کتاب «مردانی در آفتاب» غسان کنفانی؛ خاطره جمعی فلسطین
گفتگو با احسان موسوی خلخالی درباره ترجمه اش از رمان «مردانی در آفتاب» غسان کنفانی؛ اثری که در فهرست برترین کتابهای داستان ادبیات عرب، اولین رمان فلسطینی شناخته میشود.
از وجوه اهمیت این رمان یکی این که روایت ادبی در این رمان بی آن که به شعارزدگی تقلیل یابد به خوبی با امر اجتماعی و سیاسی پیوند خورده و بسیاری از ویژگی های داستان نویسی مدرن در این رمان دیده می شود. با احسان موسوی خلخالی درباره ویژگی های «مردانی در آفتاب» و جایگاه آن در ادبیات عرب گفتگو کرده ایم که در ادامه می خوانید.
غسان کنفانی نویسنده ای است که از سال ها پیش در ایران شناخته می شد و به جز «مردانی در آفتاب» که شما ترجمه کرده اید، آثار دیگری هم از او در اینجا به چاپ رسیده است. چرا شما به سراغ غسان کنفانی و ترجمه این رمان او رفتید؟
- همیشه وقتی سراغ ترجمه رمانی می روم که از اهمیت اثر و نویسنده اش مطمئن شوم و بتوانم با خود داستان هم ارتباط برقرار کنم. درباره «مردانی در آفتاب» هم جز این نبود. این رمان در لیست صد رمان برتر جهان عرب، که در سال ۲۰۰۱ در نشریه مصری «اخبار الادب» منتشر شده؛ جایگاه پنجم را دارد؛ در دهه هفتاد میلادی به انگلیسی و پس از آن به شانزده زبان ترجمه شده است. غسان کنفانی نویسنده بسیار مهمی در تاریخ ادبیات معاصر جهان عرب و فلسطین است و او را بنیانگذار رمان مدرن فلسطینی می خوانند. نویسنده ای که به تعبیر برخی منتقدان در کنار محمود درویش و سمیح القاسم سهم بسزایی در ساختن هویت فلسطینی فارغ از مکان و در چارچوب واژه ها و ادبیات و فرهنگ داشت. این را هم اضافه کنم که یک دهه بعد از انتشار «مردانی در آفتاب»، فیلمی با عنوان «فریب خوردگان» (المخدوعون) با اقتباس از آن ساخته شده و در چند جشنواره جایزه برده است.
اگر اشتباه نکنم غسان کنفانی چهار رمان کوتاه نوشته و «مردانی در آفتاب» نخستین رمان اوست که در اوایل دهه شصت میلادی به چاپ رسید. از کنفانی به جز این چند رمان، چه آثار دیگری چاپ شده و آیا او در دیگر گونه های ادبی هم آثاری منتشر کرده است؟
- کنفانی نویسنده ای پرکار بود. او روزنامه نگار و سردبیر چند نشریه سیاسی و ادبی بود و بابت فعالیتش در این حوزه برنده جایزه سازمان بین المللی روزنامه نگاران (I.O.J) در سال ۱۹۷۴ شد. همچنین چهار رمان و دو رمان ناتمام و سه نمایشنامه و پنج مجموعه داستان از او منتشر شده که شماری از آنها داستان کودک است. او همچنین آثاری پژوهشی در حوزه تاریخ ادبیات فلسطین و نیز اثری مهم درباره ادبیات صهیونیستی نوشته است. غسان کنفانی نقاش هم بود و برخی تابلوهای او را در اینترنت و به طور خاص در صفحه رسمی بنیادی به نام او می توان دید.
«مردانی در آفتاب» اولین رمان کنفانی به شمار می رود، اما با این حال اثری قابل توجه است. «مردانی در آفتاب» چه جایگاهی میان آثار کنفانی دارد؟ آیا می توان آن را جزو آثار شاخصش دانست؟
- «مردانی در آفتاب» شاخص ترین اثر کنفانی و از مهم ترین آثار داستانی درباره مسئله فلسطین است. دو رمان دیگر کنفانی، یعنی «آنچه برای تان ماند» (ما تبقّی لکم) و «بازگشته به حیفا» (عائد الی حیفا)، با این رمان ارتباط تنگاتنگ دارند و با هم یک سه گانه را تشکیل می دهند. هنوز هم مقالات و پایان نامه هایی درباره «مردانی در آفتاب» نوشته می شود و به هیچ وجه اهمیت خود را از دست نداده است.
زبان و نثر «مردانی در آفتاب» چه ویژگی هایی دارد و آیا این رمان با زبان معیار عربی نوشته شده است؟
- بله؛ داستان با زبان معیار عربی نوشته شده و اساسا استفاده از زبان های محلی و منطقه ای در ادبیات عربی به یکی، دو دهه اخیر مربوط می شود. غسان کنفانی یک فعال سیاسی بود و در مقام نویسنده ای متعهد، نویسندگی خود را در امتداد فعالیت سیاسی اش می دید؛ گویی عجله داشت که واقعیت وضعیت فلسطینیان را در قالب داستان و رمان بازگو کند و درجا از این واقعیت تاثیر می پذیرفت. او همچنین می خواهد با سرخوردگی و سردرگمی و احساس شکستی که پس از «نکبت» بر فرد فلسطینی حاکم شد مبارزه کند و او را به کیش آگاهانه وادارد. همه این مسائل سبب شده «مردانی در آفتاب» نثر و زبانی سرراست و گزنده داشته باشد، در آن جایی برای طنز نباشد و مستقیم مصیبت و فلاکت شخصیت هایی را نشان می دهد که به جای ماندن و اعتراض کردن و فریاد کشیدن و دست به کار شدن، در پی تغییر وضعیت خویش از راه تغییر مختصات خود هستند. پایان تراژیک ماجرا از آغاز داستان شاید مشخص نباشد - و همین به نیمه دوم داستان که با بخش «راه» آغاز می شود ضرباهنگی تند و هیجانی می بخشد - اما نویسنده در لابلای روایت خود از هر کدام از شخصیت ها نشان می دهد که با تصمیمی که گرفته اند، همدل نیست.
در روایت رمان «مردانی در آفتاب» می توان برخی از مهم ترین ویژگی های رمان نویسی غربی، نظیر چند صدایی، جریان سیال ذهن و ... را دید. این رمان به لحاط سبکی چه ویژگی های شاخصی دارد؟
- من خودم را منتقد ادبی نمی دانم و بهتر می دانم پا در کفش منتقدان ادبی نکنم. در نتیجه بهتر است این سوال را از متخصصان فن بپرسید.
«مردانی در آفتاب» را می توان اثری رئالیستی دانست، اما با این حال ویژگی هایی نمادین هم می توان در این اثر دید. این نکته ای است که در مقاله پایانی کتاب هم به آن اشاره شده است. به جز شخصیت های داستان که هر یک را می توان نماد نسلی از فلسطینیان دانست، داستان سفری که در این رمان روایت شده می تواند نقدی بر تلاش های فردی برای رهایی و تن زدن از مقاومت باشد. به نظرتان کنفانی چقدر در نمادپردازی در این رمان موفق بوده است؟
- درباره این که این رمان تا چه حد نمادپردازانه است و نمادهای آن کدامند و نقش آنها در داستان چیست، بحث های بسیاری شده است. منتقدانی توجه به رابطه فرد با زمین و رؤیای رهایی و نجات را نشان دهنده رویکردی رمانتیسیستی در این رمان دانسته اند و اثر را آمیزه ای از رئالیسم و سمبولیسم و رمانتیسیسم خوانده اند. احسان عباس در مقاله ای که بدان اشاره کرده اید و در مقدمه مجموعه آثار غسان کنفانی آمده، به ابعاد نمادپردازانه رمان پرداخته است.
منتقدان دیگر این نمادها را از منظری دیگر بررسی کرده اند و معانی دیگری بدان بخشیده اند. از طرفی، عبدالرزاق عید، منتقد سوریه ای، این گونه قرائت احسان عباس را تأویلی در چارچوب ایدئولوژیک و سیاسی خوانده و تاکید کرده که ایدئولوژی فقط یکی از ابعاد شکل گیری متن ادبی است. به نظر عید، «مردانی در آفتاب» را می توان از منظری اثری اگزیستانسیالیستی دانست درباره کنش انسانی در برابر سیطره دهشتناک واقعیت.
او می گوید آنچه قهرمان های داستان را به این وضعیت اسفناک کشانده ابوالخیزران نیست، بلکه چیز دیگر است که می توان آن را احساس شکست و سرخوردگی ملتی دانست که در پی رهایی جمعی بر نمی آیند و فرار را ترجیح می دهد. همه این بحث ها درباره این که چه کسی در داستان نماد چه چیزی است، نشاندهنده توفیق نویسنده در استفاده از نمادها در داستان است. در نهایت بحثی در این نیست که کنفانی در این رمان نقد خود را متوجه فردی فلسطینی کرده که تن به تقدیر سپرده و برای رهایی به بیرون از خاک خود روی برده، غافل از آن که بیرون جز «صحرا» هیچ نیست و این صحرا جز مرگی ذلیلانه چیزی در خود ندارد.
«مردانی در آفتاب» به جز ویژگی های ادبی اش، از جهت دیگری نیز رمانی حائز اهمیت است و آن این است که برخی این اثر را اولین رمان فلسطینی دانسته اند. پیش از «مردانی در آفتاب»، «مذاکرات دجاجه» (خاطرات یک مرغ) منتشر شده بود، اما شاید ویژگی های اصلی فرم رمان در اثر اسحاق موسی حسینی وجود نداشته باشد. نظر شما در این مورد چیست؟ آیا می توان «مردانی در آفتاب» را اولین رمان فلسطینی در معنای واقعی آن دانست؟
- سبک «مذاکرات دجاجه» با داستان نویسی مدرن فاصله دارد و حکایت های آن به سبک «کلیله و دمنه» از زبان حیوانات بیان می شود و مرغ داستان موجودی دانا و فیلسوف و جامعه شناس است که همه چیز می داند و همه حکمت ها از زبانش جاری است. پیش از آن هم داستانی با عنوان «وارث» (الوریث) نوشته خلیل بیدس داریم که رمانی عاشقانه - تاریخی است. همچنین رمان گونه هایی از اسکندر الخوری و یوحنا ذکرت داریم؛ اما باید توجه داشت که همه این آثار پیش از 1948 و آغاز آنچه در فرهنگ و ادب فلسطینی و عربی به «نکبت» شناخته می شود، نوشته شده اند.
اکنون دیگر نمی توان پیوند شدید مصائب ملت فلسطین و مسائلی مانند اشغال زمین ها و مهاجرت های اجباری دسته جمعی و تبعید و زندان و تبعیض در حق اعراب درون حکومت صهیونیستی را نادیده گرفت و این همه را جدا از هویت و شخصیت فرد فلسطینی شمرد. به بیانی دیگر، تا وقتی کشوری مستقل با مرزهای مشخص حقوقی با نام فلسطین در کار نباشد، مردم فلسطین کسانی هستند که خاطره جمعی کوچ اجباری، تبعید، تبعیض، انتفاضه و امثال آن را با خود دارند؛ اگر چنین باشد، «مردانی در آفتاب» در کسب مقام «اولین رمان فلسطینی» رقیبی ندارد، چون نخستین رمانی است که دغدغه های جدی حاملان این خاطره جمعی را بازتاب می دهد. به نوشته برخی منتقدان، «مردانی در آفتاب» اولین فریاد فلسطینی پس از ضربه سهمگین «نکبت» بود و در فاصله 1948 تا انتشار این رمان شاهد سکوتی ناشی از سرخوردگی بودیم.
با توجه به ویژگی های داستان نویسی کنفانی به نظر می رسد که او نویسنده ای آشنا با ادبیات عرب بوده است. به نظرتان رد تاثیر چه نویسندگانی را می توان در آثار کنفانی دید؟ آیا کنفانی بیشتر وامدار سنت داستان نویسی شرقی بوده یا تحت تاثیر نویسندگان غربی؟
- غسان کنفانی بی تردید متاثر از رئالیسم سوسیالیستی و سردمدار اصلی آن ماکسیم گورکی است. این چیزی است که همه منتقدان به آن اشاره کرده اند. البته الیاس خوری، رمان نویس و منتقد لبنانی، در مقاله ای تاکید می کند که ترجمه «خشم و هیاهو» اثر فاکنر، که به همت شخصیت بسیار تاثیرگذار فلسطینی دیگری به نام جیرا ابراهیم جیرا انجام شد، تاثیر بسیاری بر داستان نویسی عربی نهاد و اساسا داستان «آنچه برای تان ماند» را بازنویسی فاکنریِ «مردانی در آفتاب» می خواند. چنان که به نظر من می آید، بی آن که خود را در این باره صاحب نظر بدانم؛ کنفانی را نمی توان متاثر از سبک داستان نویسی شرقی دانست و نمی دانم آشنایی او با ادبیات کلاسیک عرب و تاثرش از آن تا چه حد بوده است. شاید بد نباشد به این موضوع هم اشاره کنم - هر چند ربطی به سبک داستان پردازی و روایت ندارد - که فیصل دراج، متفکر و منتقد ادبی فلسطینی که شخصیت بسیار مهمی در این حوزه است، در مقاله ای تاکید می کند که غسان کنفانی که پیشگام پژوهش در ادبیات صهیونیستی بود، در این پژوهش خود متوجه اهمیت ادبیات و کلمه و رابطه درهم کنشی آنها با سیاست شد و دریافت که صهیونیسم ادبی، چنان که مثلا در نوشته های تئودور هرتزل (1904-1860) دیده می شود، امری مقدم بر صهیونیسم سیاسی بوده است.
رمان فلسطینی در ادبیات عرب عمر چندان طولانی ندارد. با این حال امروز نویسندگان فلسطینی چه جایگاهی در ادبیات عرب دارند؟
- رمان فلسطینی سه چهره شاخص دارد. نخستین آنها غسان کنفانی است که مسیر مبارزه سیاسی با اسرائیل را پیش گرفت و در این مسیر جان خود را قربانی کرد. دیگری جبرا ابراهیم جبراست که هجرت اختیار کرد و از 1948 ساکن عراق شد. جبرا شخصیت بسیار تاثیرگذاری در ادبیات عرب است؛ رمان نویس و مترجم و نقاش و منتقد بسیار مهمی بود و آشنایی عمیقی با فرهنگ غرب داشت و آثار شکسپیر را هم ترجمه کرده بود. ترجمه او از بخش اسطوره آدونیس کتاب «شاخه زرین» جیمز فریزر متاثیر فراوانی در شعر عربی داشت و - چنان که پیش تر نیز گفتم - ترجمه او از «خشم و هیاهو» تاثیر فراوان بر داستان نویسی عربی گذاشت.
او رمان بسیار مشهوری به نام «البحث عن ولید مسعود» (در جستجوی ولید مسعود) نوشته است که بحث های بسیار برانگیخته است. در آثار جیرا ابراهیم جیرا نیز فلسطین محوریت دارد، اما این محوریت در قالب خاطره کسی است که سرزمینش را از دست داده است.
شخصیت سوم که در سرزمین اسرائیل ماند و عضو کنست اسرائیل هم شد و در پایان کار به پذیرش وضعیت موجود گرایش پیدا کرد، امیل حبیبی است. رمان بسیار مهم او با عنوان «وقایع غریب غیب شدن سعید ابونحس خوشبدبین» (ترجمه همین قلم، نشر نون) داستان فلسطینیان سرخورده ای است که در خاک اسرائیل مانده اند و توافق نامه اوسلو رؤیاهای آنان را بر باد دادهاست.
شاید بتوان چهارمی هم به آنان اضافه کرد که سحر خلیفه باشد. همچنین باید در آن نسل از حلیم برکات نیز یاد کرد. مسئله فلسطین همچنان مسئله کانونی جهان عرب است و ناتوانی شدید ملت های عرب در حل این مسئله و عملکرد بسیاری از حاکمان شان در این باره همواره همچون لکه ننگی روشنفکران عرب را می آزارد و همچنان موضوع بسیاری از نوشته ها و تولیدات ادبی آنان است. برای همین است که رمان نویسان عرب غیرفلسطینی مانند رضوی عاشور از مصر و الیاس خوری از لبنان نیز مسئله فلسطین و مصیبت مردمان آن را محور داستان های خود قرار داده اند. در نسل جدیدتر، کسانی که شاهد مستقیم «نکبت» نبوده اند، می توان ابراهیم نصرالله را نام آورد که از جمله در سلسله رمان های هشتگانه ای تاریخ سرزمین فلسطین زا قرن هجدهم تاکنون را روایت کرده است.
رمان نویس مطرح دیگر ربعی المدهون است که رمان «سرنوشت ها؛ کنسرت هولوکاست و نکبتِ» وی در سال 2016 برنده جایزه بوکر عربی شد. او اولین فلسطینی بود که برنده این جایزه می شد. البته باید به این نکته توجه داشت که به نظر برخی منتقدان نوشته های رمان نویسان امروزین فلسطینی با نوشته های رمان نویسان دوره مبارزات تفاوت پیدا کرده. این تفاوت بازتاب سرخوردگی از آن مبارزات و نبود پروژه ای استراتژیک و همه جانبه برای حل مسئله فلسطین از سوی رهبران سیاسی است. رمان نویس فلسطینی امروز خود را در برابر نظامی استعماری می بیند که در پی ویرانی جامعه فلسطین است و احساس می کند نه خود راه فرار از این واقعیت را دارد، نه رهبران سیاسی اش طرحی برای ان اندیشیده اند یا می توانند این دغدغه ها را نمایندگی کنند.
ارسال نظر