسي است كه هنرمند مي‌خواهد بر مخاطبش بگذارد. اينجا بحث تاثيرگذاري نبود. بلكه قصه فيلم بحث بيانگري داشت و بايد كاملا كلاسيك رفتار مي‌كرديم. كارگرداني اين كار بسيار سهل و ممتنع بود و به من نشان داد به روش كلاسيك كار كردن كار بسيار سخت‌تري است. چون وقتي شما در فرم كار مي‌كنيد هر كاري در آن درست است اما وقتي كلاسيك كار مي‌كنيد بايد كاملا اصول را رعايت كرد.

درباره كارگرداني حرف زديم. به‌نظرم مهم‌ترين نكته اجراي «پل چوبي» سليقه است. اينكه ميزانسن‌ها يا قاب‌هاي ساده هم زيبا به‌نظر برسند. در سينماي ما كمتر به چنين موردي كه آنقدر ساده هم به‌نظر مي‌رسد برخورد مي‌كنيم.

ببين دوباره بحث هنر مدرن است. هنر مدرن متاسفانه تبديل به هنر زشتي‌ها شد. يعني نشان دادن زشتي‌ها به هر طريق ممكن و اينكه بگويي اين واقعيت است و چون رئاليستي است بايد آن را به هر قيمتي همين‌طور نشان بدهيم. من تصورم اين است كه ما پايمان بايد در رئاليسم باشد و سرمان در هوا. هنرمند جهاني را مي‌سازد كه دوست دارد نه جهاني را كه هست. فرق يك انسان هنرمند با يك غيرهنرمند وقتي پشت دوربين مي‌ايستد بايد معلوم باشد. آرتيست هم بايد سليقه داشته باشد. اين‌ها جزو بديهيات است. ما مثلا در «بربادرفته» يا در «دكتر ژيواگو» جنگ را نشان مي‌دهيم و خيلي زيباست. از موسيقي‌اش بگيريد تا پلان‌هايش. من براي ساختن «پل چوبي» بيشتر از ۱۰ محله را فيلمبرداري كردم. تمام جغرافياي فيلم ساخته شده است. يعني همه چيز كاملا چيدمان شده است. كافه در يك خيابان است و كوچه دردار يك خيابان ديگر. مثلا خانه‌اي كه به عنوان خانه نازلي مي‌بينيد اصلا دركوچه دردار نيست.

گفتگو با خالق پل چوبی، عاشقانه سیاسی

در فيلم چند تا اينسرت تو ذوق‌زننده وجود دارد كه كمي هم در سالن واكنش‌برانگيز بود. مثلا وقتي امير دستش را با قوطي راني مي‌برد يا وقتي ماني از علاقه‌اش به آيدا حرف مي‌زند و كات مي‌شود به بك‌گراند لپ‌تاپش كه عكس آيدا روي آن است. فكر نمي‌كني بعضي از اين تاكيدها زيادي است؟

بستگي دارد درباره چه مخاطبي حرف مي‌زني. ما بعد از اكران جشنواره مثلا صحبت كرديم آن پلان قوطي راني را دربياوريم. مشكلي هم نبود ولي خيلي‌ها خوش‌شان آمده بود. ما نظرسنجي كرديم. از يكسري آدم پرسيديم و فيلم را دوباره نشان داديم. حتي تاريخ‌هاي فيلم را مجبور شديم بزنيم چون يكسري متوجه تغيير فصل‌ها و زمان فيلم نشده بودند. ولي اكثريت از اينكه اين حس با تاكيد بيشتري بهشان گفته مي‌شد، خوش‌شان آمده بود. شما نمي‌توانيد همه را راضي كنيد اما بايد يك معدل بگيريد. همه آدم‌ها را بايد در نظر گرفت. خيلي از چيزهايي كه در «هامون» يا «اجاره‌نشين‌ها» مي‌بينيد اغراق زيادي دارد اما مهرجويي معدل مخاطبش را مي‌گيرد و اين كار درستي است.

درباره استفاده از ستاره‌ها حرف بزنيم. اينكه چقدر شيمي مهناز افشار و بهرام رادان بعد از اين همه سال خوب از كار درآمده است و اينكه فكر نمي‌كنيد هديه تهراني از نظر سني به بقيه كاراكترها نمي‌خورد و منطق داستان را خراب كرده؟درباره مهران مديري هم مي‌شود گفت با اينكه تلاش زيادي كرده تا نقش را خوب از كار دربياورد كه به‌نظرم موفق هم شده ولي براي خيلي از تماشاگران مديري همچنان همان كليشه‌هاي قديم را دارد. آكسان‌هايش روي كلمات بلافاصله مخاطب را ياد مديري آثار كمدي خودش مي‌اندازد. نگران اين خطر نبوديد؟

در مورد ستاره‌هاي اصلي بايد بگويم كه هم بهرام رادان و هم مهناز افشار بازيگران باهوشي هستند. سال‌ها از وقتي كه روبه‌روي هم بازي كرده بودند گذشته بود و هر دويشان دو كاراكتر كاملا متفاوت شده بودند. افشار اولين فيلم غيرتجاري كه بازي كرد «چه كسي امير را كشت» بود و بعد از آن فيلم بود كه از جرگه بازيگران تجاري خارج شد. رادان هم در تمام اين سال‌ها بعد از گرفتن دو سيمرغ بلورين و كار كردن با كارگردانان برجسته و بسيار گزيده كار كردن، شخصيتش با اولين فيلمي كه بازي كرده بود كاملا متفاوت شده است. بعد از سال‌ها هر دو دوست داشتند كه در هيبت جديدشان جلوي هم بازي كنند. براي خودشان هم خيلي جذاب بود. در مورد انتخاب خانم تهراني بايد بگويم كه ايشان چند سال بود فيلم بازي نكرده بودند.

ما بايد براي اين رابطه عاشقانه بين امير و نازلي بازيگري را انتخاب مي‌كرديم كه آنقدر براي تماشاگر وجه ستاره‌اي داشته باشد كه باور كند امير، ممكن است شيرين را به‌خاطر او رها كند. كاراكتر استاد هم بايد آنقدر جذاب مي‌بود كه تماشاگر باور كند ممكن است شيرين همسر جوانش را بگذارد و با او برود و خب مهران مديري ميان مردم محبوبيت زيادي دارد و به معناي واقعي كلمه يك سوپراستار است. ما در دهه ۶۰ دچار فقر ستاره بوديم چون سيستم سينماي ايران نمي‌خواست ستاره‌پروري كند. درنتيجه بازيگران خوش‌تيپي كه از آن دهه باقي مانده‌اند خيلي اندكند. ما هم درست دنبال بازيگر ميانسال خوش‌تيپ بوديم و مهران اين جذابيت را داشت. آخرين نقشي كه ما بازيگرش را انتخاب كرديم استاد دانشگاه و مهران مديري بود.

گفتگو با خالق پل چوبی، عاشقانه سیاسی

كار واقعا سختي بود. ما از مهران مديري نمي‌خواستيم كه بيايد و دور از خودش را بازي كند و كليشه خودش را بشكند. ما مي‌خواستيم يك نقش جدي بازي كند ولي همچنان مهران مديري باشد. همان‌طور كه رضا كيانيان در همه فيلم‌هايش كيانيان است و خسرو شكيبايي در همه نقش‌هايش خسرو شكيبايي بود ولي نقش‌هاي متفاوتي را بازي كرد. اينجا هم مهران مديري است كه نقش متفاوتي را بازي مي‌كند. من سعي مي‌كنم به عنوان كارگردان هميشه بهترين توانايي بازيگرم را جلوي دوربين بياورم. از او نمي‌خواهم اداي من را دربياورد يا كس ديگري باشد.

در فيلم ساختماني نيمه‌كاره داريم كه اوضاعش به هم ريخته است. مي‌توان آن را مقياس كوچكي از جامعه تفسير كرد. يا قندي كه در آب حل مي‌شود و آشوبي كه كم‌كم به راه مي‌افتد. چقدر موافقي كه با نماهاي فيلمت به صورت كشف و تفسير نمادها برخورد شود؟

خيلي اين‌ها را نماد نمي‌دانم. فيلم‌هاي سمبوليستي آثار ديگري هستند كه مثلا در آنها عينك يعني فلان. ما بيشتر سعي كرديم كه سكانس‌هاي سينمايي را طراحي كنيم. اين بيشتر بحث يك درك تصويري است و نه يك نماد. ما سعي كرديم در فيلم لحظات سينمايي درست كنيم و همه اين‌ مثال‌هايي كه زدي سكانس‌هاي سينمايي است كه اگر خوب تعريف شود مي‌تواند درك تصويري به تماشاگر بدهد. بعد خود تماشاگر مي‌تواند از آن درك تصويري برداشت كند. اما «پل چوبي» به هيچ‌عنوان سمبوليستي نيست و حرفش را به وضوح مي‌زند. گرچه حتما به تعداد تماشاگرهايش مي‌تواند درك‌هاي متفاوتي از آن برداشت شود.

گفتگو با خالق پل چوبی، عاشقانه سیاسی

براي تمام شدن بحث درباره موضع‌گيري حوزه هنري نسبت به «پل چوبي» بگوييد. حداقل چهار فيلم از شش فيلمي كه حوزه هنري آنها را تحريم كرده آثاري هستند كه دقيقا زمان و مكان دارند و خنثي نيستند. آندره ژيد جمله‌اي دارد كه خيلي وصف حال «پل چوبي» و تعدادي ديگر از اين آثار تحريمي است. مي‌گويد: «اصلا معقولانه نيست كه هنر در تضاد با زندگي قرار بگيرد. به كمك زندگي است كه مي‌شود اثر هنري پديد آورد.» انگار حوزه هنري اصلا با اين برداشت موافق نيست.

حوزه هنري در يك اقدام خيلي بي‌سابقه شش فيلم را به ‌عنوان ليست سياه خودش با ارشاد اعلام كرد كه متاسفانه يا خوشبختانه اين فهرست لو رفت و مطبوعاتي شد. بعد از مطبوعاتي شدن اين جريان ما سازندگان شش فيلم و تهيه‌كنندگانش تصميم گرفتيم دور هم جمع بشويم. اتهام‌ها و برچسب‌هاي عجيب و غريبي به فيلم ما زدند. من فكر مي‌كنم حوزه هنري بيشتر از هر چيزي دنبال يك سينماي خنثي و بفرموده است. ما بايد بدانيم فرهنگ چيزي نيست كه از يك ساختمان دربيايد. فرهنگ با دستورالعمل و بخشنامه درنمي‌آيد. فرهنگ آن چيزي است كه بين مردم جاري و ساري است و حوزه هنري امروز رابطه خودش را به طور كامل با مردم قطع كرده است و نه با فيلم‌ها. اين يك ماجراي ۱۰۰درصد سياسي يك عده مديران مياني جاه‌طلب است. براي اينكه در سطح كلان در سازمان تبليغات اسلامي با مذاكراتي كه بعدا تهيه‌كننده‌ها كردند خود روساي سازمان تبليغات اسلامي مشكلي با فيلم‌ها نداشتند.

گفتگو با خالق پل چوبی، عاشقانه سیاسی

مشكل چند مدير مياني هستند كه اصلا صبغه فرهنگي‌شان معلوم نيست. نديم بادمجان بودند و مي‌خواستند به جاهاي ديگري پاسخ بدهند و خودشان را با اين جريان در بين مقامات مطرح كنند و شايد پست‌هاي بالاتري بگيرند. اما آن چيزي كه واقعا بين مردم وجود داشت اين بود كه واقعا از اين فيلم‌ها استقبال كردند. يكي از همين مديران حوزه هنري به تهيه‌كننده ما گفته بود كه من نه روزنامه‌ها را مي‌خوانم و نه تلويزيون نگاه مي‌كنم و نه فيلم. ما به جاي ديگري پاسخگو هستيم. خب اين خيلي بد است كه روزنامه نمي‌خوانند. بايد بخوانند و ببينند. بايد دانش‌تان را افزايش بدهيد و بعد قطعا آدم ديگري مي‌شويد. آنها مي‌گويند حتي ما حاضريم فيلم‌هايي را در سينماهاي‌مان اكران كنيم كه كاري نمي‌كند تا به اهداف‌مان برسيم. خب وقتي سالن خالي است شما چطور مي‌توانيد به اهدافتان دست پيدا كنيد؟ ياد بگيريد كه لااقل فيلم‌هاي جذاب‌تري بسازيد. با انگ زدن به ديگران و فرافكني و حتي تهديد به برخوردهاي امنيتي به نتيجه نمي‌رسيد.

جشن اكران شش فيلم تحريمي حوزه‌هنري با به نمايش درآمدن «پل چوبي» آخرين فيلم به جا مانده از ميان اين شش فيلم در موزه سينما برگزار شد. در اين جشن تهيه‌كنندگان و سازندگان هر شش فيلم تحريمي به جز عبدالرضا كاهاني سازنده «بي‌خود و بي‌جهت» حضور داشتند. همچنين ستاره‌هاي سينما چون مهناز افشار، بازيگر دو فيلم «پل چوبي» و «برف روي كاج‌ها» و مهراوه شريفي‌نيا و چهره‌هاي مهم سينما از جمله علي معلم، ابوالحسن داوودي، عليرضا رييسيان و عزيزالله حميدنژاد هم در كنار سازندگان فيلم‌هاي تحريمي حضور يافتند. پیش از نمایش آخرین فیلم تحریمی، «پل چوبی»، بیانیه سازندگان این شش فیلم توسط مهدي كرم‌پور خوانده شد و خواسته‌هاي آنان از جمله استعفاي دسته‌جمعي آمران و مشاوران اين تحريم در حوزه هنري، كناره‌گيري مديران و مسئولان صنفي كه در قبال اين تحريم سكوت كردند و درخواست درباره گرفتن سينماهاي تحت مديريت حوزه هنري از اين سازمان بيان شد. همچنين آنها از وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي و معاونت سينمايي تقاضا كردند كه پرونده شكايت آنها عليه حوزه هنري به‌خاطر ضررهايي كه متوجه فيلم‌هايشان شده است، بازگشايي شود.
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با 15 سال گارانتی 10/5 ميليون تومان

>> ویزیت و مشاوره رایگان <<
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

نظر کاربران

  • شمیم

    بنظرم فیلم خوبی بود که حتی ارزش دوبار دیدن رو هم داره راستی نمیشه سوالای مصاحبه هاتون یه خطی باشه جواباش هم بیشتر از دوخط نشه لطفا رسیدگی کنین

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج