جذابیت های اولین حضور ایرانی در دل آفریقا
وحید موساییان سازنده «فرزند چهارم»، یکی از فیلم های اکران عید فطر که در سومالی ساخته شد و تولید آن در شرایط سختی صورت گرفت از این سختی ها و کارهایی که برای نخستین بار انجام شده، می گوید.
فیلم «فرزند چهارم» ساخته وحید موساییان که در جشنواره فیلم فجر سال گذشته به نمایش درآمد تولید سختی داشت. بخش اعظمی از فیلم در آفریقا می گذرد و نگاه انسان دوستانه ای به مصائب مردم کشورهای آفریقایی به خصوص کودکان سومالیایی دارد. وحید موساییان فارغ التحصیل تئاتر از دانشکده هنر و معماری است. شروع فعالیت فیلمسازیش از سال 1365 در سینمای جوان خرم آباد بود. عضو آکادمی فیلم آسیا - پاسیفیک استرالیاست و ساخت چندین فیلم هشت میلیمتری و به دنبال آن ساخت فیلم های کوتاه 16 میلیمتری و 35 میلیمتری را در کارنامه اش دارد.
اولین فیلم بلند سینمایی اش با نام «آرزوهای زمین» را در سال ۱۳۸۰ ساخت. در طول این یک دهه هشت فیلم ساخته است. فیلم های اولش حال و هوای آثار مستقلی را داشتند که بیشتر در گروه سینمایی آزاد اکران شدند. سال ۱۳۸۵ «گشواره» را ساخت که داستانگوترین فیلمش براساس داستانی از هوشنگ مرادی کرمانی است و بیشتر در حوزه سینمای کودک و نوجوان جا می گیرد.
«گل چهره» محصول ۱۳۸۹ فیلمی درباره عشق به سینما و مشکلات افغانستان است که باز هم قصه گو بود. حالا در «فرزند چهارم» موساییان دوباره از سینمای صرفا داستنگو کمی فاصله گرفته و فیلمش داستانی مستندگونه از بچه هایی است که در آفریقا رها می شوند و نیاز به کمک دارند. جدا از خود فیلم حاشیه های تولید آن بسیار جالب و البته ترسناک است. چهار ماه زندگی در دل جهانی که هر روز با فجایع وحشتناکی دست به گریبان است. با موساییان که فیلمش جزو اکران عید فطر است و از همین چهارشنبه هم روی پرده سینما می رود درباره «فرزند چهارم» گفتگو کردیم.
ایده این فیلم چطور شکل گرفت که در یک کشور خارجی درباره قحطی و کمک های انسان دوستانه فیلم بسازید؟
- سال پیش اوج قحطی در سومالی و شاخ آفریقا بود و خبرهای مربوط به آن هر روز می رسید. بنیاد فارابی می خواست یک فیلم مستند از وقایعی که در سومالی می گذرد و خشکسالی آنجا بسازد. فیلم را به من پیشنهاد دادند که بسازم. در سفری که به سومالی داشتم و بعد از دیدن شرایط آنجا پیشنهاد دادم که مستند تبدیل به یک فیلم داستانی شود تا ابعاد بیشتری را در برگیرد و بعد از بحث های مختلف طرح «فرزند چهارم» را دادیم که تصویب شد و قرار شد به صورت یک فیلم سینمایی درآید.
منظورتان از ابعاد بیشتر جذب مخاطب بیشتر بود؟
- بله، هم این و هم اینکه وقتی رفتم سومالی آنجا چند گروه مستندساز حضور داشتند حتی از ایران هم یک گروه بود. فکر کردمپس در زمینه مستند به اندازه کافی در این باره کار شده و در جاهای مختلف دارند می سازند. پس بهتر است به طرح سینمایی فکر کنیم. به خصوص که این اولین فیلم ایرانی بود که در آفریقا ساخته می شد و می توانست جذابیت های خاص خودش را داشته باشد.
نمی دانم به خاطر سابقه مستندسازی شماست یا اینکه از اول قرار بوده این فیلم به صورت مستند باشد به هر حال در خیلی از صحنه های فرم روایتی فیلم به مستند نزدیکتر است تا داستانی. این فرم مستند فیلم عمدی بود؟
- بله، من فکر می کردم اگر واقعا فیلم را در بستر مستند نسازم، جالب نمی شود. جنبه هیا مستند فیلم باید خیلی قوی باشد. جنبه حضور بازیگران و ستاره های سینما در شرایط واقعی هم نکته جذاب دیگری بود که به کار اضافه می شد. در واقع فضای مستند فیلم برای خیلی مهم بود.
به حضور بازیگران در شرایط واقعی اشاره کردید. عکس العمل های احساسی که از بازیگران در فیلم می بینیم، بداهه بود یا کارگردانی شده؟
- ما دقیقا طبق فیلمنامه پیش می رفتیم. منتها صحنه ها را در آن محهیط جوری چیدیم که هنرپیشه ها هم تحت تاثیر قرار بگیرند. خیلی از این عکس العمل ها تحت تاثیر کشش آن فضای مستند فیلم است به خصوص که این بازیگران همه حرفه ای بودند و در محیطی سرشار از تالمات انسانی بود، عکس العمل نشان می دادند. عکس العمل هایی که در جهت فیلمنامه بود. به هر حال در این تیم بازیگری قوی همه سرشار از احساس و عاطفه بودند. وقتی احساساتشان در شرایط قرارت می گرفت، سریعا واکنش نشان می دادند. آن شرایط عجیب و غریب در کشورهای قحطی زده به بروز توانایی های بازیگران ما کمک می کرد و آن فضای انسانی را به وجود می آورد.
انتخاب بازیگران فیلم چگونه صورت گرفت؟ به خصوص انتخاب خانم کرامتی به خاطر سابقه حضورشان به عنوان سفیر صلح یونیسف بود یا نه؟
- انتخاب خانم کرامتی بابت توانایی های بازیگری ایشان بود و اینکه کاراکترشان به شخصیتی که من می خواستم نزدیک بود. در مرحله بعد هم به هر حال ایشان سفیر یونیسف بودند و موضوع فیلم ما هم در ارتباط با کارشان بود. مجموع این توانایی ها به اضافه سابقه کاریشان باعث شد خانم کرامتی را انتخاب کنم و از آنجا که خودشان هم با این شرایط و کودکان قحطی زده آشنا بودند و سر و کار داشتند، همین امر باعث شد غلیان احساساتشان سر صحنه ها بیشتر باشد. مهدی هاشمی هم که به نظرم بازیگر فوق العاده ای است که می تواند هر نقشی را به خوبی ایفا کند. هاشمی را از همان ابتدا مد نظر داشتم. حامد بهداد هم از بازیگران جوان درجه یک است و این وسوسه را در سر داشتم بابت اینکه از وجوه مختلف شخصیت بهداد استفاده کنیم که به خوبی هم در آفریقا بروز پیدا کرد.
وجه ستاره بودن حامد بهداد هم برای جذب مخاطب برایتان اهمیت داشت؟
- به هر حال وقتی شما دنبال حامد بهداد می روید مسلما امتیازی برای فیلم است تا از شهرت و محبوبیتش در سینما استفاده کنید اما چیزی که برای من بیشتر از همه اهمیت داشت این بود که شخصیت ها درست انتخاب شوند و در جای درستی قرار گرفته باشند.
جایی گفته بودید که فیلمتان قابلیت جذب مخاطب را دارد، به نظرتان کدام فاکتورهای «فرزند چهارم» باعث جلب تماشاگر می شود؟
- هنوز هم همینطور فکر می کنم. اگر این فیلم درست اکران و تبلیغ و عرضه شود، این قابلیت را دارد. برای اینکه «فرزند چهارم»یک فیلم متفاوت از سینمای معمول ایرانی است. کما اینکه خیلی ها می گفتند چرا از بیابان های ایرانی استفاده نمی کنی تا فیلمت را همینجا بسازی چون لوکیشن ها مشابه هستند اما گفتن این شباهت از سر نادانی بود. سومالی هیچ شباهتی با بیابان های جنوب ایران نداشت. به همین جهت هم ما خطرات را خریدیم که برویم در مکان واقعی با تصاویر واقعی فیلممان را بسازیم. همین به خودی خود می تواند برای مخاطب کنجکاوی برانگیز باشد. سفر سه ستاره سینمای ایران به ناکجاآبادی مثل سومالی.
سکانسی که در آن با لنگه کفش های نشانه ای در بیابان به جای می گذارند به نظرم خیلی سوررئال است و به تصاویر واقعی بقیه فیلم نمی خورد.
- واقعیت این است که ماخجرای کفش ها برای ما خیلی اهمیت داشت هم برای شخصیت مهدی هاشمی که کارخانه دار ورشکسته کفش بود و هم از این جهت که کفش به هر حال عنصر مهم زندگی و حرکتی است. در نوشتن فیلمنامه هم خیلی به این فکر کردمکه این شخصیت می تواند چه چیزی با خودش به سومالی ببرد. خیلی چیزهای معمول هست که برای کمک به آنجا می برند از دارو تا مواد غذایی اما کفش به عنوان یک عنصر خاص جذابیت های خودش را داشت. این خاص بودن در بیابان هم نماد بود هم عنصر بصری منطقی برای اینکه گروه امداد بتواند رد شخصیت های گمشده در بیابان را بگیرد. راستش این که من تلاش کردم در فیلمنامه به خودمان هم نقد اجتماعی وارد کنم چون خیلی ها هستند که می گویند اصلا آفریقا به ما چه! به ما چه ربطی دارد که آنجا چه اتفاقی می افتد اما ماجرای کفش نقدی به جامعه خودمان هم بود که کارخانه و صنعتی که داشتیم مانند کفش یا پارچه به خاطر صنایع وارداتی کشوری مانند چین نابود شدند و کارخانه هایشان هم تبدیل به انبارهای ایران خودرو و سایپا شدند. اینکه خانم کرامتی به عنوان عکاس از کودکان کار که مجبورند برای امرار معاش کارهای سخت انجام بدهند در فیلم ظاهی می شود یک نقد اجتماعی است که من به عنوان فیلمساز گنجاندمکه فراتر از زمان و مکان بود. فاجعه بچه هایی که آنجا تلف می شدند، همه اینها در فیلمنامه در حقیقت می تواند به عنوان نقد اجتماعی هم تلقی شود.
فکر نمی کنید که برای احساساتی کردن تماشاگر در قصه تان بیش از اندازه روی سختی ها و مصائب آفریقا مانور داده اید؟
- شرایط آنجا اسفناک بود. سومالی کشوری است که دولت ندارد. توسط شبه نظامیان و سران قبایل اداره می شود. تمام کشور تجزیه شده و وقتی وارد موگادیشو می شوی دیگر تضمینی برای خارج شدنت نیست. بعد هم فقط ذکر مصیبت نیست. کارهای ابراهیم برای امید دادن به مردم هم در فیلم هست. کمک به بچه هایی که می خواهند دونده شوند تا به آروزیشان برسند یا کمک به زنان با تاسیس کارگاه های قالیبافی اما یادتان نرود که اتمسفر و فضای آنجا اصولا مصیبت زده است به خصوص وقتی به آنجا سفر می کنی می بینی که هیچ روزنه امیدی نیست. جنگ گداخلی و اختلافات قبیله ای همه را نا بود کرده است. طبیعی است که فضای فیلم هم همینطور باشد. داستان ما بر مبنای کودکانی بودکه توسط مادرانش رها می شوند. این ماجرایی حقیقی است که به کرات در آنجا اتفاق می افتد. آنها سیستم بهداشتی خوبی ندارند و خانواده هایشان بچه های زیادی دارند که نمی توانند شکمشان را سیر کنند. به همین دلیل هم گاهی برای زنده نگه داشتن بقیه بچه ها از بعضی دیگر از فرزندانشان می گذرند. روز اول که با آقای هاشمی به آنجاس فر کردیم تا مدتی ایشان از دیدن این فجایع مبهوت بودند. تازه دیدنشان یک طرف است و چهار ماه زندگی کردن در کنار آنها یک چیز دیگر.
در این چهار ماه شرایط گروه به چه صورت بود؟ از اتفاقاتی که آنجا می افتاد وحشت نکردید؟
- چرا می ترسیدیم. گروه فیلمسازی یک گروه محافظ داشت و خب من نگران کل بچه های گروه بودم. قبل از آمدن آنها و در تنهایی هم نگران خودم بودم! بعد با آمدن آنها دلهره های م مضاعف شد. چند بار توسط گروه هایی که از زیرشاخه های القاعده بودند تهدید به عملیات انتحاری شدیم. در مرز سومالی به خصوص تهدیدات جدی تر بود و ما توسط پلیس کنیا در جریان این تهدیدات قرار می گرفتیم تا بتوانیم گروه را از جایی به جای دیگر ببریم. این تهدیدات یک طرف، مشکل بهداشتی هم بود. شیوع بیماری مالاریا که می توانست گروه را از پا درآورد. جا دارد که بگویم در تمام این آشفتگی ها و عدم امنیت تنها جایی که به یاری گروه آمد، سازمان هلال احمر بود. هلال احمر در موگادیشوی جنگ زده خیلی فعال است. هلال احمر تنها جای امیدبخش برای مردم آنجاست که تلاش می کرد حتی الامکان کمک رسانی کند.
ماجرای سقوط هواپیمایتان هم خیلی خبرساز شد.
- بله در بین مصیبت هایی که هر روز شاهدش بودیم یکی هم سقوط هعواپیما بود. خانم موگویی، مدیر تولید فیلم همه اش استرس داشتند که نکند همه اینها باعث شود پروژه متوقف شود. به آخرین صحنه های فیلم رسیده بودیم که فرار خانم کرامتی و آقای بهداد بود. در صحنه تعقیب و گریز هواپیما ناگهان موتور از کار ایستاد و ما چند نفر در آسمان آفریقا بی کس و کار معلق ماندیم و بعد هم سقوط کردیم، معجزه خداوند بود که جان سالم به در بردیم و برگشتیم و فیلم را ادامه دادیم.
با توجه به اینکه «فرزند چهارم» فیلمی انسان دوستانه درباره فجایع آفریقاست، مخاطب فیلم می تواندخارج از ایران هم باشد، برای اکران داخلی و خارجی چه برنامه هایی دارید؟
- پخش خارجی فیلم که در دست بنیاد فارابی است و مشغول برنامه ریزی هستند. برای اکران داخل متاسفانه خیلی دیر به ما خبر دادند و گفتند اگر عید فطر را قبول نکنید اکران به زمستان می افتد و نزدیک جشنواره فجر که فصل مرده اکران است با اینحال با وجود این زمان کم تلاشمان را می کنیم که اتفاق های خوبی برای فیلم ما بیفتد.
ارسال نظر