فیلم مستند، فرزند ناتنی سینمای ایران؟!
فیلم مستند فرزند ناتنی سینما نیست. در ایران نگاه به سینمای مستند با بی مهری های زیادی همراه بوده است، اما چه کانون اصلی مستند را تلویزیون بدانیم و چه ندانیم، آثار مستندی وجود دارند که برای پرده سینما ساخته شده اند.
آقای فرح بخش در گفت و گویی که با مجله هنر و تجربه انجام داد، اشاره کردند «جای نمایش مستند تلویزیون و جشنواره است». شما که در حیطه مستند فعالیت طولانی و موفقی دارید، در این رابطه نظرتان چیست؟
این حرف برآمده از تجربه ناکافی برخی از دوستان است. هرجامعه ای نیاز به رشد دارد و مستند وظیفه این رشد اجتماعی را برعهده دارد. من با نظر آقای فرح بخش از یک سو همنظر هستم و از طرف دیگر یک اختلاف نظر دارم. این دوستان یک نوع از سینمای توده ای و عوام را دنبال می کنند و گاهی به انجام پدیده های تغییردهنده انسانیت، معنویت و... دست می زنند و برای جلب سرمایه فیلم هایی می سازند که برآمده از نقاط ضعف توده مردم است. اما این شکل از جلب سرمایه تقلیل گرایانه و در حد خنده و شوخی های دم دستی است.
همان طور که در سینما برای برخی از گروه های سنی محدودیت وجود دارد، باید برای این فیلم های توده گرایانه محدودیت سنی وجود داشته باشد تا مردم به دلیل توهینی که به آن ها می شود، کمتر به تماشای این آثار بروند. اما هم نظری من با این سینما به نوع خوب سینمای مفرح بر می گردد. ما به نوع خوب این سینما نیاز داریم. چون نگاهی به مردم جامعه دارد و با تفریح چیزی را برای رشد افراد فراهم می کند که صرفا یک سرگرمی تقلیل دهنده به حساب نمی آید، بلکه یک نقطه رشددهنده در آن وجود دارد و در عین داشتن سینمای مفرح نگاهی را در پی دارد.
شما خودتان در سینماهای دنیا فیلم مستند اکران کرده اید. با این وجود درباره عملکرد هنر و تجربه در اکران آثار مستند چه برداشتی دارید؟
من در فرانسه، انگلیس، سوییس، آمریکا و... مستند «رویاهای دم صبح» را اکران کره ام. اصولا اکران از نکات مورد نظر من است. چرا که بسیاری از آثار مستند به دلیل اکران نشدن هرگز دیده نمی شوند. زمانی که «رویاهای دم صبح» را در فرانسه اکران کردم، گروه پخش کننده فرانسوی هشت ماه برای این کار تلاش کرد و مرکز سینمای فرانسه به آن ها کمک کرد.
با این سابقه شما با آثار مستندی که در گروه هنر و تجربه اکران شده اند، تا چه اندازه آشنا هستید؟ چه نظری درباره آثار اکران شده این گروه سینمایی دارید؟
به نظر من بعضی از فیلم هایی که در هنر و تجربه نمایش داده می شود، واجد ویژگی های اکران شدن نیست. هر فیلم قابلیت اکران ندارد و اگر این فیلم ها اکران می شوند، به دلیل عدم حساسیت گروه انتخاب آثار است. اگر فیلم های مستند و تجربی ای که نمایش داده می شود، واجد ویژگی های لازم برای اکران نباشد، به کل سیستم هنر و تجربه ضربه می زند. من بعضی از فیلم های هنر و تجربه را دیده ام و از اکران آن ها خوشحال شدم. درست است که خیلی از این آثار در تلویزیون نمایش داده نشدند، اما نباید فیلم سازش فقط به فکر فروش باشد. وقتی فیلم سازی می گوید فیلمش فروش چندانی نکرده است، به این معناست که از اول نباید آن مستند اکران شود، چون به سویه های هنری سینما توجه نکرده است.
این طور که متوجه شدم، به نظر شما باید برای نمایش آثار هنری و تجربی محدودیت قائل شد.
اگر ما ۱۰ فیلم داریم که قابلیت نمایش را دارند، باید فقط ۱۰ فیلم اکران شود. اگر منطق جای سیاست گذاری غلط را نگیرد، کل سینمای هنر و تجربه را در آینده نداریم. چرا که به دلیل فشار سرمایه و سینمای گیشه این سینما از بین می رود. چقدر دولت می تواند در مقابل استدلال های مخالف و سینمای گیشه ایستادگی کند؟
ایراد این سیاست گذاری را در چه موردی می دانید؟
شورای سیاست گذاری هنر و تجربه شامل افراد خبره ای هستند که متاسفانه در مورد همه چیز تصمیم می گیرند و من به همین دلیل به آن ها انتقاد دارم. باید چهره های جدیدی وارد این حوزه شوند و کارگروه های تخصصی ایجاد شود تا افراد بتوانند زیر نظر شورای سیاست گذاری تصمیم گیری کنند. قصد داشتم این موارد را به امیرحسین علم الهدی بگویم، اما سفرهای متعدد مانع این کار شد. در حال حاضر این گروه پیشانی هنر و تجربه و فرهنگ جدیدی در سینماست. برای همینت شورای سیاست گذاری برای کارهای کلان برنامه ریزی کند و برای اکران کارگروه تخصصی سه نفره تشکیل شود.
بله؛ برای این کار ما کارگروه های مجزا می خواهیم تا آدم ها با دیدگاه های تازه شان در آن کر کنند. اگر کسی انتقادی مطرح کرد، کارگروه به حرف های او جواب بدهد. اما جای این در سینمای هنر و تجربه خالی است. وقتی فیلمی اکران شود و یک نفر مخاطب در سالن باشد، معلوم است که جای این کارگروه خالی است. ما لشکرکشی نمی کنیم، اما باید اکت حرفه ای انجام بدهیم. در حال حاضر شورای سیاست گذاری شورای اکران حل اختلاف، انتخاب فیلم و موارد دیگر است.
باید پخش کننده ها وارد بازی شوند. در فرانسه هشت ماه برای اکران فیلم من جنگیدند. مگر اکران عمومی یک فیلم در فرانسه شوخی است؟ این اولین تجربه من در اکران فیلم در فرانسه شوخی است؟ این اولین تجربه من در اکران فیلم در خارج از کشور نیست. اگر قرار است مستندهای ما اکران شود، گروهی می خواهیم که پشت آن ها بایستد. ما در این سال ها مستندهای خوبی داشتیم که برای آن ها پوستر هم زده شد، اما بدون پخش کننده بودند. سینمای هنر و تجربه باید کارزار مبارزه را فراهم کند و برای انتخاب و تبلیغات فیلم ها برنامه ویژه ای تدارک ببینند.
ما صرفا چشممان را می بندیم و انتظار داریم این حمایت ها را داشته باشیم. وقتی فیلم خوب تبلیغ نکرده باشد، معلوم است که مردم را به سینما نمی کشاند. من به شدت موافق هنر و تجربه هستم، اما باید این سینما به سینمای بدنه فشار بیاورد تا بتواند بودجه بگیرد. دولت باید تا جایی که این سینما مستقل شود، از ان حمایت کند و بعد از آن سینمای هنر و تجربه روی پای خودش بایستد. مشکل ما در تولید فیلم با وام های فارابی شروع شد. در بنیاد فارابی وام داده می شود تا تولیدی صورت گیرد، اما درواقع ما فیلم نداریم. بلکه آن ها آثاری هستند که نه پولشان بر می گردد و نه به جشنواره های خارجی راه پیدا می کنند.
این نشان می دهد که سیستم مریض جلو رفته است. حمایت سرمی تا جایی کار می کند. سینمای ما نیازمند هوشمندی بیشتری است. الان هنر و تجربه توسط یک عده سرمایه دار زده می شود تا جا برای فیلم های تقلیل دهنده با رویه سکس بازی، خشونت و پا تو نکن در کفش آن یکی باز شود. دولت باید برای نوع خوب سینمای گیشه فعالیت کند و نگذارد سینمای هنر و تجربه مانند سینمای کودک و نوجوان از بین برود.
این سینما می تواند تهدیدی علیه گردش سرمایه باشد. باید توجه داشته که جامعه تنها برای یک عده مخصوص کار نمی کند. همان طور که ادبیات مهم است، سینما نیز مهم است. البته این نکته را هم بگویم که سینمای ایران در عرصه جهانی افول کرده است.
منظورتان از این افول چیست؟ ظاهرا این طور است که آثار ما در جشنواره های مختلف حضور گسترده ای دارند.
نمی خواهم به حجم جشنواره ها اشاره کنم. منظورم این است که باید شیوه ها و شرکت های جدید نمایش به سینمای ایران اضافه شود و سینماگران و مراکز دولتی و خصوصی دست به دست هم بدهند. وقتی یک فیلم ایرانی در فستیوالی شرکت می کند، مردم به خاطر سینمای ایران به تماشای آن فیلم می آیند. فیلم «رویاهای دم صبح» در جشنواره یاماگاتا نمایش داده شد. چند پخش کننده ژاپنی برای اکران فیلم در توکیو و دیگر شهرهای ژاپن پیگیرانه به دنبال پخش آن بودند.
الان سینمای چین، ویتنام، ترکیه، کره، فیلیپین و... در حال بالاآمدن هستند. ترکیه سینمای فرهنگی پیش روی ما را کپی می کند، ما کجا هستیم؟ چرا در جشنواره آسیا پاسیفیک که من، رضا میرکریمی و مجید مجیدی بودیم، همه جوایز را سینمای ترکیه گرفت؟ حتی وقتی جایزه گرفتند، از عباس کیارستمی تشکر کردند. من برای سینمای ترکیه خوشحالم، اما برای سینمای خودمان نگرانم. الان پیشنهاد ژاپن، فرانسه و ایتالیا را برای رفتن دارم. چقدر باید نسبت به من کم لطفی شود؟
ما اگر از هم ناراحت می شویم و با فیلم ها مشکل داریم، از فیلم سازان حمایت کنیم. من 10 سال تدریس می کردم. الان انگیزه تدریس هم ندارم. فیلم سازی که همه علاقه اش این بود که چیزی یاد بگیرد تا آموزش بدهد، به این روز افتاده است. در این شرایط هنر و تجربه باید قوی باشد و میدان را خالی نکند. دولت باید بخشی از مبلغ بلیت سینما را در یک صندوق گرد بیاورد و از سینمای هنری حمایت کند.
الان باید هنر و تجربه به معاونت سینمایی فشار بیاورد که از پول بلیت و فروش فیلم ها صندوقی درست شود که از سینمای فرهنگی صیانت کند. ما نباید به حمایت گل خانه ای که تتمه خوراک بهشتی و انوار است، بسنده کنیم. من نمی دانم جوانان نسل بعد از من آیا از پشتیبانی برخوردار هستند یا نه؟ آیا آن ها باید به نمایش محدود آثارشان دل خوش کنند؟
یعنی خودتان توانستید کاری را به طور مشترک و فردی پیش ببرید؟ چرا با مراکز دولتی حمایت کننده به نتیجه نرسیدید؟
در حال حاضر من در میانه یک پروداکشن چندکشوری هستم. سیستم دولتی ما برای تولید مشترک عریض و طویل است. مطمئن هستم که دنیا تمایل دارد با ما همکاری مشترک کند. فارابی با وام های اقساطی که می دهد، در تولید فیلم ها مشارکت می کند، اما چرا هیچ پولی برای من و امثال من نیست؟ من و آدم های مستقل در این کشور حضور داریم. چرا سینمای مملکت من به موفقیت های فیلم هایم هیچ واکنشی نشان نمی دهد؟
فیلم «رویاهای دم صبح» شانس اسکار را داشت. آن ها می توانستند در ماه هایی که فیلم ها برای اکران در آمریکا می جنگند، برای مستند من تلاش کنند. اگر حداقل دو نمایش برای آن گرفته شده بود، این مستند وارد اسکار می شد. الان فیلم «نفس» برای اسکار انتخاب شده است و مطمئن هستم پشتیبانی از آن صورت گرفته است. من یک فیلم ساز مستقل هستم و از من هیچ پشتیبانی ای نمی شود و تنها مطبوعات به کمک من می آیند.
با وجود موفقیت های بین المللی فراوان شما و مستند «رویاهای دم صبح» تصور نمی کردیم این اندازه بی مهری نسبت به شما صورت گرفته باشد.
چرا مجید مجیدی به هند رفت تا فیلم بسازد؟ من از جنس سینمای «روتوش»، «حیوان» و «وقت ناهار» هستم. در حال حاضر روی فیلمی کار می کنم که دو سال دیگر هم آماده نمی شود. مگر انجام این زحمات طولانی برای من سخت نیست؟ من می توانستم با این تجربه ای که دارم، پرفروش ترین مستند سینمای ایران را بسازم. من تجربه دارم، اما نمی خواهم این کار را بکنم. اگر دست به انجام آن نمی زنم، دلیلی برای ناتوانی من نیست. شاگرد زرنگ هایی که هم کلاس من بودند و فکر می کردیم قطب هنری سینما می شوند، امروز قطب اقتصادی شدند. اما ما این راه را انتخاب کردیم.
یعنی درواقع یک استعداد هنری را از دست دادیم.
من می گویم یک قابلیت را از دست دادیم. من یک فیلم ساز هستم که مستند ساخته ام. حتی تحت تاثیر «رویاهای دم صبح» در داخل و خارج کشور فیلم هایی ساخته شد و از این بابت خوشحال هستم. من فقط فیلم ساز هستم. ما را در دسته بندی های مرسوم هنری و غیرهنری قرار ندهید.
اما تعلق خاطر شما به تولید آثاری با سطح کیفی بالا و سینمای هنرمندانه است.
اگر دولت کمک کند، کارزار این هنر و تجربه پیش می رود و سینمای شریفی که ایران با آن شهره است، جایگاه اصلی خودش را پیدا می کند و چرخ های سینمایی ایران می چرخد. مگر مجلات و کتاب های زرد گردش سرمایه ندارد، اما مگر نوبل را آن ها می گیرند؟ من درددل می کنم. هرجا که از من برای مشورت و داوری دعوت شده، رفته ام، اما دیگر هیچ کدام از این کارها را انجام نمی دهم. با من چه کاری کردند که به این جا رسیدم؟
ارسال نظر