کازوئو ایشی گورو؛ نویسندهای که با ایجاز تمام مینویسد
معرفی کازوئو ایشی گورو به عنوان برنده جایزه نوبل ادبیات سال ۲۰۱۷، برخلاف سال گذشته، با استقبال بسیاری از سوی اهالی ادبیات رو به رو شد؛ زیرا پیش از این هم ایشی گورو نویسنده شاخص و سرشناسی بود؛ همچنان که تمام آثار منشترشده اش در ایران نیز بارها به چاپ رسیده است.
با مهدی غبرایی گفت و گویی داشتیم تا از او بپرسیم راز اهدای نوبل به ایشی گورو چه بود. غبرایی که دو کتاب «هرگز ترکم مکن» و «ترانه های شبانه» را از ایشی گورو ترجمه کرده است، می گوید: داستان های ایشی گورو کمتر در ژاپن می گذرد. او نسبت به دیگر نویسندگان ژاپنی، کمترین تاثیر را از نویسندگان هم وطنش گرفته است و با تاثیر عمیقی که از سبک رئالیسم نویسندگان انگلیسی گرفته، حتی بهتر از انگلیسی زبانان داستان می نویسد.
برای شروع بحث لطفا بفرمایید به نظر شما، آثار ایشی گورو چه ویژگی های منحصر به فردی داشت که جایزه نوبل را برای او به ارمغان آورد؟
کازوئو ایشی گورو تبار ژاپنی دارد و از پنج سالگی در انگلستان بزرگ شده است. سبک نویسندگی او از ادبیات آنگلو ساکوسن یا به عبارت دقیق تر ادبیات بریتانیایی پیروی می کند. یعنی سبک رئالیستی دارد و دنباله رو نویسندگان انگلیس همچون مورگان فورستر، دی. اچ. لارنس و دیگران است، در عین حال، ایشی گورو به دلیل تبار ژاپنی، همیشه هول و هراس دو بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی را در گوشه ذهن خود دارد. از این رو، در کتاب هایش فقدان یعنی از دست دادن های شخصی، اجتماعی و عاشقانه موج می زند و سبک بسیار فشرده و خوددارانه ای دارد.
ایشی گورو در آثارش با ایجاز تمام می نویسد و اطلاعات را خردخرد و به صورت قطره چکانی منتقل می کند تا خواننده را هر چه بیشتر به ادامه داستان جلب کند. این موضوع به خصوص در کتاب «هرگز ترکم مکن» بیشتر به چشم می آید؛ من با توجه به ترانه ای که داستان حول محور آن شکل گرفته این عنوان را انتخاب کرده ام تا شأن ترانه را رعایت کنم.
ایشی گورو این کتاب را با ایجاز و ابهام و سبکی رازآمیز شروع می کند و رفته رفته پرده از روی حقایق کنار می زند. در ابتدای این داستان، ماجرا در مدرسه «هیلشم» آغاز می شود و تا 40- 50 صفحه اول اصلا مشخص نیست، دانش آموزان این مدرسه چگونه هستند، فقط حرکات و کردار مرموزی دارند و به تدریج موضوع داستان روشن می شود.
من رمان بلند «هرگز ترکم مکن» و مجموعه داستان های «ترانه های شبانه» را از ایشی گورو ترجمه کرده ام. این مجموعه داستان با محوریت موسیقی نوشته شده است و پنج داستان دارد که همان شگرد خوددارانه در آن دیده می شود. در هر دو کتاب، انسان دوستی بسیار شدید و همدردی با شخصیت های داستان موج می زند.
ضمنا باید یادآوری کنم استاد نجف دریابندری که کتاب «بازمانده روز» را برای نخستین بار از ایشی گورو ترجمه کردند، سبب آشنایی ما با ایشی گورو شدند و در این کتاب، زبان فاخر نوکرمآب راوی داستان را به درستی و استادانه به زبان فارسی برگرداندند.
آیا می توان زبان ثابت و لحن مشخصی را در آثار ایشی گورو پیدا کرد؟ یا در هر اثر، زبان ویژه و جهان متفاوتی را خلق کرده است؟
من در مقدمه کتاب «ترانه های شبانه» نوشتم که اگر در رمان «بازمانده روز»، لحن روایت خشک و رسمی است از زبان نوکرمآبی خودباخته که بعد از عمری خدمت، احساس حسرت و فقدان دارد و حتی جرئت نمی کند به زنی که دوستش دارد اظهار عشق کند، چون می ترسد این عشق مانع خدمتش شود، ایشی گورو در کتاب «هرگز ترکم مکن» لحن اندوهناکی را انتخاب می کند.
لحن غمناک برای این کتاب لازم بود چون موضوع شبیه سازی انسان مطرح است. درواقع، دانش آموزان آن مدرسه را پرورش می دهند که وقتی به بلوغ می رسند و بزرگ می شوند، تکه تکه اندام آنها را بر می دارند تا بمیرند.
در این کتاب ایشی گورو هشدار می دهد که هر کشف علمی، ازجمله کشفیات اتمی، هم می تواند به رفاه انسان کمک کند و در راه خیر و صلاح بشری به کار رود و هم می تواند مخرب و خطرناک باشد. چنانکه در بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی جنبه های تخریبی پیشرفت علم را شاهد بودیم. بنابراین، شبیه سازی در عین این که دستاوردهای مثبت و عظیمی است، می تواند بسیار خطرآفرین هم باشد. مثلا ژن های برخی جنایتکاران را بگیرند تا جنایتکاران جدیدی تولید کنند. درست است که شبیه سازی انسان هنوز هم در حوزه داستان های علمی قرار می گیرد اما می تواند واقعیت پیدا کند چون در حوزه های دیگر چنین شده است.
ایشی گورو در کتاب «هرگز ترکم مکن» هشدار می دهد که ارگ علم مطابق با ملاحظات اخلاقی نباشد، به فاجعه می انجامد. در نتیجه لحن این روایت باید اندوهبار می بود که من سعی کردم این لحن را رعایت کنم؛ البته قضاوت نهایی با خوانندگان است.
اما در کتاب «ترانه های شبانه» حسرت جوانی توأم با ستایش جوانی مطرح می شود و فکر می کنم این کتاب برای جوانان دلپسند باشد. این کتاب اگرچه در جاهایی نشانی از غم و اندوه دارد اما طنز و شادی زندگی هم در آن دیده می شود. بنابراین، از تعبیر شاملو وام می گیرم و می گویم در «هرگز ترکم مکن» واژه ها می نالند اما در «ترانه های شبانه» واژه ها می رقصند.
با توجه به فرمایشتان، شما ژانر داستانی کتاب «هرگز ترکم مکن» را علمی می دانید؟
به نظرم، این کتاب نمی تواند به صورت مطلق در هیچ کدام از ژانرها جا بگیرد اما هم صبغه ای از داستان علمی (Science Fiction) و هم رنگی از آثار کارآگاهی و جنایی دارد. چنانکه در وصف این کتاب نوشته اند خواندن این کتاب مانند این است که کارآگاهی کلاف سردرگمی در دست داشته باشد و باید تلاش بسیار کند تا به سر نخ برسد. به طور کل سبک نویسندگی ایشی گورو از سبک رئالیسم فراتر نمی رود اما مثلا در کتاب «غول مدفون» خیلی بیشتر به تاریخ می پردازد.
شما فرمودید ایشی گورو متاثر از ادبیات بریتانیایی بوده اما خود او در مصاحبه هایش تعلق خاطر بسیاری به نویسندگان آمریکایی ابراز کرده است. به نظر شما سبک نویسندگی ایشی گورو بیشتر به سبک نویسندگان آمریکایی نزدیک تر است یا نویسندگان انگلیسی زبان؟
از نظر شخص من بیشتر به نویسندگان بریتانیایی نزدیک است به علت نگاه انسان گرایی عمیق و سبک نگارش بسیار دقیق و فشرده و موجز که میراث نویسندگان دیگر بریتانیایی است. اما کدام نویسنده مطرح جهانی است که از دیگران تاثیر نگرفته باشد. به عنوان نمونه، بی هیچ تردید، می توانید رد پای کارهای همینگوی را در آثار ایشی گورو پیدا کنید.
به نظرم، این تاثیر بسیار خفیف است. دو رمان اول او در فضای ژاپن می گذرد ولی بقیه داستان ها هیچ ارتباطی با ژاپن ندارد. حتما به عنوان یک ژاپنی تبار تاثیراتی از فرهنگ ژاپنی با خود دارد. ضمنا، همان طور که اشاره کردم هراس از نابودی انسان به دست خودش همیشه همراه اوست. البته باید به این نکته هم توجه کرد که خود ایشی گورو در یکی از مصاحبه هایش به صراحت گفته که اگر اسمم را از روی جلد برخی کتاب هایم بردارند، هیچ کس نمی تواند حدس بزند که نویسنده آن ژاپنی است.
با توجه به تعداد محدود هفت رمان و یک مجموعه داستان از ایشی گورو، به نظر شما، چرا او نویسنده ای کم کار و به عبارتی گزیده کار است؟
با توجه به این که ایشی گورو بسیار با وسواس و ایجاز کار می کند، حتی پیش آمده که ۱۵ سال بین دو کتابش فاصله افتاده است. او خود در مصاحبه هایش می گوید نوشتن همیشه برایم مشکل بوده و وقتی داستان را شروع می کنم نمی دانم چطور به پایان برسانم. از این رو، برای هر داستانی سال ها جست و جو و فکر می کنم تا بتوانم داستانی را به سرانجام برسانم چون ساختار داستان را باید از قبل طرح ریزی کنم.
باز هم از زبان ایشی گورو نقل شده است: «همیشه برایم آسان تر است با شخصیت هایی اخت شوم و آنها را بنمایانم که شبیه من نباشند. وقتی با کسی که شبیه تان نباشد سر و کار داشته باشید، ناچارید بیشتر فکر کنید که چرا چنین و چنان طور رفتار می کنند و چرا این یا آن اتفاق برایشان می افتد.»
این دقت عمل می تواند درسی باشد برای رمان نویسان جوان ایرانی که داستان نویسی را کار ساده ای نپندارند و بدانند برای نگارش اثری ماندگار باید رنج سال ها کشید.
حتما همین طور است. من بارها مثال دزدم که یوسا با اتکا به پشتوانه ادبیات غنی اسپانیایی در ۲۰ کشور، به پاریس می رود و زبان انگلیسی و فرانسه را یاد می گیرد تا از آبشخور بنوشد. مثلا آثار سارتر را از فرانسوی و داستان های همینگوی را از انگلیسی می خواند. نویسندگان ما هم باید هرچه بیشتر بخوانند، شگردهای نویسندگان دیگر را کشف کنند، به تجربه زیسته خود اضافه کنند و با استعدادشان بیامیزند تا اثری درخور ارائه جهانی خلق کنند.
گفته می شود، ایشی گورو علی رغم ذهن پیچیده اش، زبان بسیار ساده ای دارد. تجربه شما از ترجمه آثار او چه بود؟
از نظر کلامی، ایشی گورو اصولا دنبال تعقید و پیچیده نویسی نیست. زبان بسیار روانی دارد اما این زبان ظاهر ساده ای دارد. در مقدمه کتاب «ترانه های شبانه» نوشته ام که اگر نتوانید لحن نویسنده را در هر یک از داستان ها پیدا کنید، ترجمه تان حتما پوسته بی مغزی خواهدبود. مترجم باید لحن مورد نظر نویسنده را با جان خود درک کند و با آن تجربه زیسته داشته باشد، تا بتواند به زبان او نزدیک شود.
از میان دو ترجمه که از آثار ایشی گورو داشتید که یکی رمان «هرگز ترکم مکن» و دیگری مجموعه داستان کوتاه «ترانه های شبانه» بوده است، در بازار کتاب کدام یک با استقبال بیشتری از طرف خوانندگان مواجه شده است؟
رمان «هرگز ترکم مکن» در سال 1388 پس از دو سال معطلی بی منطق مجوز گرفت و از سال 1390 بی هیچ توضیحی (بنا به رسم رایج) در محاق رفت و هیچ مقامی عین خیالش نبوده و نیست که چرا چنین ظلمی در حق مترجمی اعمال می شود که ظرف سی و چند سال کار مداوم جز خدمت به فرهنگ این آب و خاک، نه علایقی دارد و نه فعالیتی. تا پس از چک و چانه زدن های بسیار و جان به لب رساندن در اواخر 1395 مجوز گرفت.
همین موضوع به نحو دردناک تری در مورد «ترانه های شبانه» هم مصداق دارد. کتاب را باز بی هیچ عذر و بهانه ای از همان اول آنقدر معطل کردند (چهار سال) که یکی، دو ترجمه دیگر از آن به بازار آمد و آن هم در چاپ اول دق کرد. اگر هر یک با این گرفت و گیرها رو به رو نمی شد، چه بسا به چاپ های چهارم و پنجم می رسید و می شد گفت از آنها استقبال شده است. معلوم نیست شکایت کجا برم.
ارسال نظر