۶۲۲۸۰۱
۵۰۲۲
۵۰۲۲
پ

«ماراتن»؛ مورد علمی - تخیلی نمایش های تهران

نمایش «ماراتن» به کارگردانی آرش‌عسکری، این روزها در تماشاخانه «دا» روی صحنه است. این نمایش موضوع جالبی دارد که تا اندازه ای می توان آن را موضوعی تازه در تئاتر ایران به شمار آورد.

ر وزنامه قانون - نوا ذاکری: نمایش «ماراتن» به کارگردانی آرش‌عسکری، این روزها در تماشاخانه «دا» روی صحنه است. این نمایش موضوع جالبی دارد که تا اندازه ای می توان آن را موضوعی تازه در تئاتر ایران به شمار آورد.
«ماراتن»؛ مورد علمی - تخیلی نمایش های تهران

این نمایش درام جالبی درباره انسان و موجودیت او، پیش از حیات است؛ اینکه انسان پیش از متولد شدن چه شرایطی را تجربه می کند. قهرمان های این نمایش دو اسپرم با کروموزم های ایکس و وای هستند و برای رد شدن از دروازه که همان تخمدان است، با يكديگر به چالش برمی خورند. آن‌ها دلایل مختلفی برای یکدیگر می‌آورند که کدام یک از آن‌ها لایق رد شدن از دروازه‌ای است که دو نگهبان از آن حفاظت می کنند.

این درگیری تا جایی ادامه پیدا می‌کند که یک اسپرم دیگر نیز وارد صحنه می شود. او برای موجودیت و حیات خویش برنامه‌ای ندارد و تنها می‌خواهد از دروازه رد شود؛ درحالی که قهرمان‌های اصلی هرکدام برای زندگی در دنیای تازه، دلایل و هدف های مختلف دارند.

نمایش «ماراتن» اثری است سورئال با رگه هایی از پست مدرن و درگیری انسان با موجودیت خود به نویسندگی و کارگردانی آرش عسکری و تهیه کنندگی مجید دری كه تا پنج‌شنبه ۱۸ آبان، ساعت 19:15 هر شب در تماشاخانه دا، روی صحنه می‌رود.

با آرش عسکری، کارگردان نمایش ماراتن درباره این اثر به گفت‌وگو نشستیم که در ادامه می‌خوانید:

نمایش «ماراتن» دارای ایده جالب و تازه‌ای است و به نظر می رسد ایده هنگام نگارش متن، به پختگی رسیده است. آیا شما پیش از نگارش این نمایشنامه، به موضوع حیاتِ پیش از تولد فکر کرده بودید؟

ایده یک خطی داستان به 10 سال پیش برمی‌گردد. همیشه به این فکر می‌کردم که ما یک حافظه عینی و یک حافظه غیر عینی داریم و در واقع از وقتی به شکل فیزیولوژیکی کامل شدیم، تنها یک بخش از حافظه ما ثبت شده است؛ این حافظه بخشی از موجود بودنِ ماست و قبل از این شکل گیری، ما یک پروسه موجود بودن داشتیم که آن بخش دیگر در ذهن ما نیست و هیچ قطعیتی نيز در موردش وجود ندارد که در آن دوره چه اتفاقی افتاده است.

وقتی می توانیم برای یک رباط هوش مصنوعی ایجاد کنیم، ممکن است وقتی خودِ ما یک توده سلولی بودیم، بخشی از هوش مصنوعی برای ما شکل گرفته باشد.

فکر می‌کنم اگر عقب‌تر برویم چطور؟ وقتی که ما یک میکرواندام بودیم، اوضاع به چه شکلی بوده است؟ همیشه یک بحث خیلی جدی در می‌گیرد که اتوپیای انسانی چیست؟ هر محیطی و هر شرایطی چه نمونه انسانی را برمی‌تابد؟ اینکه یک الگوی انسانی، که متعلق به سه قرن پیش است، آیا می‌تواند برای امروز نيز یک الگوی مناسب باشد؟ آیا اتوپیای واحدی برای انسان وجود دارد؟ دسته ای از این سوالات با يكديگر تلفیق شد و ایده ای یک خطی شکل گرفت که اگر یک اسپرم با کرومزوم ایکس و اسپرم دیگری با کرومزوم وای وجود داشته باشد و در آستانه ورود به تخمک قرار گرفته باشند و فرصت انتخاب داشته باشند، چه می کنند؟

اگر قرار باشد به هر شکلی با يكديگر درگیر شوند، آن درگیری چیست؟! گاهی درگیری بر سر فنا رفتن است اما این درگیری بر سر موجود بودن است.

این ایده چه زمانی شکل اجرایی به خود گرفت؟

بعد از حدود 9 سال، شهریور سال گذشته تصمیم گرفتم این ایده را مکتوب کنم و یک طرح اولیه 10صفحه ای نوشته شد.

کارهای قبلی من و کارهایی که این روزها در حال نگارش آن‌ها هستم، همه سورئال است. با تهیه‌کننده کار صحبت کردیم و به این نتیجه رسیدیم که ایده را وارد کارگاه نمایش کنیم چون این کار اشتراکی است و از یک ذهن برنمی آید. با آدم‌هایی که به نظرم می رسید به شخصیت‌ها نزدیک هستند، صحبت کردم و بازیگران انتخاب شدند.

چطور شد که تصمیم گرفتید با نابازیگر کار کنید؟

وقتی شما برای کاری با یک بازیگر حرفه‌ای صحبت می کنید، نقش را می‌گیرد و خودش را به شخصیت نزدیک می‌کند اما من می‌خواستم ذهن‌های خالی‌تری را انتخاب کنم تا بتوانم شخصیت‌ها را با بازیگر تطبیق دهم نه آن بازیگر را با شخصیت. از کسانی که توانایی و استعداد داشتند و به شخصیت ها نزدیک بودند، دعوت کردم و متن نيز در کارگاه رفته رفته پیش رفت و نوشته شد.

اگر در این نمایش با بازیگران حرفه‌ای کار می کردید، تفاوتش چه بود؟

من بخشی از هر کاراکتر را در بازیگر آن کاراکتر می‌بینیم؛ این موضوع یک سری معایب و ایرادات دارد؛ من و آقای دری تصمیم گرفتیم گروهی داشته باشیم که از این پس با هم کار کنیم و به همین جهت این ریسک را کردیم که بخشی از آن کاراکتر را در اختیار خودِ بازیگر قرار دهیم؛ حتی نوع عادات میمیک یا تیک‌هایی که بازیگران دارند، متعلق به خودشان است اما این‌گونه نیست که گفته باشم شما آزادید که از میمیک خودتان به هر شکلی که می خواهید، استفاده کنیدبلکه من آن‌ها را متعلق به نقش کردم.

کاری که بازیگر به صورت طبیعی انجام می‌دهد، آن چیزی است که من برای کاراکتر نوشته بودم. بازیگر حرفه ای به‌طورمعمول این کار را نمی کند. در ضمن برای یک بازیگر حرفه ای این امکان فراهم نیست که 9 ماه تمرین کند. بازیگرانِ کار من با کاراکترها زندگی کردند و پیش از آن 30 سال نيز با خودی که داشتند، زندگی کرده اند. در واقع این «من» را روی «خود»ی که داشتند، سوار کردم.

این کار سورئال است، در حالی که دارای مایه های رئال است و در بخش‌هایی نیز به پست مدرن تنه می‌زند. به‌عنوان مثال در بخشی که یکی از نگهبانان دروازه یک مونولوگ می‌گوید، ما احساس می‌کنیم در جهان امروز هستیم و اهم مشکلات جهان، از زبان او بیان می شود. چگونه یک سوژه سورئال می تواند به این شکل به رئال و حتی پست مدرن نزدیک شده و چنین در يكديگر تنیده شوند؟
«ماراتن»؛ مورد علمی - تخیلی نمایش های تهران

درست است. ما می‌خواستیم که همین اتفاق بیفتد. مرز خیلی باریکی بین سورئال و پست مدرن وجود دارد و این دو تا با هم پاسکاری دارند و به يكديگر تنه می زنند.

اگر بخواهیم طراحی صحنه پست مدرن را مثال بزنیم، مثل این است که چاپار هخامنشی برای رساندن یک نامه بیاید و نامه را روی تبلت به گیرنده تحویل دهد! در معنا نيز همین اتفاق می افتد؛ یعنی اینکه ما به‌فرض یک اسپرم در فضای سورئال داريم با دغدغه های پست مدرن که با فرمانده اش مغز، درگیر است. به نوعی این کار تلفیقی از مفاهیم سورئال و پست مدرن با یکدیگر است.

این تلفیق، کشش دراماتیک و سرگرم‌کننده کار را تحت تاثیر قرار نداده است و همچنین می توان گفت با اینکه یک مفهوم عمیق را دنبال می کند اما مخاطب با یک اثر خشک و جدی که طاقتش را تنگ می‌کند، مواجه نمی‌شود.

مشکل جدی آثار نمایشی، این است که یا یک کشش دراماتیک سرگرم کننده دارند كه مخاطب با آن کشش همراه می شودو رویداد دراماتیک را دنبال می کند اما در نهایت دریافتی از کار ندارد؛ یا اینکه پر هستند از مفاهیم عمیق که درامی ندارند و مخاطب قصه را دنبال نمی کند و با خود فکر می کند کاش این یک مقاله بود که می‌خواندم. این دو قطبی شدن به بسیاری از کارها آسیب زده است.

ما در نمایش «ماراتن» تلاش کردیم این را تغییر دهیم؛ یک درام با کشش‌های داستانی که مخاطب را ترغیب و وي را همراه با لایه های غنی از مفاهیم بنیادین با خود درگیر كرده و مفاهیم معاصری كه دارد،مخاطب را با محیط درگیر می‌کند.

اینکه شما می‌بینید ما یک سری دغدغه‌های به‌روز مخاطب را در کار آوردیم، به این دليل است که بتوانیم هر دست انداز و مانعی را که به کسالت مخاطب منجر می‌شود، کنار بزنیم و همذات‌پنداری‌اش را با قصه بالا ببریم؛ چراکه به هرحال کار سختی است که شما با یک اسپرم همذات‌پنداری کنید! همذات‌پنداری با یک قهرمان دلاور امروزی که سینه اش را در مقابل هر نوع آسیبی سپر می‌کند، کار ساده‌تری است تا همذات‌پنداری با اسپرمی که درگیر موجود‌بودن است! تلاش کردیم لایه‌های مفهومی دوم و سوم کار را برای مخاطب معاصر کنیم که به همذات‌پنداری‌اش با کار کمک کند.

هیچ‌وقت به این فکر نکردید که شاید این ایده بتواند سوژه یک فیلم یا انیمیشن باشد؟ در صحنه تئاتر، دست ما خیلی باز نیست. اجرایی شدن این نمایشنامه تا چه اندازه سخت بود؟

هیچ‌وقت به اینکه فیلمنامه باشد، فکر نکردم. من همیشه عِرق جدی به تئاتر دارم و ایده‌هایی را که دوست دارم ،می‌خواهم روی صحنه ببینم. باورپذیری این اثر در سینما سخت است؛ چراکه مخاطب تئاتر به قرارداد گذاشتن عادت کرده است. مخاطب تئاتر این را پذیرفته که یک پارچه ببیند و بگوید خون است، یک در ببیند و بگوید این دروازه یک قلعه است.

همان‌گونه که اشاره کردید، کار را به شکل کارگاهی پیش بردید. می‌خواهم بپرسم حضور ذهن‌ها و ذهنیت‌های مختلف تا چه اندازه شما را در مسیر نوشتن و کارگردانی یاری کرد؟ به‌طورمعمول نابازیگران توقع خاصی از مجموعه ندارند. شما اگر با بازیگر حرفه ای کار کرده بودید، دوباره می‌توانستید چنین تاثیری بگیرید؟

سوال خوبی است و دوست دارم در این مورد توضیح دهم. در دوره نوجوانی که با استادان تئاتر کار می‌کردم، همیشه می گفتند بازیگری تئاتر، اتفاق سختی است و به راحتی به دست نمی‌آید؛ منظور این نبود که بیان و بدن آماده داشته باشید.
به هرحال با چند سال کار کردن، بدن و بیان آماده می‌شود و خلاقیت نيز با دیدن کارهای مختلف شکل می‌گیرد؛ معنی دیگری پشت این حرف است و آن اینکه بازیگر تئاتر باید سیاست و اقتصاد بداند، با جامعه‌اش در ارتباط باشد، هنر را بشناسد و... . در واقع بازیگر تئاتر باید مجموعه‌ای از آگاهی‌ها را داشته باشد که مخاطب حرفه‌ای تئاتر را به باورپذیری برساند. «ماراتن» به‌دليل شکلِ بخصوص اجرایی و متنی که دارد و به خاطر هدف‌گذاری های جدی محتوایی که برای متن شده بود، تاثیرگذاری جدی ای برای مخاطب امروز نسبت به دغدغه‌های معاصر خودش می‌خواستیم و نیاز به کسانی داشتیم که این دغدغه ها را خوب بشناسند و البته ذهن های آماده ای داشته باشند که بتوان با آن بازی کرد.

بهترین راهکار را این دیدیم که سراغ دوستان رسانه ای خودمان برویم. بازیگران این کار، بچه‌های سرویس اجتماعی و سیاسی رسانه‌های مختلفند که نسبت به دغدغه‌های انسان معاصر و مفاهیم معاصری که می‌خواهیم در این کار منتقل شود، آگاه هستند. مهارت های بازیگری در آن‌ها شکل نگرفته بود اما گاهی، تجربه داشته و حداقل مخاطبان حرفه‌ای تئاتر بودند و درباره این فضا شناخت داشتند. با سعه صدری که تهیه کننده کار داشت، ۶ماه فرصت در اختیار ما قرار گرفت تا با بچه ها تمرین کنیم آن نيز بدون اینکه بگوییم ایده اجرایی کار چیست. ما در تمام این مدت فقط بچه‌ها را برای بازیگری آماده کردیم.

۶ماه هفته‌ای پنج جلسه و هر جلسه، سه ساعت کارگاه داشتیم و از آدم‌هایی دعوت می کردیم که در بیان و بدن متخصص بودند و کارگاه فشرده برگزار کردیم و بچه‌ها را به یک سطح مقبول رسانده و بعد از ۶ ماه، متن را در اختیار آنان قرار دادیم و در نهایت نيز برای حفظ توازن، دو بازیگر حرفه ای به کار اضافه کردیم اما شاکله و استخوان‌بندی کار به این شکل است.

بازیگران سینما به تئاتر راه پیدا کردند. به‌طورمعمول کارها ضعیف هستند اما به واسطه اسم کار، فروش می رود. به نظر شما آیا می‌توان مرزی برای بازیگری تئاتر و سینما قائل شد؟ برای اینکه کار فروش رود، بازیگر سینما را وارد تئاتر کنیم و یک کار ضعیف به مخاطب تحویل دهیم، در حالی که گاهی می‌بینیم آثاری با استفاده از نابازیگر روی صحنه می‌روند که شاهکار هستند. به نظر می‌رسد گاهی به دلیل اقتصاد، فرصت‌ها را از جوان‌ترها می‌گیریم و در اختیار بازیگران سینمایی می گذاریم که برخی از آنان در صحنه تئاتر ضعیف عمل می‌کنند.

درهای تئاتر همیشه باز است اما بيشتر بازیگران سینما در ابتدا بازیگر تئاتر بوده‌اند و امروز به عنوان بازیگر سینما شناخته می‌شوند. این دغدغه‌ای که شما می‌گویید درست است ویک دلیلش، لجام‌گسیختگی در تئاتر خصوصی است.

وقتی شما در یک سالنی می‌خواهید اجرا بروید که شبی پنج میلیون تومان باید پول پرداخت کنید، مجبورید از راه‌های مختلف، مخاطب را به سالن بکشانید. برای یک اجرای ۳۰‌شبه، باید ۱۵۰میلیون پول به سالن بدهید و این سالن ۳۰۰ نفره را پر کنید. راحت ترین چیزی که به ذهن بخش اقتصادی پشت صحنه می‌رسد، این است که از دو چهره برای کار استفاده کنند.

حتی امروز فوتبالیست‌ها نيز به تئاتر می آیند! تئاتر یک هنر فاخر است که همه جای دنیا به‌دليل رشد و توسعه اجتماعی جامعه، مورد حمایت قرار می گیرد؛ اگر این حمایت نه در حد اینکه به گروه‌ها بودجه داده شود بلکه در این حد که حداقل مکان‌های دولتی برای اجرا با شکل مناسب ساخته شود تا گروه های بیشتری بتوانند کار کنند، این مساله کاهش پیدا می کند. در نهایت مخاطب باید انتخاب کند که می‌خواهد یک چهره را از نزدیک ببیند یا اینکه بخواهد به داشته‌های خودش چیزی اضافه کند و از یک کار هنری حرفه ای لذت ببرد اما انگار مخاطب، انتخابش نوع اول است.

در واقع می‌توان گفت رشد و بالا بردن سطح سلیقه مخاطب نیز نیاز به حمایت دارد.

ما باید مخاطب را نيز رشد دهیم. این، یکی از همان حمایت‌هایی است که لازم است صورت گیرد. دستگاه‌های فرهنگی که متولی تئاتر هستند، باید مخاطب حرفه ای تئاتر را نيز پرورش دهند. تئاترهای سفارشی ما بی‌کیفیت‌ترین تئاترهاهستند که در باکیفیت‌ترین سالن‌ها اجرا می‌روند و سلیقه مخاطب را کور می‌کنند. حمایت از تئاترهای قوی و حرفه ای که مخاطب را پرورش می‌دهند، بخشی از وظایف متولیان تئاتر است.

در حال حاضر بخش خصوصی نيز وارد شده است. فکر می کنید با رشد بخش‌خصوصی در زوایای مختلف تئاتر، چقدر می توانیم شاهد رشد تئاتر مستقل باشیم؟

من منکر نقش بخش خصوصی نیستم. اگر تئاتر خصوصی نبود، به‌طورحتم «ماراتن» اجرا نمی‌رفت و این یک چیز طبیعی است. ما در یک سالن خصوصی اجرا می رویم و این درخواست رااز تئاتر شهر داشتيم که گفتند از سال ۹۹ به بعد بیایید! البته که این مجموعه وقت‌های خالی نيز دارد اما متعلق به کسانی است که در تئاتر شهر، حق و آب و گل دارند.

بخش خصوصی باید باشد اما نه به این شکلی که نظارت روی آن کم است. خوشبختانه ما توانستیم با تماشاخانه دا، تعامل خوبی داشته باشیم و این مجموعه درک هنری بالایی داشتند و با ما تعامل خوبی کردند اما بخش خصوصی، آسیب جدی به تئاتر مستقل می زند.

جوانان خوش ذوق و با استعداد در یک منگنه، له می شوند؛ کسانی که می دانم رزومه خوب و توانایی‌های بالا دارنداما توفیق نداشتند که یک سرمایه گذار جدی داشته باشند و سرمایه‌گذاران روی کسی که آنچنان نام و نشانی ندارد سرمایه‌گذاری نمی‌کنند و به این‌دليل گروه‌های تئاتری به هیچ وجه از پس هزینه‌های سرسام‌آور تئاتر خصوصی برنمی آیند و در مواجه با تئاتر دولتی نيز همیشه پشت درهای بسته می‌مانند.

خیلی خوب است که ما یک تئاتر حمایت شده دولتی قوی داشته باشیم به این معنا که خودِ جامعه، بخشی از سهمش را به فرهنگ خودش اختصاص دهد. اما تئاتر دولتی ما تئاتر رانتی است و افراد در این چرخ دنده‌ها له می‌شوند و کسانی که بر توانایی‌های خود اتکا می‌کنند، در این حیطه توفیقی ندارند.

در بخش خصوصی نيز نگاه بازاری است، نه هنری. به اعتقاد شما به چه شکل می توان این نگاه را تغییر داد و سطح سلیقه مخاطب را با تغییر این نگاه، بالا برد؟

خیلی کارها می‌شود کرد؛ یکی از کارها این است که بخش خصوصی وقتی وارد می شود، کسی که سرمایه می‌گذارد و سالن نمایشی آماده می‌کند، فکر نکند این چاه نفت است که پس از استخراج می تواند بسته شود بلکه باید با مخاطب سازی آن را برای خودش دايمی کند؛ از کارهای خوب حمایت كرده و تماشاگر را به سالن بکشد و شرایطی را فراهم کند و تنها روی سخت افزار کار نکند بلکه نرم افزار را نيز رشد دهد. اگر کار مناسبی وجود دارد، روی گروه سرمایه‌گذاری کند.

به جای اینکه خیلی خشک بگوید باید شبی پنج میلیون تومان پول سالن بدهید، می تواند ۵۰ درصد از فروش را با گروه شریک شود و گروه‌ها به‌طورحتم این مساله را قبول می‌کنند. دوستان در تماشاخانه دا، کار خوبی می‌کنند؛ آن‌ها به بعد کیفی کار توجه می‌کنند، به ما گفتند اگر طراح صحنه را تغییر دهید تا کار با کیفیت‌تری روی صحنه برود، ما نيز به شما تخفیف می دهیم. هرچه این نگاه بیشتر شود، تئاتر جانِ بیشتری می گیرد.

بازبینیِ کار به چه شکل بود؟ «ماراتن» با توجه به موضوع خاصِ آن، تا چه اندازه سانسور شد؟

بر خلاف باور، «ماراتن» کارِ مودبی است. ما سعی کردیم خیلی از کلیشه‌هایی را که این روزها زیاد شده است،نداشته باشیم. من انتظار نداشتم که به این شکل باشد و فکر می‌کردم سختگیرانه‌تر است اما بازبینی بیشتر کیفی بود.
خوشحال شدم که بازبین‌ها را از قشری انتخاب می‌کنند که تئاتر را می‌شناسند. این توفیقی برای ما بود. مساله ای وجود دارد و آن این است که مخاطب تئاتر، مخاطب سینما و تلويزیون نیست. مخاطب تئاتر، مخاطبی است که یک سری قراردادها و معادلات را یاد گرفته است. او برای چیز دیگری در سالن تئاتر نشسته، به همين دليل ممکن است محدودیت‌ها کمتر باشد. به هرحال تئاتر، هنر فرم و حرکات فرم داشتن است. اگر این‌ها را از تئاتر بگیریم، دیگر چیزی نمی‌ماند اما بین یک کار فرمی و رقص، مرزی وجود دارد.

امروز که کار روی صحنه رفته، نظر خودتان نسبت به آن تا چه اندازه مثبت است؟

کار خوبی است و بین سایر کارهایی که اجرا می‌روند، می دانم که «ماراتن» خوب دیده می‌شود اما متاسفانه به‌دليل مسائل و چالش‌ها و محدودیت‌ها که ما یک گروه مستقلیم و خودمان کار می کنیم، دست بسته ای برای معرفی کار به مخاطب داریم و این مساله تنها نگرانی من است اما مخاطبی که کار را ببیند، به دیگری پیشنهاد می دهد. اگر ببینیم استقبال خوب است، به‌طورحتم تمدید خواهد شد.
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با 15 سال گارانتی 10/5 ميليون تومان

>> ویزیت و مشاوره رایگان <<
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج