چرا هنوز می توان پینک فلوید گوش داد؟
پینک فلوید گروه مورد علاقه نسل دهه های شصت و هفتاد میلادی است که هنوز هم در میان نسل های جدید طرفدار دارد. چند سال پیش بود که در ایران خودمان بسیاری از گروه ها و موسیقی دان ها جوان، کاور آلبومی در بزرگداشت پینک فلوید منتشر کردند.
در نسل قبل از آن ها هم، کم نبودند کسانی که به سختی خودشان را به یک نوار کاست از پینک فلوید می رساندند؛ که اگر نوازنده بودند؛ احتمالا تمام عشق شان گوشی در آوردنِ همان نوار کاست ها روی سازشان بوده است حتی بنا بود پیش از انقلاب به ایران بیایند و اجرا داشته باشند.
سایکدلیک یا پراگرسیو، مساله این است
در میان طرفداران پینک فلوید کسانی را می توان پیدا کرد که نه به کنسرت شان رفته اند، نه اشعارشان را می فهمند؛ با این حال موسیقی پینک فلوید بخش بزرگی از آرشیو شنیداری روزانه شان است. برای این جماعت که احتمالا طیف گسترده ای هم هستند، تنها موسیقی اهمیت دارد و بس. برای سایر مخاطبان پینک فلوید هم داستان کم و بیش به همین شکل است. در درجه اول، جز موسیقی چیزی اهمیت ندارد. تمام عناصر دیگر، پس از جذابیت موسیقی رده بندی می شوند. موسیقی پینک فلوید به تنهایی سر پا می ایستد و در عین گستردگی اش، سلیقه های شنیداری مختلف را ارضا می کند.
به یک معنا یپنک فلوید همیشه روی مرزها حرکت کرده است. هم آهنگ های هیت شان از لحظات ناب موسیقایی است و هم قطعات پیچیده شان جنسی از سادگی را در خود دارد؛ جنسی که ارتباط با آن ها را رای مخاطب راحت تر می کند. با این حال برای اینکه میان ایده های مقطعی شان برای ساخت موسیقی و اصول لایتغیری که دائما با آن ها همراه بوده تمایز قائل شویم، ملزم به دقیق تر کردن معنای کارکردی مولفه هایی هستیم که به واسطه کاربرد فراوان، به آن ها منتسب شده است. با توضیح کارکرد دو مولفه «تکنیک» و «سادگی» در موسیقی پینک فلوید، احتمالا می توانیم به چیزی برسیم که بی توجهی آن ها به حدود سبکی را برایمان مشخص تر می کند.
وقتی می گوییم موسیقی پینک فلوید ساده است، عموما منظورمان سادگی در اصول فنی ساخت موسیقی یا سادگی ساختاری نیست. ساختار موسیقی آن ها معمولا دارای طرح هایی است که از حالت استاندارد خارج شده است. حتی در قطعه های هیت شان هم خبری از آهنگ های 4-3 دقیقه ای با ساتار «ورس- کوروس» یا «بَلَد»های عاشقانه نیست. با این حال موسیقی پینک فلوید در شنیدن، ساده است.
برای توضیح این گفته ها بهتر است نگاهی به قطعه معروف «بدرخش ای الماس خوش تراش» داشته باشیم. این قطعه که در قالب دو بخش در ابتدا و انتهای آلبوم «کاش اینجا بودی» قرار گرفته، از نظر ساختاری دارای نُه بخش مختلف است. قسمت اول آهنگ، که در ابتدای آلبوم قرار گرته، 5 بخش دارد و قسمت آن 4 بخش. این دو قطعه که هنوز هم در کنسرت های «راجر واترز» و «دیوید گیلمور» اجرای می شوند و مخاطب دارند، روی هم 25 دقیقه اند. ساختار قطعه اول آلبوم به شکلی است که هر بخش آن مولفه های خاص خود را دارد.
واقعیت این است که گرچه این قطعات در ساختمان پیچیده ای قرار گرفته اند، از اساس چیزی بیش از قطعاتی طولانی با ساختار ورس- کوروس نیستند. مثلا نخستین قطعه آلبوم را می توان قطعه ای دانست که با یک «اینترو»ی طولانی در سه بخش اول، به بخش چهارم که همان روس اول است، می رسد. گرچه از نظر شعری هیچ کوروسی تکرار نمی شود، از نظر ملودیک، می توان کوروس را هم پیدا کرد.
تکنیک برای پینک فلوید نه به معنای گستردن حدود سبکی، که صرفا در خدمت حس است. تکنیک به خودی خود بی معنی است، مگر فضایی برای ارائهی به جا و صحیح آن وجود داشته باشد. همین مساله باعث می شود پینک فلوید در تمام دوره های فعالیتش، همچنان به خمیره مشخص و فرم یافته ای پایبند باشد. خمیره ای که خط ربط دوره های مختلف فعالیت پینک فلوید را با پایبندی های سبکی نمایش نمی دهد. بلکه برعکس، سبک برایش کمترین درجه اهمیت را دارد. این رویکرد بیش از هر چیز فاش کننده ایده هایی است که از جایی خارج از موسیقی می آیند.
موسیقی بی معنا موسیقی مرده است
نام پینک فلوید با کانسپت آلبوم هایش گره خورده است. پینک فلوید مسلما نخستین گروهی نبود که تصمیم گرفت آلبوم هایش داستان منسجمی را پی گرفته و روایت کنند؛ اما بی شک یکی از تاثیرگذارترین ها در همه گیر شدن ایده ساخت کانسپت آلبوم بود. ساخت آلبوم به این شیوه که روایت کننده داستانی باشد که طی آن اتفاقات مختلفی در جریان است اولا با بی سبکی ضمنی پینک فلوید هم خوان است.
در اینجا پیرنگ مشخص و زمان بندی شده ای وجود داد. مقدمه چینی و پیش آگاهی باید صورت گیرد کنش های قهرمان داستان باید روایت شود. کشمکش های محیط پیرامون و قهرمان داستان باید تصویر شوند و نهایتا همگی باید به یک پایان مشخص ختم شوند. چنین ترتیبی، که مثلا در آلبوم «دیوار» اتفاق می افتد، خود به خود نوعی طرح یا چهارچوب را به فضای آلبوم تحمیل می کند.
اکثر اشعار پینک فلوید درگیر موضوعات آشنایی هستند. مضامینی که همه مردم جهان با آن ها درگیرند و به طور روزانه به آن ها فکر می کنند. این مضامین در عین حال پایدارند و جزیی از تاریخ بشر. مصائب جنگ، نقد نظام موجود، تعارض و جنون، دغدغه صلح، انزوای فرد در جامعه و... موضوعاتی نیستند که برای امروز یا دیروز باشند. چنین مفاهیمی همیشه با نوع بشر درگیر بوده و درگیر خواهند بود.
نه تنها صدا که تصویر هم می ماند
یکی دیگر از مهم ترین ویژگی هایی که موفقیت پینک فلوید را ادامه دار می کند پرفورمنس های درخشان آن هاست. این مورد هر چند درباره ایران مصداق نداشته باشد، در مقیاس جهانی، یکی از ویژگی های اصلی موفقیت هر گروهی است. تصویر، این حلقه مفقوده موسیقی ایران، عنصر مهمی در برقراری ارتباط گسترده با تمام عوامل پیش گفته است. نورپردازی های، تصاویر طراحی شده برای صفحات نمایش و حرکات بدن نوازنده ها، دائما در تلاش اند تا غایت مندی، دغدغه ها و جزییاتی که احتمالا در فرم انتزاعی موسیقی پینک فلوید مغفول مانده را برای مخاطب روشن کنند.
در عین حال خود تصویر، یک اتفاق جدید را نی در ذهن مخاطب رقم می زند. تاویل مخاطب از تصویر، زمانی که در راستای تاویلیش از موسیقی قرار گیرد، پیام هنرمند را سریع تر، صریح تر و نزدیک تر به واقعیت به ذهن مخاطب متبادر می کند. عناصر تصویری، کارکرد دیگری هم دارند. آن ها ابعاد زیباشناختی جدیدتری را نیز به مخاطب می رسانند. بنابراین پرفورمنس های پینک فلوید دو ویژگی مشخص دارند. از طرفی توصیف دقیق و آشکارتری از موسیقی را به ذهن مخاطب می رسانند و از طرف دیگر، ابعاد زیباشناختی جدیدتری را به او اضافه می کنند.
در تور اخیر کنسرت راجر واترز که در آن تنها 4 قطعه از آلبوم جدیدش را اجرا کرده است، یک تقسیم کننده صفحه نمایش بسیار بزرگ وجود دارد که صحنه اجرا را به دو بخش مجزا تقسیم کرده صفحات نمایشی که در تمام اجرا، تصاویری مرتبط با لحظه موسیقایی مدنظر را نمایش می دادند. گویا استیجی که راجر برای اجرایش فراهم کرده از پرخرج ترین ها در دنیا بوده است. نکته اینجاست که این میزان هزینه و تدارکات، اساسا در جهت کسب درآمد یا کشاندن مخاطب جدید به سالن کنسرت نیست.
ماده اصلی کار؛ تجربه
تجربه گرایی ساختمانی است که پینک فلوید تمام اجزای مجموعه تصویری و موسیقایی اش را روی آن بنا کرده است. تجربه با زمان درگیر است و زمان با تغییر. پینک فلوید به درستی به این نکته واقف است. بر همین اساس هم در هیچ یک از مقاطع فعالیتش، درجا نزده است. در دهه شصت، دهه هیپی ها و سایکوبازها، موسیقی سایکدلیک ساخته است. در دهه هفتاد که مشخصه اش موسیقی پیچیده و پراگرسیو است، جنس موسیقی اش تغییرات شگرفی کرده و عناصر دهه اش را به خود گرفته.
آنچه موسیقی پینک فلوید را تا این حد پرمخاطب و دائما جذاب کرده، مجموعه ای از ایده های جهان شمول اساسی است. ایده هایی که ممکن است به فراخور زمان در محتوایشان تغییراتی داده شود، اما صورت کلی شان همیشه پابرجا خواهدماند. تجربه گرایی های پینک فلوید را می توان نتایج تحولات اجتماعی محسوب کرد، ولی، همین قدر موجه، می توان آن ها را با توجه به معنای عینی شان در نظر گرفت.
ارسال نظر