پیشنهادهای فرهنگی آخر هفته
«پل خواب» به کارگردانی اُکتای براهنی، فرزند رضا براهنی کبیر. اقتباسی از داستان جنایات و مکافات.
تماشاخانه: «آبی مایل به صورتی» به کارگردانی ساناز بیان و با بازی نسیم ادبی و آناهیتا اقبال نژاد و در تماشاخانه پالیز این شب ها در حال اجرا است. داستان کار در مورد «ترنس سکشوال» هاست. داستان، قصه آدمهایی است که در ظاهر هیچ مشکلی ندارند. دخترها کاملا مختصات یک دختر را دارند و پسرها مشخصات یک پسر را! اما در این که در فضای «ذهن» چه می گذرد، مساله دیگریست.
کاری کم تحرک و ایستا که در انتخاب موسیقی و دکور و... خیلی موجز و مینی مال عمل کرده اند. با همه این ها پژوهش درست و دقیق در رابطه با شباهت ها و تفاوت های دنیای زنانه و مردانه باعث شده که کلیت کار فوق العاده جذاب و گیرا به نظر بیاید و تماشاچی راضی از سالن بیرون بیاید. در واقع عوامل موفق شده اند علاوه بر یک روایت خاص عموم را هم بافصل مشترک های ذهنی ایجاد شده در نمایش جذب کنند.
نمایش خانگی: «نگار» ساخته رامبد جوان به نمایش خانگی آمده.فیلمی که در جشنواره هم عموما فیلمی معمولی تلقی می شد که البته این معمولی بودن به واسه کارگردانی قابل قبول رامبد جوان است وگرنه «نگار» در فیلمنامه ضعف های بسیاری دارد مهم ترین چیز این است که برای یک فیلم اکشن و جنایی ایجاد تعلیق و منطق روایی از نان شب واجب تر است. نقطه ضعف فیلم همین است که در روابط علی مشکلات عمده ای دارد مثلا ما درک نمی کنیم که چگونه نگار با یک بار اسلحه دست گرفتن این چنین تبحر پیدا می کند. سئوالات این شکلی چند بار به ذهن می آید و اگر سخت گیر نباشیم به هر «نگار» فیلم خوش رنگ و لعابی است که فضای حداقل تکراری ندارد، البته در مدیوم سینمای ایران.
در نمایش خانگی مالاریا را هم این هفته داشتیم که نام پرویز شهبازی برای دیدنش کفایت می کند البته که در جشنواره خیلی ها راضی نبودند و آن ر ا یک افت جدی برای فیلمسازش می دانستند.
خورجین: فیلم (قلعه شیشه ای) ، داستانی درباره خانواده ای را روایت می کند که پدر خانواده ، رکس ( وودی هرلسون )، به این باور دارد که بهترین شیوه زندگی ، زندگی به صورت آزادانه است. به طوری که هر جا که بتوانند زندگی می کند ، گاه در بیابان ، گاه در دل جنگل رکس عقیده دارد خوابیدن زیر ستاره ها را به زندگی در شهر با آن همه شلوغی و سر و صدا ترجیح می دهد و به همین روش زندگی خود فرزندان خود را اینگونه بزرگ می کند. او که پدری با استعداد و تخیلی است تصمیم می گیرد کنار خانه ای که در کوهستان گرفته اند . قلعه ای شیشه ای بسازد اما طولی نمی کشد که فرزندانش بزرگ می شوند و کم کم از این مدل زندگی عاصی می شوند و می خواهند مثل مردم عادی در شهر ها زندگی و کار کنند و کم کم از شر پدر الکلی خود رهایی یابند.
اگر می خواهید یک ملودرام _ بیوگرافی درست و حسابی ببینید که هم به وجد می آوردتان و هم غمگینتان می کند، این فیلم را از دست ندهید. از آن فیلم هایی که پنجره ای جدید به رویتان باز می کند، کاملا متفاوت، کاملا تازه...
کیوسک و کتاب: «ارغنون»، فصلنامه فلسفی، ادبی، فرهنگی که در هر شماره مجموعه ای مقالات به قلم نویسندگان معتبر خارجی را ترجمه هایی از صاحب نامان عرصه فکر ایران گرد هم می آورد. در قالبی که تخت بودن کتاب را ندارد و هم خاصیت زمان زدگی مجلات را. چیزی میان کتاب و مجله که از هر دو قالب خوب هایش را جمع کرده. «ارغنون» البته در کیوسک ها پیدا نمی شود و کتابفروشی ها عرضه اش می کنند. هر شماره از این مجله در مورد سوژه خاصی مقالاتی عرضه می کند. مثلا فرهنگ و زندگی روزمره که در دو شماره منتشر شده است. ذهنیت نسلی، کالاها و اُبژه های مسرت بخش، زندگی قهرمانی، فرهنگ تلویزیون و... مقالاتی که با زبانی نه چندان دشوار دید جالبی به خواننده می دهد.
این یک خط مشت نمونه خروار: «در فرآیند سیگار کشیدن سیگار بی عیب و نقص و میل انگیز به ته سیگاری بیزار کننده تبدیل می گردد. آنگاه کمی توان آن را دور انداخت از این حیث سیگار نوعی اُبژه مهار کننده است و جنبه های نامطبوع فرد را بیرون می ریزد»
ارسال نظر