دنبالههای دوست داشتنی سینمای کودک
نگاهی به تازهترین محصول پیکسار که در صدر گیشه فروش است و انیمیشن «من نفرتانگیز ۲» که هفته آینده در سینماهای جهان به نمایش در میآید.
این روزها تاریخ نمایش انیمیشنهایی است که به فروش آنها امید زیادی میرود. «دانشگاه هیولاها» محصول کمپانی معظم انیمیشن پیکسار فعلا در صدر جدول پرفروشها قرار دارد و انیمیشن «من نفرتانگیز2» که دنباله «شرکت هیولاها» است هم قرار است از هفته آینده روی پرده سینماها برود. پیکسار در کنار شرکت اپل یکی از مهمترین میراث استیو جابز مرحوم است که آینده طلایی را در سینما رقم زد.
«دانشگاه هیولاها» با فروشی معادل ۱۷۰ میلیون دلار در عرض دو هفته توانسته بهعنوان پرفروشترین فیلم در صدر جدول قرار بگیرد. واقعیت این است که بعد از والت دیسنی تنها شرکتی که توانست کارخانه رویاسازی انیمیشن را باز به راه بیندازد پیکسار بود. بعد از اینکه پیکسار و والت دیسنی به هم پیوستند باز هم انیمیشنهایی که نشان پیکسار را با خودشان دارند کاملا متمایز از انیمیشنهای دیسنیوار است. واضح است که «شجاع» از تفکر دیسنی میآمد و ایده بامزه «کمپانی هیولاها» که حالا «دانشگاه هیولاها» به نوعی دنباله آن و در اصل نقطه شروع آن است، از ایدههای پیکساری است.
اگر آن هیولاهای بامزه را از انیمیشن «کمپانی هیولاها» هنوز به یاد داشته باشید بعید است که دیدن این یکی انیمیشن را هم از دست بدهید. ایده اصلی «کمپانی هیولاها» تغییر یک جهان بود. هیولاهایی که در ظاهر ترسناک بودند در اصل خودشان از بچهها میترسیدند. آنها رمز پایداریشان را در وحشت کودکان میدیدند و بعد با راه یافتن یک بچه به این سرزمین دریافتند که خنداندن بچهها کار دلنشینتری است و انرژی بیشتری هم در آن نهفته است. اینکه این ایده را میشود گستردهتر در نظر گرفت و در دل آن به این نکته اشاره کرد که انرژیهای این جهان چقدر پایدارند و هر قدر که انرژی بیشتری در اختیار جهان و مردم بگذاری، به همان اندازه هم میتوانی از جهان انرژی دریافت کنی به کنار، انیمیشن پیکسار از لحاظ طراحی و فرم و ساختن کاراکترها هم آنقدر سرگرمکننده از آب درآمده بود که مخاطبان زیادی را به خودش جلب کرد.
«دانشگاه هیولاها» هر چند دوازده سال بعد از «کمپانی هیولاها» ساخته شده است اما داستانش در اصل مقدمه آن قسمت اول است. این انیمیشن کمدی سهبعدی به کارگردانی دن اسکالون،(قسمت قبلی را پیت داکتر، از فیلمسازان مشهور پیکسار و اعضای اصلی آن کارگردانی کرده بود) چهاردهمین محصولی است که از طرف کمپانی پیکسار به بازار میآید. بیلی کریستال، جان گودمن و استیو بوشمی ستارگان معروفی هستند که صداپیشگی کاراکترهای اصلی انیمیشن را برعهده دارند. برای ساخت این انیمیشن ۱۰۳ دقیقهای چیزی حدود ۲۷۰ میلیون دلار هزینه شده است. ساخت قسمت دوم این فیلم بعد از موفقیت «کمپانی هیولاها» به طور رسمی در سال ۲۰۱۰ تأیید شد. قرار بود این فیلم در ۱۶ نوامبر ۲۰۱۲ منتشر شود، ولی برای این که نشان دهند این فیلم برای کنار زدن قسمت جدید گرگومیش ساخته نمیشود، تاریخ انتشار آن به دوم نوامبر ۲۰۱۲ تغییر کرد.
در آوریل ۲۰۱۱ اعلام شد که این فیلم در ۲۰۱۳ منتشر خواهد شد. «دانشگاه هیولاها» به رابطه بین مایک و سالیوان در دوران دانشجویی و دانشگاه میپردازد یعنی پیش از آنکه کنار هم شرکت هیولاها را تاسیس کنند. آن موقع هنوز بهترین دوستان هم نبودند و با کنار هم گذاشتن برخی نقاط اختلافشان توانستند ایدههای جدیدی از جمله ترساندن بچهها و زدن یک شرکت مشترک را به ثمر برسانند. فیلم نظر منتقدان را هم به خودش جلب کرده است و هر چند بهنظر آنها جزو بهترین آثار پیکسار قرار نمیگیرد ولی همچنان بامزه و پر از ایدههای خلاقانه است. انیمیشنی از پیکسار که همچنان مخاطب آن میتواند جزو هر گروه سنی باشد.
سال ۲۰۱۰ شرکت یونیورسال پیکچر به همراه ایلامنیشن اینترتینمنت، یک انیمیشن کمدی علمی-تخیلی ماجراجویانه به بازار فرستادند که به عنوان اولین محصول کمپانی ایلامنیشن توانست توجه خیلی از مخاطبان و برخی از منتقدان را به خودش جلب کند. این انیمیشن نامزد جایزه گلدن گلوب هم شد هر چند جلوی انیمیشنهای قدرتمند دیگر آن سال نتوانست موفقیت چندانی در کسب جوایز داشته باشد اما مخاطبانش آنقدر زیاد بود و داستانش آنقدر جذاب بود که تهیهکنندگانش را به این فکر بیندازد که دنبالهای برای آن بسازند. پیر کافین و کریس رناد کارگردانان قسمت اول این انیمیشن بودند. انیمیشنی که موفق شد در متاکریتیک و از دید منتقدان ۷۲ امتیاز کسب کند و در سایت IMDB هم ۷/۶ امتیاز دارد که به هر حال نشان از محبوبیت آن بین مخاطبان اهل سینما دارد.
استیو کارل و جیسن سیگل ستارگان قسمت اول بودند که در «من نفرتانگیز ۲» هم همچنان حضور دارند. قسمت اول داستان گورو تبهکار است که با شنیدن خبر دزدیده شدن هرم بزرگ جیزه تصمیم میگیرد تا برای تحت تأثیر قرار دادن رئیس بانکی که از آن برای کارهایش وام میگیرد، ماه را بدزدد. برای دزدیدن ماه او به دستگاه کوچککننده نیاز دارد. وکتور رقیب او (که پسر رئیس بانک نیز هست) دستگاه را از او میرباید.گورو به دنبال وکتور میرود ولی امنیت پناهگاه او بسیار بالاست و راه ورودی را پیدا نمیکند.ناگهان متوجه میشود که سه دختر شیرینیفروش که از طرف یتیمخانه به دم در خانه او میآیند، میتوانند به راحتی داخل خانه وکتور شوند. او به یتیمخانه میرود و سرپرستی این بچهها را قبول میکند.
ابتدا روابط خوبی با آنها ندارد ولی کمکم به بچهها علاقهمند میشود. حالا از یک طرف همچنان مصمم است به هدفش برسد و ماه را بدزدد و از طرف دیگر برای خوشحال کردن بچهها شاید مجبور شود از خواستهاش دست بکشد. منتقدان «من نفرتانگیز» را تقلیدی هوشمندانه از کارهای استودیوی پیکسار میدانستند که هم عمیق است و هم همه اعضای خانواده کنار هم میتوانند از آن لذت ببرند. انیمیشنی که دائم مخاطبش را سورپرایز میکند. راجر ایبرت منتقد فقید سینما این انیمیشن را تحسین کرده و به آن سه ستاره از ۴ داده بود.
هرچند منتقدان مشهوری مثل ای.او.اسکات هم فیلم را فاقد عمق لازم میدانستند. با این حال اگر بین منتقدان اختلاف بود، مخاطبان در دوست داشتن فیلم متحد بودند. شاهدش هم اینکه رقم فروش افتتاحیه فیلم بعد از دو انیمیشن «داستان اسباببازی ۳» و «همیشه شرک» رکورد جدیدی را ثبت کرد. معلوم بود که به دنبال این موفقیت قسمت دوم انیمیشن هم تولید خواهد شد. منتقدان قسمت دوم این انیمیشن را بیشتر پسندیدهاند. داستان قسمت جدید از این قرار است که باشگاه مبارزه با اشرار از گورو کمک میگیرد تا با یک ابرجنایتکار جدید مبارزه کند. گورو باید در این امر از همکاران قدیمیاش و آن موجودات زرد کوچک کارخانهاش کمک بگیرد. برای قسمت دوم
«من نفرتانگیز» هم فروش خوبی پیشبینی میشود و احتمالا از قسمت اول آن هم موفقتر خواهد بود. کارگردان قسمت دوم این انیمیشن همچنان پیر کافین و کریس رناد هستند. به مناسبت پخش دو انیمیشن «دانشگاه هیولاها» و «من نفرتانگیز۲» که هردویشان در پی موفقیت قسمتهای قبلیشان ساخته شدهاند مرور کوتاهی داریم بر چند انیمیشن موفق که فروش آنها در گیشه و محبوبیتشان نزد منتقدان سینما باعث شد تا دنبالههایی بر آنها ساخته شود. دنبالههایی که گاهی اوقات از فیلم اصلی موفقتر بودند و گاهی هم خاطره خوش قسمت اول را برای بینندگانشان خراب کردهاند. اما نکته مهم این است که گیشهشان را از دست ندادهاند.
رستگاری عروسک های سخنگو
«داستان اسباببازي» را ميشود نماد همه انيميشنهاي پيكسار دانست. سري موفق انيميشنهايي كه به روش پيكسار توليد شدند؛ انيميشنهاي ساخته شده به روش گرافيك كامپيوتري با شخصيتهايي كه با آنچه تاكنون در دنياي انيميشنها ديدهايد متفاوت هستند.
اولين قسمتش سال ۱۹۹۵ ساخته شد. وقتي تازه ديزني و پيكسار به هم پيوسته بودند و با اين حال «داستان اسباببازي» يك محصول كاملا پيكساري بود كه جان لسهتر، مرد اصلي انيميشنساز پيكسار آن را كارگرداني كرد و به همراه پيت داكتر و اندرو استانتون دو عضو تاثيرگذار ديگر كمپاني فيلمنامه آن را نوشت. داستان اسباببازيهاي پسربچهاي به نام اندي كه دور از دنياي انسانها حرف ميزنند و عروسك محبوبش وودي كه يك كابوي است با ورود يك عروسك جديد به نام باز كه فضانورد است از رده محبوبترين عروسكهاي اندي خارج ميشود.
با اين حال در حين اتفاقات ناگواري كه در شرف وقوع است، وودي و باز ياد ميگيرند كه چطور ميتوانند به جاي اينكه رقيب باشند، رفيق همديگر شوند. موفقيت اين انيميشن در گيشه و بهخصوص نزد منتقدان باوركردني نبود. تام هنكس و تيم آلن صداپيشگان اصلي كار بودند. انيميشن البته ميتوانست با همان قسمت اول تمام شود اما حيف بود كاراكترهايي كه آنقدر دوستداشتني طراحي شده بودند با همين يك قسمت كنار بروند اين شد كه چهارسال بعد لسهتر اينبار به همراه يك كارگردان كمكي ديگر، اش برانون، باز سراغ شخصيتهايش رفت و ماجراهاي جديدي به وجود آورد و شخصيتهاي جديدي از جمله دختر كابوي هم به مجموعه اضافه شد.
قسمت دوم كمتر از سه قسمت ديگر محبوب بود. فقط نامزد يك جايزه اسكار شد در حالي كه اولي نامزد سه جايزه بود و سومي اصلا اسكار را به خانه برد. سومين قسمت «داستان اسباببازي» در واقع عميقترين قسمت آن است. اين تقريبا يك نمونه استثنايي است كه به جاي پسرفت، سازندگان توانستهاند داستان بهتري بنويسند و اجرا كنند. «داستان اسباببازي ۳» قصه رستگار شدن چند عروسك و پيچيده بودن خير و شر در اين جهان است.
یخبندانی که گیشه را گرم کرد
سري فيلمهاي «عصر يخبندان» شايد از مشهورترين انيميشنهاي دنبالهدار باشد. يك ببر، يك ماموت و يك سنجاب قهرمانهاي اصلي اين انيميشن جذاب هستند كه اولين قسمتش سال 2002 توسط كارلوس سالدانا و كريس وج ساخته شد.
فروش خيلي خوبي داشت و از طرف منتقدان هم بيشتر نقدهاي مثبت دريافت كرد. همينها باعث شد سال ۲۰۰۶ ادامه آن با نام «عصر يخبندان: ذوب شدن برفها»، سال ۲۰۰۹ «عصر يخبندان: آغاز دايناسورها»، سال ۲۰۱۲ «عصر يخبندان: رانش قارهها» ساخته شود و اين طور كه پيداست قرار نيست داستانهاي اين موجودات بامزه كه هنوز هم تماشاگران را به سينما ميكشانند و يكي در ميان ميتوانند توجه سينمادوستان جديتر و منتقدان را هم به خودشان جلب كنند، به اين زوديها تمام شود.
اين هم از آن سري انيميشنهايي است كه بيشتر بهخاطر موفقيت در گيشه توانسته ادامه پيدا كند وگرنه از نظر سينمايي قسمت اول آن از همه بيشتر مورد توجه قرار گرفت. «عصر يخبندان» توليد كمپاني فاكس قرن بيستم است كه خواست در ساخت انيميشن هم خودي نشان دهد. «عصر يخبندان» آنقدر بين مخاطبان موفق بوده است كه چند بازي كامپيوتري هم از روي آن ساختهاند. معروفترين قسمت سري انيميشنهاي «عصر يخبندان» قسمت دوم آن با عنوان «عصر يخبندان: آغاز دايناسورها» بوده است.
غول سبز جایگزین شاهزاده جذاب
اولين قسمت از «شرك» كه سال 2001 توسط اندرو آدامسون و ويكي جنسون ساخته شد درواقع طعنه كمپاني دريموركز بود به همه آن انيميشنهاي والت ديزني كه از ابتدا تا به آن روز ساخته شده بودند. انيميشنهاي مشهوري چون «سفيد برفي و هفت كوتوله» و «زيباي خفته» و «سيندرلا» كه روياهاي بچههاي نسلهاي مختلف را شكل دادند و پر بودند از شاهزادههاي خوشتيپ و جسور و شاهزادهخانمهاي زيبا و متين.
قهرمان «شرك» اما يك غول سبز زشت بود كه قرار بود نقش پرنس چارمينگ ماجرا را بازي كند. شاهزاده خانم زيبا هم دست آخر ترجيح ميداد بهخاطر همراهي با نجاتدهندهاش كه همان شرك بود تبديل به يك غول سبز زشت شود اما كنار هم بمانند. طعنه دريموركز به ديزني خيليها را شگفتزده و بيشتر هيجانزده كرد. اين يك انيميشن كاملا متفاوت بود با شخصيتهاي كاملا متفاوت. فروش فوقالعاده فيلم تا مدتها ادامه داشت و «شرك» از جدول پرفروشها پايين نميآمد. منتقدان «شرك» را به عنوان يك انيميشن كه اصلا مخاطب هدف آن ميتواند بزرگسالان باشد ستايش كردند. راجر ايبرت به فيلم چهارستاره داد. با اين اوصاف معلوم بود كه قسمتهاي بعدي هم در راه خواهد بود.
قسمت دوم سال ۲۰۰۴ ساخته شد و با به سخره گرفتن بسياري از كاراكترهاي انيميشنهاي ديزني حتي موفقتر از قسمت قبل بود. سال ۲۰۰۷ «شرك ۳» توانست ركورد فروش افتتاحيه يك انيميشن را بزند اما حقيقت آن است كه با وجود فروش خوبش ديگر آنقدرها مورد توجه نبود. نقطه پايان و شكست بزرگ وقتي بود كه سازندگانش باز هم طمع كردند و يك قسمت ديگر به عنوان «شرك تا هميشه» را ساختند كه يك شكست بزرگ بود. مخاطبان ديگر از داستانهاي حالا تكراري اين غول سبز خسته شده بودند. شرك برندي بود كه طمع سازندگانش آن را نابود كرد.
و رویا ادامه دارد ...
اين ماجراي ساخته شدن دنباله براي انيميشنها مفصل و ادامهدار است و عاملش بيشتر از هر چيزي فروش خوب آنها در گيشه است. وقتي سازندگان انيميشني ببينند كاراكترهايي كه خلق كردهاند جا دارد تا هنوز مخاطب را به سينما بكشانند، حتيالمقدور از آنها استفاده خواهند كرد. نمونههايش زياد است. مهمترينهايش همانها بود كه در باكسهاي بالا به آنها اشاره شده است اما چند انيميشن مهم ديگر هم هستند كه هنوز هم طرفدارانشان منتظر رسيدن قسمت بعديشان به بازار هستند.
يكي از آنها انيميشن كودكانه «ماداگاسكار» است كه اولين قسمت آن سال ۲۰۰۵ روي پرده رفت و برنامهريزي شده تا قسمت پنجم آن هم سال ۲۰۱۵ روي پرده برود.
ماجراي چهار حيواني كه از باغوحشي در نيويورك فرار ميكنند و اتفاقات بامزهاي در طول سفرهايشان برايشان رخ ميدهد. فيلم طرفداران پروپا قرص زيادي دارد ولي منتقدان خيلي تحويلش نميگيرند.
«پانداي كونگفوكار» انيميشن ديگري است كه قسمت اول آن سال ۲۰۰۸ ساخته شد و قسمت سوم قرار است سال ۲۰۱۵ به بازار بيايد. داستانهاي يك پاندا كه كودن بهنظر ميرسد ولي بعد از ياد گرفتن فنون رزمي فقط اوست كه ميتواند از پس برخي خرابكاريها بربيايد. «پانداي كونگفوكار» نامزد جايزه اسكار شد و بيشتر از «ماداگاسكار» براي حرفهايهاي سينما جذاب است.
ارسال نظر