۶۲۶۶۳
۵۴ نظر
۵۱۸۱
۵۴ نظر
۵۱۸۱
پ

سوژه های ماه عسل از کجا می آید؟

ماه ها برای کشف سوژه هایی که به دوربین زل می زنند و قصه های تلخ و شیرین زندگی هایشان را تعریف می کنند، کار می شود. از پیدا کردن آنها تا راضی کردن و جلوی دوربین نشاندن آنها انرژی زیادی از تیم سازنده گرفته می شود.

سوژه های ماه عسل از کجا می آید؟

همشهری جوان: ظاهر ماجرا ساده است؛ یک دکور شیک، یک مجری خوش پوش، چند دوربین و مهمان هایی که پشت هم می آیند، روی آن صندلی داغ می نشینند و می روند. قصه اما پیچیده تر از این حرف هاست. حکایت دیدن مو و پیچش مو است! پشت صحنه «ماه عسل» به همین سادگی ها نمی گذرد.

ماه ها برای کشف سوژه هایی که به دوربین زل می نند و قصه های تلخ و شیرین زندگی هایشان را تعریف می کنند، کار می شود. از پیدا کردن آنها تا راضی کردن و جلوی دوربین نشاندن آن انرژی زیادی از تیم سازنده گرفته می شود.امسال این سوژه ها بیشتر از قبل به چشم آمدند. قصه ها و آدم ها که برای خیلی ها قهرمان های کوچکی شدند که تا مدت ها از خاطر نمی روند.

ما هم به جای گپ زدن با مجری - تهیه کننده ماه عسل (که دو سا پیش جلد ما شد) و به جای گزارش های معمولی از پشت صحنه فنی این برنامه (که باز هم دو سال پیش در همین صفحه ها خواندیدش) سراغ «پشت پشت صحنه» رفتیم؛ یعنی برای سرک کشیدن در ماجراهای این مهمان های پر رمز و راز «ماه عسل» رفتیم سراغ مسوول تیم سوژه یابی. مریم نوایی نژاد چند سال است که با تیم احسان علیخانی همکاری می کند و می تواند از کشف سوژه تا جلویدوربین آمدن مهمان ها پرده بردارد.

نوایی نژاد دفترچه کوچکی دارد که جزییات برنامه ها و اطلاعات مهمان ها و شماره هایشان را در آنها یادداشت می کند. آنقدر با این دفترچه و آدم هایش سر و کله زده که با کوچکترین اشاره به موضوع هر برنامه ای، قصه آن مهمان ها یادش می آیدو جزییات آنها را تعریف می کند.

اینها داستان آدم هایی است که شب های ماه مبارک مهمان «ماه عسل» بودند و برنامه های آنها حسابی به چشم آمد. داستان مهمان هایی که برای پیدا کردن آنها باید از هفت خان سازمان ها و آدم ها گذر کرد تا به صندلی های دکور برنامه تکیه بزنند. جستجو برای پیدا کردن این آدم ها پشت صحنه های جذابی دارد که تعدادی از آنها را از زبان مسوول سوژه یابی ماه عسل می خوانید.

بعد از گفت و گو با پیام دهکردی یکی از دخترهای معمولی که وضعیت مالی خوبی ندارد و مدت هاست با او در ارتباطم، از شمال برایم پیامک زد که من صدای آقای دهکردی را گوش کردم. این دختر فلج است و در یک روستا در شمال زندگی می کند. برایم پیامک زد که من شب ها مثل دعا صدای آقای دهکردی را گوش می کنم و می خوابم. «زیستن یگانه فرصت آدمی است»؛ گفت من هر شب این جمله را گوش می دهم و برای خودم تکرار می کنم. گفت قبل از این برنامه به ته خط رسیده بوده و حالا تصمیم گرفته یک کتاب بنویسد. بازخورد از این بهتر برای یک برنامه سراغ دارید؟

نوابی نژاد: به آقایی به نام جلالوند زنگ زدم که خودش با دو برادرش سال ها اسیر بوده. وقتی گفتم اسیری می خواهیم که سنگ قبر داشته باشد. آقای زمردیان را به ما معرفی کرد.گفت یکی هست که در همدان زندگی می کند. بچه ها رفتند آیتمش را گرفتندو گفتند سوژه خیلی خوبی است. آقای جلالوند عموغلام را هم به ما معرفی کرد. ما می خواستیم او را با آقای زمردیان نیاوریم چون این قصه کامل بود. فایل هایشان را عوض کردیم و دو نفر دیگر رسیدیم واین یک را بستیم.

مردی که در 40 سالگی به سربازی رفته بود ...

سوژه سربازی ما آنجوری که می خواستیم نشد. دنبال این بودم که سربازی را که جلوی در غسالخانه بهشت زهرا می ایستد و سربازی را که جلوی در تالار عروسی می ایستد با هم بیاوریم. سربازی که پشت در غسالخانه بود می گفت «اینجا تازه می فهمم چقدر به زندنگی نزدیکم. اینجا که اینقدر به مرگ نزدیک شده ام می فهمم باید چطور زندگی کنم تا آدم خوبی باشم.»

سوژه های ماه عسل از کجا می آید؟

نگاه این سرباز با نگاه سربازی که در تالار عروسی بود خیلی فرق داشت چون سرباز پشت تالار عروسی می گفت من چرا اینجا افتادم و چقدر بدبختم. ارتش به ما اوکی داده بود و ما خوشحال بودیم که دو سرباز را داریم. صبح برنامه من زنگ زدم به سرهنگ وکیلی و پرسیدم آن سرباز پشت در غسالخانه را می آوری؟ گفت دست روی دلم نگذار. گفت ما را الان در یک اتاق حبس کرده اند که سر برنامه نیاییم!

خواهر و برادری که مشکل پوستی داشتند...

با این خانواده دو سال است که حشر و نشر دارم و به خانه شان می روم. این خانه خیلی وضعیت دردناکی دارد چون معلوم نیست بیماریشان بر اثر شیمیایی است یا مشکل ارثی دارند. نه بنیاد جابنزان قبول می کند و نه می توانند از امکانات بیماری های خاص استفاده کنند. در واقع این وسط مانده اند اما این خانواده ته امیدند! اولین بار من با این خانواده از طریق تعریف یک نفر آشناشدم. یک نفر به من گفت دختری در بیمارستان فارابی دیده که نمی شد نگاهش کنی و خیلی زشت بوده. من زنگ زدم منشی دکتر جباری و پرسیدم این دختری که مشکل پوستی داردکیست و شماره اش را گرفتم.

سوژه های ماه عسل از کجا می آید؟

منشی دکتر جباری گفت بعید می دانم که بتوانی بیاری اش جلوی دوربین. وقتی کسی چنین حرفی می زند، تحریک می شوم که همه تلاشم را بکنم. دو سال پیش زنگ زدم. گفت خانم من و داداشم قیافه مان افتضاح است و یک دست ندارم و دائم دنبال پول درمانم هستم. این دختر پر از امید است. دائم در اداره های مختلف می چرخد. از یک جا نامه می گیرد. از یک جا امضا می گیرد. کمک هزینه درمان می گیرد برای اینکه می خواهد زندگی کند وزنده است. این دختر با یک دست جوری خیار و بادمجان پوست می کند که تو حیرت می کنی. از پدر و مادرش هم نگهداری می کند. این دختر هر جای دنیا باشد، می شود سوپراستار برنامه های مستند اما ما خیلی بی خیالیم و می گوییم ولش کن، بدبختی را نباید نشان داد. من ماشین گرفتم و با دوستم رفتیم پارک قیطریه تا این دختر و برادرش را ببینم. وقتی دیدمشان به دوستم گفتم یا علی! یعنی نمی توانستم نگاهشان کنم اما فقط پنج دقیقه که گذشت ما روی صندلی پارک در حال بگو و بخند بودیم ومناصلا زشتی شان را نمی دیدم. برادرش بگو و بخند بودو امیدوار. پسر گفت من نامزد کردم و من عکس دختر را دیدم که سالم است. به نظرم قهرمان آن برنامه ما آن دختر سالمی است که نامزد این پسر شده.


پسری که خودش و پدرش معتاد بوده اند ...

و پدری که با کار کردن با دست های آهنی، پسرهایش را بزرگ کرده ...

برای یکی از قسمت ها، قصه یک پدرِ بد را در نظر گرفتیم. پدرام را از طریق یکی از دوستانم پیدا کردم. دوستم گفت پسر بامزه ای هست که با باباش می رفته مخدر می کشیده، خیابان گردی و کارتن خوابی می کرده. حتی خودشان را جلوی ماشین ها می انداختندو دیه می گرفتند، چون به ته بدبختی رسیده بودند. گفتم شماره اش را بده. وقتی با او صحبت کردم، دیدم چقدر صدای قشنگی دارد و با طمانینه و اصیل حرف می زند. گفتم پس حتما باید اصل و نسب خوبی داشته باشد.

سوژه های ماه عسل از کجا می آید؟

با او قرار گذاشتم. زندگی اش خیلی جذاب بود. از آن سوژه هایی بود که حیف شد؛ چون در اولین برنامه ها تمام نگاه ها به این سمت است که ببینند حالا ماه عسل می خواهد چکار کند و معمولا انتقاد می کنند ولی کم کم نرم تر می شوند. قصه اش را هم گفت ولی به اصل قصه که بعد از اعتیاد بود کمتر رسیدیم. کنار این آدم یک آبمیوه فروش آوردیم که دستانش آهنی است. گزارش های زیادی از زندگی او چاپ شده و از این طریق او را پیدا کردیم. پدرش با کار با دوتا آبمیوه گیری ودست های آهنی پسرانش را بزرگ کرده و حالا پسرانش هم دست های او را می بوسند. چهار سال پیش هم می خواستیم آقای شکوهی را دعوت کنیم ولی نشد.


پیرمردی که روی آنتن از پیرزنی خواستگاری کرد ...

این پیرزن و پیرمرد قرار بود از آسایشگاه شریف در شهریار بیایند که من صاحبش را سال هاست می شناسم. یکی از بستگان دوستانم آنجا بود و من یک بار که با دوستم به آنجا رفته بودم با آسایشگاه و عمو سعید، مسوول آسیاشگاه آشنا شده بودم. یک روز سراغش رفتم و پرسیدم: عمو سعید شما که چند بار گفتید ما اینجا عروسی راه می اندازیم، الان کسی را نداریدکه در مراحل خواستگاری باشد؟ گفت چرا! یک سیمرغ داریم (فامیل آقای داماد سیمرغ بود) که می خواهد برود خواستگاری یکی از خانم ها. گفتم این را روی آنتن بیاور! قبول کرد. فردا صبح قرار بود هماهنگ کنیم که بیایند در برنامه صبح من موبایل عمو سعید را گرفتم و خاموش بود.

سوژه های ماه عسل از کجا می آید؟

هر چقدر به تلفن های آسایشگاه زنگ می زدم کسی جواب نمی داد. داشتم سکته می کردم چون وقتی قرار است شب عید یک پیرزن و پیرمرد در شرف ازدواج را روی آنتن ببری، نمی توانی سوژه بیمار سرطانی ات را جایگزینش کنی. به هر حال من نتوانستم عمو سعید را پیدا کنم. آژانس گرفتم و راهی شهریار شدم. ساعت پنج بود که رسیدم و دیدم آقای سیمرغ یعنی همان آقای داماد رفته حمام عروسی اما بایددوس اعت بعد روی آنتن می رفتیم و هنوز نه داماد آماده بود و نه عروس. بالاخره لباس تنشان کردیم و بردیم تهران و روی آنتن.


زوج سرطانی که پنج روز بود بچه دار شده بودند...

رویا را از قبل می شناختم. می دانستم تراشکاری است که سرطان داردو از اعضای انجمن مکانیک هاست ودر کارش موفق است. وقتی دوباره رویا را پیدا کردم، گفت من ازدواج کرده ام و 9 ماهه باردارم. من هم گفتم هیچ چیز بهتر از این نیست که زنی که بهش گفته اند یک هفته بیشتر زنده نیستی و سرطان دارد،حالا با مردس المی ازدواج کرده و 9 ماهه باردار است. این انتهای تقابل مرگ و زندگی است. گفتم می خواهیم در همین دوران بارداری ات به برنامه بیایی. قبول کرد و گفت زمان زایمانش اواخر مرداد ماه است.

سوژه های ماه عسل از کجا می آید؟

ما هم قصه این زوج را در اولین شب های برنامه گذاشتیم. صبح روزی که قرار بود در برنامه حاضر شوند، شوهرش تماس گرفت و گفت: «دخترم به دنیا آمد.» من گفتم نه؟! گفت: خوشحال نشدید. گفتم چرا ولی من الان یک دنیا کار دارم! می خواستیم رویا را همراه با پیام دهکردی در یک برنامه بیاوریم که نشد. البته به رویا گفتم استراحت کن و هفته آینده با بچه ات به برنامه بیا چون رویا و نگاهش به زندگی را دوست داشتم. رفتم به مرکز خیریه بهنام دهش پور و گفتم دنبال کسی می گردم که انتهای ناامیدی است. فکر کردم چرا حتما بایدیک آدم امیدوار سرطانی را نشان دهیم؟ آدمهای سرطانی هستندکه واقعا ناامیدند و نشستن چنین آدمی کنار پیام دهکردیقصه ما را تکمیل می کرد. به هر حال قصه رویا این بود و چند روز بعد از زایمانش به برنامه آمد. رویا و همسر و نوزاد کوچکش مهمان ویژه عید فطرمان هم هستند.


خانمی که بارها صورتش را جراحی پلاستیک و زیبایی کرده بود...

این خانم را در یک مهمانی دیدم. سال ها مهماندار هواپیما بوده و چهره خوبی داشت اما براساس وسواس درباره اینکه پیر می شود و دلش می خواهد جوان و زیبا بماند، تصمیم می گیرد صورتش را جراحی کند. متاسفانه پزشک زیر پوستش سیلیکون تزریق می کند واین سیلیکون مرتب ورم می کندواین خانم مجبور به جراحی های متعدد می شود تا اینکه دیگر صورتش کج می ماندو تغییر شکل پیدا می کند. ما به این خانم قول داده بودیم تصویر او را در لانگ شات نشان دهیم تا صورتش دیده نشود. در مهمانی گفتم می آیی مصاحبه کنی؟ گفت نه، من حتی در مهمانی ها عکس هم نمی گیرم.

سوژه های ماه عسل از کجا می آید؟

به هر حال این خانم در برنامه حاضر شدو ما همه همه قرارمان را رعایت کردیم و روی صورتشان فوم زدیم و از زاویه لانگ شات نشانش دادیم اما بعد از برنامه این خانم رفته بود سوپرمارکت محله شان و او را شناخته بودند. وقتی تعریف کرد که بعضی از مردم او را شناخته اند، من گفتم ما همه قرارهایمان را رعایت کردیم ولی آن خانم گفت اتفاقات ناراحت نیستم که شناخته شدم. گفت چندین سال خودم را از فامیل پنهان کرده بودم ولی الان راحت شدم. یک بار همه چیز را گفتم و راحت شدم.


بچه ای که او را گروگان گرفته بودند ...

قصه گروگان گیری تا به حال در تلویزیون مطرح نشده بود و اگر هم شده بود، به توصیه نیروی انتظامی و از جانب خودشان و در حد خبر بود. وقتی نیروی انتظامی از زبان خودش قصه تلاش نیروهایش را برای مردم تعریف کند، به دل مردم نمی نشیند. ما آن لحظه نجات پیدا کردن پسر بچه را به تصویر کشیدیم. قصه نیروی انتظامی را که سر بزنگاه رسیده بود و اگر دو روز دیرتر می رسید، شاید دیگر آن چبه زنده نبود. میان تعریف کردن آن قصه، اهمیت کار نیروی انتظامی مشخص تر می شود. قصه گروگان گیری قصه خشنی بود. ما گفتیم چرا نباید قصه خشن بگوییم؟ وقتی ما در خیابان و شهرهایمان خشونت می بینیم.

سوژه های ماه عسل از کجا می آید؟

فقط نگران این بودم که پدر و مادر موافقت نکنند که وقتی با پدر خانواده و پسر حرف زدم دیدم هر دو خوش صحبت هستندو موافق حضور در برنامه بودند. فقط هماهنگی با نیروی انتظامی مانده بودکه باید انجام می شد. برایمان مهم بود نشان دهیم ممکن است یک نفر که در نزدیکی شما زندگی می کند بچه شما را بدزدد. به خصوصدر شهرستان های کوچک وقتی که اوضاع مالی بعضی از مردم نسبتا خوب است و این خطر واقعا تهدیدشان می کند. پدر می گفت من همه دار و ندارم را می فروختم یک میلیارد هم نمی شد ولی گروگانگیرها از من ۵ میلیارد می خواستند. می گفت شاید اگر پولی که می خواستند را داشتم، می دادم تا بچه ام را سالم پس بگیرم.


خانواده ای که از میلاد نگهداری می کردندوشاهین پسر آنها شد...

جنجالی ترین ماه عسل 92

سال 88 رفتم بهزیستی و گفتم پدر و مادری می خواهم که بچه معلول را به فرزندی قبول کرده باشند. خانمی گفت یک کیس داریم که بچه اش سی پی است و بعید می دانم بایید جلوی دوربین. گفت شاید برای بیننده هایتان خوب نباشد، آخر بچه را از بهزیستی برده و بهزیستی هم بچه معلول سی پی به اینها داده. البته به آنها گفته ایم بیاید عوض کنید ولی گفتند که نمی خواهیم. جوری برخورد می کرد که انگار این سوژه به درد نمی خورد. من گفتم اتفاقا همین خوب است. الان بچه شش انگشتی را که با یک عمل ساده نیم ساعته درمان می شود، پشت در بهزیستی می گذارند و می روند. گفت اتفاقا اینها عاشق این بچه هستند. من آدرس آنها را گرفتم و رفتم دیدنشان. یک زیرزمین اجاره کرده بودند که رفت و آمدشان راحت باشد و وضع مالی خوبی هم نداشتند.

سوژه های ماه عسل از کجا می آید؟

همینطورکه داشتم با آنها مصاحبه می کردم، دیدم میلاد گوششه چشمش را تکان داد و مادرش بالای چشمش را خاراند. گفتم اینکه حرفی نزد. گفت من اشاره اش را می فهمم. همانجا دیدم چقدر با این بچه اخت شده. روزی ۸-۷ بار این بچه سنگین را توی بغل می گرفتند و کارهایش را انجام می دادند. میلاد کاری نمی کرد فقط می خندید و پلفک هایش را به نشانه بله و نه تکان می داد. این مورد، عجیب من را درگیر کرد و رابطه ام با آنها بیشتر از یک خبرنگار شد. سال ۹۰ می خواستیم بچه هایی را بیاوریم، آوردیم و آن برنامه، بهترین برنامه دو سال پیش ما بود. گذشت تا پارسال. اصلا به این چیزها معتقد نیستم ولی یک شب خواب میلاد را دیدم که خیلی سرحال و تپل و سالم سوار ویلچر بود.

فردایش وسط گرفتاری ها گفتم زنگ بزنم به مادر میلاد. زنگ زدم مادرش. سرم داد زد و گفت تو چرا الان به من زنگ زدی، گفت میلاد همین الان تمام کرد. می گفت ما به همان نگاهی که به سقف خیره می شد قانع بودیم. مادرش می گفت چقدر از صبح تنها بروم بیرون. بچه می خواست. قرار بود در برنامه نوروز این اتفاق بیفتد ولی به عید نرسید. بعد از عید با دکتر هاشمی، رئیس بهزیستی جلسه گذاشتیم. کارشناس های سازمان می گفتند این کار را نکنید.
دکتر گفت مگر قرار است چه اتفاقی بیفتد. ما 25 هزارتا بچه بی سرپرست داریم. با مدیران و کارشناس های بهزیستی کل، استان تهران و شمیرانات جلسه گذاشتیم.

در بهزیستی این اتفاق خیلی بعید است که دو سه ساله بچه ای را به کسی بدهند. معمولا خیلی بیشتر طول می کشد. ما فقط این پروسه را تسهیل کردیم. ما برای این کار دلیل داشتیم. اول اینکه پدر و مادر میلاد قبلا خودشان را ثابت کرده بودند. کاملا معلوم بود که شایستگی پدر و مادر شدن را دارند. خودشان هم بچه می خواستند. حتی زمانی که میلاد بود گفته بودند بچه می خواهند ولی بهزیستی گفته بود خودمیلاد هم پرستار می خواهد و بچه نداده بودند. من در طول سال به شوخی مدام می پرسیدم هنوز بچه می خواهید یا نه. می گفتندفرقی نمی کند دختر باشد یا پسر. گفتم حالا اگر بهزیستی باز به شما بگوید که این بچه برای شما، قبول می کنید؟ مادرش گفت حتما می خواهیم. از طرف دیگر سراغ پرونده های بچه های زیادی در بهزیستی رفتیم. آنها سازگارترین بچه را انتخاب کردند.

بچه ای با اخلاق، حرف گوش کن، بی دردسر و کم توقع. شاهین هم همیشه در نوشته هایش می نوشته آرزو دارم پدر و مادر داشته باشم. وقتی به او گفتن، بال درآورده بود. نکته دیگر هم این است که وقتی پدر ومادرها می آیند به بچه نمی گویند تو این پدر و مادر را دوست داری یا آن یکی را! گاهی خیلی اروپایی فکر می کنیم! ما فکر می کنیم بهترین انتخاب را داشتیم. مطمئن هستیم که این کار اشتباه نبود. پدر و مادر هم شاد بودند و آن گریه از شادی بود. پشت صحنه می گفتند ما اصلا فکر نمی کردیم این اتفاق بیفتد. آن وقتی که میلاد بود به من می گفتندچقدر خوب است که بچه آدم از راه برسد، نان بخرد، حرف بزند و ... آن بچه هم بهت کرده بود چون نمی فهمید چرا این پدر و مادر گریه می کنند. فردای آن روز تماس گرفتند و تشکر کردندوگفتندشاهین تا چشم هایش را باز کرده گفته «من می تونم یه روز دیگه اینجا بمونم؟» می گفتند وقتی می رویم بیرون، می پرسد بعدش برمی گردیم خانه؟ الان هم هنوز زنگ می زنندو شاهین تعریف می کند که با بابام رفتم فلانجا خرید کردیم و ...
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با 15 سال گارانتی 10/5 ميليون تومان

>> ویزیت و مشاوره رایگان <<
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

نظر کاربران

  • بدون نام

    گزارش فوق العاده ای بود
    ماه عسل امسال هم بی نظیر بود
    خلیی باهاش گریه و شادی کردم

  • ناشناس

    امسال خیلی جذاب بود

  • ملودی

    یعنی شما بینظیرین.......متشکرم که این سوژه ها رو انتخاب کردید ومعرفی میکنیدهرچند غلط املایی دارین ولی عالیه مرسی مرسی

  • حسام

    واقعا فهمیدم که به این آسونی ها نیست
    دست شما درد نکنه

  • babak

    کاش درمورد قسمت آخر که به نظر من بهترین قسمت این مجموعه تلویزیونی بود هم می گفتید اینکه چطور آمین آقای فرزانه رو راضی کردید که بیاد ومقابل دوربین بنشینه واز گذشته اش بگه

  • ققنوس

    دم بچه های ماه عسل گرم . فوق العاده بود امسال سوژه از دل مردم می ایند

  • دنیا

    احسان علیخانی که اینقدر مجری ماهر و متبحری هست چرا غیر از برنامه ی ماه عسل ......برنامه ی دیگه ای بهش نمیدن؟ علیخانی که اینقدر تو صحبت کردن زبر دسته چرا پست وزارت امور خارجه و مذاکرات با کشور های 5 +1 رو بهش نمیدن؟ اینجوری که علیخانی صحبت میکنه فکر کنم تمام تحریم هارو بردارن...مجریه بسیار با سوادی هم هست

    پاسخ ها

    • khatereh

      گل گفتی . عالی.

    • فانی

      بهش میدن خواهش میکنن خودش قبول نمیکنه...چون مثل خیلی از مجریا نیست که هرجایی پا بذاره ومردم از دیدنش حالشون بهم بخوره وووتکراری بشه

  • بدون نام

    خيلي خوب بود

  • eli

    بهترین برنامه ماه رمضوووووون...

  • سارا

    کاش به غیر از ماه رمضون وقتایدیگه هم پخش می شد!
    خیـــلی خب بود....

    پاسخ ها

    • khatereh

      نه . می دونین چیه ؟؟؟ ماه عسل برایاین جذابه که تو همه ی اوقات سال نیست ولی درباره آقای علیخانی : ای کاش تو ایام دیگه ی سال هم ببینیمش .

  • سینا

    دم همه ی ماه عسلیا گرم
    من یکی مخلصتونم دربست

  • صادق

    حیف! وقت نداشتم کامل ببینم ولی خیلی باحال بود.دستتون درد نکنه.آموزنده بود

  • سارينا

    بي نظير بود ماه عسل
    عالي بود

  • صنم

    به نظرمن در کل برنامه ی ماه عسل به ما یادداد که:
    شاد ولی داسوز،ساده ولی زیبا،مصمم ولی آرام،مهربان ولی جدی،زیرک ولی صادق،عاشق ولی عاقل زندگی کنیم ؛وبه خوبی با افرادمختلف جامعه معاشرت کنیم که اینگونه برخوردکردن کمال عقل ما را نشان می دهد.

    پاسخ ها

    • khatereh

      دقیقا تو این فکر بودم که همین ها رو بنویسم اینکه + خوشبین اما تا یه حد - گذشت همراه عدالت

  • سریر

    متاسفانه باید به این نکته مهم اشاره کنم که این برنامه به اصطلاح فرهنگی نه تنها نتوانست خلا گفتمان مرتبط با فرهنگ و دین را جبران کند بلکه یک سری اعمال ضد ارزشی همانند پیشکش کردن انسان و فریب مخاطب و مد گرایی و فشن پرستی را در ذهن ناخوداگاه جوانان و جامعه القا کرد و بذر همان تفکری را در ذهن ها قرار داد که میگوید : مهم اینه که دلت پاک باشه وبعد از اون ... . این برنامه ظاهرا ساختاری مهمان محور داشت . و داستان هر قسمت آن را مهمان هایی با سلایق گوناگون و از قشر های گوناگون شکل می دادند. اما به نظر میرسید مجری آن مهمترین چالش هر ساله ی آن است. این برنامه در انتخاب سوژه های خود به جز تعدادی اندکی نتوانست سوژهایی در عین خاص بودن، ارزشی انتخاب کند. متاسفانه حتی گاهی صرف اخلاقی نگاه کردن به مسائل این برنامه را به سمت سکولار شدن سوق داد و برای جامعه اسلامی خطرناک است این برنامه می توانست با نگاه عمیق تری به مشکلات امروز جامعه ی ما برنامه های هدف مندتری برای مخاطبان خود تهیه کند ولی گاها پرداختن به بعضی مسائل که صرفا جذب مخاطب (ان هم از نوع دختران ) یا سرگرمی دارد در این برنامه سبب شده که این برنامه از مسیر اصلی خود که تاثیرگذاری حداکثری است، منحرف شود و نتواند به درستی از این ساعات پر برکت و سر شار از معنویت که راه تاثیر گذاشتن بر مخاطب باز تر است، بهره ببرد. این برنامه با دید بازتر می توانست با طرح مسائلی همچون امربه معروف در قالب دعوت از مهمان هایی همانند یکی از خانم هایی که در جریان امر به معروف ضربه دیده اند که این روزها در هیاهوی مسائل سیاسی و بی توجهی مسئولین و حتی نیروی انتظامی گم شده اند، به احیای این واجب فراموش شده کمک زیادی کند و از این ساعات پر طرفدار بهترین استفاده را بکند. اما نقد بعدی که می توان وارد کرد این است که مجری این برنامه با اینکه از مجریان توانای سیما است، متاسفانه یا توانایی انتقال حالات معنوی هنگام افطار را به مخاطب خود ندارد یا نمیخواهد داشته باشد. آیا مجری ای که اجرای برنامه ی نوروز را بر عهده دارد نباید تفاوتی میان آن فضا و اجرای ویژه برنامه ی افطار قائل شود. این شاید گمشده ای باشد که تهیه کنندگان ماه عسل همواره به دنبال آنند و در نا خودآگاه شان متوجه کمبود در نحوه ی اجرا می شوند ولی راه تعویض مجری را اشتباه طی می کنند . و البته عوض شدن مجری این برنامه در هر دوره موکد این قضیه است . در پایان اگر بخواهم به صورت کلی به نتیجه و ماحصل این برنامه اشاره کنم در یک کلام میتوانم بگویم ماه عسل امسال به مثابه انفجار نارنجک در بغل خودی برای فرهنگ و جوانان ما بود .

    پاسخ ها

    • مینو

      برو بابا
      اینقد بدم میاد ازت سریر ک خدا میدونه

    • babak

      سرکارخانوم سریرازنظرکلی ازاینکه شما نگران وضع سلامت اخلاقی آحاد مردم چه نوجوانان و کودکان و جوانان و پیران این مملکت هستید خیلی خوبه اما دربرخی از قسمتهای حرفهاتون نکاتی قابل ذکراست که امیدوارم به نشانه مخالفت نگاه نکنید بلکه اختلاف نظریست که امیدوارم همه ما با تمام اختلاف نظراتی که داریم بتونیم به خوبی درکناریکدیگرزندگی کرده و به همدیگرخوبی کنیم، سرکارخانوم شما از فرهنگ سازی غلط این برنامه و این مجری سخن به میان آوردین این یک نظرشخصی شماست و بیانگرنظرکل مردم نیست همونطور که شما نظربرترویج فرهنگ غلط دارید من برعکس فکرمی کنم تاثیربرخی از قسمتهای این برنامه دراطرافیان بنده ازجمله خودم بسیار زیاد بوده ، اطلاعات رسانه ای شما بایستی اونقدرکامل باشه که وقتی انتقادی میکنید از روی آگاهی کامل باشه اینکه شما و خیلی از مدافعین به اصطلاح حقوق بشرانتقاداتی به اون قسمت ازبرنامه که کودکی به خانواده ای سپرده شد متاسفانه به اشتباه تعبیرشدکه این کودک پیشکش شد درصورتی که پروسه حضانت چند ماهه ای پشت این قضیه بوده و تمام مراحل بدون هیچ اغماضی طی شده بوده و فقط قسمت کوچکی ازمرحله حضانت باقی مونده بوده که طی یک هفته بعد از پخش برنامه اون هم انجام شد اما به طور کل نفس این کار رو نمیشه بد دونست خیلی ها با این برنامه اشک ریختند اشکی واقعی چون کاری خداپسندانه انجام شد اما درذهن برخی کار خداپسندانه حتما بایستی دریک چهارچوب خاص انجام بشه ، نه اینطور نیست که کار خوب فقط دریک چهارچوب قراربگیره بلکه هرکسی می تونه به نوعی کاری انجام بده که شاید خارج از عرف باشه اما نفسی خوب داشته باشه، خیلی از منتقدین به تیپ مجری نقد داشتند و متاسف شدم که تلویزیون ملی کشور انحصاری شده و خط قرمزهایی داره که اصلا درسطح جامعه و درعموم جا نیفتاده ، شما چند درصد از مردم رو می تونید بگید که با خط قرمزهای صداوسیما همسو باشند و از این بابت ناراحت نباشند، چرا درتمامی مصاحبه های صداوسیما افرادی نشون داده میشن که تیپ وچهره ای ساده و معمولی دارند، درصورتی که روزانه هزاران نفررو درخیابان ها می بینیم که طور دیگه ای رفتارمیکنن و پوشش دیگه ای دارند، سرکارخانوم شما میگی برنامه نوروزی با افطار فرق داره مگر نه اینست که ما روز اول شوال رو عید می نامیم و اونو فطر خطاب می کنیم و جشن می گیریم کی گفته که لحظه افطار که ازهمون فطر گرفته شده همه بایستی گریه کنند یا ناراحت باشند هر افطار یک عید است و یک جشن و همه روزه داران بایستی خوشحال باشند نه غمگین، دیگه دوران گریه و ناراحتی به سر اومده و این توجیهات امثال شما نمی تونه درروند زندگی خیلی از مردم تاثیربگذاره مردم خودشون خوب می دونن که چه وقت عزاداری کنن و چه وقت جشن بگیرندو خوشحال باشند نوروزو عید فطر هیچ فرقی باهم ندارند، برنامه ای که دراون از خوبی گذشت وجوانمردی گفته میشه بایستی حمایت بشه نه اینکه انتقاد نابجا بشه، اتفاقا خیلی از افراد رو دیدم که بعد ازدیدن اون قسمت که درمورد زندانیان دیه تصادف بود سریعا به دنبال الحاقیه بیمه رفته بودند و این خود یک الگوسازی مثبت هست و نگرش منفی شما درست نیست

    • سریر

      سلام بابک . اولا من خانم نیستم . یه پسر 25 ساله ام . ثانیا از کجای حرف های من برداشت کردی که منظور من از حالت روحانی موقع افطار گریه کردن و نارحتی بوده ؟ دوست خوبم منظور من از حالت روحانی یعنی اینکه دختر جوان و بیحجاب کشور ما توی این لحظه از تاثیری که از یه برنامه فرهنگی گرفته بیاد یه خورده با خودش خلوت کنه و از خودش بپرسه چی توی بیحجابی و بی عفتی هست که توی حجاب و عفاف نیست و پسر جوان مملکت ما بیاد برای زندگیش یه برنامه درست دینی بریزه . نه اینکه با اون حقه های مسخره اقای علیخانی برای به فکر فرو بردن مردم دچار یک نوع پارادوکس فکری بشه و ذهنش پر بشه از انحراف .ثالثا اگه دقت کرده باشی این اقای علیخانی بود که با تمام توان سعی میکرد گریه میهمانش رو در بیاره تا از این رهگذر یه جور کاریزمای عاطفی واسه برنامه سرشار از تهی خودش دست و پا کنه .توی اون برنامه که موضوعش دیه بود دقت کردی اون خانم وقتی فهمید شوهرش ازاد میشه گریه نکرد و بهت زده شده بود علیخانی تمام تلاشش رو کرد که اشک اون خانم رو در بیاره و در نهایت گفت : راحت باشید خانوم .( یعنی بزن زیر گریه ) . رابعا اگر نیک بنگری دوست عزیز میبینی که مجری های برنامه های دیگه خیلی هم تیپ ساده ای ندارند اما دیگه نمیان هرروز یک دست کت شلوار بپوشن تا مد گرایی رو تو ذهن مخاطب القا کنند و خودی نشون بدن واین خط قرمزی که میگی اصولا تو کجا صادقه ؟ . خامسا اینکه شما با گفتن حرف هایی مثل دیگه دوران گریه تموم شده به صورت کاملا ناشیانه ای داری خلط مبحث میکنی چرا که اصولا جوابی برای گفتن نداری و جالبتر از اینکه منو متهم به بیسوادی میکنی در حالیکه فرق توجیه وانتقاد رو نمیدونی . بازهم میگم برنامه ماه عسل بار اموزشی - فرهنگی دینی نداشت . اون برنامه دیه هم یه جور هشدار بود به اقشار مختلف جامعه که خود شرکت بیمه از این هشدارها به مشتریاش زیاد میده . نه به تعبیر شما الگوسازی مثبت . فقط ای کاش سال بعد یه فکری به حال همین الگو سازیه مثبت در ضمینه دین و حجاب جوانان هم بکنند این اقایان خوش تیپ . موفق باشی دوست عزیز .

    • بدون نام

      انتقاد خوبه .چون نقات قوت ضعف رو معلوم می کنه . اما منصفانه. نه ؟؟؟؟
      خلاصه ی کلام : به تعداد - ها توجه کنید .

    • khatereh

      ببینید انتقاد خوبه . چون نقاط قوت و ضعف شون رو معلوم می کنه . ولی منصفانه . نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
      من مخالف کامل حرف ها تون بودم .
      و میدونید چیه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ همین که
      یه منتقد این جوری برنامه رو دنبال کنه و توجه کنه کافیه .
      خلاصه ی کلام : به منفی ها توجه کنید .

    • babak

      جناب سریرازاینکه اشتباهی ازلفظ خانوم استفاده کردم عذرمیخوام باید بگم که شما هنوز 25ساله هستی و می تونی درحد یک انسان 25ساله نهایت سی ساله تفکرکنی و نظر بدی اما اگراز بزرگترانی که شاید ازمرزشصت هفتاد سال گذشته باشند سوال بفرمایی ارزش یک انسان رو در حجاب نمی بینند اونطوری که شما می بینی، درقبل از انقلاب زنان بسیاری بودند که علاوه بر فرهیختگی ازچادر و روسری استفاده نمیکردند اما مورد احترام حتی علما بودند،من وشما نمی تونیم و حق نداریم ازروی ظاهرکسی به باطن اوایرادی بگیریم نه چادرنشان اسلام و دینداریه و نه برعکس اون، دوست عزیز شمایی که می دونی و اینو میگی که تهیه کننده درپی جذب مخاطب خصوصا دختران هست و از جذابیت هایی هم مدد می گیره آیا هیچ فکر کردی که چرا باید این همه زحمت کشیده بشه تا دختران رو به صداوسیما علاقه مند کرد؟ آیا تا بحال فکرکردی چرا دختران یا پسران و حتی دیگر اقشارسنی ما درپی ماهواره هستند و سریالها فیلمها ودیگربرنامه های اونطرفی رو نگاه می کنند؟ آیا غیراز این بوده که سختگیری های بعضی ها باعث دلزدگی شده، سختگیری کسانی که مثل شما فکرمیکردند، حتی حاضرنبودند بازیگری که یک تارموی او معلومه رو درفیلمها وسریالها نشون بدهند، سختگیرانی که دختران مانتویی جامعه که ازقضا وارد دنیای بازیگری شده اند رو درسریالها باپوششی سیاه وچادری نشان می دهند به طوریکه اصلا طریقه چادرنگه داشتن هم بلد نیستند اما از سراجباروهمون خط قرمزها مجبور به این نوع بازی هستند، آیا قشرجوان جامعه ما فقط مانتوهای تیره به تن میکنه؟ آیا خانومهای ایرانی همه چادری هستند؟ چرا یک خانوم با پوشش رنگی درسریالها دیده نمیشه؟ کجای این نوع پوشش ها باعث تحریک مردان میشه؟ که اگر بشه واقعا متاسفم برای اون دسته ازمردها، دوست عزیزعینک بدبینی رو بردارمن اگه حرفی میزنم برای اصلاحه نه برای توهین به شما یا کسی دیگه ، به خدا قسم که قصدم فقط از روی خیر هست، بسیاری ازجوانان ایرانی نشون دادند بعد ازمدتی که ازایران رفتند و درکشورهایی که زنانشون راحت لباس می پوشند به مدارج علمی بالایی رسیدند چرا اینطوریه؟ لطفا کمی با دید بازتربه مسائل نگاه کن

  • فریبا

    سلام
    ده قسمت اول ماه عسل روندیدم لحظات افطارحرم امام رضابودم.
    امابیست قسمت بعدی به اندازه کافی پرمحتوا و تکان دهنده بودکه حسرت ده قسمت اول هنوز رو دلمه....
    برای تک تک بچه های ماه عسل اروزی سلامتی.عمرباعزت.عاقبت به خیری دارم

    پاسخ ها

    • آیدا

      زیارتت قبول واقعا چه سعادتی داشتی که 10 روز در کنار امام رضا بودی .

    • khatereh

      می تونید قسمت های اول رو دانلود کنید . از تو سایت ماه عسل . البته کیفیت عالی نیست . اما سایت های زیادی مجموعه مکامل رو دارن .

  • بهارک

    سلام آخه مگه میشه آقای علیخانی برنامه هی وبسازه...........ولی نگاهاروبه سمت خودش نکشه............
    این آقای علیخانی که ما میشناسیم معرکه ست......

  • سارا جون

    واقعأ كه خيلي خيلي باحال وقشنگه ممنون

  • azar

    احسان علیخانی مجری توانمندی هستش ....

  • همراه آبی

    اینقد سوژه های ماه عسل عالی و جذابه که از بین اونا نمیشه بهترینو انتخاب کرد.یکی از یکی بهتر

  • روح اله

    چقدر جالبه
    حتی با خوندن مصاحبه ها هم اشکم جاری میشه
    :)

  • بدون نام

    ,واقعأ عالی بود من فکر می کنم مهمانهای این برنامه کجا و ما کجا اگر آنها انسان هستند پس ما چی هستیم اگر هم ما انسانیم آنها چی هستند کسی که خود بیمار است از بیماری هم مراقبت می کند ما کجای کاریم خدا بما هم توفیق دهد

  • ساناز

    إحسان عزيز خدا قوت. امسال شب قدر بينهايت براى آرزوهايت دعا كردم.شك نكن با يه همچنين تلاش وخلوص نيتي نتنها به آرزوهايت ميرسى بلكه موفق تر إز اين هم خواهى شد .اميدوارم هميشه آرامش در زندگي داشته باشى.

  • لیلی

    نمیدونم از چی استفاده کنم که برازندهی این برنامه باش.

    دست وپنجتون درد نکنه...

  • ملیسا

    آقای علیخانی ما تبریزی ها خیلی دوستتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتون داریم .

  • مینا

    بابا گل کاشتینا!

  • سارا

    دست همه بچه های ماه عسل به خصوص احسان علیخانی و مریم نوابی نژاد درد نکنه واقعا معرکه ان

  • معصومه رزمی

    سلام با خسته نباشید از برنامه خوبتان.من یک سوژه خوب برای برنامتون سراغ دارم

  • فرشته 23ساله

    سلام از برنامه خوبتون تشكر ميكنم.تو اين برنامه واسه تك دختر روستايي كه با هزار ويك سختي بزرگ شده :تو يك خانواده كه بابا اعتياد داره و داداش بزرگ رو از دست دادم هنوز واسه نون شب گيرن و حالا تو همه اين اوضاع من بيجاره دلبسته كسي شدم كه حتي خودشم نميدونه:دو سال بيشتره بدون اينكه حتي يكي باشه باهاش دردودل كنم ؟داغون شدم:جا هست/لااقل بذارين تو برنامه شما بگم.اگه هست بگيد

  • مرجان

    واقعا ممنون ازبرنامه عالیتون

  • مرضيه إبراهيمي

    سلام
    من مرضيه إبراهيمي هستم
    قرباني اسيدپاشي در اصفهان سال٩٣
    خيلي دوس دارم بيام ماه عسل
    خيلي حرف دارم

  • محمد نجفی

    من یه سوژه عالی و بینظیر برا برنامه ماه عسل دارم

  • علی مهرزادی

    سلام به تهیه کنندگان برنامه ماه عسل. یه بنده خدایی هست تو شهر ما که دست من بچه یتیم رو گرفت و بهم بال پرواز داد تا به کارم رونق بدم. البته یه خیریه هم داره ولی اجازه نمیده بدونه که به چه کسایی کمک میکنه. شاید صدها نفر باشن مثل من که کمک کرده و من ازشون بیخبرم. میشه لطفا از این بنده خدا اگه راضی بشه دعوت کنین.

  • راضیه

    دست اقای علیخانی رو میبوسم بااین مجری گری خوبش ممنون داداشی

  • ناصری

    من یک مربی فوتبا ل میشناسم به خاطر بازیکنا. که چندتاشون ملی پوشان در آستانه از دست دادن چشماش

  • بدون نام

    سلام برای برنامه آینده ماه عسل یه سوژه عالی دارم چیکار باید بکنم؟

  • محمد حاجی علی

    درود بر شما و خدا قوت
    من سوژه ی خوبی سراغ دارم و نمیدونم چطور باید معرفی کنم به برنامه
    لطفن راهنمایی کنید

  • زهرا

    سلام من سوژه خیلی خوبی برای برنامه تون دارم. شخصی که همه زندگیشو حتی سلامتیش یهو از دست داد و دوباره سرپا شد. خیلی جالب و شیرینه. اینم شماره این اقا۰۹۳۳۱۷۸۹۶۰۶

  • محبوبه

    سلام ازاحسان علیخانی وتمام اعضای تیم ماه عسل بی نهاین ممنونم هرسال برنامتون بهتروبهترمیشه

  • محمود

    سوژه خوبی برای برنامه کسی که دراعتیاد همه چیزش روازدست دادوبعد از ترک کردن وکارهای خوب کارافرین شد برای افراد بهبود یافته تا برناما پایش هم رفت

  • علی ویسه ای

    بنده یه تصادف شدید داشتم که منجر به شکستن مهرهای گردنم شد و دکترا بهم گفتن که فلج شدم ولی من دوباره تونستم که سرپا بشم قصه ای جالبیه ای برا برنامه ای ماه عسل ولی نمیدونم چطور باید برم تو برنامه اگه امکانش باشه و برم حرفای خوبی برا گفتن دارم که به تیلیها امید به زندگی رو میده

  • گودرز پ هستم

    می خواهم از زندگی خودم بگم از تمشک فروشی کنار خیابان تا کارخانه دار شدن می خواهم کارخانه را به افراد نیازمند واگذار کنم کارخانه نورد فولاد دارم تماس09108556162

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج