گفتوگو با نیما قلیزادگان کارگردان «اورسون ولز صحبت میکند»
اورسن ولز، یک شروع خوب برای عاشقان سینما
اورسن ولز را همه با «همشهری کین» میشناسند، اما بسیاری معتقدند این نام پرطمطراق سینمای جهان پشت اولین فیلم خودش پنهان مانده و ولز کارهای بزرگ دیگری هم دارد که زیر سایه شاهکارش قرار گرفته است...
از میان کارگردانان بزرگ سینمای جهان چرا اورسن ولز را انتخاب کردید؟
هر کس میخواهد کارش را در سینما شروع کند باید ابتدا به سراغ بزرگان این هنر برود و یکی از پرسروصداترینشان اورسن ولز است. من علاوه بر فیلمهایش، خودش را هم خیلی دوست داشتم و هنگامی که به واسطه این فیلم به او نزدیکتر شدم، متوجه شدم چقدر هنوز نمیشناسمش و چقدر فیلم از او وجود دارد که هنوز بهدرستی دیده نشده است. در ایران که فکر میکنم فقط ١٠ درصد از آثارش شناخته شده باشد.
پیداکردن منابع موجود در فیلم شامل عکسها و فیلمها چقدر طول کشید؟
یک پروسه طولانی بود اما پیداکردن این فیلمها و عکسها در کشور خودمان چندان سخت نبود؛ مستندها، فیلمهای تلویزیونی، تئاترها و حتی کارهای رادیوییاش را از همینجا یا آمریکا تهیه کردم. این فیلم مستند شامل تکههای چنددقیقهای است که یا همان اجراهای تلویزیونی اوست یا از فیلمهایش باقی مانده یا از سوی برخی از علاقهمندان سینما تغییر فرمت داده شده و در دسترس قرار گرفته است.
خودتان بر زبان انگلیسی مسلط هستید؟ آیا برای ترجمه از کسی کمک گرفتید؟
بله، از بچگی وارد بودم اما دوست مترجمی به نام خانم کارون داشتیم. ولز از کلمات ثقیل و پرطمطراقی استفاده میکرد. در بخش شکسپیر از ترجمههای سعید نفیسی استفاده کردیم و همچنین میم. بهآذین.
چرا همایون اسعدیان راوی فیلم شماست؟ شاید اگر نریشن را یک بازیگر مطرح میخواند این موضوع به فروش بیشتر فیلم کمک میکرد.
ما میخواستیم قبل از تدوین راوی را انتخاب کنیم و ابتدا همه پیشنهادهای مشاوران از میان بازیگران بود و حتی بازیگر خانم هم پیشنهاد شد، اما راضیام نکرد. به دوبلورهای خود ولز هم فکر کردیم، آن زمان استاد رسولزاده هنوز در قید حیات بود.
چرا اولین قدم را در کارگردانی با سینمای مستند برداشتید؟ شاید اگر فیلم اول شما یک فیلم داستانی بود، به معرفی بیشتر شما به عنوان یک چهره جدید میانجامید.
خیلی از کارگردانان بزرگ ابتدا غیر از فیلم کوتاه، مستند را تجربه کردهاند و این از نگاه من یک افتخار است. اتفاقا خوب است هر کارگردان قصهگویی یکی، دو مستند پرتره بسازد تا بفهمد چطور میشود زندگی یک آدم را روایت کرد. نسخه اصلی فیلم من پنج فیلم است. یک قسمت درباره بازیگری، یک قسمت درباره کارگردانی، یک قسمت درباره ایدههایش، یک قسمت درباره داستانگویی، یک قسمت درباره مستند و تلویزیون. در حقیقت من پنج مستند ساختم. مستندسازی درآمدی برای کسی ندارد و هر کس به سراغ آن میرود از سر عشق است. در کشور خودمان تقوایی و سینایی افرادی از این دست بودند.
صد دقیقه زمان مناسبی برای یک فیلم مستند است؟
صد دقیقه را برای مستند زیاد میدانند اما من متوجه چراییاش نمیشوم بهويژه وقتی پای ولز در میان باشد. من فکر میکنم بستگی به فیلم دارد. اگر ضرباهنگ کند باشد، بله صد دقیقه زیاد است اما اگر نکات جذاب و غیرقابل حدسی برای شما داشته باشد، چطور؟ بههرحال مستند یعنی با سند حرفزدن و نشاندادن منابع و مدارک به مخاطب زمان میبرد. کسی که میخواهد ولز را بهتر بشناسد و دیدگاه دیگران را درباره او بداند صد دقیقه برایش زیاد نیست. تازه فکر میکنم ما هنوز حق مطلب را ادا نکردهایم.
روایت فیلم شما در چه قالبی قرار میگیرد؟
روایت ما صرفا مستند نیست. روایت مستند روند کند و مونوتُنی دارد و ما اینطور کار نکردیم. من فيلمنامهنویسی بلدم و تصمیم گرفتم مستندم پرتره و یک معرفی صرف نباشد. میخواستم یک درام سینمایی با نقاط اوج و فرود باشد. ولز اتفاقا در مصاحبهای که در فیلم هم گنجانده شده عنوان میکند که من هیچوقت دوست ندارم یک مستند صرف برایم ساخته شود و دوست دارم بالا و پایینهای مختلفی که در این مسیر پشت سر گذاشتهام، نشان داده شود.
و در پایان بگویید آیا فیلم بعدی شما هم مستند است؟
نه یک کار داستانی است و درواقع اولین اثر من در سینمای داستانی. فيلمنامه حاضر است و بهزودی کلید میزنیم.
ارسال نظر