جنگ برای سیارهی میمونها؛ میمونها آدمترند یا آدمها؟
سرانجام پازل مجموعه «سیاره میمون ها» با ساخته شدن قسمت سوم آن تکمیل شد. «جنگ برای سیاره میمون ها» به کارگردانی «مت ریوز» پایان این قصه کلاسیک و محبوب را رقم زد. در ابتدای این قسمت سزار و افرادش که در قلب جنگل ها به سر می برند، مورد شبیخونی سخت قرار می گیرند.
از ابتدای دهه ۷۰ میلادی اقتباس های متعدد تلویزیونی و سینمایی از این داستان به تصویر کشیده شده است و جذاب نگه داشتن داستانی که حالا نزدیک به نیم قرن از قدمتش می گذرد، کار آسانی نیست.
«اندی سرکیس»، «وودی هارلسون» و «استیو زان» بازیگران اصلی فیلم هستند. کمپانی فاکس قرن بیستم آن را تهیه کرده است. این فیلم 140 دقیقه ای با بودجه ای 150 میلیون دلاری تهیه شد و به فروشی 490 میلیون دلاری دست یافت. IMDb امتیاز 7.6 را برای فیلم ثبت کرده است و متاکریتیک هم امتیاز 82 به آن داده است.
میمون ها آدم ترند یا آدم ها؟
اگر می خواهید احساساتتان را علیه نوع بشر و جنایاتی که در دنیای واقعی و خیالی مرتکب می شود برانگیخته شود، حتما این فیلم را ببینید. شگفت آور است که در طول داستان به تدریج مدام حس همراهی ما با سزار و افرادش افزون تر می شود و از کلنل و آدم های زیردستش متنفر می شویم.
در دنیای عجیب و آخرالزمانی این فیلم، از میان آدم ها تنها کودکان هستند که نشانه هایی از تمدن و مهر و انسانیت از خود بروز می دهند. فیلم به شدت به مفاهیم کلاسیک داستان وفادار است: یادآوری بحران محیط زیست و حیات وحش، کنایه به امپریالیسم و استعمارگری، کنایه به تولید سلاح های کشتار جمعی و... بشر انگار دنیا را به دوزخی بدل کرده برای تمام موجودات زنده از جمله خودش.
درعوض میمون ها پر از شور زندگی و تمدن و شعور هستند. سزار همه کار می کند تا نشان دهد توحش مختص حیوانات نیست و انسان اگر پایش بیفتد از همه وحشی تر است.
فیلم یک سکانس معرکه دارد: جایی که سزار و کلنل با هم رو به رو می شوند و کلنل خودش هفت تیر توی دست سزار را آماده شلیک می کند و روی پیشانی اش می گذارد.
افق های نوین بازیگری
اندی سرکیس نقش سزار را بازی می کند و وودی هارلسون، کلنل است. دو بازیگر کهنه کار و بسیار ماهر مقابل هم، صحنه هایی را پدید می آورند که گاه ما را به یاد رویارویی دنیرو و پاچینو در «مخصمه»ی مایکل مان می اندازد.
اندی سرکیس زیر آن گریم سنگین میمونی واقعا غوغا کرده است. در حالی که تنها چشم ها و صدایش را برای انتقال احساس در اختیار داشته، کاری کرده است کارستان.
ای. او. اسکات، منتقد مشهور نیویورک تایمز به همین دلیل نوشته که بازی سرکیس یکی از نبوغ آسان ترین پرفرمنس های روزگار و معنای شیوه درست بازیگری در سینمای مدرن و سرشار از جلوه های بصری است. هارلسون هرچند باید کلیشه یک نقش منفی قصی القلب را احیا می کرده و اتفاق در این کار هم بسیار خبره است، بازی بسیار کنترل شده و درخشانی از خود بروز داده است.
نظر انسان ها درباره میمون ها
اما نظر منتقدان درباره فیلم چیست؟ اکثرا به شدت تحت تاثیر آن قرار گرفته اند. بیشتر منتقدان صاحبنام، کارگردانی، بازی ها و موسیقی فیلم را مورد ستایش قرار داده اند؛ مثلا همان آقای اسکات که پیش تر هم از او نقل قولی داشتیم، معتقد است فیلمنامه بسیار درست نوشته شده است و موسیقی فیلم نیز کاملا با روح حماسی اثر تطبیق دارد.
منتقدان دیگری هم بوده اند که فیلم را با آثار کلاسیک تاریخی، مثل «ده فرمان» و «ال سید» قیاس کرده اند. جیمز براردینلی معتقد است؛ باورپذیری شخصیت سزار برگ برنده فیلم است و رویارویی او با وودی هرالسون لحظات درخشانی را رقم زده. او حتی کاراکتر هارلسون را با کاراکتر مارلون براند. در «اینک: آخرالزمان» کاپولا قیاس می کند.
منتقدان دیگر بیشتر به کارگردانی ریوز اشاره داشته اند و این که تا چند ناامیدانه سراغ این فیلم آمده اند، چرا که طبق سنت هالیوود قسمت آخر سه گانه های مبتنی بر فرنچایزهای مشهور و بزرگ، معمولا توزرد از آب در می آید و این بار چنین نشده است.
همچنین خشونت کنترل شده و بسیار معقول فیلم را ستوده اند. برخی گفته اند با اتفاقی که در مورد فیلم «لوگان» و «جنگ برای سیاره میمون ها» افتاده مشخص شده که فیلم های ابرقهرمانی می توانند چیزی بیش از جادوی جلوه های ویژه و صحنه های اکشن محیرالعقول باشند، البته دنیای هر دو فیلم بسیار تاریک است و بدبینانه اما خود فیلم ها یک سر و گردن از آثار آبکی ابرقهرمانی بالاترند.
جنگ بدون جنگ
اما انتظاری که از فرانچایزی چون «سیاره میمون ها» می رود این است که یک اکشن ماجرایی باشد که تماشاگران علاقه مند به بلاک باستر ها را راضی نگه دارد. با این همه «جنگ برای سیاره ی میمون ها» اصلا خصلت بلاک باستری ندارد؛ در آن از جلوه های ویژه سنگین و حیرت انگیز خبری نیست. گاهی در لانگ شات ها جنگ میان آدم ها و میمون ها شبیه بازی های پیش پا افتاده کامپیوتری جلوه می کند.
راستش اگر به هوای یک فیلم بزن و بکش تمام عیار می خواهید این اثر را ببینید، حسابی ناامید خواهید شد. در کل زمان دو ساعت و 20 دقیقه ای فیلم شاید حدود 20 دقیقه به صحنه های جنگ اختصاص دارد. شاید به همین خاطر است که فیلم حتی به فروش قسمت دوم نزدیک هم نشده است.
این جا با یک فیلم خوش ساخت و خوب طرف هستید که دنیای دوزخی این داستان را با تمرکز روی شخصیت سزار اشغال کرده است و تنها در ابتدا و انتهای آن رگبار مسلسل آغاز می شود و انفجارهای عظیم رخ می دهد. درست است که سزار قرار است از آدم ها انتقام بگیرد، اما حتی شاید بشود گفت فیلم بیشتر یک اثر فلسفی است.
سزار بسیار تنها و افسرده است. خودش را در موقعیتی قرار داده که ناچار است به خاطر همنوعانش فداکاری کند. او حتی آن قدرها هم در نبرد خبره نیست و به همین دلیل به دست انسان ها اسیر می شود و به شکل تحقیرآمیز در برابر دیدگان سایر میمون ها شلاق می خورد.
پس اگر می بینید هرچه منتقدها فیلم را تحویل گرفته اند، تماشاگران معمولی زیاد با فیلم حال نکرده اند، دلیلش همین هاست. «جنگ برای سیاره میمون ها» یک فیلم درخشان و خوش ساخت است اما بلاک باستر نیست.
من خیلی بدبینانه و بی حوصله به سراغ دیدن فیلم رفتم. زمان طولانی اش هم مرا ترسانده بود و کلا زیاد اهل تماشای این جور فیلم ها نیستم اما از همان صحنه اول چنان درگیرش شدم که گذر زمان را نفهمیدم. نه این که بخواهم بگویم یک شاهکار بلامنازع بود اما خیلی از آن چیزی که انتظار داشتم بهتر بود.
شخصیت سزار واقعا دوست داشتنی است و کلنل هم حقیقتا دوست نداشتنی و رویارویی این دو نیروی خیر و شر خیلی جذاب و حسابی و کلاسیک از کار درآمده است.
اگر فیلم های کلاسیک زیاد دیده باشید، هر سکانس فیلم تداعی کننده آثار مهم و بزرگ و شاخص تاریخ سینماست و فکر می کنم ایجاد این مکانیسم تداعی تصادفی نبوده است.
استاد بازی در نقش های عجیب
اندی سرکیس واقعا خبره ترین بازیگر فیلم هایی است که بازیگر زیاد در آن ها نمی تواند نقشی داشته باشد. سرنوشت این بازیگر با بیشتر پروژه های متفاوت و فانتزی هالیوود پیوند خورده است.
خودش درباره نقش آفرینی اخیرش می گوید: «دو سال پیش قبل از این که فیلمنامه ای در کار باشد، متر یوز داستان فیلم را برای من تعریف کرد. در کالیفرنیا توی یک هتل نشسته بودیم و تازه قسمت دوم اکران شده بود. او گفت که من درباره فیلم بعدی این طوری فکر می کنم. قصه را برایم تعریف کرد و به نظرم دیوانه کننده بود. او گفت تمرکز داستان را می خواهد روی سزار بگذارد تا بتواند قسمت پایانی سه گانه را جمع کند. او می خواست یک حماسه بسازد؛ یک سفر افسانه ای که سزار در آن برای دستیابی به آزادی گام بر می دارد.»
او درباره سختی های بازی در این نقش با آن گریم سنگین نیز چنین می گوید: «هنرپیشگی، هنرپیشگی است اما بازی در چنین نقش هایی نیازمند آن است که هراسی از ایفایشان نداشته باشی. نمی توانی ناامیدانه به سراغشان بروی و نتیجه درخشانی بگیری. باید در آن لباس و جلد فرو بروی و نگران این نباشی که چه شکل و شمایلی پیدا کرده ای. حتما بازی در چنین نقشی دستت را کثیف خواهدکرد. این همان معنای رهاشدن است. ترکیب تمام آن حس ها امر هیجان آوری است.»
او از نتایج این همکاری درازمدت با ریوز بسیار راضی است و معتقد است: «همه عوامل فیلم مثل یک خانواده بودند. چیزی که در این فیلم از من خواستند این بود که رها باشم و چیزی را پنهان نکنم. باید خودت را به جای آن میمون بگذاری و وقتی این کار را می کنی، آدم ها و میمون ها را به چشم دیگری می بینی.»
اطلاعات فوری
• نام فیلم: جنگ برای سیاره میمون ها / War for the Planet of the Apes
• فیلمنامه: مارک بامبک/ مت ریوز
• تدوین: ویلیام هوی
• مدیر فیلمبرداری: مایکل سرسین
• موسیقی: مایکل جاکینو
• بازیگران: اندی سرکیس/ وودی هارلسون/ استیو زان/ گابریل چاواریا/ جودی گریر
• تهیه کننده: پیتر چرنین/ دیلن کلارک/ ریک جافا
• محصول: کمپانی فاکس قرن بیستم
• نمره در «IMDb»: ۷.۶ از ۱۰
• امتیاز متاکریتیک: 83
• سال و کشور تولیدکننده: ۲۰۱۷ آمریکا
• بودجه تولید: 150 میلیون دلار
نظر کاربران
چقدر فیلم مزخرفی بود.یعنی حال استفراغ به آدم دست میده