مانی رهنما: سوگخوانی روی ملودیهای استانبولی مُد است
احتمالا هنوز هم با شنیدن نام مانی رهنما به یاد قطعه معروف و محبوب «پرنده» می افتید؛ قطعه ای که نزدیک به دو دهه از زمان انتشارش می گذرد ولی همچنان جذاب و شنیدنی است. حالا بعد از گذشت این همه سال هم صحبت این خواننده کلاسیک شدیم...
13 سال پیش گفتید که سعی می کنید صدای تان شبیه هیچ کدام از خواننده ها نباشد. بعد از این همه سال هنوز به این گزاره معتقدید؟
- بله، اگر یادتان باشد آن زمان خواننده هایی که صدای شان به خواننده های دیگر شبیه بود، مورد استقبال عمومی قرار می گرفتند ولی من معتقد بودم وقتی آدم می خواهد کاری را انجام بدهد، باید چیزی به آن افزوده شود، نه این که بخواهد به واسطه شباهت به کس دیگری مطرح شود.
شما سعی کردید در طول این سال ها به متد و اصول خودتان پایبند بمانید. دلیل فاصله گرفتن تان از فضای بازار موسیقی امروز همین موضوع است؟
- به نظر شما الان بازار روز موسیقی چیست و از چه سبکی پیروی می کند؟
خیلی ثبات ندارد. هر روز یک پدیده ای بروز و ظهور پیدا می کند و ...
- به نظرم نباید لفظ پدیده را برای اینها به کار برد؛ پدیده را فقط باید به هنرمندها اطلاق کرد و کسانی که با هنرشان پدیده شده اند. این دوستانی که مطرح می شوند، چه می خوانند؟!
چیزی را می خوانند که مخاطب امروز می پسندد. ترانه های ساده و همه فهم...
- این بحث خیلی گسترده است و ورود به چنین بحثی باید به تفصیل و همه جانبه باشد و پرداختن به گوشه ای از این معضل اجتماعی کار صحیحی نیست. بعضی ها با موسیقی شان گوش های قدرتمند ایرانی ها را خراب کردند. این کارها کاملا هوشمندانه و هدفمند انجام شده است. این دوستان هیچ کدام عمر طولانی در هنر ندارند و هر وقت توانستند زمان زیادی با مردم زندگی کنند، حرف شان برندگی و نفوذ بیشتری خواهد داشت. کسانی که اینها را هدایت می کنند معتقدند باید نفوذ از طریق کلام زیاد نباشد. در واقع یک فست فود بی محتوایی ارائه کنند که صرفا برای سرگرمی مناسب باشد.
این که آهنگ هایی را که در یونان و ترکیه جواب پس داده اند، می آورند و با لحن سوگ می خوانند، باعث شده من از این شرایط فقط به خود موسیقی پناه ببرم. کسی که می خواهد کار موسیقی بکند باید نغمه ها و آوازها را از موسیقی خودمان برداشت کند نه این که سرش در آخور کشورهای دیگر باشد و از موسیقی نواحی آنها بهره ببرد.
متاسفانه سریال های ترکیه ای باعث شده اند فرهنگ ترکیه در این سال ها به ایران رسوخ کند. مردم این نغمه های شبه عزا را زیاد شنیده اند و همه اینها باعث شده ما در زمینه موسیقی به قهقرا برویم. من خیلی فضای موسیقی را پیگیری نمی کنم و سعی می کنم به افکار خودم متوسل شوم. البته که از مردم کشورم تاثیر می گیرم ولی این تاثیر از ناحیه زندگی است ولی برای انحطاط موسیقی کشورمان توسط چند نفر از افراد مشخص قائل به ارزش نیستم. چند نفر هستند که دارند با برنامه ریزی این کار را می کنند و دست شان حسابی باز است.
یعنی معتقدید این مسئله کاملا هدفمند است و خود مردم هیچ تاثیری ندارند؟
- وقتی جاده ای یکطرفه است، چه کار می شود کرد؟ مردم موسیقی می خواهند. وقتی تمام رسانه های مربوط به موسیقی دست یک عده خاص است، نتیجه چه می شود؟ همین الان آهنگی را که من می خوانم و به قول شما از ذهن مخاطب امروز به دور است به دست این افراد بدهی به راحتی می توانند «هیت» کنند.
پس به وجود مافیای موسیقی اعتقاد دارید؟
- بحث اعتقاد من نیست. مافیای موسیقی وجود دارد. این دوستان خیلی علنی کار می کنند و چیزی را مخفی نمی کنند.
از تاثیر موسیقی ترکیه بر موسیقی ما گفتید. دو دهه پیش که بیشتر از حالا موسیقی ترکیه روی بورس بود و ایرانی ها گوش می دادند، چرا آن موقع این تاثیر شگرف رخ نداد؟
- تاثیر که لحظه ای نیست. این تاثیرگذاری مد نشده، نشست کرده. این روند از همان زمان شروع شده است و امروز به جایگاهی رسیدیم که تمام ویترین موسیقی مان از این مدل موسیقی پر شده است که ملودی یونانی - ترکی است و لحن خواننده سوگوار است. کسانی که موزیسین نیستند هم می دانند که این موسیقی ترکی است. سرمایه گذارها هم سراغ این قبیل کارها می روند و روی بنگاه های زودبازده سرمایه گذاری می کنند. یک کشور غنی باید روی زیرساخت ها سرمایه گذاری کند و بنگاه های زودبازده هم در کنارشان باشند.
بحث من این است که این اتفاقات کاملا آگاهانه است که این موسیقی زودبازده در مقابل چشم مردم قرار بگیرد. مردم هم همان را گوش می دهند و خبر ندارند یک هنرمند در خانه اش چه اثر فاخر و ارزشمندی تولید کرده است. من برای هنر رقابت قائل نیستم ولی حتی اگر رقابتی هم قائل بشویم، باید در یک بازار سالم، شرایط تولید و تبلیغ و پخش برابری داشته باشیم تا بشود در این مورد صحبت کنیم. اما الان این طور نیست و همان طور که گفتید موسیقی هایی ظهور پیدا می کنند که روند مشخصی ندارند و صاحب ارزش هم نیستند.
در همین شرایط گروه های تلفیقی سراغ موسیقی سنتی می روند و از آن بهره می برند و افرادی مثل محمد معتمدی تصنیف های قدیمی را بازآفرینی می کند و مورد توجه مردم قرار می گیرد؛ یعنی اگر کار فکر شده و ارزشمند هم تولید شود، مخاطبش وجود دارد. فکر نمی کنید بخشی از این ماجرا به خاطر کم کاری هنرمندانی مثل شماست؟
- دقیقا درست می گویید و حق با شماست. من هفت سال است به دلایل مختلف آلبوم نداده ام. من به اندازه پنج آلبوم اثر آماده دارم ولی این نکته را در نظر بگیرید که موسیقی که من کار می کنم، ارکستر دارد و نیاز دارد که هزینه شود. اگر حداقل ۱۰ میلیون تومان هزینه یک آلبوم است، من تا کی می توانم آن قدر تولید کنم ولی هیچ بازگشت سرمایه ای نداشته باشم؟ هنوز آلبوم از شرکت بیرون نیامده که تمام قطعات به صورت رایگان در کانال های تلگرامی دست به دست می شود. این کار دزدی است. چرا این فرهنگ جا نمی افتد؟ در سینما تا حدی این اتفاق افتاد ولی در مورد موسیقی اصلا این اتفاق نمی افتد. چرا هنرمند باید میلیون ها تومان هزینه کند ولی یک ریال به جیبش برنگردد؟
این موضوع مبتلا به تمام جامعه موسیقی است نه شخصی خاص.
- بله، برای تمام گروه ها و افراد همین طور است ولی این وسط چه اتفاقی می افتد؟ اولا دوستان آن قدر هزینه تولید ندارند ولی اصلا بگویم که ۲۰ میلیون هم هزینه می کنند اما مسئله این است که تهیه کننده های شان تمام سالن های کشور را در سراسر سال رزرو می کنند و تمام تقویم سالن ها پر شده است. تهیه کننده ها با ابزار تبلیغاتی که دارند، این افراد را مطرح می کنند ولی ما این امکان را نداریم.
یعنی شما نمی توانید کنسرت برگزار کنید؟
- من و همسرم از ابتدای سال تا حالا نتوانسته ایم با یکی از این سالن های معروف و استاندارد قرارداد ببندیم چون وقت خالی ندارند. من مثلا برای یک ماه بعد سالن نمی خواستم، اول سال رفتم که برای امسال کارهای کنسرت را هماهنگ کنم ولی نشد. گفتم که من پنج آلبوم آماده دارم ولی مشکل تهیه کننده و پخش وجود دارد.
من برای آلبومی ۱۰۰ میلیون هزینه کنم و حتی نتوانم کنسرت برگزار کنم؟ تمام سالن های کنسرت شهرستان ها در چنگ این گنگ موسیقی است. ببخشید این طور صحبت می کنم، هفت سال است که من نخوانده ام که قانقاریاهای صوتی بخوانند. هفت سال است که من نخوانده ام تا مردانی که صدای زیر دارند بخوانند. آدم این دردها و ضعف ها را به کی بگوید؟ یک مرد با ملودی، احساس و عشوه می خواند و در سالن کنسرتش پنج بار گریه می کند. موسیقی این مملکت دستمایه چه وضعی شده است؟ من چند بار می خواستم به وزارت ارشاد مراجعه کنم و نامه سرگشاده ای راجع به این اوضاع بنویسم.
چرا این کار را نکردید؟
- ما شکست خوردگان موسیقی نیستیم. ما چند نفریم که به اجماع نظر مردم و بزرگانی مثل بابک بیات، صدا داریم. ممکن است هزاران صدای زیبا وجود داشته باشند که هنوز نشنیده ایم ولی گویا با این صدا ما چند نفر بیشتر نیستیم؛ چند نفری که اسیر چنگال مسخره بازی شده ایم که اصلا نمی شود بیان کرد. می خواستم برای وزارت ارشاد نامه بنویسم که کجای این مملکت برای آواز جایگاه و سالنی برای اجرا هست؟ حتی شنیده ایم اخیرا نامه زده اند که تالار وحدت را هم به موسیقی پاپ ندهند. اگر من پاپ می خوانم پس آن آقایی که مثل خانم ها می خواند چه؟ با این حساب موسیقی ما موسیقی پاپ نیست.
مانی رهنما در طول دو دهه حضورش در عرصه موسیقی چه فعالیت هایی داشته است؟
شاید در کلام ساده به نظر برسد ولی ۲۰ سال حضور در عرصه هنر اصلا کار ساده ای نیست و معدود افرادی مثل مانی رهنما پیدا می شوند که این قدر توانمند باشند که در توفان حوادث موسیقی کشور سر خم نکنند. ما هم به مناسبت بیستیم سالگرد انتشار آهنگ مرسدس در فیلمی به همین نام ساخته مسعود کیمیایی، روند فعالیت هنری مانی رهنما را بررسی کردیم. البته در این بررسی به برگزاری کلاس های آموزشی و داوری مسابقات خوانندگی هزار صدا اشاره ای نکرده ایم، همچنین در این بخش خبری از برگزاری کنسرت های آقای رهنما نیست.
ظهور پدیده (۱۳۷۶)
«با کوچه آواز رفتن نیست/ فانوس رفاقت روشن نیست/ نترس از هجوم حضورم/ چیزی جز تنهایی با من نیست» با اکران فیلم «مرسدس» و خوانندگی مانی رهنما برای این فیلم، بابک بیات نشان داد که هنوز هم دود از کنده بلند می شود و می تواند چهره های جدید و پر قدرتی را به بازار موسیقی معرفی کند. مانی رهنما با خواندن ترانه این فیلم از ایرج جنتی عطایی راه موفقیت را به سرعت طی کرد.
چهره شدن (۱۳۷۸)
مانی رهنما اولین آلبومش به نام «فصل پرواز» را با آهنگسازی و به کمک بابک بیات منتشر کرد. اولین قطعه این آلبوم همان آهنگ معروف «پرنده» است که تا سال ها ترجیع بند برنامه های تلویزیونی بود و کمتر کسی است که این قطعه را نشنیده باشد. در این سال مانی برای آخرین بار با کیمیایی همکاری کرد و در فیلم «اعتراض» بازی کرد و خواند.
همخوانی (۱۳۷۹)
با این که رهنما برخلاف موج آن روزها حرکت می کرد و اهل تقلید کردن صدای دیگران نبود ولی خودش را تافته جدابافته ای نمی دانست. انتشار آلبوم مشترک «بغض » همراه با حمید خندان و قاسم افشار گواه همین مدعاست. همکاری نکردن با بابک بیات در این آلبوم و آلبوم «غزل» تاثیر زیادی بر فعالیت هنری رهنما گذاشت.
«همه گر رها شوم از تو جدا نمی شوم/ تا تو زمین سجده ای، سر به هوا نمی شوم» رهنما که کلا گزیده کار است، دو سال بعد از انتشار آلبوم «غزل» دوباره با بابک بیات همکاری کرد و آلبوم متفاوت «تموم شد ترانه» را منتشر کرد. مانی در حوزه ترانه هم آوانگارد عمل کرد و سراغ جوان هایی مثل اهورا ایمان و بابک صحرایی رفت که با استقبال نسبی مخاطبان مواجه شد.
من نه منم؟ (1391)
پس از مورد توجه قرار نگرفتن آلبوم «کجا به خنده می رسیم» در سال 89، مانی باز هم گزیده کارتر شد و تصمیم گرفت سه سال بعد آلبوم «من و تو» را با آهنگسازی خودش به بازار عرضه کند. شکست تجاری این آلبوم باعث شدت مانی رهنما تا امروز پنج آلبوم آماده کند اما هیچ کدام را به بازار عرضه نکند. البته گویا خبرهای خوبی در راه است و به زودی شاهد انتشار آلبومی جدید از این خواننده محبوب خواهیم بود.
نظر کاربران
واقعا کاش جمع کنن این اراجیف موسیقی امروز رو و فضا رو برای موسیقی واقعی باز کنن... یعنی واقعا نمیفهمن اینا آشغالن؟ یا هدف دارن و خودشونو زدن به اون راه؟ متاسفم برای مردم و جوونای کشورم که گوششون باید با زباله های موسیقی پر بشه