پریچهر قنبری و پوریا شکیبایی از بازی در نمایش «دریبل» میگویند
هر دو، بیش از آنکه به هنر خودشان شناس باشند، با واسطهای از دنیای سینما شناخته میشوند؛ اولی همسر شهاب حسینی است و دیگری فرزند زندهیاد خسرو شکیبایی

آقای شکیبایی، میگویند شما آنقدر در تمرینها جدی هستید که حتی به دیگر بازیگران سخت میگیرید و اذیتشان میکنید.
البته اگر هم اینطور به نظر میرسد بهخاطر این است که در دوبارهنویسی متن، بخش پایانی تغییر کرد و قسمتی که من و صحرا اسداللهی بودیم، بسیار دیر آماده شد. من برای آبرویم بسیار ارزش قائل هستم و دوست نداشتم آزمونوخطاهایمان در اجرا صورت گیرد. درنتیجه به صحرا اسداللهی بسیار فشار آوردم و با خودخواهی از او میخواستم صحنهمان را تمرین کنیم او هم برای اینکه صحنه خوب از آب دربیاید، با من همراهی میکرد. درحالیکه دیالوگهای صحرا طومار است و او باید تمام اینها را حفظ کند که واقعا بازیگر را خرد میکند. آن هم در شرایط امروز که بازیگران تنها سر یک کار نیستند!
اتفاقا برای خودتان هم این اتفاق افتاده است...
بله، در گذشته شرایط اینگونه نبود. بهعنوانمثال اگر پدر من زنده بود و میفهمید برای حضور در پروژهای دیگر بهصورت موازی با این تئاتر قرارداد بستهام، اصلا قبول نمیکرد. اما امروز همه این کار را انجام میدهند.
به نظر شما در تئاتر ماهیتا میتوان در یک شب در دو یا سه نمایش روی صحنه رفت؟
وقتی خروجی آنها قابلقبول باشد، اشکالی که ندارد هیچ، واقعا قابلقدردانی هم هست.
به زندهیاد شکیبایی اشاره کردید. هنوز ترس این را دارید که روی صحنه تماشاگر شما را در مقایسه با پدرتان ببیند؟
بله، هنوز هم هست. از کودکی که به مدرسه میرفتم، دو نوع رفتار با من وجود داشت. در آن دوران اصلا درسخوان نبودم و بشدت بازیگوش بودم. در نتیجه خوراکی را فراهم میکردم تا رفتار نوع دوم با من انجام شود. پدرم مشغله زیادی داشت و نمیتوانست به مدرسه من بیاید، اما همه دوست داشتند او را ببینند. در نتیجه معلمها، ناظمها و مدیران مدرسه با من از ابتدا جبهه داشتند که من با درس نخواندن و... به آن دامن میزدم! البته به آن دورانم مفتخر نیستم. این قضاوت و «فکر کردی کی هستی؟» همیشه با من همراه بود.
خانم قنبری چطور شد شما به عنوان بازیگر و شهاب حسینی به عنوان مشاور کارگردان به «دریبل» پیوستید؟

شهاب پیش از اینکه نمایش «اعتراف» را برای اجرا آماده کند، دفتری تاسیس کرده بود برای کار تولید تئاتر و تصویر. قرار بود با یک کارگردان، نمایشی آماده و من و چند دوست دیگر در آن نمایش بازی کنیم که امکانپذیر نشد. سعید دشتی، نمایشنامه «دریبل» را برای اجرای عمومی پیشنهاد داد و ما پذیرفتیم؛ و از آن زمان درگیر این نمایش بودیم.
آقای شکیبایی! در این نمایش از گرهافکنی اخلاقی بسیار استفاده شده است. دزدی، دروغ و... هر یک دوراهیهایی را برای هر یک از بازیگران ایجاد کرده است. طراحی این گره را درباره نقش «هوتن» چطور اجرا میکنید؟
هر شب که هوتن را بازی میکنم، احساس این است که ما در ناخودآگاهمان دوست داریم کاری را انجام دهیم که طبق قوانین بشری کاری اشتباه است. بزرگبینی، بیپروایی و پروازهایی که در زمان دیدن یک زندگی بهتر در ذهن ما شکل میگیرد، همواره ما را به این سوق میدهد که شاید یک روزی بتوانیم آن زندگی را داشته باشیم. چگونه قرار است به آن زندگی برسیم، به خودمان بستگی دارد.
میشود درباره نمایش «دریبل» گفت که موسیقی در آن، وجهی تزئینی ندارد و همین ساز هنگدرامی که نوازنده بالای سر شما مینوازد، به عنوان یکی از کاراکترها عمل میکند. بنابراین شاید لازم بود که نوازنده نمایش در تمرینها حضور داشته باشد. اینطور بود خانم قنبری؟
بله، میتوان گفت که در دریبل، موسیقی فقط برای اینکه باشد، نیست. موسیقی بسیار روی کار تاثیر داشت. وقتی موسیقی نمایشی زنده باشد، حسوحال دیگری به نمایش میدهد. حتی در زمان تمرینها هم وقتی شاهین دولتزاده میآمد، حال ما بسیار بهتر بود. ضرباهنگها همان نهیبی است که شخصیتهای نمایش
به خود میزنند.
جز موسیقی، چه نکات دیگری بر ریتم این نمایش اثرگذار بوده است؟
تمرینها به ما بسیار کمک کرد. زمستان سال گذشته بحث اجرا کردن این نمایش پیش آمد و دورخوانیها را با پوریا شکیبایی، رایکا ابراهیمی، صحرا اسداللهی، داریوش علیزاده و سعید دشتی آغاز کردیم. البته فاصلههایی هم بین تمرینها اتفاق میافتاد؛ برخی اوقات من یا پوریا درگیر مسافرت بودیم و همچنین برای دو نقش دیگر نمایش به دنبال بازیگر میگشتیم. البته از اواخر بهار زمان و مکان اجرا را میدانستیم. به نظرم رجزدنها و تمرین بسیار به اینکه امروز درباره ریتم درست «دریبل» صحبت میشود اثرگذار بوده است.

از «فروشنده» تا «دریبل»
صحرا اسداللهی، یکی دیگر از بازیگران نمایش «دریبل» است؛ او را هم در فیلم «فروشنده» دیدهایم و هم این روزها با سریال «در جستوجوی آرامش» روی آنتن شبکه پنج سیماست. در «دریبل» بازی او بسیار به چشم میآید و حالا هم پریچهر قنبری و هم پوریا شکیبایی در ستایش بازی او سخن میگویند.
قنبری میگوید: در میان بازیگران نمایش، صحرا اسداللهی از همه حس بهتری دارد. دوست داشتم میزان بازی من با او بیشتر از آنچه الان هست، بود. چون میداند باید چهکار کند و همواره به نقش و بازی خود فکر میکند و بسیار درباره وجوه شخصیت و نحوه بازی با هم صحبت میکنیم. او بسیار به پارتنرهای خود کمک میکند، چون میداند وقتی بازی پارتنرش خوب باشد، بازی او هم بهتر دیده میشود.
شکیبایی هم درباره نقش «شیرین» که صحرا اسداللهی بازی میکند و این همه تناقضی که در نقش خود میسازد، میگوید: اتفاقی در نمایش ما افتاده است که فقط میتوانستیم در اجرا آن را رقم بزنیم؛ هر شب در انتهای نمایش و با دیالوگی که شیرین میگوید، مخاطبان کاملا جا میخورند. این اتفاق برای من بسیار جذاب است، فیلمها و تئاترهای بیشماری دیدهام و معتقدم این اتفاق، یک توانایی است که ما در این اجرا به آن رسیدهایم.
آن برآمده است.
ارسال نظر