نگاهِ زیبایی شناسانه به زندان
قصد این نوشته، اشاره به وضعیت اصحاب اندیشه، نویسندگان و مترجمانی است که گرفتار زندان شدند و این تجربه، در نگاه و رویکرد آن ها به زندگی تاثیرگذار بود.
زندانی شدن سخت است اما فرهیخته ماندن، دشوارتر؛ و این واقعیتی است تلخ که به قدرت مهیب و ویران کننده زندان اشاره دارد. هرگز کسی زندان را نستوده است. زندان رفتن و زندانی شدن، در هر معنا و در هر متنی، همیشه «منفی» بوده است؛ چیزی که همه از آن حذر می کنند. و این البته بدان معنا نیست که زندان همیشه جایگاه اشرار و تبهکاران بوده است.
«زندان» چه در معنای غیرمدرن آن و چه در مفهوم مدرن یا تحلیل فوکویی آن- که بخشی از نظام مراقبت و تنبیه در جامعه مدرن و ابزاری دیگر برای اعمال قدرت است- همیشه جایگاه حبس انسان هایی بوده که اندیشه و عمل ایشان بخشی از حافظه ظلم ستیزی و فضیلت خواهی تاریخ و فرهنگ به شمار می آید. به طور مشخص، تصویر مذموم و نکوهیده از زندان و تجربه زندان، معمولا در دو وضعیت، به تصویری ستایش آمیز، تبدیل می شود:
الف- قرار گرفتن زندانیان در جایگاه مظلوم؛ در این وضعیت، زندان رفتن برای زندانی مظلوم، حُسن پیشینه تلقی می شود؛ جامعه، زندانی مظلوم را می ستاید و دربند شدن او را، فضیلت او می داند.
ب- زندان رفتن برای برخی گروه های ضد فرهنگ (خرده فرهنگ های خلافکاران و بزهکاران) نشانه نوعی برتری جایگاه و منزلت حرفه ای (گروهی) تلقی می شود؛ در بین گروه هایی از خلافکاران و بزهکاران، داشتن سابقه زندان، پیش از آن که نوعی سوءپیشینه قلمداد شود، نشانه برتری بر دیگر همتایان تلقی می شود؛ هرچه تعداد دفعات حبس و طول آن بیشتر باشد، فرد منزلت گروهی بالاتری را- بین همتایانش- کسب می کند.
قصد این نوشته، اشاره به وضعیت نخست است. وضعیت اصحاب اندیشه، نویسندگان و مترجمانی که گرفتار زندان شدند و این تجربه، ضمن آن که در نگاه و رویکرد آن ها به زندگی تاثیرگذار بود، آثار آن ها را نیز متاثر کرد؛ همچنین اشاره به آثاری که در زندان تالیف یا ترجمه شد.
زیبایی شناسانه کردن زندان
نگاه به سویه های مثبت تجربه زندان ممکن است تلاشی مذموم، ساختارشکنانه و حتی غیراخلاقی (غیرانسانی) در مسیر زیبایی شناسانه کردن مفهوم زندان یا زندانی تلقی شود. خوانشی که می کوشد تجربه زندان را نه به عنوان اُبژه ای دردناک که به عنوان اُبژه ای غیردردناک قرائت کند.
در این جا «زیبایی شناسانه کردن زندان» می تواند به معنای تلاش برای تبدیل تجربه زندان به یک سوژه هنری (ادبی) باشد. این زیبایی شناسانه کردن ممکن است توسط اندیشمندان یا مولفانی که تجربه زندان داشته اند انجام شود یا از طریق کسانی که چنین وضعیتی را توصیف می کنند.
برای مثال با نوشتن درباره تجربه زندانی بودن یک نویسنده یا هنرمند، ساختن اثری سینمایی با چنین موضوعی و... اما بیش از این، انعکاس تجربه زندان بر نگاه و رویکرد نویسنده، هنرمند یا اندیشمند است که می تواند محل توجه و تامل باشد؛ برای مثال به تاثیر شدید و عجیب تجربه زندان بر رمان های روسی در دوره تزاری می توان اشاره کرد؛ تجربه ای که این نویسندگان را از رویکرد رومانتیک به ادبیات رویگردان کرد و حاصل آن خلق شاهکارهایی در رمان نویسی جهان بود؛ میخاییل لرمانتف، داستایفسکی، گنچارف، تورگینف، نیکولای گوگول، نویسندگانی بودند که تجربه دردناک زندان و تبعید تزاری را از سر گذرانده بودند- فقط در یک مورد، الکساندر هِرزِن، نویسنده روس، در کتاب «اندیشه های گذشته» فهرستی از بیش از صد مقاله نویس، شاعر و نویسنده ارائه می کند که در یکی از زندان های روسیه- زندان «پرم»- زندانی شده بودند.
وقتی زندان «خوش اقبالی» بود
«زندان» در شکل و شمایل امروزی آن، یک نهاد مدرن است که خاستگاه آن از اروپای قرن هجدهم است؛ پیش از این چه در ایران و چه در غرب، زندان هرگز به عنوان یک «نهاد» مورد توجه قدرت نبود، همان گونه که قدرت یا فرهنگ، جایگاهی برای مجانین یا ناتوانان قائل نبود.
آن ها یا در دم حذف فیزیکی می شدند یا تبعید و در پایین ترین مراتب، با قطع یا ناقص کردن عضوی از جسم آن ها به عنوان انسان هایی ناتوان و علیل از فهرست افرادی که تهدیدکننده (مزاحم) قدرت بودند، حذف می شدند؛ تاریخ ایران از بر درا کردن حسنک وزیر تا کور کردن شاهزادگان را در حافظه خود دارد؛ در میان ادبا، شعرا یا دانشمندان نیز کم نبودند کسانی که به هر دلیل مورد غضب حکام قرار می گرفتند و به حبس افکنده می شدند.
در میان دانشمندان، حبس و تبعید ابن سینا را به یاد بیاوریم؛ این رویه تا دوران معاصر نیز ادامه داشت؛ قائم مقام فراهانی، صدر اعظم محمدشاه قاجار، به دلیل سوءظن شاه و بدگویی هایی که درباره او شده بود، بدون بازخواست یا محاکمه و بدون زندان، پنج روز در کاخ نگارستان محبوس شد؛ در طول این مدت از دادن آب و غذا به او امتناع کردند تا خود از پای درآید و چون چنین نشد، عاقبت او را خفه کردند.
امیرکبیر نیز به نوعی تبعید شده بود و دیگر تهدیدی برای دربار به شمار نمی آمد، اما بدون محاکمه تسلیم تیغ مرگ شد. در سال های نزدیک تر به ما، تبعید عارف قزوینی، آیت الله مدرس، کمال الملک و مصدق نیز از شمار مجازات های غیر زندان بود. با این حال، به تدریج مفهوم زندان در معنای مدرن آن جایگزین سایر مجازات های سنتی و قدیمی شد.
مواجهه ایرانی ها با زندان مدرن
از زمان امیرکبیر، به عنوان نخستین ایرانی که از تاسیس زندان هایی به شیوه مدرن در غرب خبر داده بود، تا احداث نخستین زندان مدرن در ایران، حدود هشتاد سال طول کشید. نخستین زندان های مدرن در ایران، زندان قصر بود که در سال ۱۳۰۸ ه.ش افتتاح شد و همچنین «توقیفگاه عدلیه» (زندان شهربانی/ موزه عبرت) که در سال ۱۳۱۶ ه.ش راه اندازی شد؛ نهادهای مدرن، معماری مدرن می طلبیدند و از همین رو بود که این دو زندان توسط معماران غیرایرانی طراحی و ساخته شد؛ امیرکبیر در «رساله جهان نمای جدید» در بیان بناهای عظیم و قابل توجه شهر لندن، از دو زندان- یا به گفته او «محبس»- نام می برد که در لندن احداث شده است: «زندان های «کلد باد دفینیت پریزن» و «میل باک پیتن سیاری» و این ها مخصوصند از برای حبس بعضی از جوانان جاهل که مستوجب حبس باشند؛ در این جا محبوس می دارند و معلمی تعیین کرده اند که آن ها را کما ینبغی آنچه باید و شاید تربیت می نماید خاصه در علم نقاشی تا بعد از تصفیه وجود و تخلیه صفات از سور سلوک و حرکات از آن جا بیرون می آورند..»
این زمانی بود که در ایران محبس یا زندان، فضای زائدی از جامعه قلمداد می شد؛ جایی کثیف، تنگ و تاریک و نمور که به طور کلی از جامعه جدا می شد؛ جایی که باید آن را دخمه فراموشی دانست؛ نه حاکمان و نه مردم دیگر از زندانی خبری نمی گرفتند. گویی زندانیان به جهنم پرتاب شده بودند. آن ها در عمل هیچ حقوقی نداشتند. در چنین زمانه ای، امیرکبیر از وجود زندان هایی در غرب خبر می داد که قصد داشتند زندانیان را تربیت کنند، به آن ها حرفه بیاموزند و پس آن گاه آن ها را به جامعه برگردانند. نوعی نگاه به زندان و زندانی که ابدا در ایران وجود نداشت.
البته کسانی هم بودند که براساس رویکردهای تربیتی و اجتماعی خاصی که داشتند، نگاه متفاوتی به زندان داشتند؛ برای مثلا «یپرم خان» که در راه استقرار مشروطه و مخالفت با استبداد مجاهدت های زیادی به خرج داده بود، پس از پیروزی مشروطه طلب ها به پیروزی به ریاست نظمیه منصوب شد؛ او مدتی را از سال ۱۲۸۸ ه.ش به ریاست اداره نظمیه تهران منصوب شد و مجازات «حبس» را مجرمان قبول نداشت؛ از دیدگاه یپرم خان، اگر جرم کسی دزدی باشد باید دست او را براساس شریعت اسلام قطع کرد- و نیازی به زندانی شدن مجرم نیست- و اگر جرایم دیگر مرتکب شده باشد نیز طبق موارد دیگر قانون مجازات می شود. او گفته اگر کسی دزدی کند یا خیانتی مرتکب شود که بر من ثابت شود «مجازات او همین گلوله ده تیر من است».
براساس همین دیدگاه هم بود که یپرم خان در شروع ریاستش بر زندان نظمیه، همه زندانی های شهر تهران را آزاد کرد، زنجیرها و کندها را که دست و پای برخی زندانی ها در آن غل و زنجیر می شد، از زندان تهران خارج کرد و رختخواب ها و تختخواب های موجود در زندان را برای میکروب زدایی آتش زد و اعلام کرد از این به بعد نیازی به محبس و زنجیر نیست.
او دیدگاهی اصلاحی به نظمیه و زندان داشت و از مبارزان موثر مشروطه و پیروزی آن بود اما تاریخ به دلیل چند اتهام، در ستایش او درنگ کرده است: اتهام صدور حکم اعدام شیخ فضل الله نوری، تلاش برای سرکوب شدید ضد انقلابیون، دست داشتن در واقعه پارک اتابک و خلع سلاح نیروهای ستارخان و...
تجلی شاعرانگی در حبسیه ها
«ای تن چه تنی که تا شدی فرهنگی/ با چرخ و زمانه در نبرد و جنگی// در تو نکند اثر همی دلتنگی/ بگذار و بریز اگر نه روی و سنگی» (مسعود سعد سلمان، قرن پنجم)
مسعود سعد سلمان، شاعر قرن پنجم، را باید رکورددار زندانیان اهل فرهنگ در ایران دانست؛ او در مجموع نوزده سال از عمر خود را در زندان های دهک، نای، سو و مرنجاب گذراند. (بار اول یازده و بار دوم هشت سال).
پیش از مسعود سعد سلمان، ناصرخسرو قبادیانی زندانی شدن را تجربه کرده بود و «زندان سروده هایی» از خود به یادگار گذاشته است؛ اما به جز این دو شاعر شهیر، عین القضات همدانی، خاقانی، فلکی شروانی، بهاءالدین بغدادی، مجیر بیلقانی و محمود کلهر نیز حبسیه یا «زندان نامه» سروده اند؛ در دوران معاصر به جز فرخی یزدی، ملک الشعرای بهار (مثنوی کارنامه زندان) و مهدی اخوان ثالث را باید از زمره ادبایی دانست که علاوه بر سرودن حبسیه ها، تجربه تحمل زندان، در نگاه رویکرد و آثار ادبی آن ها ظهور و بروز داشت. شاملو را نیز باید به این جمع افزود.
زندان به مثابه جایگاه تولید اندیشه
«زان پیش که دل قابل فرهنگ نبود/ از پیچ و خم تعلقم ننگ نبود// آگاهی ام از هر دو جهان وحشت داد/ تا بال نداشتم، قفس تنگ نبود» (مولانا بیدل)
در مغرب زمین، «یادداشت های زندان» را باید نخستین اثر تاثیرگذاری دانست که آنتونیو گرامشی آن را از سال ۱۹۲۹ میلادی در زندان نگاشت و سال ها بعد به تدریج تاثرات قابل توجهی در مطالعات جامعه شناسی، هنر و ادبیات، بر جای گذاشت.
در ایران نیز، علاوه بر آثاری که به عنوان خاطرات زندانیان در زندان و البته به طور مشخص به دست زندانیان سیاسی نگاه شده و بعدها منتشر شده، اسناد و آثار ارزشمندی برای مطالعه وضعیت تاریخ، اندیشه و فرهنگ جامعه ایرانی و تحولات سیاسی کشور وجود دارد. تعداد آثاری که در زندان تالیف یا ترجمه شده است؛ قابل توجه است.
از میان کتاب های خاطره نویسی که دوره معاصر و تا قبل از انقلاب ۱۳۵۷ در زندان نوشته شده است می توان به مهم ترین این موارد اشاره کرد؛ آثاری که یا در زندان نوشته شده اند یا پس از آزادی از زندان به نگارش درآمده اند:
نخستین کتاب خاطرات زندان، «خاطرات محبس نصرت الدوله» نام دارد که نوشته فیروز میرزا نصرت الدوله از شاهزادگان قاجاری و وزیر مالیه در زمان رضاشاه است که در سال 1309 ه.ش به اتهام رشوه به زندان افکنده شد.
نصرت الدوله در دوران محبس، کتاب «اعماق» اثر «اسکار وایلد» را نیز به فارسی ترجمه کرد. بحثی از کتاب «روزنامه خاطرات» نیز از مجموعه خاطرات ارزشمندی است که در تیرماه ۱۲۸۶ تا اسفند ۱۲۹۹ ه. ش، توسط سید محمد کمره ای، فعال سیاسی دوران مشروطه، و در زندان نگاشته شده است.
اما آثاری که در زندان نوشته می شد صرفا به خاطره نویسی اختصاص نداشت؛ برخی از زندانی ها- به طور مشخص زندانیان سیاسی- که از سواد یا زبان دانی بهره ای داشتند، زمان حبس را به تالیف یا ترجمه می گذراندند؛ عماد الکتاب قزوینی، خوشنویس شهیر ایرانی که از سال 1296 ه.ش به جرم همکاری با کمیته مجازات و عضویت در آن، در زندان نمره یک زندان، محبوس بود در طول دوران حبس، کتاب های ماندگاری چون «تذکره خط»، «تذکره الشعرا، تحفه العراقین» و «یادداشت های زندان» را تحریر کرد. تعداد آثاری که در زندان نگاشته شده است کم نیستند. شاید در آینده به تفصیل به ان ها بپردازم؛ در این جا برای مثال و فهرست وار به برخی اشاره می شود:
نجف دریابندری از سال های ۱۳۳۷- ۱۳۳۳ در زندان به سر برد و در این ایام کتاب مشهور «تاریخ فلسفه غرب» نوشته برتراند راسل را ترجمه کرد؛ اثری که بعدها منتشر شد.
در این فهرست می تواند تعداد دیگری از فعالان یا مبارزان سیاسی از طیف های گوناگون را نام برد که در زندان کتابی تالیف یا ترجمه نکردند، اما انعکاس تجربه زندان را می توان در رویکرد و آثار آن ها دید؛ «تفسیر پرتوی از قرآن» که بخش عمده آن حاصل تتبعات و تاملات آیت الله طالقانی در دوران زندان بود؛ تا آثار مهدی بازرگان، علی شریعتی، شهید مرتضی مطهری و...؛ غلامحسین ساعدی، پس از تجربه سخت و دردناک زندان در سال 1353، داستان «گور و گهواره»، فیلمنامه «عافیتگاه» و داستان «کلاته نان» را نوشت اما هرگز دیگر به زندگی پیشین خود بازنگشت.
سیاوش کسرایی و نادر ابراهیمی نیز از دیگر نویسندگانی بودند که زندان را تجربه کردند؛ به این فهرست می توان دیگرانی را هم افزود. البته همیشه فرهیختگان به جرم درافتادن با حاکمان یا در راه آرمان های عدالت و آزادی، اسیر پنجه زندان نمی شوند. هستند مولفان و مترجمانی که به دلیل چک برگشتی یا تاخیر در پرداخت بدهی یا حتی به اجرا گذاشتن مهریه همسر راهی زندان می شوند.
زندانی همیشه دیگری است
در نیم قرن اخیر با تغییر در مفهوم خشونت و همچنین دگرگونی در نگرش به زندان و زندانی، نگاه کیفری و حقوقی به این موضوع نیز دستخوش تغییرات جدی شده است با وجود این، زندان همچنان زندان است و زندانی همیشه دیگری. اگرچه فرهیخته، نویسنده یا مترجم باشد.
ارسال نظر