۶۱۶۳۹۸
۵۰۸۹
۵۰۸۹
پ

۲۴ سال از مرگ «حسن گل نراقی» گذشت

«قطعه ای که دگرگونت می کند»! این قضاوتی است که جایش در مطبوعات نیست اما نظر خیلی هاست. نظر بسیاری از افراد، یا احساس شان، بعد از این که «مرا ببوس» «حسن گل نراقی» را می شنوند یا با آن خاطره بازی می کنند.

هفته نامه صدا - رضا نامجو: «قطعه ای که دگرگونت می کند»! این قضاوتی است که جایش در مطبوعات نیست اما نظر خیلی هاست. نظر بسیاری از افراد، یا احساس شان، بعد از این که «مرا ببوس» «حسن گل نراقی» را می شنوند یا با آن خاطره بازی می کنند. برخی «آه» از نهاد بر می آورند و برخی «آب» از دیده! اما هرچه که هست، این قطعه حالا دیگر ماندگار شده است.
ماندگاری ای که، ریشه دار است و به امروز ربط ندارد اما اعجابش آنجاست که همه نسل ها با آن ارتباط برقرار می کنند؛ هم نسل امروز که بخش اعظم شان شنونده موسیقی های دیگرند و هم نسل دیروز که از آن خاطره دارند؛ هم نسل میانی که بین «مدرنیسم» و «کلاسیسیسم» حیران مانده اند و هم نسل منقرض شده کلاه مخملی ها، که وقتی «مرا ببوس گل نراقی» را می شنوند با آن «حال نزارشان»، اشک هم می ریزند.

قطعه «مرا ببوس» بی هیچ شک و شبهه ای ماندگار است و جاوید. قطعه ای که «سوز صدا» در نهادش مانده انگار. قطعه ای که شاید زمزمه «بهار ما گذشته، گذشته ها گذشته، منم به جست و جوی سرنوشت»، آن را ماندگار کرده و جاوید. چون حرف مشترک ملتی به نظر می رسد که سال ها در پی آینده ای هستند رویایی، آینده ای که گویا در سرنوشت آنها هنوز ننوشته و همه در پی آنند و باز تاکید می کند «[مرا ببوس] برای آخرین بار، تو را خدانگهدار که می روم به سوی سرنوشت»!

داستان مرا ببوس اما بیشتر از این است که صرفا به سرنوشت و آینده ارتباط داشته باشد. آینده اش برداشت امروزی است و شاید شخصی، اما این قطعه از درون «خون» بیرون آمده است و ریشه در «آزادی»طلبی دارد. در آن زمان که این قطعه به وسیله حسن گل نراقی خوانده شد، شایع بود این تصنیف، وصف الحال پدری محکوم به «اعدام» است. پدری در واپسین روزهای زندگی که امروز و دیروز و فردا را در مغازله ای با دختر خردسالش (که نماد «آینده» است)، به ایما می گوید و اشاره.

همین اشارات است که حاکمیت را در آن زمان درست در سنواتی که ایران، دیکتاتوری بعد از 28 مرداد 1332 را تجربه می کرد، به واکنش واداشت و محدودیت و مشکلاتی را برای خواننده و شاعر به بار آورد.
24 سال از مرگ «حسن گل نراقی» گذشت

«مرا ببوس» محصول عشق است. محصول موجودی است که چون خودش ماندگاری را بر تارک زمان دارد، هر آنچه منتسب به آن باشد هم ماندگار خواهدبود. «حسن گل نراقی» خواننده ای غیرحرفه ای بود. کودتا 28 مرداد پَکرش کرده بود. «تسلی» می خواست و سنگ صبور! حیدر رقابی شاعر شعر آن آواز است. سال ها او هم برای همین تسلی خواهی، شعری را سروده بود. گل نراقی آن را خواند و جاودانه شد. خواند و چون صدایش از میانه دل بر می آمد، همین قطعه او را ماندگار کرد و دیگر هم نخواند. خودش گفته ست: «به تشویق دوستان ترانه دیگری هم خواندم، اما خیلی زود تصمیم گرفتم کنار بکشم. صدای من با مرا ببوس باید در خاطرها می ماند!»

خواننده «یک کاره»

حسن گل نراقی، هنرمندی است که همه اعتراف می کنند خوش صدا است. او در سال ۱۳۰۵ خورشیدی متولد شد. او سال ها در بازار تهران (سرای بلورفروش ها) کسب و کار مختصری داشت؛ قدی بلند و مویی سفید. آرام و شمرده صحبت می کرد، اما جملگی معتقدند که او درواقع، با خواندن ترانه جالب «مرا ببوس» به دنیا آمد و به عالم هنر پیوست، حسن گل نراقی دو ترانه خواند که دومی هیچ وقت به اندازه اولی شنیده نشد. با همان یک کار اما نام گل نراقی در تاریخ موسیقی نوین ایران باقی ماند.

ترانه «مرا ببوس» را، حدود یک سال و نیم پیش از این که گل نراقی اجرا کند، خانم پروانه خواند ولی موفقیتی کسب نکرد، چون مرحوم مجید وفادار سازنده آهنگ آن با حسن گل نراقی دوست بود و از صدای خوش و خوب او آگاهی داشت به گل نراقی پیشنهاد اجرای این آهنگ را کرد و گل نراقی هم پذیرفت و این آهنگ را خواند که چه خوب هم خواند و اجرا کرد، مثل بمب صدا کرد و در سراسر ایران ورد زبان مردم شد. عده ای می گویند این ترانه برای حسن گل نراقی از طرف حکومت و دستگاه وقت تولید دردسرهای فراوانی کرد.

«هاله» و آخرین بوسه

حیدر رقابی متخلص به هاله، «شاعر ترانه مرا ببوس» معروف است. او، در سال ۱۳۱۰ ه. ش در تهران زاده شد. تحصیلات ابتدایی را در دبستان نوشیروان، و متوسطه را در دارالفنون به اتمام رساند. سپس وارد دانشگاه شد. از همان دوره دانشگاه به فعالیت های ادبی روی آورد.

پس از کودتای 28 مرداد، حیدر به کشورهای آلمان و آمریکا برای ادامه تحصیل رفت. پس از چندی درجه دکترا در حقوق گرفت؛ دیگر به ایران برنگشت و در آمریکا استاد دانشگاه شد. هاله نخستین کسی است که در ایجاد و تاسیس دانشگاه دیوسی سرخ پوستان زحمت فراوان کشید. سپس مدیریت برنامه ریزی آنجا را به عهده گرفت. کتاب های هاله را تا 30 جلد نوشته اند که مطرح ترین آن ها عبارت اند از: «فلسفه دنیای سوم، شقایق ها، آسمان شک، خاطرات میگون، شهرزاد و شاعر شهر شما.»

هاله بعد از انقلاب اسلامی به ایران آمد و دوباره به آمریکا برگشت و به علت بیماری در آمریکا چشم از جهان فروبست و ثابت کرد که بهار او گذشته است، گذشته نیز گذشته است.
24 سال از مرگ «حسن گل نراقی» گذشت

«اکبر گلپایگانی» از خوانندگی و شخصیت حسن گل نراقی گفت

مهربانیِ فراموش شده

زینب مرتضایی فر: اکبر گلپایگانی یکی از خوانندگانی است که در عرصه آواز ایرانی چهره ای مهم و فراموش نشدنی است. چهره ای که در زمان فعالیت خود در ارتباط بهتر مردم کوچه و بازار با آواز ایرانی نقش پررنگی داشته است. زنده یاد حسن گل نراقی خواننده ترانه معروف و به یاد ماندنی «مرا ببوس» از دوستان گلپایگانی است و به همین دلیل در سالگرد درگذشت زنده یاد گل نراقی، با رفیق قدیمی اش گفت و گویی درباره فعالیت های این خواننده فقید انجام دادیم.

زنده یاد حسن گل نراقی از خواننده های هم دوره شماست. آیا با ایشان دوستی و نزدیکی داشته اید؟

بله. رفقای خیلی قدیمی بودیم، خدا بیامرزدش.

ایشان چه شخصیتی داشتند؟

گل نراقی آدم خیلی خوبی بود و همین طور خواننده خیلی خوبی. رفیق عزیزم بود که هرگز فراموشش نمی کنم و آنقدر با هم خاطره داشته ایم که همیشه جایی گوشه ذهنم نام یادش زنده باشد. من و حسن گل نراقی و انوشیروان روحانی با هم روزهای خوب زیادی داشته ایم، رفیق بوده ایم و دوره های زیادی داشتیم و دور هم جمع می شدیم. حسن هم همیشه برایمان «مرا ببوس» را می خواند. آنقدر هم قشنگ می خواند که به دل می نشست. بارها در خانه من این قطعه را خوانده بود و همیشه هم خودم از او می خواستم دوباره بخواندش. از بس خوب و قشنگ می خواند، آدم دلش نمی آمد گل نراقی را ببیند و این قطعه را نشوند.

پس چرا موسیقی را به صورت جدی ادامه ندادند و قطعات دیگری نخواندند؟

گل نراقی در بازار کار داشت و نمی توانست شغلش را رها کند، با توجه به شغل اصلی اش نمی توانست برای موسیقی هم خیلی وقت بگذارد و برای همین هم خیلی در موسیقی مسیر را ادامه نداد.
24 سال از مرگ «حسن گل نراقی» گذشت

شاید بتوان ایشان را انسان باهوش یا خوش شانس هم به حساب آورد. چون ممکن بود با ادامه فعالیتشان در موسیقی نتوانند آثاری را به ماندگاری «مرا ببوس» خلق کنند و در ذهن ها ماندگار نمی شدند.

نه. این حرف را قبول ندارم. خواننده ای که کارش را درست انجام داده باشد و در مسیری افتاده باشد که کارش ماندگار شود، تعداد کارهایش مهم نیست. بعد هم از کجا معلوم حسن کارش را ادامه می داد، قطعات بهتری را خلق نمی کرد؟ من که فکر می کنم این طور می شد. هم مرد نازنین و خوبی بود و واقعا انسان بود و هم خواننده خوبی بود. خواننده خوب اگر کارش را ادامه دهد، فرصت پیشرفت و بالاتر رفتن برایش فراهم است و به نظر من امکان رشد او خیلی بیشتر از امکان افت و فراموش شدنش است.

از نظر شما تعداد آثار یک هنرمند در شهرت و ماندگاری اش اهمیتی ندارد؟ این که هنرمند آلبوم های متعدد داشته باشد، کنسرت برگزار کند و با مخاطبانش ارتباط خوبی بگیرد، آیا فرصتی برای پیشرفت شخصی اش و همچنین ارتباط بهتر با جامعه نیست؟

مسلما هست. فرصتی که البته از خیلی کسانی که برخلاف حسن خودشان دوست داشتند فعالیت کنند و کارهای بیشتری در عرصه موسیقی داشته باشند، گرفته شد. نمونه هایش هم که بسیار است، خودتان می توانید بشمارید... اما شما فکرش را بکنید که گل نراقی با همین یک قطعه توانسته برای همیشه در ذهن ها بماند. این موضوع ربطی به این ندارد که یک آهنگ خوانده است.
خیلی ها صدها آهنگ می خوانند، چند کارشان هم زمان شنیده شدن همه گیر می شود و بعد از مدتی هم فراموش می شود. منظور من این است که تعداد آهنگ هایی که خواننده می خواند ربطی به موفقیت و شنیده شدنش ندارد. موسقی مانند یک باغ بزرگ است. باغی که در آن گل های مختلف می روید. حالا یک گل می تواند خیلی خوب شکوفا شود، رشد کند و با زبیایی اش همه نگاه ها را به سمت خود بکشاند. حسن از همین گل ها بود، اگر بیشتر کار می کرد، مطمئنا با توجه به صدای خوبش خیلی هم بیشتر دیده می شد و حالا جز «مرا ببوس» قطعات ماندگار و به یاد ماندنی دیگری هم داشت.

از ایشان خاطره ای در ذهنتان مانده است که بگویید؟

همیشه دوره های را داشتیم که هر بار خانه یکی از دوستان هنرمند برگزار می شد. یادم است اوایل پیروزی انقلاب بود و هنوز خیابان ها شلوغ بود و با توجه به شرایطی که بود بعضی ماشین ها را کنترل می کردند و خلاصه فضایی بود که کم و بیش همه یا از آن خبر داریم یا از دیگران شنیده ایم. در یکی از شب ها دوستان اهل موسیقی ام، خانه ما مهمان بودند. برق هم رفته بود. همه آمده بودند جز حسن. هرچه منتظر شدیم نیامد. به او تلفن زدم و پرسیدم که کجاست و چرا نمی آید.

ماجرا این بود که او تا دم خانه ما آمده بود و برگشته بود. برق رفته بود و ماموران اداره برق آمده بودند ببینند مشکل چیست تا آن را برطرف کنند، اما حسن در تاریکی فکر کرده بود ماموران به خانه آمده اند و بهتر است تا او را هم نگرفته اند فرار کند. این یکی از خاطره های جمع ما شد که هر از گاهی یادش می افتادیم و می خندیدیم.

از جمع های هنری، دوره ها و شب نشینی های هنرمندان هم دوره تان گفتید. این جمع ها تا چه اندازه مفید بودند؟

هنرمندان هم دوره ما مهربان بودند، نمونه اش همین حسن گل نراقی که انسان خیلی خوب و مهربانی بود و همه را خوب می دید، هیچ وقت پشت سر کسی حرف نمی زد. ما اگر می خواستیم حرفی بزنیم، آن را واضح بیان می کردم و پشت سر هم حرف نمی زدیم. به قول معروف برنامه مان این نبود که چوب لای چرخ هم بگذاریم و پشت سر همدیگر حرف بزنیم. وقتی با هم دوره داشتیم و رفیق بودیم، یعنی با هم رک و راست حرف می زدیم و روزگار مثل حالا نبود که همه با هم بد هستند و از دیدن هم خوشحال که نمی شوند هیچ، ناراحت هم می شوند. ما سعی می کردیم با هم مهربان باشیم، گرفتاری های هم را رفع کنیم و جمع هایمان مثبت و پرانرژی بود.
مثل این روزگار وانفسا نبود که نامهربانی بیداد می کند و همه به هم الک لبخند می زنند. هرچه بود واقعی بود. اگر جامعه هنری ما امروز هم افرادی مثل حسن گل نراقی را داشت که مهربانی برایشان مهم بود و برای رفاقت احترام قائل بودند، اتفاقات بهتری رخ می داد. امیدوارم باز هم روزگاری بیاید که حال جامعه ما با داشتن هنرمندان مهربان و جمع های هنری مهربان بهتر از حالا باشد.

«امین الله رشیدی» خواننده و آهنگساز ایرانی از دوستان گل نراقی بود

خواننده خوش صدای خوش شانس

زینب مرتضایی فر: امین الله رشیدی خواننده و آهنگساز ایرانی در سال 1304 در روستای راوند کاشان به دنیا آمده، سپس به تهران می آید و در همان اوایل ورود به پایتخت در کلاس های شبانه هنرستان موسیقی شرکت می کند و فعالیت جدی خود را در عرصه خوانندگی آغاز می کند. رشیدی جزو نخستین خوانندگانی است که پا به رادیو می گذارد و به گفته خودش با توجه به بودجه محدود رادیو دو سال به همراه برخی دیگر خوانندگان رایگان کار می کند. او در هنرستان موسیقی با زنده یاد حسن گل نراقی هم دوره بوده است و حرف ها و خاطره های بسیاری از او دارد. با رشیدی درباره روزهایی که با گل نراقی در دوره های آواز شرکت داشته گفت و گو کردیم و درباره آنچه که از آن زمان به خاطر داشت حرف زدیم.
24 سال از مرگ «حسن گل نراقی» گذشت

اولین بار حسن گل نراقی را کجا ملاقات کردید؟

یادش بخیر روزگار جوانی... یک روز در روزنامه اطلاعات آگهی ای دیدم که نظرم را جلب کرد. در این آگهی نوشته بود هنرستان تهران در نوبت شبانه به صورت رایگان هنرجوی موسیقی و آواز می پذیرد. من هم از خدا خواسته رفتم و ثبت نام کردم. هنرستان در خیابان ارفع بود، همین خیابان شهریار امروزی که تالار وحدت در آن واقع شده است. آن وقت ها تهران مثل حالا این همه بی در و پیکر و بزرگ نبود، آنقدر کوچک بود که می شد یکسری مسیرها را پیاده بروی و بیایی.
من هم پیاده به هنرستان می رفتم و در کلاس های شبانه شرکت می کردم. در همین کلاس ها هم بود که با خیلی ها آشنا شدم. حسن خدا بیامرز هم یکی از هم دوره هایم بود که هر شب با هم پیاده روی و تمرین آواز و شوخی و خنده داشتیم. از آن به تهرونی های اصیل و شوخ طبع بود و همیشه همه چیز را به طنز می گرفت و ما کلی می خندیدیم. با او که بودیم روحیه مان عوض می شد.

به خاطر دارید استادها و هم دوره هایتان چه کسانی بودند؟

استاد تار من آقای موسی معروفی، پدر جوان معروفی و استاد آوازم دکتر مهدی فروغ بود. او رییس دانشکده هنرهای دراماتیک هم بود. آموزش های فروغ، سنتی نبود؛ مثلا نمی گفت شور را بخوان، حالا ماهور را و... او به طور علمی آموزش می داد که چگونه بخوانیم. با تحریر زیاد هم موافق نبود. بعضی از همشاگردی هایم را هم به یاد دارم؛ آقایان مشروطه، معنوی و حسن گل نراقی. یکی هم نصرت الله خا ن که از بچه های جنوب شهر بود، تسبیح به دست می گرفت و بسیار بامرام بود. دو تا دندان طلا هم داشت.

فکرش را می کردید از جمعتان یک هنرجوی شوخ طبع با یک ترانه اینقدر ماندگار شود؟

(با خنده) راستش نه. من اهل تصنیف بودم و حسن گل نراقی همان طور که گفتم اهل طنز و شوخی بود، او همین یک ترانه «مرا ببوس» را خواند. این را هم بگویم که هزاران افسانه برای این ترانه آورده اند که همه اش نادرست است. این ترانه را دکتر حیدر رقابی برای معشوقه اش ساخته بود.

هیچ وقت نشنیدید چیز دیگری هم بخواند؟

گفتم که گل نراقی بسیار شوخ بود، به جز «مرا ببوس» یک چیز دیگر هم می خواند. آن زمان پل تجریش گردشگاه اشراف بود. هر کسی نمی آمد. تابستانش با پالتو می رفتیم حالا فکر زمستانش را بکنید. چقدر سر می شد. آنجا دل و قلوه و جگرفروشی بود. بعضی کاسب ها جنسشان را با آواز ارائه می دادند. حسن گل نراقی از آنها یاد گرفته بود و آوازهایشان را می خواند. یعنی شب ها که از کلاس بیرون می آمدیم، می خواند. خیابان ها آنقدر ساکت بود که ما تمرین آواز می کردیم. مثل حالا نبود که تهرانی ها شب و روز ندارند. شهر ساکت ساکت بود. من درآمد می خواندم و معنوی سه گاه و گل نراقی هم آوازهای جگرکی ها را. اما با همین یک «مرا ببوس» برای همیشه ماند.

چرا؟ این ترانه چه ویژگی ای داشت؟

بعضی خواننده ها شانس می آورند و یک جایی کارشان گل می کند. کار حسن هم با همین یک قطعه گل کرد.

موفقیت این قطعه تا چه حد به خوانندگی حسن گل نراقی بستگی داشت؟

هیچ کاری با داشتن خواننده خوب، آهنگساز و ترانه سرا به تنهایی موفق نمی شود. همه اینها باید در کنار هم حداقل استانداردهایی را داشته باشند تا کار موفق شود. حسن کار را خوب خواند اما ترانه هم از آن جنس ترانه هایی است که این قابلیت را دارد که همه نسل ها دوستش داشته باشند، موسقی هم مثل موسیقی های امروز سر و صدای الکی و جار و جنجال غیراستاندارد نیست. یک موسیقی خوب و دقیق با تعریف آن زمان است. استادان بزرگ موسیقی می خواستند موسیقی را هر چند ایرانی نگه دارند، اما به روز هم بکنند تا از موسیقی های مدرن جا نمانیم.

همان طور که اشاره کردم دکتر فروغ به ما آواز را کاملا علمی درس می دادند و چنین چارچوب هایی در همه کارها رعایت می شد. وقتی همه اینها کنار هم باشد و هر کدام به طور متوسط در یک سطح خوبی قرار بگیرد، می توان انتظار داشت که کار بعد از زمان شنیده شدنش هم کهنه و خسته کننده نشده باشد. ما امروز خواننده خوب داریم اما کو آهنگسازی که علم این را داشته باشد که چگونه برای او آهنگ بسازد تا همه چیز استاندارد پیش برود، نمی گویم چنین آهنگسازانی نداریم اما تعدادشان کم است. با این حال فکر می کنم در میان نسل جوان امروز اتفاقات خوبی در حال رخ دادن است و می شود به آنها امیدوار بود.

اجازه بدهید سوالم را صریح تر بپرسم؛ گل نراقی خواننده خوبی بود یا بیشتر می توان گفت خوش شانس بود؟

در زندگی تلاش سر جای خودش اما شانس سهم بزرگی در موفقیت های ما دارد. نمی شود این را انکار کرد. من این عقیده را دارم و به نظرم حسن هم هر چند خواننده خوبی بود، اما خیلی هم شانس آورد و بخت با او یار شد. ترانه ای را خواند که دارای ویژگی هایی بود که هر نوع شنونده ای بتواند با آن ارتباط برقرار کند. شاید اگر حسن به جای این کار، یک تک ترانه دیگر را خوانده بود و همین روند را تکرار کرده و خوانندگی اش را ادامه نداده بود، حالا نامی از او نبود. نمی گویم که قطعا این طور می شد، اما به نظرم این احتمال را هم نباید نادیده گرفت.
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با 15 سال گارانتی 10/5 ميليون تومان

>> ویزیت و مشاوره رایگان <<
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج