«ايران درودي» ۷۷ ساله شد!
بیوگرافی نقاشِ لحظههای اثیری
ايران درودي، نقاش و هنرمند ايراني در سال ۱۳۱۵، از پدري خراساني و مادري قفقازي در مشهد متولد شد. وقتي کودک بود، به همراه خانوادهاش براي زندگي به اروپا سفر کردند، اما با شروع جنگ جهاني دوم دوباره به ايران بازگشتند و در تهران ساکن شدند.
ايران درودي، نقاش و هنرمند ايراني در سال ۱۳۱۵، از پدري خراساني و مادري قفقازي در مشهد متولد شد. وقتي کودک بود، به همراه خانوادهاش براي زندگي به اروپا سفر کردند، اما با شروع جنگ جهاني دوم دوباره به ايران بازگشتند و در تهران ساکن شدند. علاقه «ايران» به هنر نقاشي از همان دوران کودکي در او شکل گرفت و او در کنار تحصيل در مدرسه، به کلاسهاي آزاد طراحي و نقاشي ميرفت.
اگرچه رشتهي اصلي تحصيلي «درودي» تاريخ هنر است، اما او براي تکميل علاقهاش به نقاشي به تحصيلات آکادميک در اين رشته رو آورد و پس از پايان دوره متوسط، راهي فرانسه شد. او براي تحصيل در رشتهي نقاشي به دانشکدهي"بوزار» پاريس رفت.
درودي همچنين در موسسه RCI نيويورک در رشته تهيهکنندگي و کارگرداني برنامههاي تلويزيون فارغالتحصيل شد و در سال ۱۳۳۹ به ايران بازگشت. «درودي» پس از پايان تحصيلات به ايران بازگشت و آثارش را در تالار فرهنگ تهران به نمايش گذاشت. او از دهه ۴۰، نمايشگاههاي مختلف داخلي و خارجي از آثار خود، که تعداد آنها به بيش از ۵۶ نمايشگاه ميرسد، برپا کرد.
همچنين آثار او در 200 نمايشگاه گروهي در کشورهاي ايران، فرانسه، سوييس، ژاپن، بلژيک، آمريکا، استراليا، کانادا، آلمان و امارات در معرض ديد عموم قرار گرفته است. او در همين سالها به آمريکا سفر کرد و در آنجا با پرويز مقدسي، کارگردان سينما و تئاتر ازدواج کرد. ازدواجي که با مرگ زودهنگام مقدسي دوام چنداني نداشت، اما تاثير خود را بر درودي گذاشت؛ به طوري که او ديگر تا پايان عمر ازدواج نکرد. نقاشيهاي درودي به گونهاي است که عقيدهي برخي از منتقدين بر پيروي او از فراواقعگرايي (سورئاليسم) استوار است.
او دربارهي آثار خود ميگويد: «من اساس نقاشيام را بر يافتن هويت فرهنگيام قراردادم و در پي بازيافتن ريشههاي فرهنگيام شدم. براي اين کار سه عنصر اصلي يعني «نور»، «حرکت» و «زمان» را نوبت به نوبت به کار گرفتم و نور هدف اصليام قرار گرفت تا به پندارهاي فرهنگ ايران نزديک شوم.»
درودي در 33 سالگي از سوي يک شرکت آمريکايي به نام «آي.تي.تي» سفارشي براي اجراي تابلويي از پالايشگاهها و لولههاي انتقال نفت ايران دريافت کرد. انتشار اين اثر در اکثر مطبوعات مهم آمريکا از جمله «تايمز» و«نيوزويک» سبب موفقيت و اعتبار زيادي براي او در داخل و خارج از مرزهاي ايران شد و شاملو، شعر خود را به اين اثر که آن را «رگهاي ما، رگهاي زمين» خوانده بود، هديه کرد.
از ديگر فعاليتهاي درودي ميتوان به کارگرداني و تهيهکنندگي بيش از 850 ساعت فيلم و مستند درباره هنر در تلويزيون اشاره کرد. او در سال 1347 نيز فيلم «بيناله ونيز» را کارگرداني کرد. درودي همچنين به دعوت دانشجويان دانشگاه صنعتي شريف، به تدريس تاريخ هنر در اين دانشگاه پرداخت. او در اين سالها سلسله سخنرانيهايي را دربارهي «نقاشي» و «نقش زن در تاريخ و هنر» در دانشگاههاي ويرجينيا تک و برکلي و انجمنهاي فرهنگي ايرانيان در لسآنجلس و نيوجرسي ارائه داد.از درودي مقالاتي هم دربارههنر در مطبوعات ايران به چاپ رسيده است.
درسال ۱۳۵۲ کتاب آثار او در سه زبان با مقدمهاي از «آندره مالرو» و «ژان کوکتو» و شعري از «احمد شاملو» و پيشگفتاري از «هوشنگ طاهري» همزمان با نمايشگاه او در «انستيتو گوته» در تهران منتشر شد که در سال ۱۳۵۵ تجديد چاپ شد. در همان سال دو تابلوي «شيشه عمر» و «ديار هرگز» در نمايشگاه زنان نقاش و پيکرتراش پاريس جايزهي اول و ديپلم «جامعه زنان پيکرتراش و نقاش» را کسب و عنوان «زن نقاش سال ۱۹۷۳» را نصيب او کرد.
دربارهي ايران درودي و هنر او تا کنون چند فيلم ساخته شده است که از آنها ميتوان به فيلمهاي «چه شگفت است عشق که هم زخم است و هم مرهم» به کارگرداني اميد بنکدار و کيوان عليمحمدي، «مستندي دربارهي ايران درودي» به کارگرداني حسن امامي و «ايران درودي، نقاش لحظههاي اثيري»به کارگرداني بهمن مقصودلو اشاره کرد.درودي در سال ۱۳۷۶، کتاب زندگينامهي خود با عنوان «در فاصلهي دو نقطه» را توسط نشر ني منتشر کرد.
او در بخشي از اين کتاب که متاثر از شروع جنگ جهاني و بازگشت به زادگاهش است، مينويسد:«هنوز هم پناهگاههاي هامبورگ و غرش هواپيماهاي بمبافکن با صداي مهيب و انفجارهاي ناگهاني را به ياد دارم. وحشت من از صداي انفجار بمب و صداي آژير، حساسيتي غيرعادي است. با به ياد آوردن خاطرات فرارمان از آلمان و فضاي رعب و ترس جنگ وبعد ادامهي آن در ايران، تصور ميکنم که بخش مهمي از بهتزدگي من ناشي از روبهرو شدن با صحنههاي آتش و انفجار و نتايجي باشد که جنگ جهاني دوم با خود به همراه آورده بود. بدينگونه صحنههاي جنگ، زخمها و آسيبهاي آن اثرات شوم خود را براي هميشه در ذهنم باقي گذاشت...»
احمد شاملو در مجموعهي شعر خود با عنوان «ابراهيم در آتش»، شعري با نام «اشارتي» را به ايران درودي تقديم کرده است. مضمون اين شعر درباره ي هنر نقاشي است و در بخش پاياني آن، شاملو خطاب به درودي سروده است:
«تمامي الفاظ جهان را در اختيار داشتيم/و آن نگفتيم/که به کار آيد/چرا که تنها يک سخن/يک سخن در ميانه نبود:/آزادي!/ما نگفتيم/تو تصويرش کن!»
اين شعر در کتابي که مجموعهي آثار درودي را در بر دارد، به عنوان مقدمه آمده است.
او پس از يک عمر فعاليت هنري و خلق چندين اثر هنري، اينگونه از زندگي و هنر ياد ميکند: «امروز حس ميکنم چيزي به زندگي بدهکار نيستم؛ چرا که بهترين و سختترين لحظات را لحظه به لحظه و به تمامي زندگي کردهام. زندگي درد را به من شناساند، عشق را به من آموخت، شور وشيدايي خلاقيت را به من داد و به من باوراند که سهم انسان از خوشبختي به اندازهي عشقي است که ايثار ميکند. باور دارم که من نقاشي را انتخاب نکردم، نقاشي مرا انتخاب کرد. من ديگر نقاش نيستم، بلکه خود نقاشي شدهام و اين پاداش من از زندگيست.»
نظر کاربران
چه خانم زیبایی و چه نقاشی های قشنگی
نقاشی هاشون انرژی منفی دارن.
رنگهای به کار رفته حس خوبی بهم نمیدن.
البته نظر شخصی منه