فریدون جیرانی: کار سیاسی نمیکنم (۲)
فيلمساز محبوب قصهگوي سينماي ايران اينبار نگاه و شرايط جديدي را در آخرين فيلم سينمايي خود تجربه كرده است. تريلري جنايي كه در فضاي سياه و سفيد و متفاوتتر از ساير آثار او و با المانهاي سينماي نوآر روايت ميشود.
صحرا و زهره بدبختترين شخصيتهاي فيلم هستند ولي شجاعت و اعتماد به نفس زهره را صحرا ندارد.
مسعود دغدغه خروج همسرش به خارج از كشور را دارد و مشرقي توسط همسر مسعود اجير ميشود تا مدارك شخصي را از منزل براي او ببرد و در نهايت سقوط از راه پله موضوع را لو ميدهد و مسعود از صحرا ميخواهد كيف را به دست همسرش برساند. آيا اين بخش با وجود ممانعت مسعود از انجام اين سفر غيرمنطقي نيست؟
به هر حال مسعود قهرمان قصه از نقطهاي كه با صحرا آشنا ميشود فكري به سرش ميزند تا بازي جديدي را آغاز كند و آن نقشه را ادامه ميدهد تا به نتيجه برسد.
پس در واقع مسعود عاشق همسرش نبوده است!
هم عاشق بود و هم نبود. در واقع عاشق همسرش است اما مرگ او ميتواند همه ثروت را جابهجا كند و او و برادرش به ثروت دست يابند. به هر حال در فيلمهاي جنايي و اين قبيل داستانها جنايت ريشه اقتصادي هم دارد و شخصيت در عين عاشق بودن جنايت ميكند و بايد گفت شخصيت مسعود و صحرا هيچ كدام سالم نيستند.
آيا به پايانبندي ديگري به جز «خفهگي» در آسانسور فكر كرديد؟
به نظرم قشنگترين پايان همين بود چون كسي انتظار آن را نداشت، اين پايان از ابتدا براي فيلم در نظر گرفته شد و جزيي از فيلم بود و تغييري در آن نداديم، چون معمولا در فيلمهاي ديگر پايانبندي را عوض ميكرديم. طبيعتا اين پايان با نام فيلم همخواني داشت و آسانسور رعب و وحشتي ايجاد ميكرد كه برايمان مهم بود.
ژانر مورد علاقه شما در فيلمسازي علاوه بر سينماي قصهگو در بستر تريلر جنايي چيست؟
در دنيا فيلمسازاني كه براي مخاطب عام سينماي داستاني ميسازند، سعي ميكنند به گونههاي مختلف فيلم بسازند، اما گونهاي كه تلاش ميكنم تا در آن فيلم بسازم و ملودرامهاي روانشناسانه است كه در آن جنايت و قتل جريان دارد، به نظرم «خفهگي» در ميان اينها شاخصتر است.
با توجه به ارايه مباحث روانشناسانه در فيلمهايتان، تا چه حد از اطلاعات علمي اين حوزه از مشاوران و روانشناسان در ساخت فيلم كمك گرفتيد؟
علاقه به مباحث روانشناسي دارم و در اين زمينه هم همواره مطالعاتي درباره اسكيزوفرني، شيزوفرني حاد، اختلال دو قطبي و... داشتهام كه به نظرم در اين زمينه هر فردي بايد اطلاعات داشته باشد. نوع طرح اين مسائل در فيلمهايم گاهي درست و گاهي اشتباه درآمده است، اما براي فيلم سينمايي «قرمز» به ياد دارم كه يكي از روانشناسان نقد مفصلي در مجله فيلم در اين باب نوشت كه بسياري از مسائل عنوان شده در فيلم صحيح است، در حالي كه به مطالبي اشاره كرد كه من به شكل علمي دنبالش نبودم و همهچيز بر مبناي حس و غريزي بود. براي فيلم سينمايي «پاركوي» نيز به دانشكده روانشناسي دانشگاه تهران دعوت شدم كه اساتيد، رييس دپارتمان و دانشجويان حضور داشتند و در آنجا تحليلهايي از فيلم مبني بر روانشناسي مطرح شد كه در آن زمينه هم غريزي عمل كرده بودم و تاكنون با روانشناسان براي فيلمهايي از اين جنس مشورت نگرفتم.
تاكنون نسبت به ساخت كاري دچار ترديد شديد؟
به جز فيلم اول كه در نيمه راه احساس كردم شرايط كاري به لحاظ قصه و بازيگران مناسب نيست و كار را تعطيل كردم اما در بقيه كارها اينگونه نبوده است.
نظرتان درباره وضعيت سينماي مستقل اين روزها چيست ؟
سينماي مستقل براي فيلمسازاني است كه خارج از قواعد استوديو تجربياتي دارند. در اين سينما فيلمساز سعي ميكند اجازه ندهد تا اقتصاد روي سينماي او تاثير بگذارد و نميخواهد فكرش دچارمميزي اقتصاد شود، اين سينما در ايران خيلي معنا ندارد چرا كه فيلمها از صافي صدور پروانه ساخت ميگذرد و يك نگاه مميزي وجود دارد كه اجازه ساخت فيلمهايي را ميدهد، با اين وجود حتي اگر آن نگاه مهربانانه وجود داشته باشد كه مجوزي را دهد اما در نهايت مستقل نيست، سينماي مستقل يعني مستقل از نظر فكر و ايده و انديشه.
ماهيت تشكيل و عملكرد گروه هنر و تجربه در سينما را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
اينكه امكان نمايش فيلمهاي تعدادي از فيلمسازان پس از چند سال در گروه هنر و تجربه فراهم شده كه به آنها آرامش ميدهد بسيار خوب است. وظيفه ما بايد ايجاد آرامش در جامعه باشد و وقتي ميتوان در جامعه با هنر و تجربه آرامشي را ايجاد كرد چرا بايد اين آرامش را از فيلمسازان گرفت؟! به هر حال دولت هزينهاي پرداخت ميكند كه ميان سايت، مجله و تعدادي از افراد تقسيم ميشود كه اشكالي هم ندارد و اگر اين گروه وجود نداشت ٨٠ درصد فيلمهايي كه در اين گروه اكران ميشود به نمايش در نميآمد.
تجربه اجراي برنامه براي شما چگونه حاصل شد؟به نظر ميرسد حتي در حوزه اجرا مسلطتر از حوزه كارگرداني عمل ميكنيد!
پيشنهاد برنامهاي سينمايي به نام «هفت» را به دوستان دادم كه قرار بود به عنوان سردبير متون برنامه را بنويسم، بنابراين به دنبال انتخاب مجري بوديم تا برنامه را اجرا كند، براي اين كار حسين معززينيا را در نظر داشتيم كه با هم صحبت كرديم ولي پشيمان شد. با افراد مختلفي در اين خصوص صحبت كرديم كه البته تلويزيون با حضور افرادي در برنامه نيز مخالف بود و كساني را كه موافق حضورشان بود به برنامه نميآمدند. به هر حال قرار بود براي نخستين بار چنين برنامه سينمايي از تلويزيون پخش شود و از اين بابت نگران بودند. سال ١٣٨٩ پس از اتفاقات سال ٨٨ سال سختي بود و اختلافاتي در سطح جامعه اتفاق افتاده بود. روزي پيشنهاد اجراي برنامه به من داده شد و حتي دوستان موافقت و تاييد حراست و مديران را اعلام كردند كه من هم پذيرفتم و آن اجرا باعث شد كه اين كار را ادامه دهم.
آيا هدف برنامه «هفت» از ابتدا شبيهسازي با برنامهاي ورزشي مانند «نود» به لحاظ رويكرد انتقادي بود!؟
سينما با فوتبال فرق ميكند، چون در سينما ايدئولوژي وجود دارد و نظام و دولت حساسيت بيشتري بر سينما دارد و در واقع سينما را از نگاه ايدئولوژيك ميبيند، بنابراين مهم است كه چه موضوعاتي در برنامه مطرح ميشود. اما در فوتبال داور يا پاس ايدئولوژيك نداريم، حتي اگر برنامه فوتبالي مثل «نود» انتقادي شود در اين اندازه است كه چرا دولت اين كار را كرده و چرا ورزشكاران اينگونه هستند! البته عادل فردوسي پور بسيار انسان موفقي است و برنامه به خوبي مورد توجه مردم قرار گرفته است. سينما در ايران زير ذرهبيني است كه جناحهاي مختلف نگاه ثابتي به آن ندارند و تلويزيون نيز رسانه حكومتي است كه بايد در آن نظراتي مطرح شود كه مورد مخالفت عدهاي قرار نگيرد. در سالهاي ١٣٨٩ و١٣٩٠ اختلافات شديد ميان سينماگران وجود داشت و خانه سينما منحل شده بود و نميتوانستيم از افرادي در برنامه دعوت كنيم، از سويي تلويزيون با حضور عدهاي مخالفت ميكرد و بقيه هم به برنامه نميآمدند. در دوره محمود گبرلو كار راحتتر بود و او توانست همه جناحها را در دوره روحاني به برنامه بياورد و كارهايي انجام دهد، پس از آن بهروز افخمي سعي كرد تا برنامهاي خنثي اجرا نكند.
اگر به شما پيشنهاد اجراي دوباره برنامه «هفت» داده شود ميپذيريد؟
اميدوارم برنامه «هفت» تعطيل نشود، با نسل جوان جلو برود و تلويزيون نگاه بازتري به اين مقوله داشته باشد تا همه تفكرات در آن مطرح شود. ديگر پيشنهاد اجرا به من داده نميشود و من هم قبول نميكنم، چون اين موضوع دورهاي است و زمان ميگويد كه چه كار بايد كرد. در آن زمان شرايطي پيش آمد كه اجراي برنامه داشته باشم ولي امروز شرايط و زمان ديگري است كه آدم خود را لازم دارد. بايد تلويزيون نگاه خود را عنوان و مجري نيز بايد طبق تفكري كه دارد عمل كند و اگر فكر و نگاه مجري وارد برنامه نشود به برنامهاي خنثي تبديل ميشود. هميشه شرايط جديد انسان تازه را ميطلبد.
در حين اجراي برنامه «هفت» تذكري مبني بر اصلاح كار به شما داده نشد؟
در تلويزيون رسم نيست كه صدايتان كنند و بگويند برنامهتان اشكال دارد و اگر اصلاح نشود برنامه تعطيل است! تذكري در كار نيست و آنچه گفته ميشود به معناي اين نيست كه اشتباه را جبران كنيد. در همه جاي دنيا مديريت تلويزيون حق دارد كه برنامه را زيرنظر خود بگيرد و نظرش را درباره برنامه بدهد، اما معمولا فرد را براي اصلاح كار صدا نميكنند. زماني كه من در حال اجراي برنامه بودم در پشت پرده با محمود گبرلو صحبت كرده بودند و او براي اجراي برنامه تازه موافقت كرده بود، بدون اينكه من در جريان باشم. اين اتفاق براي محمود گبرلو هم افتاد و در حال اجراي برنامه با بهروز افخمي در اين باره صحبت كردند. در دوره افخمي نيز به يك باره برنامه تعطيل شد كه مطمئنا نفر ديگري را جايگزين ميكنند. اصولا ماهيت تلويزيون اين است كه با تغيير مديران حكم جابهجايي ميدهند و با افراد هم در اين باره صحبتي نميشود.
با اين اوصاف دولتي بودن تلويزيون مانع از تبادل نظر و مشورت ميان مديران و برنامهسازان ميشود!
تلويزيون رسانهاي دولتي است و در صورت خصوصي بودن تعريف آن فرق ميكرد. در بخش خصوصي رودربايستي وجود ندارد و معيارفقط تبليغات و پول است. در صورت عدم بازگشت پول و هزينه ميتوان گفت برنامه شما موفق عمل نكرده و فرد ديگر را جايگزين ميكنند تا به موفقيت برسد، ولي در بخش دولتي معيار ميزان رضايت مقامات و مديران است كه از نگاه آنها اين برنامه سينمايي چگونه است و نظرشان در اين باره چيست! ميان تفكر دو فيلمسازي كه يكي روي بخش خصوصي فيلم سرمايهگذاري ميكند تا پول برگردد، چون به گيشه فكر ميكند و فردي كه با سرمايهگذاري در پروژهاي قصد ساخت فيلمي با طرح مسائل جديد را دارد تفاوت وجود دارد.
آيا برنامه سينمايي «سي و پنج» ميتواند جايگزيني براي برنامه سينمايي «هفت» در تلويزيون باشد؟ حاشيههاي برنامه را چگونه مديريت ميكنيد؟
به پيشنهاد دوستان ساخت برنامهاي سينمايي با نام «سي و پنج» مطرح شد كه تريبوني براي هنرمندان است تا راحت و آزادانهتر به گفتوگو بنشينند، براي مثال تهمينه ميلاني پس از پايان برنامه عنوان كرد كه بسيار راحت توانستم صحبت كنم كه اين به نظرم نكته مهمي است. البته برنامهها زيرنظر تلويزيون است و ميتواند شاخهاي از تلويزيون خصوصي شود، چون در ايران تلويزيون خصوصي طبق قانون اساسي شدني نيست و شاخهاي از تلويزيون خصوصي ميشود كه اجازه برنامه اينترنتي را در فضاي بازتري بدهد مثل سايت شاتل كه فيلمهايي در آن قرار داده ميشود كه سانسور كمتري نسبت به فيلمهاي پخش شده از تلويزيون دارد. مديريت برنامه بطور كلي سخت است، اما در اجراي برنامه اينترنتي «سي و پنج» حاشيهها كمتر است و ميتواند خوراك خوبي براي مخاطبان علاقهمند به سينما باشد.
در جبهه سينما و رسانه تا به حال با كسي مشكل نداشتيد؟ حتي در برنامه «هفت» هميشه به دنبال وصل كردن همكاران و دوستان بوديد!
در برنامه هفت سعي ميكردم وسط و ميانه قرار بگيرم كه ظاهرا رعايت اعتدال سخت است، چون هر دو انتظار خاصي از شما دارند و اگر به هر دو طرف حق دهم كار سختتر است، عدهاي حق را براي طرف ديگر قائل نيستند وبالعكس. وقتي برنامهاي سينمايي اجرا ميشود كه قرار است همه طيفها را با هم داشته باشد، نبايد جانبگيري وجود داشته باشد. ممكن است فردي فيلم فروشنده اصغر فرهادي را دوست داشته باشد، ولي به معناي اين نيست كه راجع به فيلمساز ديگر در آن جناح حرف نزند و سكوت كند.
عدهاي معتقدند بايد پيش از صدور پروانه ساخت اعضاي شورا و تهيهكننده و كارگردان تعامل و گفتوگو داشته باشند. به نظر شما ماهيت اين شورا چگونه بايد باشد؟
من اين موضوع را درك نميكنم، چون نميتوان فكر فرد ديگر را تغيير داد. شما قرار است فيلمي درباره آسيبهاي اجتماعي بسازيد و من به عنوان عضو شوراي پروانه ساخت فقط ميتوانم حساسيت جامعه را در نظر بگيرم و بگويم كه امكان ساخت چنين فيلمي وجود دارد يا نه؟! يا بخواهم كه پايان فيلم را تغيير دهيد. فيلمساز به كار نگاه ميكند و چرا بايد بگويم كه مثل من به اثر نگاه كند؟ فيلمسازي هنر بخشنامهاي نيست و عضو شوراي پروانه ساخت وظيفه دارد تا براي صدور پروانه ساخت حساسيتها را مد نظر قرار دهد، اما حق دخالت در تفكر فيلمساز را ندارد چون تفكر فيلمساز مستقل است و در نگاهها تفاوت وجود دارد. اگر اين تفاوتها نباشد جامعه زنده نيست.
ساخت دو سريال «مرگ تدريجي يك رويا» و «تعبير وارونه يك رويا» در تلويزيون تجربه خوبي برايتان بود كه مورد توجه مردم نيز قرار گرفت! براي پذيرفتن كار در تلويزيون معيارهاي خاصي را در نظر ميگيريد؟
مدتي بود قصد ساخت سريالي براي تلويزيون را داشتم كه دوست تهيهكنندهاي پيشنهاد كار داد و سريال «مرگتدريجي يك رويا» را ساختم. دوباره پس از مدتي شرايط ساخت سريال «تعبير وارونه يك رويا» پيش آمد كه دو سال به دنبال توليد آن بودم. در واقع سريالساز تلويزيون نيستم و دوستان ديگر در تلويزيون به شكل حرفهاي سريالسازي ميكنند. كار در تلويزيون تابع قواعد و الزاماتي است كه همه بايد رعايت كنند، حتي اگر مطابق ميل نباشد و فيلمسازاني كه در تلويزيون كار ميكنند همه اين الزامات را رعايت ميكنند. سادهترين نمونه تفاوت بستن روسري و پوشش در سينما و تلويزيون است.
گاهي به دليل استفاده از كلاهگيس در مجموعههاي تلويزيوني يا فيلمهاي سينمايي مانند «كاناپه» كيانوش عياري شاهد چالشهاي جدي در سينما ميان مديران و فيلمسازان بودهايم!
مدتي پيش با آقاي عزتالله ضرغامي در اين باره صحبت داشتم كه براي تصويرسازي زمان گذشته در ايران بايد حتما زن بيحجاب را نشان داد كه او گفت به دليل محدوديتي كه در ايران وجود دارد ميتوانيد در خارج از كشور از زنان خارجي و ارمني بخواهيد نقش زنان ايراني را در خيابان اجرا كنند. بايد فقها درباره كلاه گيس گذاشتن زنان در فيلمهاي كيانوش عياري تصميم بگيرند و بالاخره روزي در اين باره تصميماتي گرفته ميشود. به نظرم آن قدر مسائل مهمتري در سينما وجود دارد كه نميتوان گفت امروز فقط به اين موضوع بپردازيم و درباره اين موضوع هم در زمان خود تصميمگيري ميشود.
اگر روزي قرار باشد ديگر فيلم نسازيد چه ميكنيد؟
شانس بزرگم اين است كه اگر روزي فيلمسازي نكنم و در خانه بنشينم غمگين نميشوم، چون برنامههايي براي خود دارم، براي مثال ميتوانم مقاله بنويسم، با مطبوعات همكاري كرده و مصاحبه كنم. كارهاي تحقيقي انجام دهم، كلاس فيلمنامهنويسي و بازيگري را برگزار كنم چون مواجهه با نسل جوان به من انرژي ميدهد، اجراي برنامه داشته باشم. البته علاقه اول من فيلمسازي است اما اگر اين امكان فراهم نشد دچار اندوه فيلم نساختن نميشوم و يك پيوستگي دارم كه نجاتم ميدهد. عدهاي كه فقط فيلمسازي ميكنند، متاسفانه پس از چند سال بيكاري صدمه ميبينند.
يادم هست جايي گفته بوديد كه فيلم بايد گيشه داشته باشد. درباره «خفهگي» هم مانند ساير آثارتان نگاه به گيشه وجود داشت!؟ با توجه به تراكم اكران در فصل پاييز آيا از زمان اكران فيلم سينمايي «خفهگي» راضي هستيد؟
بله. گيشه يعني فروش و فيلم بدون فروش زنده نيست، گيشه يعني پول فيلم را از گيشه درآوريد و اين به معني نازل بودن فيلم نيست بلكه به معني درست بودن شرايط توليد فيلم است. مهم اين است كه توانستيم اكران فيلم را بگيريم و تصور نميكرديم خفهگي تا اين ميزان فروش داشته باشد و مورد توجه قرار گيرد. آقاي منوچهر محمدي لطف كرد و در گروه زندگي قرارداد ما را بست و باعث شد پس از فيلم سينمايي «نگار» قرارداد اكران داشته باشيم. دوستان نيز با درايت و تلاشي كه داشتند تبليغات فيلم را انجام دادند كه در جهت معرفي فيلم بسيار كمك كرد و تماشاگران را راضي از سالن سينما بيرون كشاند.
در زمان كانديداتوري حسن روحاني حاشيههايي درباره شما مبني بر ساخت فيلم انتخاباتي اين چهره مطرح شد كه حتي تاييد يا تكذيب نشد. علاوه بر فيلمسازي به سياست هم علاقه داريد؟
آن زمان در مراسم دكتر روحاني شركت كردم كه عدهاي تصور داشتند قرار است فيلمي انتخاباتي بسازم، در حالي كه پس از آن به ستاد ولايتي نيز رفتم و ايشان را هم ديدم و قرار بر ساخت فيلمي نبود و آن دوره به اين فكر ميكردم خوب است تا با نظرات مختلف آشنا شوم. از آن جنس فيلمسازاني نيستم كه براي كسي فيلم بسازم و فيلمساز محافظهكاريام كه كار سياسي نميكند. فرد سياسي هم نيستم كه فيلم سياسي تند بسازم و به نظرم اين كار مناسب جوانان است.
شرايط و فضاي سينماي امروز ايران را چگونه ميبينيد؟
به هر حال سينما از شرايط جامعه ايران جدا نيست و بحرانهاي اقتصادي، سياسي و اجتماعي روي سينما تاثير ميگذارد. سينما تفريح شرايط آرام است و وقتي شرايط ناآرام باشد اين تفريح ضربه ميبيند، سينما در شرايط آرام رشد ميكند و در شرايط ناآرام دچار مشكل ميشود. شرايط و بحران اقتصادي و فاصله طبقاتي شديد در جامعه بحران ايجاد كرده است كه بايد فاصله طبقاتي كاهش يابد و معيشت مردم بررسي شود داستان آزادي مساله فرعي است و مساله اقتصادي ريشه در يك فضاي آزاد سياسي، اجتماعي دارد، چون بازار آزاد هم به فضاي آزاد سياسي- اجتماعي نياز دارد و همه اين شرايط دست به دست هم داده تا بر سينما تاثير بگذارد. اكنون حداكثر تماشاگر سينماي ايران ٢ ميليون است، در حالي كه اوايل انقلاب فيلم سينمايي «عقابها» ٨ ميليون و فيلم سينمايي «كاني مانگا» ٥ ميليون تماشاگر داشته است.
علت كاهش تماشاگران سينما در اين سالها با وجود انبوه ساخت تعداد فيلمها چيست؟
كاهش تماشاگر فقط به فيلمها بستگي ندارد و عدهاي كيفيت فيلم را دليل آن ميدانند. زماني كه فيلمهاي سينمايي «كاني مانگا» و «عقابها» به اكران درآمد، ويديو ممنوع بود به شكلي كه فيلمهاي زبان اصلي بدون زيرنويس در پتو جابهجا ميشد. ماهوارهاي نبود و اين همه كانال فيلم دوبله شده خارجي وجود نداشت و به راحتي در دسترس نبود. امروز دسترسي به فيلمهاي خارجي با زيرنويس وجود دارد، گستردگي ماهواره و تعدد كانالهاي تلويزيوني بسيار است. همه اين مسائل باعث ميشود تماشاگر كمتر به سينما برود. در حال حاضر هندوستان و امريكا سينما دارند و به گونهاي فيلم ميسازند كه بر پرده سينما قابل ديدن باشد، سينماي ديگر كشورها مثل ايتاليا و فرانسه هم زماني كه با دنيا رقابت داشتند، لطمه ديده است.
روزنامه «سينما» چگونه شكل گرفت و وقفهاي كه در فعاليت آن افتاد به چه علت بود؟
دو سال پيش ما با ايده عجيب وارد كار شديم و فكر كرديم ميتوان كارهايي كرد و تا مدتي هم موثر بوديم، اما بازده سرمايه كاغذي سخت است و در روزنامه بايد پولي برگردانده شود تا بتوان همچنان ايستاد. بنابراين وقفهاي در چاپ روزنامه به وجود آمد تا اينكه سرمايهگذار جديد وارد كار شد و روزنامه با شكل تازهاي دوباره كار خود را آغاز كرد.
در دوره پيش سردبير روزنامه بودم كه اين مسووليت مرا بيشتر ميكرد، ولي در حال حاضر به عنوان مديرمسوول در روزنامه فعاليت دارم و در واقع دوستان، فعاليتهاي ديگر را انجام ميدهند كه همواره حساسيتهايي در مطبوعات وجود دارد كه بايد رعايت شود.
ارسال نظر