«زرد» فیلم احساس و لحظه است
همه چیز خوب شروع می شود، آنقدر خوب که بیم آن می رود شرایط اینطور نمی ماند و به زودی باید منتظر اتفاقات بدی باشیم که می افتند و افتادند...
شما نخستين فیلم بلند سینمایی خود را ساخته اید؛ این تجربه را چطور دیدید؟
خوشبختانه به لطف خدا، اولین فیلمم با موفقیت خوبی مواجه شده و این برای یک فیلم اولی باعث خوشحالی است. رشته تحصیلی من سینما بوده و سال ها به عنوان دستیار کارگردان در سینما حضور داشته ام. همین مسائل به من کمک کرد تا با یک تجربه مناسب به سراغ ساخت فیلمم بروم. چنین تجاربی باعث می شود که شما پتانسیل مناسبی را آزاد کنید و بر حسب هیجان فیلم نسازید. هیجان داشتن برای ساخت فیلم بدون هیچ اندوخته ای باعث می شود شما پیشرفت نکنید و فیلم خود را با تفکر نسازید. بهطور حتم تمام پتانسیل ها به من کمک کرده تا فیلم «زرد»، فیلمی جدی و درخور شأن باشد.بیشترین تمرکز من روی فیلمنامه بود. چه در مرحله نگارش و چه در مرحله پیش تولید، بسیار روی فیلمنامه کار کردم و جلسات دورخوانی زیادی با بازیگران داشتیم.
چرا «زرد»؟ اسم فیلم را چگونه انتخاب کردید؟
نام فیلم از ابتدا همين بود. زماني در مرحله فیلمبرداری به اسم دیگري رسیدیم اما دوباره به «زرد» بازگشتیم. «زرد» رنگ آدم های این فیلم است؛ زرد، نه به معنای زردی که در عرف جامعه ما جا افتاده بلکه رنگی که در روانشناسی رنگها، نشانه امید و تلاش است.
« زرد»، فیلم تلخی بود اما موقعیت ها به گونهای رقم میخوردند که خط سیر داستان از بین نمیرفت و به نظر نمیرسید که اتفاق غلو شده ای در این بین افتاده باشد. چطور به چنین داستانی رسیدید؟
اقتضای قصه، من را به این سمت پیش برد. یک اتفاق در فیلم می افتد و اتفاقات بعدی حول محور آن شکل میگیرند و از همان اتفاق متاثر هستند. این گونه نیست که اتفاقات با یکدیگر به گونه ای تضاد داشته باشند بلکه اتفاقات، زنجیروار به هم متصلند. اگر بتوانید حوادث را باور کنید، درست است و اگر نه ،غلط می شود. ممکن است در زندگی هرکدام از ما چنین اتفاقاتی بیفتد. ایده اصلی فیلم به مطلبی برميگردد که می خواندم و آن مطلب نخستين جرقه را در ذهن من روشن کرد. برآیند مطلب این بود که اگر کسی در حال مرگ است و کسی شرایط کمک کردن به او را دارد، نباید برای این کمک شرط و شروطی بگذارد و منفعت خود را بسنجد. در همه حال، انسانیت است که باید اولویت ما باشد. من با خواندن این مطلب شروع به نوشتم کردم. بارها و بارها متن را بازنویسی کردم و در مواقعی به شکل بی رحمانه ای نیز از متن می زدم.
فیلم توانست مخاطب را به خوبی با خود همراه کند. آیا با کنار هم قرار دادن چنین موقعیتهایی که برای نهال اتفاق می افتد و هرکدام به تنهایی میتواند یک زندگی را متزلزل کند، ریسک نکردید؟ گرچه که این ریسک نتیجه مثبتی داشته است.
بهطور حتم این موضوع که می گویید درست است اما در مرحله فکر اگر تصمیم قبلی گرفته باشید ممکن است خطرناک باشد؛ با اين حال در مرحله نگارش ترسی وجود ندارد. خودِ قصه است که این را از شما می خواهد. بعد از اینکه نوشتن فیلمنامه به پایان رسید به این فکر کردم که اگر در موقعیت تماشاگر باشم، چنین اتفاقاتی چقدر برایم باورپذیر هست يا خير؟ آیا خودم این اتفاقات را باور می کنم؟ اینجا بسیاری از بخش هایی را که به نظرم معقول و منطقی میرسید نگه داشتم و باقی را حذف کردم. من فیلم را بارها در نقاط مختلف کشور و با آدم های متفاوت دیدهام. جالب است که هرکسی را یکی از گره های فیلمنامه درگیر کرده بود. به اعتقاد من این جزو موفقیت های فیلمنامه است که می تواند ذهن مخاطبان مختلف را درگیر گره های خود كرده و هرکدام را با چالش متفاوتی روبه رو کند.
کمی از پروسه انتخاب بازیگر بگویید. بازی یک دست و روانی را از آنان شاهد بودیم. کنار هم جمع کردن این سوپراستارها برای کارگردانی که نخستين فیلم سینمایی خود را می سازد، تا چه اندازه سخت بود؟
هنگام نگارش فیلمنامه به این فکر نکردم که قرار است چه کسانی این نقش ها را بازی کنند بلکه در مرحله پیش تولید بود که به این موضوع فکر کردم و آن ها را بسیار مناسب دیدم. این بازیگران را نيز برای ایفای نقش هایی که در فیلمنامه بودند مناسب دیدم و هم اینکه آن ها بازیگران شناخته شده ای در سینمای امروز ایران هستند. برای یک فیلمساز که نخستين فیلم خود را می سازد، انتخاب چنین کستی، خود نوعی ریسک محسوب می شود. خیلی ها به من می گفتند که مدیریت سوپراستارها کار سختی است اما در طول ساخت فیلم، با آرامش و اطمینان کامل در کنار هم کار کردیم و بازیگران توانستند تمام آن چیزهایی را كه می خواستم، ایفا کنند. ما در مرحله پیش تولید بسیار تمرکز کردیم. «زرد» فیلم احساس و لحظه است؛ آن لحظه هاست که باید درست دربیاید و بازیگران نيز به خوبی برای درآمدن این لحظه ها همکاری کردند.
شهرام حقیقت دوست را سال ها بود که بر پرده سینما ندیده بودیم. چطور شد که از ايشان برای بازی در نقش حامد دعوت کردید؟
بیش از 12 سال است که با شهرام دوست هستم و به نظر من بازیگر بسیار توانایی است. نقش حامد با اینکه کوتاه بود اما اهمیت زیادی داشت و دوست داشتم با بازیگری کار کنم که از توانایی اش اطمینان دارم.
بهطو رحتم در نقدها خوانده اید که «زرد» را بسیار نزدیک و شبیه به آثار اصغر فرهادی میدانند. شما خودتان تا چه اندازه به این موضوع واقف هستید؟
آن فضای خوشحالی که در ابتدای فیلم می بینید، چیزی نیست که تنها در فیلم های آقای فرهادی دیده باشیم اما فرهادی در این میان پر رنگ شد. متاسفانه یک سری آگاهانه و یک سری دیگر ناآگاهانه، سعی می کنند همه فیلم ها را یکجوری به سینمای اصغر فرهادی ربط دهند.
اصغر فرهادی در فیلم هایش، یک بخشی از اتفاق را پنهان می کند اما در فیلم «زرد» همه چیز صریح و رو است. به اعتقاد من فیلم را باید در جهان فیلم ببینیم، باید ببینیم فیلم با شخصیت های خود چه می کند؛ فیلم را باید با خودِ فیلم قضاوت کرد.
در فیلم «زرد» با همه تلخی هایی که شاهد بودیم، نوعی شاعرانگی نيز میدیدیم و این خود را در نگارش فیلمنامه و برخی قاب ها بسیار پررنگتر نشان می داد. شما تا چه اندازه با ادبیات درگیر هستید و این مساله در نگارش فیلمنامه تا چه اندازه به شما کمک کرد؟
خوشبختانه با ادبیات رابطه خوبی دارم. به دليل اينكه مینویسم، باید پیگیر ادبیات باشم. این شاعرانگی که شما به آن اشاره کردید، از سوی اهل فن با تعابیر مختلفی مواجه شده است. به غیر از بعضی منتقدان که چندان اسم و رسمی در سینمای ایران ندارند، بسیاری از کارگردانان، نویسندگان و بازیگران مطرح سینمای ایران اعتراف کردهاند که «زرد» یک عاشقانه شاعرانه است؛ یک فیلم لطیف همراه با تلخی است. به دليل فرآیند عشق است که این آدمها دور هم جمع شدهاند و این عشق علاوه بر اینکه در قاب بندی پلانها مشهود است، در ناخودآگاه مخاطب نیز نوعی حس ایجاد میکند.
به نظر میرسد به سینمای قصه گو علاقهمند هستید؛ سینمایی که تا حدودي در ایران کمرنگ شده است. فکر میکنید سینمای قصه گو چقدر میتواند با مخاطب ارتباط صمیمانهتری برقرار کند و در عین حال حرفش را نيز در کلام سادهاي بگويد؟
سینمای قصه گو ارتباط بسیار خوبی با مخاطب برقرار میکند. از طریق این سینماست که مخاطب میتواند اتفاقات را لمس کند. به نظر من هیچ چیز بهتر از قصه روان و ساده نمیتواند مخاطب را به سمت خود بکشد. اگر قرار باشد فیلم اکشن بسازیم، آیا در سینمای ما ابزار، سواد و تکنولوژی آن موجود است؟ سینمای کلاسیک تا امروز ساختار خود را حفظ کرده و تماشاگر به دیدن فیلمهای قصهگو عادت کرده است. اين نوع از آثار در اروپا و آمریکا، همچنان طرفدار دارد و فیلم های خوبی در این ژانر ساخته می شود. مهم نیست در سینمای ما چه می گویند. من دوست دارم فیلم قصهگو بسازم. در سینمای خودمان فیلم هایی می بینم که قصه، گره و دغدغه آن چندان برای مخاطب درگیر کننده نیست. این فیلم ها در یک سطح می مانند و باعث می شود مخاطب آن را پس بزند.
فکر می کنید با توجه به سلیقه عمومی مردم ما، ساخت یک فیلم تلخِ با کیفیت که بتواند مخاطب را به سمت خود جذب کند، تا چه اندازه کار مشکلی است؟
ساخت فیلم تلخی که بتواند با توفیق مواجه شود، کار بسیار سختی است. با نگاهی به فیلم های پرفروش مدت اخیر متوجه می شوید که ذائقه مخاطب ما، فیلم کمدی را می پسندد. اما اگر با مخاطب صادق باشید، می توانید او را با اثر خود درگیر کنید و او نيز با شما همراه می شود.
من یک کارگردان فیلم اولی هستم و کسی نمیگوید به خاطر مصطفی تقی زاده به سینما برویم؛ چرا که من به آن صورت اسم و رسمی در سینمای ایران نداشتم. بنابراین مخاطب به خاطر من به سینما نیامده است. یک سری فیلمها را می بینیم و آنقدر خنثی هستند که وقتی از سالن خارج میشویم، انگار هیچ اتفاقی درون ما رخ نداده است.
فکر می کنید پاییز، فصل مناسبی برای اکران «زرد» بود؟
با توجه به فضا و اسم فیلم، به نظر می رسید پاییز برای اکران فصل مناسبی باشد. البته پروسه اکران فیلم در ایران، پروسه پیچیدهای است و بسیاری فیلمها در صفهای عریض و طویل اکران، منتظر هستند؛ بنابراین بابت همین اکران خدا را شاکرم! من نخستين فیلمم را ساختم و چندان از این قضایا سردرنمیارم اما آنچه فهمیدم، این است که سینمادار در پروسه اکران مهره تعیین کننده ای است؛ امیدوارم تمام فیلمهایی که در انتظار هستند، زودتر اکران شوند و اکران موفقی نيز داشته باشند.
در حال حاضر مشغول به چه کاری هستید؟
در حال حاضر مشغول نگارش یک فیلمنامه هستم که مدت زیادی وقت مرا به خود اختصاص داده است و تمرکز زیادی می طلبد.
ارسال نظر