روزنامه آسمان آبی: «اجارهنشینها»ی داریوش مهرجویی، یکی از موفقترین ساختههای این فیلمساز بزرگ و پای ثابت انتخابهای منتقدان و دوستداران سینما در رشتههای بهترین فیلم و بهترین کمدی تاریخ سینمای ایران و البته رکورددار پخش از شبکههای تلویزیونی و ماهوارهای و به همین دلیل دیدهشدهترین فیلم استاد در میان مردم عادی است. فهرست افتخارات و دستاوردهای «اجارهنشینها» در حد کتاب گینس مفصل است، اما فارغ از تمام ارزش و اعتباری که امروز میتوان برای این فیلم بهرسمیت شناخت یک پرسش بنیادی مطرح است که پیدا کردن پاسخش شاید از هر آنچه به «اجارهنشینها» مربوط است مهمتر باشد: چرا این کمدی سطح بالا و پرمایه، در گذر از سه دهه همچنان جایگاهش را حفظ کرده و علاوه بر منتقدان و مخاطبان جدی سینما، مردم عادی هم دوستش دارند و با لذت تماشایش میکنند؟
در ۳۰ سال گذشته تقریبا تمام شاخصههای فرهنگی عوض شدهاند و سلیقه عمومی تغییر کرده، اما هنوز هم همین مردمی که تحت تأثیر سریالهای طنز تلویزیونی و میراث فیلمفارسی قرار دارند و لذتبردن از «چارچنگولی» و «اخراجیها» و «نهنگ عنبر» عادتشان شده، اذعان دارند که کمدی خوب و اصیل یعنی «اجارهنشینها» و در شرایطی که بسیاری از شبهکمدیهای انباشته از کنایههای سیاسی و شوخیهای جنسی با گذشت فقط یکی، دو سال کهنه و از رده خارج به نظر میرسند «اجارهنشینها» در ۳۰ سالگی همچنان جذاب و بدیع جلوه میکند و به یاد میآورد که برای ساخت یک کمدی خوب، نیازی به لودگی و هرزهدرایی نیست و بدون شوخیهای رکیک و هنجارشکن نیز میتوان تماشاگر سینما را سرگرم کرد.
در این میان نکته دردناک این است که موفقیت گسترده «اجارهنشینها» بهعنوان یک الگوی تولید کمدی نتوانسته سنت خاصی را تعریف کند و جریان فیلمسازی کمدی در ایران را تحت تأثیر قرار دهد. با اینکه همه معتقدند «اجارهنشینها» نمونه کمدی خوب و موفق است، اما همچنان بازار آثار تجاری و ضعیفی که هیچ نسبتی با استانداردهای این فیلم ندارند گرم است و در عمل تجربه ساخت و اکران «اجارهنشینها» در حد یک استثنای فردی متوقف مانده. «اجارهنشینها» کمدی چندلایه و عمیقی است که در ورای ظاهر ساده و سرراستش به دلالتهای اجتماعی و سیاسی گوناگونی راه میدهد و دقیقا به اتکای همین مفاهیم درونی است که تا امروز سرپا مانده است.
فیلم مثل آینهای تمامنما، اخلاقیات و عادتهای جامعه زمان خودش را بازتاب میدهد و از آنجا که موضوعاتی مثل منفعتطلبی، ریاکاری، دوگانگی حرف و عمل، تزلزل شخصیتی، عاقبتاندیش نبودن و دروغگویی (در بعد اخلاقی) و نیز بوروکراسی ناکارآمد و اقتصاد فاسد و ضعف قانون (در بعد اجتماعی) جزو آسیبهایی هستند که بعد از گذشت سه دهه، هنوز موضوعیت دارند و شکلشان عوض نشده، ناگزیر «اجارهنشینها» هم همچنان فیلم روز است و اغلب حرفها و نکتههایی که مطرح میکند هنوز تازگی دارند. در سطحی عمیقتر، بحث بر سر این نکته ادامه دارد که آیا آن آپارتمان پوشالی و دربوداغونی که گویی بیرون جهان رها شده با ساکنان بس ناهمگون و وضعیت ناپایدارش، نمادسازی عامدانهای برای وطن است و مهرجویی خواسته با طراحی این ساختمان لرزان و تصویر کردن اختلافها و کشمکشهای آدمهایش، تمثیلی از جامعه و دوران خودش بسازد؟
مسلما روند فیلم به نوعی است که به چنین تفسیرهایی راه میدهد، اما به همین سادگی هم میتوان محل تأویل را عوض کرد و همهچیز را به سمت مثلا نقد کاپیتالیسم و دهکده جهانی برد یا آپارتمان کذایی را معادلی برای جبهه و شرایط جنگی دانست یا هر برداشت و تفسیر دیگری از این دست. در نهایت اهمیتی ندارد که مهرجویی کدام تناظر را در نظر داشته، چون «اجارهنشینها» به اتکای جاذبههای روایی و موقعیتهای کمیک درخشانش ماندگار شده، وگرنه دهها فیلم دیگر با شوخیهای تندتر و مستقیمتر و نمادسازیهای جسورانهتر، باید جایگاهی فراتر از این فیلم پیدا میکردند.
فضای گرم و پرتحرک زندگی شخصیتها و برخوردهای مداوم این آدمها با یکدیگر، برگ برنده «اجارهنشینها»ست و نقشها هم به بازیگرانی سپرده شده که جذابترین معادلها را برای تکمیل شخصیتپردازی درخشان مهرجویی جاگذاری کردهاند. سیر پرماجرای داستان و ریتم کنترلشده روایت، تا آخرین سکانس و آن فروپاشی بزرگ، تمام اجزای پرتعداد فیلم را در وحدتی ارگانیک و با نوعی هارمونی روحنواز به پیش میبرد و ضمنا هرکدام از شخصیتها آنقدر جذاب، متکامل و پرنکته هستند که تعقیب داستانشان بهتنهایی برای اقناع تماشاگر کافی است. هنر مهرجویی این بوده که توانسته داستان پرمایه و پر فراز و نشیبش را بهطرزی متعادل میان موقعیتها و شخصیتهای مختلف تنظیم کند و علاوه بر این، دیالوگها و شوخیهای هر یک، با لحن، زمانبندی و شیوهای متناسب با تعریف کلی آن شخصیت در فیلمنامه، اجرا شده که در عین وحدت ساختار و لحن، نوعی تنوع و چندگونگی دلپذیر به فیلم تزریق کرده که بهویژه برای یک کمدی خوب از هر عنصر و ارائهای واجبتر است.
کمتر کمدی مهمی در سینمای ایران تا این حد از قصه و خردهقصه غنی است و در کمتر فیلمی این همه شخصیت ریز و درشت جذاب تا انتها درست پیش میروند و قصههایشان به نتیجه میرسد. کاراکترهای بدیعی که با بازی نوابغی چون اکبر عبدی و حسین سرشار جاودانه شدهاند انگار از همان ابتدا بهصورت مستقیم برای زیست ابدی در تالار یادگارهای سینمای ایران طراحی شده بودند و در واقعیت هم «اجارهنشینها» خانه و سرزمین ابدی تعدادی از بهترین خاطرات سینمایی چند نسل شد. کاش یکبار دیگر، ابر و باد و مه و خورشید و فلک، دست به دست یکدیگر میدادند تا یک مهرجویی دیگر پیدا شود و در سالهای بلوغ و باروری فکری و هنریاش «اجارهنشینها»یی دیگر برای سینمای ایران به یادگار بگذارد.
۳۰سالگی «اجارهنشینها» در گفتوگو با داریوش مهرجویی
گلاویژ نادری: ۳۰ سال از اکران «اجارهنشینها» به کارگردانی داریوش مهرجویی میگذرد. ۳۰ سال زمان کمی نیست. حال سه دهه از این فیلم فاصله گرفتهایم. متولدان سال ۶۶ حالا ۳۰ ساله شدهاند، اما بعید است جوانهای دهه ۶۰ «اجارهنشینها» را ندیده باشند. همه علاقهمندان به سینما در آن روزها از این فیلم بهعنوان یکی از بهیادماندنیترین فیلمهای سینمای ایران یاد میکنند که لحظات خاطرهانگیز و بدیعی را با تماشای این فیلم تجربه کردهاند. این فیلم در دوران خود با اینکه جاروجنجالهای بسیاری بهراه انداخت و تعبیرهای عجیب و غریبی از آن شد، اما دچار توقیف نشد و به سلامت به اکران رسید. همانطور که در این گفتوگو اشاره میکند، «اجارهنشینها» را دلشوره و درعینحال امید به توقیفنشدن میسازد. خودش هیچوقت تصور نمیکرده که این فیلم به یکی از آثار ماندگار سینمای ایران تبدیل شود و پس از ۳۰ سال هنوز مورد اقبال و توجه باشد.
پس از گذشت ۳۰ سال از اکران «اجارهنشینها» هنوز منتقدان از این فیلم بهعنوان یکی از برترین فیلمهای سینمای ایران یاد میکنند؛ فیلمی کمدی که با گذشته سه دهه، ارزشهای خود را حفظ کرده و تاریخ مصرف آن نگذشته است. در آن زمان که فیلم را کارگردانی میکردید این تصور را داشتید که بعد از ۳۰ سال چنین حسی نسبت به فیلم در میان منتقدان و علاقهمندان به سینما وجود داشته باشد؟
نه، چنین فکری نمیکردم. در آن زمان به آینده دور نمیتوانستم فکر کنم. در آن دوران به آینده نزدیک فکر میکردم و امیدوار بودم که این فیلم مثل فیلمهایم قبلیام توقیف نشود. در آن زمان خیالپردازی نمیکردم و هیچوقت تصور نمیکردم بعد از ۳۰ سال مردم این احساس را نسبت به فیلم داشته باشند.
در سالهای اخیر در نظرسنجیهای برترین فیلم سینمای ایران، بیشتر منتقدان از «اجارهنشینها» بهعنوان یکی از ۱۰ فیلم برتر خود نام میبرند و این فیلم همیشه یکی از بهترین آثار سینمای ایران به حساب میآید که چه علاقهمندان سینما چه منتقدان و چه اهالی سینما لحظات خوشی با این فیلم را تجربه کرده و به یاد میآورند. فکر میکنید، علت این میزان علاقه و وفاداری نسبت به این فیلم چیست و چرا هیچ فیلم دیگری نتوانسته با آن رقابت کند؟
فکر میکنم همه اینها به دلیل استحکام ساختاری فیلم است. وقتی یک درام قوی باشد و همهچیزش با هم جفت و جور باشد، هماهنگی کلی در اجرا، رویدادها و سکانسها دیده میشود. من در رنگآمیزی کاراکترها هریک از آنها را به شکل خاصی میدیدم و هیچکدام آنها تیپ نبودند. هریک از آنها کاراکتر بودند. خانهای که بیصاحب است، مبنای دعوای معاملات ملکیها قرار گرفته، به محور داستان تبدیل میشود و زد و خورد و جنجال و خونریزی بین آنها بهوجود میآورد. این داستان از نظر دراماتیک ابعاد مختلفی دارد که روی یک موضوع ابسورد و جفنگ شکل گرفته است. از همان ابتدا که داستان این فیلم را مینوشتم، همهاش فکرم پیش تئاتر پوچگرا مثل آثار یونسکو و آلبی بود. فکر نمیکردم فیلم کمدی است، تصورم این بود که فیلم یک تراژدی طنزآمیز است. فیلمنامهای که ساختار آن قرص و محکم و درست و حسابی باشد و بیانگر روحیات خاص ملتی باشد، طی سالهای طولانی پایدار و ماندگار خواهد بود.
لوکشینی که آن خانه در «اجارهنشینها» قرار داشت، احتمالا حالا پر از ساختمان و برج شده و دیگر اثری از آن خانه در آنجا وجود ندارد؟ فیلمبرداری فیلم در کجا انجام شد؟
آن خانه در میدان صادقیه بود. ما آنجا یک خانه نیمهکاره پیدا کردیم که با زدن دکور، آن را تکمیل کرده و بعد هم که خانه را خراب کردیم و در واقع فروریخت.
زمان شکستن منبع آب و بهراه افتادن سیل در خانه، یکی از سکانسهای تکرارنشدنی سینمای ایران است که چه قبل و چه بعد از این فیلم چنین طراحیای را خیلی ندیدیم. ترکخوردگی آیینه و دیوارها و پایینآمدن سقف ازجمله اتفاقاتی است که هنوز تماشاگر را با تماشای فیلم متعجب میکند چطور به چنین طراحیای رسیدید؟
ترکخوردن دیوار و آیینه و بهراه افتادن آب و... در سناریو بود و بعد سعی کردیم بخشی از آن را به کمک محمدعلی نقیکنی (عضو گروه جلوههای ویژه) اجرایی کنیم. ما چهار طبقه داشتیم که در هر طبقه یک مخزن بزرگ آب تعبیه کرده بودیم. بازیگران هر طبقه را در همانجایی که زندگی میکردند، مستقر کردیم. دوربین در پایین آن طبقه گذاشته شد. بعد مخزن آب را باز میکردیم و آب از بالا راه میافتاد و آنها همراه با آب، لیز میخوردند و پایین میآمدند.
هریک از این طبقات را با یک برداشت ضبط میکردید؟ در چنین شرایطی که امکان برداشت دوباره وجود نداشت؟
نه، ما سیل هر طبقه را فیلمبرداری کردیم و بعد دکور طبقه بعد را میچیدیم و فیلمبرداری میکردیم. بازیگران با همان آب زیادی که راه میافتاد، لیز میخوردند.
بازیگران در همین پایینآمدن از پلهها صدمه ندیدند؟
نه، خیلی هم بهشان خوش میگذشت.
بسیاری از صحنههای فیلم به سکانسهای بهیادماندنی تبدیل شدند. علاوهبر سکانسهای مربوط به راهافتادن سیل، سکانس مربوط به پختن کباب یا آشتیکردن برادران و غذا خوردن کارگران از بهترین سکانسهای سینمای ایران است. چطور چنین سکانسهایی را با بازیگران فیلم که طیف متنوعی را دربرمیگرفتند، کارگردانی کردید؟
با بازیگران قبل از فیلمبرداری تمرینات زیادی کرده بودیم، اما وقتی سناریو درست باشد دیالوگها مسیر را به بازیگر نشان میدهد که چطور باید بازی کند. منطق فیلمنامه و دیالوگها که اصل کار است وقتی درست باشد و کاراکترها خوب شکل گرفته باشند، همهچیز درست از آب درمیآید.
فیلمبرداری «سنتوری ۲» چه زمانی شروع میشود؟ پیشتولید فیلم آغاز شده است؟
بله، پیشتولید شروع شده و مشغول کار روی موسیقی و ترانه آن هستیم. خواننده ترانهها هم مشخص شده، اما نمیخواهیم الان هیچیک از عوامل را اعلام کنیم. دو تا سه هفته دیگر فیلم را کلید میزنیم و وقتی فیلم آماده شود، آن را اکران خواهیم کرد و منتظر جشنواره نخواهیم ماند.
درباره «اجارهنشینها» که در سال ۱۳۶۵ جلوی دوربین رفت و در سال ۱۳۶۶ اکران شد
پوریا ذوالفقاری: نوشتن از «اجارهنشینها» در گام نخست ساده جلوه میکند. برشمردن نکات مثبت فیلمنامه و کارگردانی و انتخاب درست نقشها و بازیهایی که در عین یکدستی هریک حس و رنگی متفاوت دارند و موقعیتهای فراموشنشدنی که پیدرپی هم میآیند و مجال حتی دمی چشمبرگرفتن از دنیای فیلم را به مخاطب نمیدهند، احتمالا نخستین نکاتی هستند که هنگام نوشتن از «اجارهنشینها» به ذهن میرسند؛ فیلمی که عیارش سال به سال بیشتر هویدا میشود و دیگر برای کسی مهم نیست در کدام بخشها نامزد شد، چه جوایزی گرفت و چه اتهامات و نامهنگاریهایی در پی آورد. فیلم ماندنی بهتنهایی و فارغ از بار سنگین تحسینها و اتهامها و جوایز، بر زمان غلبه میکند و در نهایت میماند و در مقابل، فیلمی که ماندگار نباشد، با انبوهی جایزه داخلی و خارجی، با ظهور نخستین نشانههای گذشت زمان و تغییر زمانه به گوشهای فراموششدنی از تاریخ تبعید خواهد شد.
در «اجارهنشینها» اتفاقی افتاده است. فراتر از برجستگیها و آن سوی برگهای برنده داستانی و اجرایی فیلم، در جهانش اتفاقی افتاده که به کلام درنمیآید. کم ندیدهایم و ستایش نکردهایم آثاری را که همه چیزشان درست است، اما روحی که در این فیلم هست، نشاطی که ربطی به کمدیبودنش ندارد، انسجامی که هست و دیده نمیشود، طراوتی که در هر پلان به چشم میخورد، اجرایی که درخشان است اما به رخ کشیده نمیشود، داستانی که به انبوهی تفسیر نشانهشناسانه و اجتماعی و سیاسی راه میدهد اما راه بر لذتبردن نمیبندد، یلهبودنی که به شلختگی پهلو نمیزند، آدمهایی که سادگیشان جلوه بلاهت به خود نمیگیرد و حسابگریشان به سیاسبودن نمیرسد، موقعیتهایی که دل ما را از فرط خنده به درد میآورند اما تهی از هر اغراقی، واقعی و بهاندازهاند، در کنار هم اثری ساختهاند که فراتر از خنداندن بیننده، هوش از سرش میبرد.
بارها به تماشای این فیلم نشستهام.به هر بهانهای و در هر حسوحالی بارها تصمیم گرفتهام اینبار در فیلم دقیق شوم و راز مکتومش را بگشایم و برای توصیفش واژهای بیابم، اما تا به خود میآیم، دیوارها از هم شکافته و ستونها پاشیده و عباسآقا سوپرگوشت و برادرش در خانه توی رو هم ایستادهاند و سیل راه افتاده و آقای قندی و سالک و آقای سعدی را با خودش برده است. «اجارهنشینها» همان کلیت فراتررفته از اجزاست. راز فیلم راز همان لحظهای است که افسار قلم از دست نویسنده رها میشود و چیزی روی کاغذ میآید فراتر از تصور حتی خود او. «آن»یاست که از ترکیب رنگهای یک تابلوی نقاشی میزاید و خالقش را هم به حیرت وامیدارد. دمی است که خوانندهای پس از سالها تمرین ردیفهای آوازی از همه آنها عبور میکند و خود اشک شوق و شگفتی به چشم میآورد. وگرنه مهرجویی که این همه دقت و پشتکار را در دیگر فیلمهای آن دورهاش رعایت میکرد. فیلمهایی که پس از «اجارهنشینها» جلوی دوربین برد و زمان ساخت هریک طبیعتا تجربهای بیشتر از دوران کارگردانی این فیلم داشت.
یادم نیست کجا از قول مهرجویی خواندم که داخل و خارج ساختمان این فیلم دو جای متفاوتاند؛ یعنی سکانسهای داخلی در خانهای بوده و سکانسهایی که مقابل ساختمان میگذرند، جایی دیگر. این هم بهانهای شد که باز به تماشای فیلم بنشینم و باز شگفتزده شوم از کار زندهیاد ژیلا مهرجویی در مقام منشی صحنه. اصلا انگار در این فیلم همه از خود فراتر رفتهاند و بیش از همه خود مهرجویی که فیلم قبلیاش، «مدرسهای که میرفتیم»، نشان از این داشت که هنوز خودش را پس از انقلاب 57 پیدا نکرده و تحولات اجتماعی جامعه ملتهب پس از پیروزی انقلاب در او، که همواره حساس بوده به این تغییرات، رسوب نکرده. «اجارهنشینها» همان فیلمی است که همه را مطمئن میکند مهرجویی میتواند سینماگر اثرگذار پس از انقلاب هم باشد. خودش را در روزگاری سپریشده جا نگذاشته و همچنان میتوان از او انتظار کارهای جدید داشت.
انتظاری که مهرجویی طی دو دهه بعد به بهترین شکل پاسخش را داد. باز نمیدانم کجا خواندم و گوینده خود مهرجویی بود یا کسی دیگر که مدعی شده بود «اجارهنشینها» حتی یک پلان اضافه ندارد. این درستترین ادعایی است که میتوان درباره این فیلم مطرح کرد. «اجارهنشینها» از استادانهترین فیلمهای تاریخ سینمای ماست. همزمان با «ناخداخورشید» به جشنواره پنجم فیلم فجر آمد و عزتالله انتظامی هم در رقابتی دشوار جایزه بازیگری مرد را به داریوش ارجمند باخت. در تحلیل فیلم درخشان تقوایی میشد از همینگوی و هاوارد هاکس سخن گفت، اما «اجارهنشینها» به این رویکردها و نامها راه نمیداد. تازه کمدی هم بود. آن گارد ناخواستهای که در ناخودآگاه روشنفکرنمای ما نسبت به کمدی وجود دارد، نگذاشت این فیلم را چنانکه سزاوارش بود، ستایش کنیم. این احساس که مگر میتوان از فیلمی اینقدر لذت برد و با تماشایش بلند خندید که مخاطبان عام را هم غرق در لذت و خنده میکند، ما را کمی دیر به قاطعیت این اعتراف رساند که با یکی از بهترین فیلمها- نه فقط کمدیها-ی تاریخ سینمایمان طرفایم. فیلمی که حتی اگر کسی آن را بهترین فیلم سینمای پس از انقلاب هم بخواند، میتوان
به او حق داد. فیلمی که 30ساله شده و... مانده است. فیلمی که باید به سازندهاش گفت ممنون جناب مهرجویی بابت این تندیس خوشتراش، این گوهر همچنان و همیشه درخشان، این قند مکرر. 30سالگیاش مبارکتان باشد.
نظر کاربران
یکی از بهترین فیلماییه که تا حالا دیدم، طنز فاخری هم هستش، به این میگن طنز نقادانه، نه طنزای مهران مدیری که هم شخصیتا و هم فضاش فرسنگ ها از زندگی واقعی مردم فاصله داره· یادش بخیر، اولین بار این فیلمو با داداسم دیدم، ساعت یک شب بود، همه خاب بودن، اون تیکش که خونه رو اب میبره و ویروون میکنه خیلی خنده دار بود، دو نفری صدامونو خفه کرده بودیم و مرده بودیم از خنده، ضمنا روح بازیگرای فوت شده ی سریال شاد
عالی بود و هنوز هم عالیست