دربارهی نمایش «بکت»؛ بازی «تاج و تخت» ادامه دارد
مرتضی میرمنتظمی بعد از کارگردانی نمایشهای «p٢»، «مالی سویینی» و «پنج ثانیه برف» در سه سال گذشته حالا به تجربه نمایش «بکت» نوشته ژان آنوی رسیده است؛ نمایشی که قرار است در آن شاهد بازی بازیگران در لایههای تودرتوی قدرت باشیم.
نمايش «بكت» با تجربههاي گذشته گروه تئاتر مشق يك تفاوت جدي دارد. مشخصا در مرحله تمرين بيمحاباتر از قبل عمل شده و حتي شاهد هستيم تمرينهاي گروه بعد از گذشت ١٥ اجرا همچنان ادامه دارد. چرا چنين اتفاقي رخ ميدهد؟
البته در كارهاي قبلي هم اتفاق ميافتد چون حس مشق كردن هميشه در گروه وجود دارد. يكي از دوست منتقدي شب گذشته ميپرسيد براي گروه مهم نيست يك خط مشخص را پيش بگيرد؟ و پاسخ من اين بود كه نه! اتفاقا برايم جذاب است كه مدام خط گذشته را بشكنم و تجربه تازهاي داشته باشم. مثلا از نمايش «ابرها» به «فركانس» برسم كه چندان ارتباطي به هم ندارند و اين روند در تمام كارهاي بعدي رخ ميدهد. حتي ميتوانم بگويم استمرار تمرين نقطه مشترك همه كارهاي گذشته گروه تئاتر مشق به حساب ميآيد.
منظورم از تمرين چيزي نيست كه پيش از اجرا و در مرحله شكلگيري نمايش اتفاق ميافتد. بلكه گروه همچنان كه دو هفته از اجرا گذشته با جديت مشغول تمرين است. در كارهاي گذشته بهشدت اتفاق نميافتاد.
در حقيقت يكي از دلايل همزماني تمرينها با اجرا اين بود كه ما ٧٠ روز در سوله تمرين كرديم ولي بعد به سالن قاب عكسي ناظرزاده كرماني تماشاخانه ايرانشهر آمديم. وقتي اين اتفاق افتاد معادلات گروه و بازيگران به هم ريخت چون زمان تمرين در سوله همهچيز خوب پيش ميرفت با حضور در اين سالن شرايط متفاوت شد. البته تاكيد كنم اين تصميم خودم بود و تحميلي صورت نگرفت.
ولي با توجه به تجربههاي گذشته گروه و دريافت حاصل از تماشاي اجرا به نظر ميرسد كه اگر اجرا در سالن بلك باكس روي صحنه ميرفت با اتفاق بهتري مواجه ميشديم.
موافقم، چون وقتي روز اول با اجرا مواجه شدم به نتيجه رسيدم بهتر است كار در سالن بلك باكس اجرا شود. البته تمام طراحيها متناسب با اجراي كار در سالن ناظرزاده شكل گرفت ولي به هرحال اتفاق مورد نظر گروه در سالن بلك باكس خيلي راحتتر رخ ميداد. در نهايت به نتيجه رسيديم كه بايد با انتخابمان كنار بياييم و از آن به عنوان يك تجربه جديد درس بگيريم. گرچه بايد به اين نكته هم اشاره كنم كه طبق برنامه، سالن از قبل براي اجراي گروه ما تعيين شده بود. بنابراين امكان تغيير وجود نداشت و معتقدم در نهايت كارگردان است كه بايد مسووليت همهچيز را بپذيرد. دليل ديگري كه كار به تمرين بيشتر نياز داشت سختگيري به بازيگر و از طرفي كوتاه شدن متن بود. يعني در جريان اجرا هم بعضي از صحنهها را حذف كردم و اين كار را به نفع اجرا انجام دادم.
منظور از حذف صحنههايي به نفع اجرا چيست؟
منظور در ريتم نمايش است كه موجب ميشود تماشاگر با كليت اجرا ارتباط برقرار كند يا نه و به همين دليل ما پنج صحنه را يك تكه بيرون آورديم. متوجهم براي افرادي كه قبلا متن را خواندهاند بعضا سوال به وجود ميآيد ولي ما تلاش كرديم قصه را نگه داريم و روابط را كاهش دهيم.
اينجا دقيقا محلي نيست كه نويسنده بهواسطهشان حلقه واسطي بين كاراكترها و معرفي بهتر شخصيتها ايجاد ميكند؟
مي پذيرم كه ميتوانيم اطلاعات بيشتري ارايه كنيم ولي به هرحال به نفع اجرا چشم بر روي بعضي موارد بستيم. تماشاگر اجرايي كه با توجه به طرح اجرايي ريتم درستي داشته باشد را بهتر دنبال ميكند.
اصلا چه شد بحث بازي بسكتبال به ميان آمد؟
در متن اشارههايي به بازي وجود دارد و از طرفي رقابت بين بكت و هنري هم موجب شد ذهنم به اين سمت گرايش پيدا كند. از سويي رقابت بين دو شخصيت جذاب بود و همهچيز به يك بازي شباهت داشت. به بازيهاي متفاوت و البته خشن فكر كرديم كه از نظر شكلي به اجرا نزديك ميشدند. حتي به فوتبال امريكايي هم فكر كرديم ولي در نهايت بسكتبال بيشتر به ساختار كار ما نزديك به نظر ميرسيد. بازي نه فقط در سياست كه در روابط شخصي همه ما وجود دارد و اتفاقا اين جنبه نمايشنامه براي من جذابيت بيشتري داشت چون نويسنده وارد فضاي شخصي صاحبان قدرت ميشد. با توجه به شرايطي كه جامعه معاصر و كشور ما در آن به سر ميبرد به نظرم روابط فعلي بين هر يك از ما و به طور كل جامعه هم به اين بازي خشن نزديكتر است.
بنابراين متن كاملا منطبق با شرايط جامعه انتخاب شد؟
بله گرچه ابتدا بحث روابط شخصي و بازي بين انسانها برايم اهميت داشت و بعد وارد فاز اجتماعي ماجرا شدم. به عنوان نمونه وقتي به همين تاريخ معاصر خودمان از اتفاقي كه براي اميركبير رخ داد تا امروز دقت ميكنيم وجود همين بازي پررنگ ميشود.
حالا فكر نميكنيد با كنار گذاشتن جزييات روابط افراد جنبه شعاري و كلي نمايشنامه و نمايش پررنگ شده است؟
اتفاقا معتقدم فقط كليات را حفظ نكرديم. صحنههايي را انتخاب كرديم كه روي روابط شخصي بين كاراكترها تاكيد دارد. مثل صحنه پاياني كه جملهاي حذف نشد ولي بايد از جنبه اجرايي هم به كار نگاه كنيم. به عنوان نمونه در نمايشنامه مقاطعي وجود دارد كه راهبهها هم درباره بكت اظهارنظر ميكنند ولي من نميتوانستم اين صحبتها را در اجرا حفظ كنم. بايد توجه داشته باشيم كه شرايط جامعه و مخاطبشناسي ما هم بعضا اجازه اجراي تمام متن را نميدهد چون وقتي من در تماشاخانه ايرانشهر اجرا ميكنم بايد مواردي را در نظر داشته باشم. مثل اينكه مخاطب حوصله تماشاي نمايش سه ساعته را ندارد. بله! نمايشنامه صحنههاي زيادي دارد و حتي مطالعهاش چند روز زمان ميبرد، اما كارگردان بايد براي آنچه تماشاگر قرار است ببيند هم فكري داشته باشد.
ميرمنتظمي: حالا من از شما سوالي دارم. حس ميكنيد اين اجرا چيزي كم داشت؟
بله؛ مثلا در صحنه آخر وقتي بكت و هنري در برابر هم قرار ميگيرند شاهد ظهور و بروز مناسبات موجود بين اين دو نيستيم. يعني مشخص نيست كه يك نفر نماينده قدرت مذهب و كليسا در برابر نماد قدرت سياسي يعني پادشاه قرار گرفته است. از بكتي كه در صحنه اول آدم هنري است و وقتي اسقف ميشود گردنكشي را شروع ميكند خبري نيست. يا از سوي ديگر رفتوآمدهاي هنري نشان ميدهد عليالقاعده بايد طوري عمل كند كه در صحنه يا تماشاگر اضطراب به وجود بياورد ولي اين اتفاق همه جا رخ نميدهد. كاردينالهايي كه دور هم عليه شاه و بكت توطئه ميكنند هم بيشتر در يك رونماي باقي ميمانند و به عمق نقش و نيرنگ نميرسند.
ميرمنتظمي: ولي شكي در اينكه پادشاه هركار بخواهد انجام ميدهد وجود ندارد.
بله اما اين را متن در اختيار ما ميگذارد. حرف من به اين معني نيست كه عباس جمالي از پس كار برنيامده. ابدا؛ بلكه تا حدي فكر ميكنم مواد مورد نياز براي ساختن نقش در گرو همان قطعاتي بوده كه اتفاقا در تمرينها كنار گذاشته شده. چون دريافت قدرت پادشاه و اينكه هر ارادهاي داشته باشد بايد اجرا شود خيلي عجيب نيست.
ميرمنتظمي: البته تاكيد كنم قرار هم نبوده به آن معنا شاهد يكه تازي هانري باشيم. اينجا با شخصيت خوشگذراني مواجه هستيم كه هيچ چيز برايش اهميت ندارد. يا بكت قرار است خيلي رندانه و بيآنكه جلبتوجه اتفاق بيفتد در قدرت هانري اخلال ايجاد كند.
همچنان فكر ميكنم اين اجرا ازتجربههاي گذشته گروه جسورانهتر است ولي نميدانم اين جسارت الزاما آگاهانه اتفاق افتاده يا نه؟
بله، شايد نسبت به كارهاي گذشته تفاوتهايي داشته باشيم ولي با همين واژه جسورانه و كلهشق بيشتر موافقم. برخلاف اتفاقي كه در نمايش «پنج ثانيه برف» شاهد بوديم اينجا از ابتدا گفتم همين متن كامل را برميداريم و تغييرات در جريان تمرين اعمال ميشود و با بازيگراني هم كار ميكنيم كه جز دو نفرشان چندان شناخته شده و حرفهاي نيستند. اصلا دلم ميخواست جور ديگري كار كنم، طوري كه هيچ نشاني از محافظهكاري در آن نباشد.
چرا در مرحله نگارش متن با عباس جمالي كه قبلا تجربه نوشتن براي گروه را داشت كار نكرديد؟
متن سه بار از طريق سه نفر دراماتورژي محدود شد. دوستاني مثل بهزاد آقاجمالي، سعيد نيكورزم و عباس جمالي خيلي قبلتر از ٧٠ روز تمرين روي متن كار كردند ولي حقيقت اين است كه به نتيجه دلخواه نرسيديم. حتي بهزاد آقاجمالي متني نوشت اما خب در نهايت نشد و تصميم گرفتيم با همان متن اصلي وارد تمرين شويم. كار چيزي حدود ١٨-١٧ بازيگر داشت كه در جريان تمرين و حذف و ضافههاي متن از تعداد آنها هم كاسته شد. عباس در تمام مراحل كنار كار ما بود و حضور داشت. قصد داشتم اين را هم مشق كنم كه متن در جريان تمرين كوتاه شود. شايد در كار بعدي طور ديگري رفتار كنم كه قطعا هم همين خواهد بود چون طراحيهاي نمايش بعدي از همين حالا مشخص است. اتفاقا خيلي برايم جذاب است وقتي ميگوييد جسارت موجود در كار به چشم ميآيد.
اين جسارت حاصل انباشت بعضي نيازها نبود؟ چون در دو نمايش قبلي كمي به فضاي تئاتر معمول يا بدنه نزديك شديد و امور تا حدي محافظهكارانه پيش رفت؟
نه، دقيقا مثل گذشته است.
مخالفم چون فكر ميكنم حضور تهيهكننده يا پرداخت هزينه بازيگران چهره موجب شد گروه چندان امكان مشق و جسارت نداشته باشد.
نه، اصلا تهيهكننده نداشتيم. در همه تجربههاي اخير هزينه توليد برعهده خودم بوده و به نوعي تهيهكنندگي را هم انجام دادم.
ولي اسم شخصي در بروشور آمده كه معمولا به عنوان تهيهكننده يا مديرتوليد ميشناسيم.
درست است ولي اين فرد از تجربه نمايش «ابرها» كنار گروه حضور داشت و اتفاق تازهاي نبود. از طرفي معتقدم هزينههاي كار آنقدر زياد است كه پرداخت دستمزد بازيگر در آن گم ميشود و جاي نگراني چنداني ندارد.
يعني پرداخت دستمزد به رويا تيموريان، آزاده صمدي و ديگران نگراني ايجاد نميكرد؟
بازيگران نمايش «پنج ثانيه برف» اصلا دستمزد زيادي از من نگرفتند. اتفاقا رقمي كه الان بايد براي نمايش «بكت» بپردازم در مواردي از رقمي كه به بازيگران نمايش «پنج ثانيه برف» پرداختم بيشتر است. نكته ديگر اينكه تعداد بازيگران نمايش «بكت» بيشتر از دو نمايش قبلي گروه است و بايد به هزينه دكور سنگين و پيشتوليد كار هم توجه كنيم. در مجموع معتقدم پرداخت دستمزد بازيگران چندان نگراني به وجود نميآورد. به عنوان مثال وقتي در نمايش «مالي سوييني» با صابر ابر هم كار كردم دستمزد زيادي از من نخواست. به هرحال علاقه داشتم «پنج ثانيه برف» را به شكلي كه ديديد و «مالي سوييني» را به يك شكل ديگر تجربه كنم. اتفاقا در كارهايم خيلي خودخواه هستم و هرطور بخواهم كار ميكنم. اين طور نيست كه اگر تهيهكنندهاي پاي كار باشد اجازه دخالت بدهم. از همين حالا ميگويم نمايش بعدي گروه تئاتر مشق با سه بازيگر چهره روي صحنه ميرود و همهچيز به انتخاب خودم بستگي دارد.
انتخابها بر چه اساس اتفاق ميافتد؟
براساس شرايط شخصي خودم. شايد بيانش چندان جالب نباشد ولي همهچيز به احوال خودم بستگي دارد. يك زمان دوست ندارم كار ساكن مثل «مالي سوييني» روي صحنه ببرم پس «بكت» كار ميكنم و برعكس. اينكه كار مورد نظر خودم را انجام بدهم خيلي برايم اهميت دارد و تا الان كسي دخالت نداشته. گاهي دوست دارم نمايشي را با تعداد جلسههاي تمريني كم روي صحنه بياورم، زماني تصميم ميگيرم ماهها تمرين كنم پس همين كار را انجام ميدهم. حتي به بازيگرهاي چهره و باتجربه اجازه دخالت نميدهم. تمام اين كلهشقيها هم آگاهانه اتفاق ميافتد.
تا به حال نشده تهيهكننده يا مدير سالن پيشنهاد حضور بازيگر چهره را مطرح كند؟ چون براي بعضي كارگردانها اتفاق ميافتد.
من همچنين مواردي را شنيدهام ولي حقيت امر اين است كه تا به حال براي خودم اتفاق نيفتاده و با اين پيشنهادها مواجه نشدهام. حتي بعضي مديران سالنها كه خيلي به مطرح كردن پيشنهادهايي از اين دست شهرت دارند با من وارد چنين ديالوگهايي نميشوند چون اگر اتفاق بيفتد و سوال كنند بازيگران نمايش چه افرادي هستند؟ پاسخ ميدهم «به شما ارتباطي ندارد.»
فكر نميكنيد با شرايط فعلي تئاتر ريسك گروه مضاعف ميشود؟ چون علاوه بر آنچه در پروسه خلق نمايش - از تمرين تا اجرا - اتفاق ميافتد گروه روي تماشاگر و سالن اجرا هم ريسك كرده است.
بله، ريسك بسيار بسيار مهمي است و حقيقتا تاوان دارد. همين تاوان را در اجراي «مالي سوييني» پرداختم چون قبل از آن نمايش «p٢» را اجرا كرده بودم كه با استقبال تماشاگران مواجه شد. همان تماشاگر وقتي به تماشاخانه ايرانشهر آمد چيزي كاملا متفاوت از كار قبلي را روي صحنه ديد و اين روند تا امروز ادامه داشته. اما نكته جالب اينجاست كه بعضي مخاطبان هم با من همراه شدهاند چون ميدانند قرار است در هر نمايش خط گذشته را بشكنيم و به تجربهاي تازه برسيم. حالا امكان دارد در راه اين مشق شكست بخورم كه معتقدم هيچ ايرادي ندارد. اينطور نيست كه به خودم بگويم: «مرتضي تو حتما بايد نمايشي بدون نقص اجرا كني.»
الان بهاي بليت نمايش «بكت» چقدر است؟
٢٥ و ٤٠ هزار تومان.
فكر نميكنيد مشق كردن با بليت ٤٠ هزار توماني به نوعي محل اشكال است؟
فقط سه رديف بليت ٤٠ هزار توماني داريم و باقي بهاي كمتري دارد. همچنين بليت نمايش براي دانشجويان به صورت نيمبها محاسبه ميشود كه به رقم ١٢ هزار تومان هم ميرسيم. ولي شخصا معتقدم با بليت ١٠٠ هزار توماني هم ميشود مشق كرد، چون بهاي بليت ارزش يك نمايش را كم يا اضافه نميكند.
اما به نظر من وقتي ما به فكر مخاطب باشيم ديگر بهاي ١٠٠ هزار تومان براي تمرين تعيين نميكنيم. چون بايد ببينيم در ازاي اين مبلغ چه چيز به دست ميآورد.
نه اينكه به فكر مخاطب نباشم اما به نظرم ما در نهايت كار خودمان را انجام ميدهيم. مگر در نمايش «مالي سوييني» به تماشاگر فكر كردم؟ اين نمايش هم بايد اين طور باشد. اصرار دارم ايرادي نداشت اگر بهاي بليت ١٠٠ هزار تومان تعيين ميشد چرا؟ چون ما به اجبار دست تماشاگر را نميكشيم تا به سالن بيايد. اگر رضايت داشته باشد بهاي تعيين شده را ميپردازد و اگر نه خب به سالن نميآيد و كار بدون تماشاگر روي صحنه ميرود. در آن صورت شرايط متفاوتي حاكم ميشود.
بياييد به اجرا بازگرديم. به نظر شما بازي بسكتبال و قواعدش چطور ميتوانست در خدمت ايده اصلي نمايش باشد؟ آيا فقط صرف يك بازي كافي بود؟
بله. رابطهها و صحبتهاي شخصيتها در نمايش هم به همين مساله اشاره دارد. تمام ديالوگها پيرامون بازي ميگذرد و بياغراق بگويم ٨٠ درصد متن بحث بازي را پيش ميكشد. به كارگيري بازي بسكتبال كاملا با ايده مورد نظر منطبق بود.
الان بعد از ٨٠ روز تمرين راضي هستيد؟
نمايش «بكت» بگير نگير زيادي دارد و تفاوت بين كيفيت هر اجرا محسوس است. مثلا يك شب تا ٧٠ درصد به ريتم درست و كيفيت خوب ميرسيم ولي شب بعد با افت ملموس مواجه ميشويم. جالب است كه همان ميزانسنها اجرا ميشود و همان ديالوگها بيان ميشود، ولي اتفاق شكل نميگيرد.
در نهايت قرار است تا كجا پيش برويد؟
تا جايي كه به ريتم درست برسيم و نوسان را تا جايي كه امكان دارد كاهش دهيم. قصد دارم كاري كنم كه بازيگرها كارمند اجرا نباشند. البته اتفاقهاي پشت صحنه قبل از اجرا هم مزيد بر علت است، مثلا اگر سالن با تاخير در اختيار ما گذاشته شود عملا در اجرا به مشكل برميخوريم. تمرين همزمان براي كاهش دادن تفاوت كيفي اجراهاي مختلف است.
اصولا چه چيز موجب ميشود در شرايط موجود ريسك چنين آزمون و خطايي را قبول كنيد؟
كلهشقي (با خنده).
نگران درآمد نيستيد؟
نه، از وقتي تجربه كارگرداني را شروع كردم بحث پول نداشتم. حتي وقتي نمايش «مالي سوييني» را روي صحنه بردم كه حرف و حديثهاي زيادي به همراه داشت نگاه مادي برايم مطرح نبود. آن زمان افراد زيادي گفتند اين نمايش فقط براي پول درآوردن كار شده درحالي كه ابدا چنين چيزي نبود و اين اظهارنظرها خيلي ناراحتم ميكرد. چون هيچوقت بحث پول درآوردن از تئاتر به معنايي كه اين روزها رايج است در ذهنم نبود. بيشتر به تئاتر فكر ميكنم و به نظرم ذات تئاتر چيزي است كه اهميت دارد.
كار بعدي چقدر تفاوت دارد؟
كاملا با آنچه تا به حال از گروه تئاتر مشق ديدهايد تفاوت دارد. ميخواهيم مشق تازه كنيم.
دیدگاهها(۰)
ارسال نظر