«تونی اردمان»؛ فیلمی بلند درباره شوخ طبع ماندن
نگاهی به فیلم «تونی اردمان» به کارگردانی «مارن آده»؛ فیلمی که به قول کارگردانش درباره جهانی سازی و سرمایه داری است و این که این دو چه بر سر ما و بر سر روابط ما می آورند.
مهم ترین رقیب «فروشنده» اصغر فرهادی در اسکار ۲۰۱۷ فیلمی بود آلمانی زبان، محصول مشترک ۲۰۱۶ آلمان و اتریش به کارگردانی «مارن آده» به نام «تونی اردمان». «فروشنده» که برنده جایزه اسکار بهترین فیلم غیرانگلیسی زبان شد، بسیاری این جایزه را تحت تاثیر شرایط سیاسی و موضع گیری هالیوود علیه دونالد ترامپ و قوانین ضدمهاجرت او تلقی کردند و «تونی اردمان» را بیشتر لایق اسکار دانستند؛ از جمله تام برنارد، مدیر سونی پیکجرز کلاسیک که گفت اغراق رسانه ها باعث شد جایزه چنین سرنوشتی پیدا کند.
با این حال خانم «مارن آده» که هم دوش فرهادی و نامزدهای دیگر این بخش اسکار علیه ترامپ موضع گیری کرده بود، خم به ابرو نیاورد. او پیش تر ضمن مصاحبه ای با گاردین این جمله از اصغر فرهادی را بازگو کرده بود که «زمان پاسخ دادن سینما گذشته است، اکنون وقت آن است که سینما پرسش کند» و در همان مصاحبه توضیح داده بود که «تونی اردمان» فیلمی است «درباره جهانی سازی و سرمایه داری و این که این دو چه بر سر ما و بر سر روابط ما می آورند».
نویسنده و کارگردان چهل ساله «تونی اردمان» در آن گفت و گو نگرش شخصی خود را نیز در مورد سومین فیلم بلندش چنین بر زبان آورد: «به نظر من این فیلمی است درباره شوخ طبعی... موقع فیلمبرداری این احساس را داشتم که فیلم خیلی غم انگیزی است... و تصمیم گرفتم خیلی روی وجه کمدی تاکید نکنم.» با این حال فیلم او همچنان به یکی از جمله های کلیدی که شخصیت اصلی فیلم، وینفرید کنرادی/ تونی اردمان (پیتر سیمونیشک) بر زبان می آورد، وفادار مانده است: «شوخ طبعی ات را از دست نده.»
وینفرید پیرمردی است که دخترش اینس (ساندار هولر) را زیاد نمی بیند، چون اینس اکنون استراتژیست یک شرکت بزرگ نفتی و دائم در ماموریت های خارج از کشور است و برنامه جلسات متعدد چانه زنی وقت سر خاراندن برایش باقی نمی گذارد. وینفرید که استعدادی در تغییر قیافه دادن و ساختن شخصیت های جعلی مضحک و سر به سر مردم گذاشته دارد، به بخارست می رود و دخترش را که سرگرم یک معامله بزرگ برون سپاری و همکاری مشترک با شرکتی رومانیایی است، غافلگیر می کند.
حضور او که گاه مزاحم و مخل روند جلسات کاری منظم دخترش است و گاه یاری رسان و الهام بخش، آهسته آهسته زندگی و حرفه اینس و سرنوشت روابط داخلی و خارجی شرکت را تغییر می دهد.
محور داستان دختری است که قصد پیشبرد زندگی حرفه ای خود را دارد و در این مسیر با مانعی به نام پدر برخورد می کند و آنتاگونیست آن، همان تونی اردمان عنوان فیلم، شخصیت بدلی پدر است که به ویژه با آن پروتز دندان در چهره پردازی بیشتر یادآور فردریک مارچ در نقش آقای هاید در فیلم «دکتر جکیل و آقای هاید» (۱۹۳۱، روبن مامولیان) است.
با این حال وینفرد به اندازه آقای هاید در قطب مخالف دکتر جکیل یا شخصیت های کمیک بوکی تغییر شخصیت نمی دهد. پیرمرد همچنان خودش است و فقط با حرکت به سوی تونی اردمن اندکی به شخصیت واقعی دیونیزوسی سرکوب شده درونش نزدیک تر می شود. «همه اش درگیر این می شوی که این کار را بکن و آن کار را بکن... و در این میان، زندگی است که می گذرد و می رود.»
پروتاگونیست داستان نیز همان دیونیزوس موروثی سرکوب شده را درون خود دارد و با نوعی شخصیت آپولونی تحمیلی قصد جبرانش را دارد. شاهد مدعا را در جشنی با ظاهر معناباخته آیین باکوس می بینیم و همچنین در شورش نهایت شخصیت اینس علیه جامه تنگی که جامعه بر تنش کرده است. نقطه قوت کارگردانی این اثر بسیار طولانی ۱۶۲ دقیقه ای علاوه بر بازی های عالی و بسیار باورپذیر، قاب بندی های آزاد و مستندنما و ظاهرا طبیعی در نماهای بلند است که نمادپردازی های بی تکلف خود او در مقام نویسنده را خیلی طبیعی در دل داستان جا می اندازد.
فیلم «تونی اردمان» را قرار است خانم «مارن آده» در امریکا با بازی جک نیکلسون در نقش پدر و کریستین ویگ در نقش دختر بازسازی کند. معلوم نیست بازسازی هالیوودی حتی با وجود بازیگری کاملا برازنده این شخصیت همچون جک نیکلسون به اندازه نسخه آلمانی عالی و بی تکلف از کار دربیاید، اما بخشی از این همه خلاقیت هم برای ساختن یک فیلم خیلی خوب کافی است.
نظر کاربران
فیلم خیلی خوبیه, فروشنده هم خوب بود بنظرم خیلی نزدیک هم بودن اینجوری نبود که بگیم خیلی بهتر از فروشنده بود