«علی باباچاهی» از وضعیت شعر امروز ایران میگوید
شعر از گذشته تا امروز به گونه ای با سرزمین ما عجین شده که اگر کسی در آنسوی جهان، هیچ چیز از ایران نداند، دست کم نام پرآوازهترین شاعرانش را شنیده است. اگر نگاهی دقیقتر به تاريخ شعر ايران داشته باشیم، گنجینه عظیم پشت سر، شگفت زدهمان می کند.
سوال این است که شعر مدرن چیست؟ و ما تا چه سطحي بايد از آن بدانيم که شعر مدرن را بشناسیم؟ چرا توجه شاعران امروز چنین به مساله مدرن بودن آثارشان جلب شده در حالی که انبوه این کتابها، خالی از هرگونه المانهاي شعری است که در مدرنیستهای ایرانی مانند: «احمد شاملو»، «فروغ فرخزاد»، «مهدی اخوان ثالث»، «محمدعلی سپانلو»، «نصرت رحمانی»، «بیژن الهی»، «شمس لنگرودی»، «علی باباچاهی» و... می بینیم.
با علی بابا چاهی (شاعر، نویسنده و محقق)، درباره وضعیت شعریِ امروز ایران و به طور کلی جریان شعری که امروز از آن با نام پست مدرن یاد میشود، به گفتوگو نشستیم كه در ادامه ميخوانيد:
امروز کتابهای شعر با تیراژهای بسیار پایین اما به صورت انبوه تولید میشوند و همه آنها نام شعر مدرن را با خود یدک میکشند؛ در حالی که سطح کیفی بسیاری از اینها به حدی پايين است که نمیدانیم چطور میشود اين آثار، به همراه اشعار کسانی مانند بیژن الهی و یدا...رویایی را در يك سطح قرار داده و هر دو را مدرن بناميم. به نظر میرسد در این موضوع ابهامی پیش آمده است؛ نظر شما چیست؟
در مورد این ابهام، باید به این نکته توجه کنیم که شاعران ما تنها به اين افراد ختم نمیشوند و ژانرهای مختلفی در ایران وجود دارد. به اعتقاد من برای درک و دریافت هر ژانر و شعری باید خواننده حرفه ای باشیم. ما در مقطعی شعر نیمایی را با تعریف خود او از وزن و ریتم داريم ، بعد از آن به شعر سپید میرسیم که به اسم شاملو ثبت شده است.
توجیه شما برای آشفته بودن شعر امروز چیست؟
این ما نیستیم که شرایط را ایجاد میکنیم.ما ممکن است ناخواسته دخالت بسیار نسبیاي در ایجاد شرایط داشته باشیم اما بهطور عمده، مسائل خارج از اراده ما صورت میگیرند و از دست ما بیرون است که چیزی را ایجاد کنیم. بسیاری از مسائل و موارد جامعه شناختی و روانشناختی با هم ادغام میشوند و بعد، بازتاب روانی اینها را در نسل جوان اهل شعر می بینیم.
شعر مدرن، امروز چقدر رسالتی که باید داشته باشد را دارد؟ به طور کلی تعهد در شعر، اكنون با چه تعبیری نسبت به گذشته روبه رو است؟
می توانیم تعهد و التزام را نیز معادل رسالت قرار دهیم. این رسالت معنای خاص و ثابتي ندارد بلکه از دید هرکس میتواند تجلی خاص خود را داشته باشد. از طرفی وقتی میگوییم تعهد و رسالت، احتمال و تصور این وجود دارد که با شعری غیر متعهد روبه رو باشیم که در واقع هستیم.
اما آیا هر شعری که به آن متعهد میگویند، شعر خوبی است؟ من به ماجرا اینگونه نگاه نمیکنم. آیا شعر باید سیاسی یا تغزلی باشد؟ به نظر من شعر باید شعر باشد. این حرف جزو بدیهیات است که اگر شعری شعریت، تبلور و تجلی یک اثر ماندگار را نداشته باشد، اهمیتی ندارد كه از چه چیزی صحبت ميکند. شعر و به ویژه شعر مدرن، به این فکر نمیکند که باید درباره چه چیزی حرف بزند.شعر، موضوعی نیست. به ویژه در آثار بعد از انقلاب برخي شاعران که از نسل قبل در دهه 70 درخشیدند، این موضوع اهمیت دارد. در این اشعار می بینیم که شعر موضوع محور و همچنین فرمگرا به معنای فرم تک مرکزیتی نیست.
شاید بتوان گفت بيشتر شاعران امروز، چندان با پیشینه شعر و ادبیات ایران آشنایی ندارند و این در روند شعریشان مشخص است. انگار که با گنجینه پشت سرمان غریبه هستیم و به نظر می رسد تا حدی در این مسیر دچار سردرگمی شدهایم.
صحبتهایی که در پاسخ به پرسشهای پیشین شما کردم به معنای تایید وضعیت شعر امروز ایران نیست. طبیعی است که طیف های زیادی در شعر امروز ایران هستند و این اغتشاش، نتیجه این حضور چندگانه است. شاعران نسل قبل از ما، مانند «م.آزاد»، «منوچهر آتشی»، «نصرترحمانی» و... ، درخشش بیشتری در شعر خود داشتند. حتي اگر همه اشعارشان مورد تاييد ما نباشد، حس میکنیم که هرکدام یا بعضی از آنها، طرح یک زیبایی شناختی جدید در شعر داده یا به بسط تجربههای ناتمام نسلهای قبل پرداخته اند. نسل قبل کسانی نبودند که خیلی خوب بخوانند و با تئوریهای ادبیات آشنا باشند بلکه آنها براساس استعدادی که داشتند شعر میگفتند.
با توجه به سخنان شما درباره درخشش نسل قبل، شاید بتوانیم این سردرگمی را ناشی از بلاتکلیفی انسان امروز و بیتوجهی او به مسائل محیط پیرامونش بدانیم. همین مقوله عشق که به آن اشاره کردید در شاعران نسل امروز مفهوم دیگری پیدا کرده است و به طور کلی جهانبینی امروز ما با گذشته تفاوت بسیاري دارد. مساله دیگر اینكه شاعران امروز برای مدرن نوشتن تلاشهایی میکنند که گاه بینتیجه است و آن ها را از مسیر اصلی خود دور میکند.
حال و احوال دنیای اکنون، بر پایه معیارهای مصرف میچرخد. من از این نکته غافل نیستم اما دیدهام پارهای از شاعران جوان، وقتی میبینند در کار شاعری دیگر وجه غنایی و تغزلی به چشم میخورد، میگویند این شعر، شعر مدرن نیست. به این دلیل که فکر میکنند هرچیزی که مورد تاييد يا نفي جهان مصرفی مدرن است را آنها نيز باید تایید کنند؛ حال اینکه کار هنرمند در حوزه زندگي روزمره و نقدی که مینویسد يا در مورد موضعشخصی که میگیرد، باید برخوردي مقاومتی باشد. یکی از فلاسفه پستمدرن، به این مساله اشاره میکند، میگوید امروزه انتخاب ماشین بهدليل این نیست که تامین آسایش کند بلکه اعلام پایگاهي اجتماعی برای فرد محسوب ميشود.
در شعر امروز به نظر نمیرسد جریان شعری تازه ای به راه افتد. شما فکر میکنید ما قرار نیست از شعری که امروز داریم، فراتر رویم؟
اینجا باید در نظر بگیریم که پیشرفتهایی که اتفاق میافتند با عبور از نیما، شاملو و شاعران نیمایی بعد از انقلاب اتفاق افتاده است، حتی اگر پررنگ و پرجلا نباشدکه در مواردی نيز هست، به این نيازدارد که نسل بعد یا نسل حاضر و نسل ما، با نگاه جستوجوگری به این مسائل نگاه کنند. در نسل جوان، شاعرانی سراغ دارم که کارهای قابل توجهی داشتهاند. براي مثال آقای براهنی درست است که از نسلهای قبل بوده اما بعد از انقلاب، صورت دیگری از شعر را نشان داد. یا محمد مختاری که وقت پیدا نکرد، آدم پرتلاشی بود یا محمدعلی سپانلو، وجه تازهتری از خود را بعد از انقلاب نشان داد. شعر مدرن به خوانش زیاد نیاز دارد. نباید گناه همه این کم و کاستیها را به گردن شاعران بیندازیم.
پیشنهاد شما برای شاعرانی که امروز در ابتدای راه هستند، چیست؟
من امیدی ندارم که این طیف حتی از یکی از جملات من را قبول کند؛ به همین دلیل به خودم زحمت نمیدهم. آنها نشنیده رد میکنند و البته من این را خصلت بدي نمیدانم. به تازگی درباره میزگردی خواندم که جمعی از شاعران در آن صحبت کرده بودند. آدمهایی كه در آن میزگرد بودند، با اینکه اعتقاد دارند نسل قبل بیشتر از آنها خوش درخشیده (حتي جزبه قصد انکار)، نامی ازنامداران نیاوردهاند.
در حال حاضر مشغول انجام چه کارهایی هستید؟ کار تازهای برای انتشار دارید؟
دو کتاب در آستانه انتشار دارم. یکی از آنها، شعر نیست بلکه گزینشی است از مجموعه مقالاتی که بعد از انقلاب در خصوص مسائل روز ادبیات نوشتم و وقتی کم و کیف آن منتشر شد و خوانندهها دیدند نقد ، بررسی ، نفی و انکار خواهد شد.این کتاب با نام «تاملات از صفر» بهچاپ خواهد رسيد. کتاب دیگر من نيز مجموعه شعري است با عنوان «این کتاب هم آدم است، عاشق میشود» كه مجموعهاي از آخرين اشعار من است . بعد از اینها مطالب و اشعاری دارم که اكنون به فکر انتشارشان نیستم.
ارسال نظر