۸ فیلم برتر «آندری وایدا»، مردآهنین سینمای لهستان
فیلم خاکسترها فیلمی حماسی چهار ساعته سیاه و سفید و بسیار زیبای سینماسکوپ در مسابقه اصلی فستیوال فیلم کن سال ۱۹۶۶ برنده بهترین جایزه شد. این فیلم براساس رمان مشهوری از استفان زرومسکی ساخته شده و داستانش در اوایل قرن ۱۹ میلادی در دوره ناپلئون و در لهستان اتفاق افتاده است.
فیلم، تصویری از کشوری تجزیه شده را که هم زمان به دنبال استقلال و در عین حال از کسبش ناتوان است نشان می دهد. تکان دهنده ترین صحنه فیلم جایی است که سربازان لهستانی ارتش ناپلئون، شورشیان سیاه پوست را در سنت دومینگو قتل عام می کنند.
برده هایی، برده های دیگری را در بازی ژئوپولیتیکی بازیگردان هایی بزرگ نابود می کنند. آخرین صحنه فیلم، عقب نشینی ارتش بناپارت از مسکوی پوشیده شده در برف سفید است. این صحنه به زیباترین شکل ممکن تناقضش با فیلم ناپلئون اَبِل گنس را نشان می دهد.
این فیلم تصاویر ماندگار بسیاری دارد؛ در یکی از صحنه ها هم چنان که کلیسایی با صلیبی برعکس و آویخته بمباران می شود سیبولسکی در حین نوشیدن شات های ودکا به یاد دوستان زمان جنگش می افتد (برای یادآوری روح های از دست رفته آتش به پا می شود). فیلم احیای مردگان اسکورسیزی از لحاظ بصری به شدت وام دار این فیلم است. استاد یونانی تئو آنجلو پولوس نیز این فیلم را یکی از ده شاهکار سینمای جهان می داند.
این فیلم با بازی درخشان ژرار دوپاردیو و دیالوگ هایی بر مبنای تفکرات سیاسی، یکی از فیلسوفانه ترین کارهای وایدا و از شاهکارهای او بعد از فیلم خاکسترها و الماس ها است.
گروهی به ظاهر دیوانه که به شکل پیرها درآمده اند و لباس هایی کهنه پوشیده اند در کلاس درسی جمع می شوند و دیالوگ هایی تکراری ادا می کنند. صحبت هایشان به شدت بوی کودکی می دهد و در عین حال یادآور عبارات دوران تحصیل در کودکی است. در این فیلم، ایده «تئاتر مرده» کانتور کاملا به منصه ظهور می رسد؛ در آخر، درست مانند فیلم عروسی ساخته شده در سال 1972 احساس می کنید شاهد جادوی ارواح، پیش از فاجعه هولو کاستِ اروپا هستید.
با این که این فیلم در هنگام اولین اکرانش به علت دیالوگ های موذیانه ای که داشت مورد بی مهری قرار گرفت و آن قدرها که باید مورد توجه قرار نگرفت. در سال های بعدتر کم کم تازگی خود را به دست آورد. فیلمی با فیلم نامه ای مشابه در ویلیامزبورگ با بازی ادم درایور و گرِتا گِرویگ ساخته شده که کلاسیکی فوری و عجیب از نگرانی و دلهره است.
در این کشتار، ماموران اتحاد جماهیر شوروی در حدود 10000 لهستانی (بیشتر از قشر روشنفکر و افسران) را به قتل رساندند و جسدهایشان را در گورهای دسته جمعی دفن کردند. لحظه های پایانی فیلم، به صحنه های هولناک کشتار می پردازد. با این که این که این صحنه ها آن قدرها قابل دیدن نیست اما اثباتی بر جنایت هایی است که تا سال 1989 انکار می شدند و کسی اجازه گفتن حقیقت را نداشت.
برش های مختلفی از دو ساعت تا پنج ساعت از این فیلم وجود دارد اما نسخه سه ساعته بهترین نسخه آن است. این فیلم تصویری غنی از مبارزات طبقاتی قرن نوزدهم و جاه طلبی های شخصی است و در کنار فیلم های مهاجرین و سرزمین جدید از کارگردان سوئدی یان ترول یکی از بهترین و ماهرانه ترین فیلم های آن دوره جهان است. در این فیلم ها نشان داده می شود که چگونه جهان واقعی به جهانی وابسته به صنعت تبدیل می شود.
فیلم چون یک سخنرانی است که به تصویر کشیده شده است و وایدا در آن به تماشای نقاشی های یک دوست و قهرمان هنری، آندره روبلسکی (1975- 1927) می نشیند. کارهای این نقاش درباره بحران های پس از جنگ است. زمانی که وایدا برای اولین بار نقاشی تیراندازی های انبوه، را دید گفت هیچ گاه نمی تواند چنین هنرمندی شود. در این نقاشی ها، بحبوحه جنگ و کشتار غیرنظامیان با مهارتی زیاد در سبک های مینی مالیستی و سوررئالیستی به تصویر کشیده شده است. به طرز عجیبی با کارهای روبلسکی می توانیم از منظری دیگر به حوادث نگاه کنیم و این فیلم تاثیرگذار، قدردانی هنرمندی از هنرمند دیگر است.
منبع: www.rogerebert.com
نظر کاربران
خوب بود