۲۰ فیلم مطرح موج نوی سینمای رومانی
اولین تجربه کارگردانی کریستی پویو روایتگر داستان مردی جوان به نام اویدو است که با پدر و مادرش در دومین شهر بزرگ رومانی زندگی می کند. مردی مرموز به اویدو پیشنهاد می کند تا در ازای دریافت مبلغی پول، ساکی بزرگ را که به گفته خودش پر از دارو است به بخارست، پایتخت رمانی برساند.
Stuff and Dough
کارگردان: کریستی پویو
اولین تجربه کارگردانی کریستی پویو روایتگر داستان مردی جوان به نام اویدو است که با پدر و مادرش در دومین شهر بزرگ رومانی زندگی می کند. مردی مرموز به اویدو پیشنهاد می کند تا در ازای دریافت مبلغی پول، ساکی بزرگ را که به گفته خودش پر از دارو است به بخارست، پایتخت رمانی برساند. اویدو هم که سودای جداشدن از پدر و مادر و به راه انداختن کسب و کار خودش را در سر دارد، قبول می کند. اما برخلاف خواسته کارفرمایش، او دو تا از دوست های صمیمی اش را هم با خود می برد. چیزی نمی گذرد که این سه خودشان را درگیر جنایتکارهایی می بینند که رابطه شان با کارفرمای مرموز مشخص نیست. کریستی پویو با استفاده از دوربین روی دست لرزانی که سیال و روان از این کاراکتر به آن کاراکتر حرکت می کند، سفر چهارساعته این سه جوان را ثبت می کند. سفری که هر چه بیشتر جلو می روند، خطرناک تر می شود.
Occident
کارگردان: کریستین مونجیو
یک کمدی که هم لحظه های شیرین و بامزه دارد، و هم صحنه های ناراحت کننده و تلخ. فیلم درباره گرایش رو به افزایش جوانان اروپای شرقی به مهاجرت است که مونجیو با روایت سه داستان مرتبط به هم، به بررسی آن می پردازد. داستان اول از جایی شروع می شود که لوکی ودوستش سورینا را از آپارتمانشان بیرون می اندازند. آنها که مستاصل شده اند، بر سر مزار پدر سورینا می روند و به دنبال نشانه ای می گردند تا راهنمایی شان کند. کمی آن سوتر، قصه دوم آغاز می شود. داستان میشلا، دختری که در شب عروسی اش قالش گذاشته اند. در همین گیر و دار، به پدر میشلا که پلیسی در آستانه بازنشستگی است، خبر می دهند که پسرعموی لوکی مُرده پیدا شده. کمدی سیاهی که در نیمه اول فیلم وجود دارد، به تدریج جای خودش را به مسائل پیچیده تری می دهد که داستان های فیلم را به هم مرتبط می کند.
The Death of Mr. Lazarescu
کارگردان: کریستی پویو
دومین فیلم بلند کریستی پویو و اولین فیلم از مجموعه فیلم شش تایی او که با نام «شش داستان از حومه بخارست» ساخته شد، داستان دانته ریموس لازارسکوی ۶۳ ساله را روایت می کند که همسرش را از دست داده و دخترش هم در تورنتو زندگی می کند. لازارسکو چندین بار درخواست آمبولانس می کند تا این که در نهایت امدادگری به نام میوئارا به فریادش می رسد و در شبی طولانی که منجر به مرگش می شود، او را از این بیمارستان به آن بیمارستان می کشاند. داستان فیلم تا حدودی الهام گرفته از ماجرایی واقعی است که طی آن مردی به نام کنستانتین نیکا در سال ۱۹۹۷، بعد از این که چندین بیمارستان از پذیرش او سر باز زدند، گوشه خیابان جان باخت. این فیلم علاوه بر این که جوایز متعددی چون جایزه دو هفته کارگردانان کن را از آن خود کرد، در آن سال توانست در لیست ده فیلم برتر بسیاری از منتقدان آمریکایی قرار گیرد.
۱۲:۰۸ East of Bucharest
کارگردان: کورنلیو پرومبویو
نیکلای چائوشسکو، دیکتاتور رومانیایی در 22 دسامبر 1989 در پی انقلابی که در این کشور صورت گرفته بود، با پروازی به وقت 12 و 8 دقیقه از کشورش گریخت و نام انگلیسی فیلم هم از این جریان الهام گرفته. ترجمه عنوان رومانیایی فیلم می شود «آیا انقلابی در کار بود یا نه؟» که اشاره دارد به موقعیت مرکزی فیلم یک سوم ابتدایی اولین فیلم بلند کورنلیو پرومبویو که موفق به کسب جایزه دوربین طلای کن هم شده، به معرفی شخصیت های فیلم می پردازد و ما آنها را در حالی که مشغول کارهای روزمره شان هستند می بینیم. داستان فیلم در نزدیکی های کریسمس می گذرد، و از آن مهم تر، در شانزدهمین سالگرد انقلاب. فیلمی است بی تکلف و هجوآمیز که با خودش هم شوخی می کند. بیشتر لحظه های خنده دار و بامزه آن مدیون اجرای خوب بازیگرانش است که با تغییرات جزئی در حالات چهره شان، از تماشاچی خنده می گیرند.
سال 2006
The Paper Will Be Blu
کارگردان: رادو مونتین
فیلمی با تصاویر تیره و تار و دوربین روی دست که حس و حالی واقع گرایانه دارد و شبیه یک داکیودراما عمل می کند. رادو مونتین در این فیلم حال و هوای روزهای اولیه انقلاب رومانی را به تصویر کشیده، روزهایی که در آن ارتش در وضعیت متزلزلی قرار دارد و معلوم نیست در هر روزی چه کسی عنان کشور را به دست می گیرد. داستان فیلم بین شب های ۲۲ و ۲۳ دسامبر سال ۱۹۸۹ می گذرد. در همین گیر و دار است که یکی از سربازهای ارتش به جنبش مردمی می پیوندد، و فرماندهش ستوان نیگو برای بازگرداندن او درگیر یک بازی موش و گربه می شود که در طول شب ادامه پیدا می کند. حس و حال پرتنشی بر فضای فیلم حاکم است، ولی با دیالوگ های ابزورد و خنده دار شخصیت ها تعدیل می شود. فیلم در سال ۲۰۰۶ در بخش مسابقه جشنواره لوکارنو قرار داشت و همچنین برنده دو جایزه گوپو (جایزه ملی فیلم های رومانیایی) شد.
6. 4 ماه، 3 هفته و 2 روز
سال ۲۰۰۷
4 Months, Weeks and 2 Days
کارگردان: کریستین مونجیو
فیلم مشهور کریستین مونجیو که نخل طلای کن را از آن خود کرده در دو سال ۲۰۰۷ و ۲۰۰۸ توانست در لیست ده فیلم برتر منتقدان بین المللی قرار بگیرد. فیلم که موضعی مستقیم درباره بارداری ناخواسته داشت، به عنوان نقدی صریح بر رژیم نیکولای چائوشسکو هم شناخته می شد. داستان در سال های آخر سلطه کمونیسم بر رومانی می گذرد. گبیتا دانشجویی جوان در سال های اول دهه سوم زندگی اش است که به دنبال راهی برای سقط جنین می گردد. در فیلم، گبیتا و دوست صمیمی اش اوتیلیا را می بینیم که در طول یک روز برای این عمل که قرار است در اتاقی در یک هتل صورت بگیرد، آماده می شوند؛ عملی که باید مخفیانه انجام شود. مونجیو هر صحنه را با نماهای طولانی پیش می برد و موقعیت و حرکات دوربین روی دست، نقشی حیاتی در حس و حال طبیعی و واقع گرایانه فیلم ایفا می کند.
7. رویای کالیفرنیا
سال ۲۰۰۷
California Dreamin
کارگردان: کریستین نمسکو
کریستین نمسکو این فیلم را ساخت ولی آن قدر خوش شانس نبود که نتیجه نهایی کارش را ببیند، چرا که قبل از به پایان رسیدن تدوین جانش را از دست داد. استودیو مدیاپورو هم تصمیم گرفت فیلم را با هرچه که از نمسکو داشتند تدوین کنند؛ تصمیمی که منجر به زمان نسبتا طولانی 155 دقیقه ای ان شد. داستان فیلم براساس ماجرایی واقعی است. در سال 1999 و در جریان موشک باران یوگسلاوی توسط نائو، قطاری حاوی تجهیزات راداری آمریکایی، از رومانی گذشت و توقفی چهار روزه در دشت باراگان داشت. در فیلم، می بینیم که رییس ایستگاه قطار روستای کاپالنیتا، که از قطارهایی که در ایستگاهش می آیند دزدی می کند، این قطار را برای چند روز در آنجا نگه می دارد تا کارهای اداری اش طی شود. نام اصلی فیلم طبق ترجمه از رومانیایی، «بی پایان» شود. «رویای کالیفرنیا» در سال 2007 موفق شد جایزه بخش نوعی نگاه کن را از آن خود کند.
۸. تعطیلات تابستانی
سال 2008
Summer Holiday
کارگردان: رادو مونتین
فیلم برخلاف نام غلط اندازش، نمایش بی سر و صدا و آرامی است از زمان از دست رفته آدم ها، که در ساحل دریای سیاه می گذرد. باگدان، شخصیت اصلی به همراه خانواده اش برای گذراندن تعطیلات آخر هفته به لب دریا رفته که به ناگاه با دو تا از دوست های مدرسه اش مواجه می شود. دوستانی که به او لقب بوگی داده بوده اند و او را به یاد گذشته اش می اندازند (در نسخه اصلی نام فیلم «بوگی» است). تلاش هایی که باگدان برای بازیابی شور و حال آن دوره اش دارد، او را از همسر و فرزندش دور می کند. مونتین در اینجا از همان ابزارهایی که سینمای رومانی این سال ها را قابل توجه کرده استفاده می کند: نماهای طولانی، بازی های واقع گرایانه و مضامین فلسفی. درست است که این قصه تاثیرگذاری باقی فیلم های این جریان را ندارد، اما تصویری که درباره تناقض های میان بزرگ سالی و آزادی های جوانی نشان می دهد، هنوز هم درست به نظر می رسد.
9. پلیس، صفت
سال ۲۰۰۹
Police, Adjective
کارگردان: کورنلیو پرومبویو
پرومبویر در دومین تجربه سینمایی اش سراغ داستانی پلیسی رفت که شبیه فیلم های جنایی معمول نیست. درامی فکرشده که داستانش را آرام جلو می برد و به ندرت سلاحی در طول فیلم می بینیم. پرومبویو سراغ مامور پلیسی به نام کریستی رفته و سعی کرده تصویری واقعی از ماموری را نشان دهد که در شهری صنعتی و رنگ و رو رفته زندگی اش را می گذراند. داستان از جایی شروع می شود که کریستی را مامور می کنند تا نوجوانی را که متهم به مصرف ماری جوآنا است تعقیب کند. اما وقتی متوجه می شود این پسربچه ممکن است به پانزده سال حبس محکوم شود، دیگر اشتیاقش را نسبت به پیگیری این پرونده از دست می دهد. اینجا هم دیالوگ ها همان طنز و شوخ طبعی خشکی را که مخصوص پرومبویو است در خودش دارد و حرکات دوربین دقیق و حساب شده پیش می رود.
۱۰. حکایت های سال های طلایی
سال 2009
Tales from the Golden Age
کارگردان: کریستین مونجیو، کنستانتین پاپسکو و...
فیلمی متشکل از شش داستان کوتاه شوخ و شنگ با موقعیت های کمیک سیاه و تلخ است. هرکدام از داسنان ها در دوره آخر تسلط کمونیسم بر رومانی می گذرد و براساس حکایت هایی که همان زمان بین مردم جریان داشته، ساخته شده است. عنوان فیلم اشاره دارد به دوران به اصطلاح طلایی که آن زمان دستگاه تبلیغاتی کمونیستی، به پانزده سال آخر حکومت نیکلای چائوشسکو نسبت می داد. در پایان هر اپیزود، نوشته می شود «طبق حکایات و افسانه ها...» چرا که چنین اتفاق هایی ممکن نبود در دوران چائوشسکو رخ دهند. هانو هوفر، کریستین مونجیو، کنستانتین پاپسکو، لوانا ارویکارو و رزوان مارکولسکو کارگردانی این فیلم شش اپیزودی را برعهده داشته اند. فیلم در سال ۲۰۰۹ در بخش نوعی نگاه کن به نمایش درآمد و نامزد دریافت جایزه هم شد. همچنین در جوایز گوپوی رومانی نامزد بهترین موسیقی و بهترین طراحی صحنه شد.
11. خوشبخت ترین دختر جهان
سال ۲۰۰۹
The Happiest Girl in the World
کارگردان: رادو ژوده
تلاش رادو ژوده به اندازه فیلم های کسانی مثل پرومبویو موفقیت آمیز نبوده، و مثل آن هم بامزه درنیامده، اما توانسته همانند آن در جشنواره های بین المللی زیاد حضور یابد. فیلم داستان دلیا را روایت می کند که در پی برنده شدن در قرعه کشی یکی از شرکت هی تولید نوشیدنی، ماشینی گران قیمت جایزه گرفته. برای دریافت جایزه اش مجبور می شود به همراه پدر و مادر خودخواه و مغرورش، راهی بخارست شود تا در کنار ماشینی که برنده شده، در یک تبلیغ برای آن شرکت بازی کند. اما ضبط این تبلیغ به خوبی پیش نمی رود، چرا که دلیا آن گونه که اسپانسرهای شرکت نوشیدنی مدنظرشان است، خوشحال و ذوق زده به نظر نمی رسد. و همین باعث می شود برداشت های متعددی از این تبلیغ ضبط شود. تکراری که شاید به آن اندازه که برای کارگردان جذاب بوده، برای مخاطبان جذاب به نظر نرسد.
۱۲. آئورورا
سال 2010
Aurora
کارگردان: کریستی پویو
دومین فیلم از مجموعه «شش داستان از حومه بخارست» که پویو این بار علاوه بر کارگردانی، در آن بازی هم کرده. فیلم به شدت کم دیالوگ و ساکت است. درامی سه ساعته است که از نماهای بلند تشکیل شده و دیدنش برای بعضی ها تحمل و صبر زیادی می خواهد. فیلم ۲۴ ساعت از زندگی وویرل را روایت می کند. شخصیت اصلی پررمز و راز و منحرف فیلم (با بازی خود کریستی پویو) که در یک کارخانه صنعتی مشغول به کار است و به جز در مواقع ضروری کلامی بر دهانش جاری نمی کند. با توجه به این که وویرل سلاحی با خود حمل می کند، لحظاتی که با مردم اطرافش درگیری لفظی دارد، ناراحت کننده و تهدیدآمیز به نظر می رسد. قهرمان فیلم کم حرف می زند، ولی وقتی سرانجام قفل دهانش را باز می کند، مسائل اخلاقی و شوخی و غم را هم زمان در حرف هایش می شنویم.
13. سه شنبه، بعد از کریسمس
سال ۲۰۱۰
Tuesday, After Christmas
کارگردان: رادو مانتین
درامی خانوادگی که جایگاه رادومونتین را به عنوان یکی از بااستعدادترین کارگردانان در زمینه به تصویر درآوردن روابط خانوادگی تثبیت می کند. فیلم داستان پل، بانکداری سی و چند ساله را روایت می کند که با همسر و دخترش زندگی اش را می گذراند. تا این که با ورود دندان پزشک دخترشان، رابطه ای احساسی بین او و پل شکل می گیرد. فیلم مانتدین عامدانه از حرکات پرتکلف دوری می کند، تعامل کاراکترها ملموس و باورپذیر و فیلمبرداری باثبات و بدون حرکات اضافی است و با نماهای بلند و طولانی، فرصت پیدا می کنیم تا جزییات هر صحنه را درک کنیم. در آخر هم قرار نیست برای گره ها و درگیری های ایجادشده جوابی قطعی و راحت به ما داده شود، و خبری از یک آدم بد مشخص که بتوان تقصیرها را گردنش انداخت نیست. تاکید مونتین روی نمایش ملموس وضعیت شخصیت های فیلم است.
۱۴. بر فراز تپه ها
سال 2012
Beyond the Hills
کارگردان: کریستین مونجیو
کریستین مونجیو بعد از دریافت نخل طلا برای «۴ ماه، ۳ هفته و ۲ روز» سراغ فیلمی رفت که موضوعی جنجال برانگیز داشت و در صومعه ای روی تپه ای در شمال رومانی می گذشت. به دستور کشیشی در صومعه، راهبه ای جوان و تازه کار به صلیب کشیده می شود تا شیاطین را از درونش بیرون برانند. ولی دختر جوان بعد از سه روز در اثر خفگی جان می بازد. این داستان دست هر کارگردانی به جز مونجیو قرار می گرفت، فیلمی پرسر و صدا می شد و خوراک روزنامه ها و رسانه های زرد اما مونجیو آن را تبدیل به درامی با ریتم کُند و دقیق کرده با نماهای طولانی و زمان دو ساعت و نیمه اش، تاثیر عمیقی روی مخاطب می گذارد. حرفی هم که فیلم می خواهد بزند این است که طبق معمول، نیت های خیر ممکن است منجر به فجایع جبران ناپذیر شوند. فیلم در جشنواره کن آن سال جایزه بهترین فیلمنامه و نیز جایزه مشترک برای دو بازیگر زن اصلی را از آن خود کرد.
15. ژست بچه
سال ۲۰۱۳
Child's Pose
کارگردانی: کالین پتر نتسر
فیلم به کارگردانی کالین پتر نتسر که موفق به کسب خرس طلای جشنواره برلین شد. اولین فیلم از موج نوی سینمای رومانی است که با ساختار تریلر قصه اش را تعریف می کند. ریتم فیلم به شدت درگیرکننده و سریع است، ولی با نمونه های مشابه این ژانر تفاوت دارد و خیلی گرم تر و هوشمندانه تر ساخته شده. فیلم داستان مادری به نام کورنلیا را روایت می کند که در تلاش است پسر سی و چند ساله اش باربو را که حالا به نظر مستقل شده، دوباره تحت سلطه خودش درآورد. و وقتی باربو در حالت مستی فرزند خانواده ای را زیر می گیرد و با اتهام قتل مواجه می شود، فرصتی می یابد تا به بهانه کمک به پسرش برای خروج از این بحران، دوباره او را نزد خودش برگرداند. اینجا هم دوباره با دوربین روی دست مواجهیم که تنش و عصبیت موجود در صحنه ها را بیشتر می کند و با نماهای بسته زیادی که از کاراکترها می بینیم، درونیاتشان بیشتر برایمان نمایان می شود.
۱۶. وقتی شب بر بخارست سایه می اندازد یا متابولیسم
سال 2013
When Evening Falls in Bucharest or Metabolism
کارگردانی: کورنلیو پرومبویو
پرومبویو این بار سراغ فیلمی رفته درباره فرآیند فیلمسازی و داستان کارگردانی را روایت می کند که برای اضافه کردن صحنه ای جدید به فیلمش کلنجار می رود و باید در عین حال بازیگر زنش را هم راضی نگه دارد. پرومبویو هم به رابطه بین فیلمساز و ابزار کارش می پردازد، و هم به رابطه بین کارگردانی و بازیگرش. با این که ممکن است در ابتدا به نظر برسد که این فیلم مدل فیلم های مورد پسند جشنواره هاست، اما تمرکز و دقتی که حین و پس از دیدن «وقتی شب...» نیاز است، با برنامه های فشرده جشنواره ها و فیلم دیدن های پشت سر هم منافات دارد. اما از سوی دیگر این فیلمی است درباره فیلمسازی، درنتیجه مخاطبان هدفش عشق سینماها هستند. پرومبویو «وقتی شب...» را بدون هیچ عنصر اضافی و فرعی ساخته، تمام مولفه های اضافی از فیلم حذف شده اند. طراحی صحنه فیلم مینیمال و ساده است و تعمدا توجه ها را سمت خودش نمی کشد.
17. گنج
سال ۲۰۱۵
The Treasure
کارگردان: کورنلیو پرومبویو
فیلمی که با بازیگران غیرحرفه ای ساخته شد و در نهایت توانست جایزه بخش نوعی نگاه کن را از آن خود کند. داستان درباره دو مرد جوان است که در جست و جوی گنجینه ای گم شده اند. اکثر فیل های موج نوی رومانی به خاطر رویکرد واقع گرایانه شان تحسین شده و می شوند، اما کورنلیو پرومبویو در «گنج» در ابتدا همه چیز را شبیه زندگی واقعی و حال و هوای غیرداستانی نمایش می دهد، و بعد به تدریج مسیری نیمه داستانی را در پیش می گیرد. بیشتر وقایع این فیلم در نماهای باز و طولانی و با دوربین ثابت به تصویر کشیده شده اند. پرومبویو اتفاقات را به فیلم تحمیل نمی کند، به جایش منتظر می ماند تا کنش موجود در هر صحنه، ماجراهای فیلم را رقم بزند. «گنج» علاوه بر نوعی نگاه کن، در جوایز گوپوی رومانی هم موفق شد در پنج رشته بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین بازیگر نقش اول مرد، بهترین بازیگر نقش مکمل مرد و بهترین فیلمنامه نامزد شود.
۱۸. آفریم!
سال 2015
!Aferim
کارگردانی: رادو ژوده
داستان فیلمی که رادو ژوده برایش برنده خرس نقره ای بهترین کارگردان جشنواره فیلم برلین شد در والاچیا و در اوایل قرن نوزدهمین می گذرد و ماجرای پلیسی محلی به نام کنستانتین را روایت می کند که از سوی یکی از مقامات عالی رتبه رومانی مامور می شود تا برده کولی اش را پیدا کند. برده ای که بعد ارتکاب یک خلاف، پا به فرار گذاشته. کنستانتین، پلیسی که مامور یافتن برده فراری است، در آخر به خاطر ظلمی که در اثر نژادپرستی به برده روا می شود اعتراضی نمی کند. مردی جدی و بداخلاق است که پایش لنگ می زند ولی از دردسر و درگیری به شدت استقبال می کند. و چون پول گرفته تا به این مقام عالی رتبه کمک کند، می داند که خودش هم جزو سیستم فاسد و نژادپرست به حساب می آید. اگر کسی جز رادو ژوده این فیلم را می ساخت ممکن بود شخصیت کنستانتین به قهرمانی کلیشه ای تبدیل شود.
19. سیه رانوادا
سال ۲۰۱۶
Sieranevada
کارگردانی: کریستی پویو
جدیدترین فیلم کریستی پویو که در بخش مسابقه کن 2016 نیز حضور داشت، داستان یک متخصص موفق مغز و اعصاب به نام لری را روایت می کند که چهل روز بعد از فوت پدرش، برای شرکت در مراسم یادبودش یک آخر هفته را با خانواده اش می گذارند. اما همه چیز آن طور که انتظار دارد پیش نمی رود. لری با حضور مجددش در میان خانواده، با ترس های گذشته اش مواجه می شود و جایگاه واقعی اش را در میان آنها بررسی می کند. در فیلم با برخی بازی های روایی مواجه هستیم، به طوری که کاراکترهایی به ما معرفی می شوند و پیش فرض منطقی هر تماشاگری این خواهدبود که اینها شخصیت های اصلی فیلم هستند. اما بعد از آن، فیلم به ما رودست می زند و می بینیم کارکتری که در ابتدا شخصیت اصلی به نظر می رسد، نیمی از فیلم حضور ندارد. «سیه رانوادا» علاوه بر نامزدی نخل طلای کن، چهارده نامزدی و جایزه دیگر هم از آن خود کرده.
۲۰. فارغ التحصیلی
Graduation
کارگردان: کریستین مونجیو
جدیدترین فیلم کریستین مونجیو با بازی آدرین تیتینی و ماریا ویکتوریا دراگوس که مونجیو به خاطرش در کن 2016 جایزه بهترین کارگردانی را مشترکا با الیویه آسایاس به دست آورد. فیلم داستان رومئو، دکتری میان سال را روایت می کند که در شهری کوچک در رومانی مشغول به کار است و به همراه همسرش و دختر هجده ساله اش زندگی اش را می گذراند. یک روز رومئو پیغامی دریافت می کند مبنی بر این که دخترش در نزدیکی های مدرسه اش مورد تعرض قرار گرفته و ماجراهایی که حول این اتفاق و نیز بر سر امتحان نهایی دختر رومئو پیش می آید، زندگی این خانواده کوچک را به هم می زند. طبق گفته خود مونجیو، این فیلم براساس زندگی شخصی خودش ساخته شده. در طول فیلم هیچ موسیقی متنی شنیده نمی شود و تمام موسیقی ها و آهنگ های فیلم، در خود صحنه ها جریان دارند.
نظر کاربران
سپاس
کارقشنگیه