«شنل» به کارگردانی حسین کندری که در جشنواره سال پیش هم به نمایش در آمده بود در فصل شلوغ امکران سینماها روی پرده سیماهاست فیلمی که رای یک زن مهاجر افغان را روایت می کند و داستان پر پیچ و خم و جذاب دارد.
برترین ها - ایمان عبدلی:
تماشاخانه: داستان: مرگ را نگاه کن، خطاب کن، مى میرد و تو در تمام آفاقِ بى زمان، مکانى امن خواهى یافت. اسطوره خواهى شد. «اسطوره می شوم» مطابق غالب تئاترهایی که در این ستون پیشنهاد می شود، نمایشی عمیق و چند لایه است. البته تفاوت اساسی این نمایش این است که نویسنده داستان روایت را زندگی کرده پس با همنشینی درست با میزانسن و چفت و بست بازی بازیگرها و کنترل رویا نونهالی به عنوان کارگردان با یک تئاتر قیمتی مواجهیم نه گولت می زند و نه افیون است این جا نمایشی داریم که فکر می دهد و به این راحتی ها یقه ی ذهنتان را رها نمی کند.
اسطوره می شوم در پرده اول از ماهگل مهر می گوید ، از دغدغه ها و ناگفته هایش ، از رویارویی او با جهان هستی و همچنین از جنگ او با بیماری اش برای مخاطبان می گوید و اما پرده دوم راوی نمایش عوض می شود و پرسوناژها رنگ دیگری به خود می گیرند و هر یک در جهان قصه ، همچون دنیای واقعی ، پرسوناژ خود را بازی می کنند . این پرده اسطوره شدن و اسطوره ماندن ها را به چالش می کشد، ما، با جهان هستی مواجه می شویم و چه شیرین می گذرد لحظات ناب این نمایش.
کیوسک: «امید جوان» نشریه با سابقه ای است که به صورت هفتگی منتشر می شود و حیات ویژه ی خودش را داشته اما در شرایط فعلی مطبوعات اوضاع خوبی ندارد نشریه ای که به هر حال مخاطبان خاص خودش را دارد در حوزه ی سیاست با نزدیک به دیدگاه های اصلاح طلبانه قبل تر در مقاله و مصاحبه برگ برنده هایی داشت حالا ارزش خریدن ندارد حتی به کپی پیست هم افتاده در جدید ترین شماره مصاحبه روزنامه شرق با معاون مرتضوی را کپی کرده اند. یک صفحه تمام به آن اختصاص داده اند نشریه ای که نام مهراد خدیر را با خودش دارد در حوزه ی اجتماعی هم از کسی مثل خسرو معتضد استفاده می کند همین تشت محتوایی هم برای امید جوان جالب نیست.
در میان روزنامه ها «همدلی» روزنامه ی خوبی است هم وجه تحلیلی به اندازه مناسبی دارد هم یادداشت های خوبی دارد و هم وجه خبری خودش را حفظ کرده مسعود رفیعی طالقانی در این نشریه سلیقه خودش را سیطره داده و یک روزنامه آبرومند اصلاح طلبانه روی کیوسک ها آورده اگر بتواند که همین طور ادامه بدهد.
اکران: «شَنل» به کارگردانی حسین کندری که در جشنواره سال پیش هم به نمایش در آمده بود در فصل شلوغ اکران سینماها روی پرده سیماهاست فیلمی که رای یک زن مهاجر افغان را روایت می کند و داستان پر پیچ و خم و جذاب دارد چندین و چند شوک در روایت بیننده را تکان می دهد به قولی از آن فیلم هایی است که به جز 15 دقیقه ابتدایی دائما چشم هایتان به دنبال روایت می دود که بعدش چه خواهد شد.
فیلم البته یک رضا بهبودی فوق العاده دارد که بد من خیلی خوبی خواهد بود، برای مثال زدن در کلاس های سینمایی و باران کوثری معمولی و...شکل روایت فیلم ریتم و تمپوی آن هم جالب توجه است و در واقع آن وجهه سرگرم کنندگی سینما در خودش دارد و حوصله ی کسی سر نخواهد رفت فقط تنها ایراد کار در فیلمنامه ای است که بعضا منطق روایی ندارد بعضی علت درست تعریف نشده و چون بعضا قرار محرک داستان باشند منطقی به نظر نمی رسند اما با اغماض می شود این فیلم را خوش ریتم ترین فیلم اکران این روزها دانست خصوصا این که فضا سازی و موسیقی و گریم بازیگران همه به اندازه درست کار شده است.
نمایش خانگی: «برادرم خسرو» در مورد یک بیمار دوقطبی است که برای مدتی مهمان برادرش می شود و تقابل این دونفر پرده از گذشته ای بر می دارد که ریشه های روانی اختلالات امروزحال آن ها را برایمان افشا می کند. «برادرم خسرو» از آن فیلم هایی نیست که به قصد تفریح و دورهمی تماشایش کرد. فیلم نیاز به وسواس و دقت دارد و همه چیز در چنین فیلم هایی در جزئیات اتفاق می افتد. بازی فوق العاده شهاب حسینی که رسما باور می کنید یک بیمار دوقطبی است از نکات برجسته کار است. به هر حال فیلمی که بخش عمده ی آن در دو یا سه اتاق می گذرد باید پیرنگ درستی داشته باشد که حوصله سر بر نباشد در مورد «برادرم خسرو» خوشبختانه این اتفاق افتاده، هرچند که شاید تماشاچی عاشق ریتم و هیجان را راضی نکند، اما به فکر فرو می برد. از همین جهت ساخته احسان بیگلری اثری است که به ذات سینما نزدیک است.
یک دیالوگ: «من وقتی آدما حواسشون نیست، فیلم می گیرم ازشون. چون اون موقع خودِ خودشونن»
خورجین: «راننده تاکسی» اسکورسیزی که نیازی به پیشنهاد دادن ندارد، عصیان یک راننده تاکسی به نام تراویس بیکل که سال هاست مورد ارجاع قرار می گیرد شخصیت پردازی کم نظیر و روایت جاندار. حتما ببیندش. این چند خط راجر ایبرت شاید از هر توصیفی گویا تر باشد. «راننده تاکسی» یک جهنم است، از اولین برداشت تاکسی، از درون دود و دم کنار خیابان بیرون می آید تا هنگام به اوج رسیدن کشت و کشتار جایی که دوربین بالاخره مستقیما پایین را می نگرد. اسکورسیزی می خواست که نگاهش را از عدم پذیرش تراویس دور کند، ما تقریبا می خواهیم که از زندگی او نگاهمان را دور کنیم. اما او آنجاست، همه چیز سرجایش است اما او هنوز در رنج است.
فیلم در توصیف شخصیت یک شاهکار است، سبک اسکورسیزی انتخاب کردن جزئیاتی است که احساسات را بر می انگیزاند و این همان چیزی است که او می خواهد. بازی ها همگی روان و طنین اندازهستند. اسکورسیزی برای لحظه به لحظه با گفتار بازیگرانش همراه می شود در عوض اینکه بخواهد از طریق فیلمنامه آنها را پرورش دهد.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
نظر کاربران
عالی بود
برادرم خسرو عالی بود
کتاب نداشتین این هفته چرااا؟