گفت و گو با تهمینه میلانی درباره «ملی و راه های نرفته اش»
«ملی و راه های نرفته اش» چهاردهمین فیلم تهمینه میلانی است. حالا نزدیک به سی سال است که از کارگردانی اولین فیلمش می گذرد.
قرار بود فیلم تابستان اکران شود، چطور شد که اکران آن به ماه محرم و این موقع از سال رسید؟
- بله، ابتدا قرار بود فیلم مرداد اکران شود اما از آنجا که سازمان ها و ارگان ها هم این روزها به صورت فعال فیلم می سازند، فیلم های خودشان را در فصل های خوب با استفاده از سینماها و امکاناتی که دارند اکران می کنند، حتی اگر فیلم های شان مناسب تابستان نباشد و یا نفروشد. حساب زد و بندهای دوستانه بخش خصوصی هم که جای خود دارد. اما بدترین قسمت ماجرای اکران فیلم «مَلی و راه های نرفته اش» آنجا بود که فیلم همزمان با ماه محرم و به صورت نیم بها اکران شد در حالی که متخصصین امور همگی معتقد بودند که فیلم ما برای جلب تماشاگران نیازی به نیم بها شدن ندارد.
اعتراض نکردید؟
- چرا همسرم آقای نیک بین به این تصمیم گیری اعتراض کردند و منتظر نتیجه هستیم. ما می خواهیم بدانیم بر چه اساس و منطقی قیمت بلیت سینما را با شروع اکران فیلم نیم بها کرده اند؟ چرا از ما که صاحب فیلم هستیم چیزی نپرسیدند؟ آن هم فیلمی که حمایتی از آن نشده است؟ این یعنی چه؟ خیلی غم انگیز است که این کارها را با فیلم های سینمای مستقل انجام می دهند. گویی عزم بر این است تا تهیه کنندگان مستقل از سینما بیرون بروند و سینما کاملا زیر نظر ارگان ها اداره و کنترل شود.
یعنی برخلاف تمام شعارهایی که در حمایت از سینمای مستقل می دهند.
- بله، شعار می دهند. فیلم «مَلی و راه های نرفته اش» یکی از معدود فیلم های مستقل امسال است. من و همسرم با پول خودمان این فیلم را ساخته ایم. البته ناگفته نماند هزاران سنگ سر راه ما انداختند که اصلا فیلم را نسازیم. خود من زجرکش شدم تا این فیلم ساخته شد. هر شب با کابوس می خوابیدم. وسط فیلمبرداری دادگاه انقلاب می رفتم. این استعدادکشی و نقدکشی از کجا می آید؟
گویا فیلمنامه «مَلی و راه های نرفته اش» به سختی پروانه ساخت گرفت.
- بله، برای اولین بار است که می گویم، «مَلی و راه های نرفته اش»، فیلمنامه ای که شورا به آن مجوز داده نیست، فیلمنامه ای است که همان ابتدا برای شان فرستادم اما اصلاحیه های پی در پی و بی منطق از آن شیر بی بال و اشکم به جا گذاشت.
چه اصلاحیه هایی دادند؟
- اول از همه گفتند باید شخصیت نیر را از فیلمنامه حذف کنم. بعدها با کلی بحث و گفتگو گفتند نیر را باید تنبیه کنم. غافل از این که شخصیت نیر در جامعه ما هر روز دارد بیشتر می شود و باید بررسی و تجزیه و تحلیل شود. نیر به عنوان یک پدیده اجتماعی و دایره بسته ای که در آن قرار دارد و واکنش های او به موقعیت خودش و صدمه ای که به دیگران می زند باید واکاوی شود، نه این که تنبیه شود و درس عبرت دیگران!
اما شما هم به هر حال نیر را به نوعی تنبیه می کنید.
- نه، تنبیه نمی کنم. سرگردانش می کنم چون اگر بماند، اتفاق ناگواری برایش می افتد و برای عبرت دیگران به سختی تنبیه می شود. امثال نیر در جامعه جایی ندارند و تنها بر اساس قوانین خشک قضاوت می شوند. ما برای آدم هایی شبیه او دل می سوزانیم. زنانی که در خانه پدری کتک می خورند، برای فرار از محیط خشن خانواده تن به ازدواج با مردان بی سر و زبان می دهند که دیگر کتک نخورند، اما نمی دانند که باید با مردی زندگی کنند که قادر به رفع نیازهای انسانی ایشان باشد.
چرا فیلم را در جشنواره فجر نمایش ندادند و در بخش بین الملل پذیرفتند.
- داستان شرکت در جشنواره خیلی غم انگیز است. ما اصلا تمایلی به شرکت دادن فیلم در جشنواره نداشتیم. یکی از مسئولان بلندپایه جشنواره به دفتر من آمد و از من خواست فیلم را به طور خصوصی برای او نمایش بدهم. فیلم را تماشا کرد و آنقدر تحت تاثیر قرار گرفت که گفت خیلی فیلم زیبایی است و همه جایزه های امسال را درو می کند. بازیگر نقش اول زن و مرد، فیلمبردار و ... جایزه می گیرند.
چطور به فیلم پروانه نمایش دادند در حالی که اصلاحیه را اعمال نکردید؟
- چرا، بعضی اصلاحیه ها که تاثیری در فیلم نداشت انجام گرفت. اسم عباس را سیامک کردیم و خانواده مذهبی هم در فیلم وجود ندارد. اما به جنبه های علمی فیلمنامه دست نزدیم تا این که معاون وزیر عوض شد و فیلم را دیدند و پسندیدند. نگرش ایشان با معاون سینمایی قبلی تفاوت داشت. ما همیشه به این امید فیلم می سازیم چون می دانیم شوراها با سلیقه های فردی خود قضاوت می کنند و اگر این سلیقه ها کنار برود، احتمال این که شرایط عوض شود، وجود دارد اما فیلم اگر با نظر شورای قبلی ساخته شود، دیگر نمی توان چیزی را عوض کرد.
پس فکر می کنید بعد از گذشت این سال ها فیلمسازی برای شما سخت تر شده است؟
- بله، خیلی سخت تر. «مَلی و راه های نرفته اش»، بعد از چند فیلمنامه ای است که به وزارت ارشاد فرستادم تا توانستم مجوز بگیرم. دوره آقای ایوبی بد بود. ایشان موافق ساخت فیلمنامه «تنهایی پرهیاهو» که همه ارگان ها آن را تایید کردند، بود اما با اولین حمله ای که به ایشان شد میدان را خالی کردند اما مطمئنا در دوره آقای مهندس حیدریان آن هم ساخته خواهد شد.
دوره های قبل مدیریت وزارت ارشاد هم اینطور بود؟ یعنی قبل از دوره اصلاحات؟
- نه، به این شدت سختگیر نبودند. من در دوره ریاست جمهوری آقای رفسنجانی شروع به کار کردم، که در آن دوره آقای خاتمی وزیر ارشاد بودند. آن زمان هم سختگیری وجود داشت اما نه به اندازه حالا یا حداقل این حسن را داشت که توهین وجود نداشت. به هر حال آن زمان هم فیلمنامه اولین فیلمم «بچه های طلاق» را هشت بار بازنویسی کردم. شورای آن زمان هم می گفتند این فیلمنامه مشکل بچه های استکی خور است و نباید آن را بسازید. «دو زن» را هم هفت سال طول کشید تا ساختم.
فکر می کنید چرا این میزان مخالفت با شما وجود دارد؟
- چون من از تغییر و به روز شدن حرف می زنم و اغلب ایشان، آدم هایی با نگرش سنتی هستند و سنت همیشه مقابل تغییر می ایستد. آنها توجه نمی کنند جامعه به سرعت در حال تغییر و حرکت است. وسایل ارتباط جمعی و موبایل یا تلگرام و اینستاگرام در حال تغییر فرهنگ هستند و باید در نگرش خود تجدید نظر کنند. به جای تغییر خود، شروع به حذف آدم هایی شبیه من که در جامعه بسیار زیادند می کنند.
با همه این آزارهایی که می بینید، خسته نمی شوید؟ فکر نمی کنید روزی این کار را کنار بگذارید؟
- خوشبختانه خانواده خوبی دارم که بخشی از سختی ها را در کنار آنها از یاد می برم. از طرف دیگر معمارم، شغل دیگری هم دارم، نقاشی می کنم. وقتی نمی گذارند فیلم بسازم، ساختمان می سازم، رمان می نویسم، نقاشی می کنم. در مجموع ناامید نمی شوم. بنابراین احساس نمی کنم که به ته خط رسیده ام. البته سنم که بالا رفته، بیشتر از قبل خسته می شوم.
با همه اینها من تغییری در نوع نگاه شما می بینم. برای اولین بار در فیلم تان چند زن هستند که همگی مقصرند و کاری می کنند که به ضرر زن دیگری تمام می شود.
- این شخصیت ها از دل قصه و کانسپت آن می آیند. قصه اینطور ایجاب می کرد. زن های قصه مقصر نیستند، تیپ های مختلف اجتماعی هستند که درام را شکل می دهند. ما دایره ای را نشان می دهیم که مَلی در نهایت در آن تنها می ماند. زنان پیرامون مَلی قابل درک و گاه بی انگیزه اند. مادر مَلی زنی دنباله روی همسر است و از خود اختیاری ندارد. از آن تیپ بانوانی که فقط بلدند بشورند و بسابند و سریال ببینند و نگران آبروی خانواده باشند.
اما همراهی و دلسوزی هم با شخصیت اصلی ندارند؛ به هر حال چه از روی نادانی و چه از روی بدخواهی به او هیچ کمکی نمی کنند.
- دلیل دارد. آنها صدمه دیده، مطیع و دنباله روی همسر هستند. هر فیلمی یک کانسپت و شخصیت محوری دارد. شخصیت محوری این فیلم با قصه های دیگر فرق دارد. مَلی دختری است بسیار ساده با سقف کوتاه آرزوها. نهایت آرزویش این است که شوهر کند و غذا بپزد و با هم پارک و سینما بروند. در «دو زن» سقف آرزوهای فرشته بلند بود و برای همین جهت رسیدن به آنها مبارزه مین کرد.
اما نگاه تان حتی به مردها هم تلطیف شده. ما در جاهایی از فیلم برای پدر سیامک هم دلسوزی می کنیم.
- باید دلسوزی کنید. من فکر می کنم حتی باید برای احمد «دو زن» دلسوزی کرد. او انسان بدبختی است که از ناتوانی در برقراری یک ارتباط عاطفی با همسر خود رنج می برد اما حاضر نیست عقاید خود را عوض کند. فیلمنامه بعدی ما چند شخصیت زن دارد که برای به دست آوردن زندگی بهتر، زندگی ها را به هم می ریزند... قصه و کانسپت متفاوت شخصیت ها و روابط متفاوت را طلب می کند و قرار نیست مثل فیلم های قبلی من باشد.
با این که نیر در این خانواده مورد ظلم واقع شده و از اعضای خانواده خود تنفر دارد، عجیب است که حرفی درباره رفتارهای آنها به دوستش نمی زند و حداقل او را آگاه نمی کند.
- نیر یک زن عامی است و منطق خودش را دارد. نباید او را با یک زن دانا مقایسه کنید. او می گوید فکر می کرده اگر سیامک زن بگیرد، اخلاقش خوب می شود. این منطق اغلب خانواده های طبقه متوسط است که فکر می کنند با ازدواج کردن و در ادامه پدر یا مادر شدن، خلق انسان ها تغییر می کند. غافل از این که شخصیت انسان ها در کودکی پایه ریزی شده است و به سادگی دستخوش تغییر نمی شود. نیر در کنار رنجش هایی که از برادر دارد، عاشق اوست و دوست دارد سیامک خوشبخت شود.
دختران حال حاضر جامعه ما با دیدن سکانسی که پلیس دم در خانه می آید و قصد کمک به دختر دارد، از واکنش او متعجب می شوند و این سوال برای شان پیش می آید که چرا با این که همه شرایط برای رهایی از آن موقعیت برای او وجود دارد، دختر از گفتن ماجرا به پلیس خودداری می کند. او چرا در شرایطی که هیچ پناهی ندارد، این واکنش را از خود نشان می دهد؟
- این دختر اتکا به نفس و خودباوری ندارد. او فکر می کند حالا اگر به پلیس هم بگوید چه اتفاقی می افتد و دوباره باید به خانه ای که از آنجا رانده شده برگردد. فکر نمی کند که می تواند کار کند و لقمه نانی برای خودش در بیاورد. نداشتن اعتماد به نفس را از اولین واکنش هایی که نشان می دهد می توان به سادگی دید. مَلی وقتی سیامک برای اولین بار صدایش را بلند می کند، می گوید صدایت را بلند نکن، آبروی مان می رود. وقتی کسی ضعیف بار بیاید و خودباور نباشد، فکر می کند نمی تواند از پس زندگی خود بربیاید. دختران جوانی که در شبکه مجازی برای من کامنت می گذارند و بعضا تحصیلات بالایی هم دارند، روی این نکته تاکید می کنند که در ناخودآگاه شبیه مَلی هستند.
با تماشای این فیلم فکر می کنم چنین دخترانی که آنقدر ساده باشند در جامعه کم شده و دخترهای زمان ما زرنگ تر و آگاه تر به حقوق خود هستند و حتی با خشونت بیشتری با طرف مقابل رفتار می کنند. فکر نمی کنید رفتار دختران امروز با مَلی متفاوت است؟
- برای ما یک نفر هم مهم است. ما برای این که یک درام را شکل دهیم حتی اگر یک نفر هم اینطور باشد کار خود را می کنیم. به صفحه اینستاگرام من بروید و کامنت ها را بخوانید. دخترها با شدت با مَلی همذات پنداری می کنند. مهم نیست که قصه ای که ما می گوییم چند درصد جامعه را تشکیل می دهد، که البته تشکیل می دهد.
مَلی در پایان قصه، دچار جنون می شود که آن رفتار را از خود نشان می دهد یا این که به طور خودآگاه این کار را انجام می دهد؟ از این شخصیت با این ویژگی ها این مقدار خشم و خشونت بر نمی آید.
- مصاحبه های زنان شوهرکش را بخوانید. اغلب آنها در شرایطی قرار می گیرند که یا باید بکشند یا بمیرند. آنها می گویند در آن لحظه که همسرم را کشتم، همه بلاهایی که سرم آورده بود، جلوی چشمم بود، او را زدم تا مرد. این رفتار از بازنواخت ذهنی آنها ناشی می شود. آنها می دانند اگر همسرشان را نکشند، کشته می شوند. سیامک مَلی را به بیابان برده است. مَلی می داند که سیامک قصد کشتن او را دارد.
بعد از «آتش بس» که روانشناس در آن حضور پر رنگی دارد و در بیشتر سکانس های فیلم او را می بینیم. عجیب است که در این فیلم تنها به صدای کارشناس مرد اکتفا کردید و تصویری از آن نمی بینیم.
- آقای رئیسی روانشناس نیست، حقوقدان است. دلیل انتخاب او این است که زن های این طبقه نه به مشاور حقوقی و نه به روانشناس مراجعه نمی کنند. ان جی اوهایی به این منظور تشکیل می شوند اما می دانند که این زن ها مایل به شناخته شدن نیستند، به همین دلیل ارتباط بین آنها تنها از طریق صداست. این خانم ها کارشناسان موسسه را هرگز ملاقات نمی کنند و تنها از طریق تلفن مشاوره می گیرند.
رفتار مَلی بعد از روز عقد با وجود دعوایی که با سیامک می کند، عجیب است. او با این که از رفتارهای سختگیرانه سیامک باخبر شده به محل کار او می رود، در حالی که باید این احتمال را بدهد که با رفتار تندتری از جانب او روبرو می شود.
- مَلی دختری بی دست و پا و بی سر و زبان نیست. او بارها با سیامک به کافه رفته است. او می خواهد بداند چرا سیامک این رفتار را در شب عقد با او کرده است ولی نمی داند که این عمل او باز هم به ضرر او تمام خواهد شد.
شما مَلی را هم مقصر می دانید؟
- البته، من به تئوری انتخاب خیلی اعتقاد دارم. ما تاوان انتخاب های خود را می دهیم. مَلی هم تاوان انتخاب خود را می دهد. اما مسئله این است که اگر یک انسان عمل یا انتخاب اشتباه انجام داده، آیا باید همه درها روی او بسته شود؟ فیلم می خواهد خانواده ها، در خانه را برای آنانی که انتخاب اشتباه کرده اند، باز کنند و او را در آغوش بگیرند. مَلی فقط بیست سال دارد. او انتخاب اشتباهی می کند و تاوانش را می دهد. نباید امید او ناامید شود.
خانواده مَلی مخالف سرسخت ازدواج آنها بودند اما ناگهان به این کار رضایت می دهند. این راضی شدن به نظر شما کمی ناگهانی نیست؟
- برادر مَلی وقتی کلمه فرار را می شنوند آن را تکرار می کند، خانواده می ترسد. اغلب خانواده ها خاطرات تلخی از فرار به ویژه دختران جوان دارند.
«مَلی و ...» اولین فیلمی است که روحیه جنگجویی شخصیت اصلی که زن هم هست کمتر از دیگر فیلم های تان است.
- بله، این زن خاموش و پر از خشم است. کینه روی کینه انبار می کند و در نهایت آدم می کشد. اما فرشته «دو زن» نمی تواند، چون در هر مرحله از زندگی اش خواست های خود را با صدای بلند مطرح می کند. اصطلاحی در روانشناسی وجود دارد بهت نام کوپن جمع کردن، که ما آن را هم در ملی هم در مادرشوهرش می بینیم.
نظر کاربران
خوب بود
عالی